کودکی از خدا خواست که با او سخن بگوید و در این لحظه آسمان رعد و برق زد . کودک گفت : خدایا چرا با من سخن نمی گویی ؟ در این حال زمزمه هایی در دل کودک به وجود آمد و نسیم خنکی شروع به حرکت کرد و برگ های درختان به نرمی پیشاپیش کودک خم شدند . کودک گفت : خدایا حالا که با من حرف نمی زنی برایم لیوانی آب بده که خیلی تشنه ام . در این حال چشمه کوچکی زلالی در نزدیکی کودک شروع به غلغل کرد . کودک گفت خدایا اگر به من آبی نمی دهی دستکم به من یک شاخه گل بده و گلستان بزرگی از گلهای سرخ و زنبق و نیلوفر کودک را در آغوش گرفت . اما کودک گریه می کرد که چرا خدا به او شاخه گلی نمی دهد . کودک گفت خدایا اگر صدای مرا نمی شنوی و به من هیچ نمی دهی لااقل برایم پناهگاهی از باد و طوفان فراهم کن و در این حال آغوش گرم مادر و دستان نرم پدر کودک را فرا گرفت . اما کودک همچنان می گریست و در حالی که زیر لب به خدا بد می گفت چشمه را گل آلود کرد و گلها را له کرد و دستان پدر و آغوش مادر را با فریادهای گوشخراشی ترک کرد و از سرزمین خدا بیرون رفت .
کریم جباری
الهیات حکیم رومی
1 . رابطه خدا و خلقت :
1- 1 . نمی توان آثار و تجلیات خدا در کائنات و نیروهای طبیعت را که لشکریان الهی هستند ، علی رغم عظمت و جاذبه و اسرار بسیاری که دارند ، خدا نامید :
آفتاب از امر حق طباخ ماست ابلهی باشد که گوییم او خداست
یکی از شاعران بزرگ نیز در باره توهم خدایی عارفان و واصلان می گوید :
مبری گمان که یعنی به خدا رسیده باشی تو زخود نرفته بیرون به کجا رسیده باشی
سرت ار به چرخ ساید ، مخوری فریب عزت که همان کف غباری ، به هوا رسیده باشی
1- 2 . اگر چه در ظاهر، برخی از امور مستند به علل طبیعی (اسباب) و غیر مستقیم مستند به خدا و برخی مستقیماً کار خدا به نظر می رسد و نه کار اسباب و علل طبیعی ، اما ، در واقع ، ذات و صفات همه پدیده ها آکنده از فقر و نیاز و نیستی است ( عالم هم اکنون هم فانی است) و اگر آثاری در این پدیده ها می بینیم ، از ذات و نهاد آنها نیست ، که از جای دگر است و آن سرچشمه های الهی و آسمانی است که مبدا صدور همه امور و خواص آنهاست :
نیست از اسباب ، تصریف خداست نیست ها را قابلیت از کجاست؟
1 ـ 3 . نقش خدا در افعال بشری(سلسله طولی فاعلیت الهی و فاعلیت بشری در کارها) هر کاری در عین حال که کارماست و مسئولیت آن با ماست ، کار خدا نیز هست . در کارهای خوب و خالصانه ، می توان گفت که حقیقتاً کار کار خداست ، چرا که اگر لطف و عنایت و امدادهای آشکار و نهان خدا نبود ، این کارها از ما ساخته نبود :
گر بپرانیم تیر، آن نی ز ماست ما کمان و تیر اندازش خداست
1 ـ 3 ـ 1 . تجلی الهی در ظهور توانمندی های عظیم بشری ( دست خدا ):
چون قبول حق بود آن مرد راست دست او در کارها دست خداست
قوت اصلی بشر نور خداست قوت حیوانی مر او را ناسزاست
1 ـ 3 ـ 2 . امکان خروج از مرزهای زمان ، با عنایات خداوندی :
لامکانی که در او نور خداست ماضی و مستقبل و حالش کجاست ؟
1 ـ 3 ـ 3 . امکان درک اسرار جهان و خروج از مرزهای مکان ، با حصول مقام «حیرت» عرفانی( که غیر از حیرت عوامانه ناشی از نادانی و غیر از حیرت عالمانه ناشی از کثرت علم و معرفت و برتر از آنهاست ) :
بر دلی کو در تحیر با خداست کی شود پوشیده راز چپ و راست
1 ـ 5 . تجلی صفات خدا در طبیعت :
آن بهاران لطف شحنه ی کبریاست و آن خزان تخویف و تهدید خداست
2 . مقایسه صفات الهی و صفات بشری : صفات الهی کمال اندر کمال است و با صفات بشری قیاسمند نیست ؛ مثلاً علم الهی به مقدمات و ابزارهای علمی ـ چنان که در روش های تحقیق و مطالعه در علوم بشری ضرورت دارد ـ نیازمند نیست :
آن که بی تعلیم بد ناطق، خداست که صفات او ز علت ها جداست
یعنی صفات الهی بدون نقص و کاستی است یا فاقد انگیزه به معنای روانشناختی می باشد .
3 . تفسیر کمال الهی ( تمام و فوق التمام بودن خداوند ): حد نهایی و منتهای همه صفات و کمالات و به تعبیر درست تر ، همه صفات خوب و کمالی را بدون هیچ «حد» و « مرز» ، باید در خدا جست :
منتهای دست ها دست خداست بحر بی شک ، منتهای سیل هاست
4 . خدا شناسی :
4 ـ 1 . تصور ناپذیری خدا در ذهن ( با استدلال عقلی ) :
هرچه اندیشی پذیرای فناست آن که در اندیشه ناید آن خداست
4 ـ1 .عشق عرفانی ، راه اصیل خدا شناسی :
علت عاشق ز علت ها جداست عشق اسطرلاب اسرار خداست
4 ـ 2 . آفرینش معرف و گواه خدا و صفات الهی (برهان نظم یا شناخت آیه ای ، اثبات خدا از را مخلوقات ) :
گوید او کاین آفریده آن خداست کافرینش بر خدایی اش گواست
4 ـ 3 . ظرفیت اندک علم و آگاهی بشری از اسرار جهان و کارهای خداوند( ارزش علم و عبادات ما ) :
آن سبوی آب دانش های ماست و آن خلیفه دجله علم خداست
کریم جباری