تست های کنکور عشق

                                              تست های کنکور عشق
   زان یار دلنوازم شکری است با شکایت    گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
   این روزها به هر محفلی که سر می زنی حال و هوای عشق و عاشقی را حس می کنی  . هیچ مدرسه و دانشگاه ، محفل هنری و ادبی و جشن و سروری نیست که در آن از زمزمه های عاشقانه سخنی نباشد . فیلمی و وبلاگی نیست که به نوعی به عشق نپرداخته باشد . خیلی ها خودشان را بهترین عشاق عالم می انگارند . خیلی ها دوست دارند عاشق باشند . خیلی ها عاشق کسانی هستند که وجود خارجی ندارند . آیا عشق ممکن است ؟ یعنی آیا مهر و علاقه آتشین وصف ناپذیر  با آن ویژگی های معجزه آسا در ادبیات و عرفان واقعیت خارجی دارد  ؟عجب سوال پرتی به نظر می رسد ! بدون هیچ پیشداوری من فقط سوال می کنم .پاسخش با شما . آیا عشق به نظر شما یک احساس ساده است مثل علاقه هر کس به پدر و مادرش یا وسایل زندگی اش ؟ آیا عشق یک سرگرمی و تفریح است ؟ همین عشاق را در نظر بگیرید که اگر کارها یا تفریحات دیگر و شغل خاصی داشتند که ساعت ها وقتشان را بگیرد، آیا باز هم این همه از عشق سخن می گفتند . آیا عشق برای رفع تنهایی است و مهم نیست که چه کسی با چه کسی مشکل تنهایی اش را رفع کند ؟ آیا ممکن است کسی واقعا کسی را بیشتر از خودش دوست داشته باشد ؟ به طوری که خودش و استعدادش و نیازش و اندیشه ها و دردهایش را به کلی فراموش کند و همه اش به معشوق بیندیشد ؟ آیا عشق ممکن است شرکتی و دسته جمعی باشد و گروهی همه عاشق سرسخت همدیگر باشند ؟ آیا عشق رقیب می پذیرد ؟ آیا می توان با یک دل دو یا دویست دلبر داشت ؟ یعنی آیا می توان عشق های درصدی داشت ؟ ۲۰ درصد به این و ۳۰ درصد به آن و یا هر عشقی تابع اصل همه یا هیچ است ؟عشق با تمایلات جنسی چه نسبتی دارد ؟ آیا هیچ نسبتی ندارد؟ آیا پس از هوسرانی، بسیاری از عشق ها فروکش نمی کند و فراموش نمی گردد و بگو مگوها شروع نمی شود ؟ جلوه های ظاهری افراد در عشق و عاشقی چه نقشی ایفا می کند ؟ آیا افراد عاشق چشم و ابرو و رنگ رخساره یکدیگر نمی شوند ؟ یا عاشق شدن عاشق روح دیگری شدن است ؟ پس قیافه در این وسط چه نقشی دارد ؟ من از لیلی و مجنون عالم رویا حرف نمی زنم  ، از عشق های امروزه سخن می گویم : آیا اگر معشوق بی ریا و ساده در چهره عادی خود ظاهر می شد آیا قضیه فرق نمی کرد ؟ اگر معشوق زیبایی واقعی یا ساختگی خود را از دست داد و چهره اش غیر قابل تحمل شد ، آن وقت آیا عاشق و معشوق ها حرف هایشان را پس نخواهند گرفت ؟  اگر یکی از عاشق یا معشوق بیماری لاعلاج گرفت و می باید سالهای متمادی درد بکشد و باید کسی مرتب از او پرستاری کند ، آن وقت باز هم عشق همچنان در اوج شور و مستی خواهد بود ؟ تازه اگر عاشقی پیونر اسرار آمیز دو روح باشد چگونه ممکن است بدون هیچ گونه شناحت عمیق و پرده برداری از روح دیگری تنها عاشق یک صدا یا تصویر شد ؟ صدا و تصویری که ممکن است عاریتی باشد .آیا می توان با چند طنز و چند بار هم سفره شدن یا چند سفر می توان به از دنیای درون دیگران پرده برداشت ؟ اگر عاشق و معشوقی صمیمانه ترین و عمیق ترین سخنان عاشقانه را تا آن قله های عشق در خلوت خود به هم گفته باشند و بعد معلوم شود که هر دوی آنان همین حرفها را به چندین نفر دیگر هم در خلوتگاه دیگری گفته اند شما چه نظری در باره این قبیل عشق ها خواهید داشت ؟ آیا اصلا نمی توان در صداقت این عشق ها تردید کرد ؟ گذشت زمان چه نقشی در اوج و فرود عشق دارد ؟ آیا با گذشت زمان و تغییر اوضاع همچنان کوره داغ عشق سوزان باقی خواهد ماند ؟  آیا تضمینی در کار هست ؟ آیا وفاداری عاشقان تا حال تضمین قوی داشته است ؟ پس این همه نامه و فریاد و وبلاگ که از عشق های نافرجام و فراموش شده سخن می گوید ، چه معنایی دارد ؟ آیا عشق کهنه شدنی نیست ؟ تنوع طلبی در عشق چگونه است ؟ آیا عشق می تواند هر از چند هفته یا چند ماه دگرگون و نو به نو شود و عاشق  و معشوق ها از هم بریده یا عشق آنان به افراد دیگری منتقل گردد ؟ آیا در عشق نمی توان رنگ عوض کرد و بعد در نقش دیگری ظاهر شد ؟ آیا عشق می تواند تحمیلی و با قرار دادن شخص در مقابل عمل انجام شده صورت بگیرد ؟ آیا می توان فردی را تهدید کرد و به او گفت : « من عاشق تو شده ام ، اگر عکس العمل مثبت نشان ندهی ، چنین و چنان می کنم ؟ » آیا عشق می تواند یک طرفه و تنها به سود عاشق باشد و مانند فیلم دو زن برای معشوق تنها کابوسی از عشق وجود داشته باشد ؟ آیا عاشقی که قصد اخاذی از معشوق را دارد یا گاهی به او توهین می کند یا آزارش می دهد واقعآ می تواند عاشق راستینی باشد ؟ آیا عشق های پوشالی هم داریم یا همه عشق ها بتون آرمه است ؟ آیا واقعآ عشق و ازدواج دو مقوله جدای از هم هستند ؟ آیا می توان با کسی ازدواج کرد و بعد از او عاشق شخص دیگری هم بود ؟ یا عاشق شخصی شد ولی با یکی دیگر ازدواج کرد ؟  این وضعیت تا کی می تواند به خوبی و خوشی تداوم یابد ؟ آیا نمی توان عاشق همسر خود بود ؟ آیا دکتر شریعتی درست می گوید که دوست داشتن از عشق برتر است ؟ آیا او درست می گوید که عشق یک غریزه طبیعی جوانی است و سرخکی است که هرکس در طول عمر باید یک بار بگیرد ؟ آیا او درست می گوید که عاشق شدن و ازدواج کردن تا دم در ازدواج ادامه پیدا می کند ،ولی ازدواج کردن و عاشق همسر خود بودن عالی ترین نوع عشق است ؟ آیا عشق ارادی و اختیاری است یا جبری ؟ و اگر جبری است چه ارزشی می تواند داشته باشد ؟  آیا عشق نمی تواند به قول اریک فروم در هنر عشق ورزیدن امری ارادی و انتخابی و ساختن بنایی باشد که باید طی سالها با سوز و گداز و تمام وجود دانه دانه آجرهایش را فراهم آورد ؟ آیا فروم درست می گوید که عشق بیشتر از هنر اظهار دلبری کردن به افراد ، عشق به یک هنر است ؟ آیا عشق نوعی بیماری فصلی و سنی (مانند سرخک) و یا به نظر ابن سینا نوعی مالیخولیا  و حاصل جنون جوانی است ؟ یا برعکس عشق سبب درمان بیماریهاست و عامل طول عمر و سلامت روانی و جسمانی بیشتر ؟ آیا عشق ها عالمانه و عاقلانه و هشیارانه صورت می گیرد ؟ آیا اول به حد کافی اندیشه و محاسبات منطقی صورت می گیرد و بعد آدمها طبق همان محاسبات عاشق می شوند یا عشاق اول عاشق می شوند و بعد می اندیشند که حالا باید چه کنند ؟ آیا عشق کاملآ امری احساسی و عاطفی است و بس و ن می تواند از آغاز بدون ریسک و با هشیاری کامل آغاز گردد ؟ آیا به قول حافظ عشق آغازی آسان و ادامه ای سخت و دشوار و پایانی غم انگیز دارد ؟ آیا خاطره عشق های شیرین و دلچسب فعلی در آینده با نوعی حسرت و اندوه  ذهن را آشفته نخواهد کرد ؟ آیا اگر کسی عاشق کسی می شود به خاطر نوعی نیاز شخصی است که می تواند از طریق عشق این نیاز را رفع کند یا ربطی به نیازهای درونی عاشق و معشوق ندارد ؟ و اگر دارد ، آن نیازها کدام است ؟ آیا عشق نوعی بده بستان است ؟  آیا عشق رشد دهنده استعدادها و تعالی بخش احساسات و اندیشه هاست یا بالعکس عشق سبب افت علمی و تحصیلی و مایه تضعیف مراکز آموزشی و هنری است ؟ آیا تبدیل مدارس و دانشگاه ها به محفل عشق و عاشقی کاملآ پسندیده است ؟ آیا دانشگاه ها و مدارس کشورهای دیگر هم همین گونه هستند ؟ آیا عشق مایه بهبود روابط اجتماعی است یا بیش از پیش به افزایش شکافها و جنگ های عصبی خانوادگی و عاطفی و درگیری های اجتماعی و مزاحمت های خیابانی دامن می زند ؟ آیا عشق مایه دوام و استحکام خانواده است یا سبب تضعیف آن ؟  آیا واقعآ چنان که در صفحات حوادث و سایت های خبری می خوانیم ، این درست است که عشق گاهی به خشونت و جنایت منتهی می شود ؟ آیا عشق مجانی و اهدایی است یا هزینه بردار است ؟ بهای هر عشق چقدر و تا کجاست؟ هزینه عشق چقدر است ؟ آیا خودکشی یا خود سوزی برای عشق خوب است ؟ آیا عظمت عشق به حدی است که تحمل هر نوع رسوایی و دربه دری و تنهایی و هر نوع ذلت و فلاکت را آسان می سازد ؟ آیا امروزه دیگر نمی توان از عشق های افلاطونی عفیف سخن گفت ؟ آیا دیگر صدای فرهاد از بیستون نخواهد آمد ؟  آیا امروزه از لیلی و مجنون ، از شیرین و فرهاد ، از وامق وعذرا ، از رومئو و ژولیت حرف زدن مسخره به نظر می رسد؟ آیا باز هم ممکن است تاریخ شاهد چنان عشق های عظیم و عمیق و ماندگار باشد ؟ آیا ممکن است در عشق نقش و فیلم بازی کرد ؟ آیا می توان به بهانه عشق و عاطفه با زیرکی هوش و حواس و اراده و شخصیت و اموال دیگران را تحت سلطه خود قرار داد ؟ آیا ممکن است آدم در عشق گول بخورد و سرش شیره مالیده شود ؟ دخترها زودتر سرشان کلاه می رود یا پسرها ؟ عشق از کجا آغاز می شود ؟ از دختران  یا پسران ؟ آیا عشق هایی که غالبآ از طرف دختران آغاز می شود سبب کوچکی و حقارت دختران نمی شود و ارزش عشق را پایین نمی آورد ؟  آیا عشق واقعی آن است که از پسران آغاز شود ؟ یا بر خلاف طبیعت و تاریخ حیات بشری ، امروزه کار می تواند بر عکس هم باشد ، یعنی خانم ها رل عاشق پیشه را بازی کنند و آقایان رل معشوقان را . که لازمه این کار ، ایجاد تغییراتی در حرکات خاص و قیافه و نوع حرف زدن هم هست . رابطه عشق های زمینی با عشق های مقدس چیست ؟ آیا همه عشق ها، زمینی است یا همه آسمانی ؟ آیا عشق های زمینی همه مقدس  است و بلکه پل رسیدن به عشف های آسمانی است یا برعکس ،عشق های زمینی باتلاق عشق الهی است و لارمه رسیدن به آنها ترک عشق های زمینی است ؟ آیا عشق همیشه آکنده از مهر و دوستی و علاقه است یا می تواند با نفرت و دلزدگی و انزجار هم آمیخته گردد ؟ آیا عشق برتر ،تنها عشق انسان به انسان است ؟ آیا نمی توان عاشق ملکوتیان شد ؟ یا آیا نمی توان عاشق آب و خاک و گل وگیاه یا شغل و حرفه شد ؟ آیا نمی توان عاشق اشیای بی جان شد ؟ مانند پول یا بتها یا اشیای یادگاری . آیا ممکن است کسی عاشق خودش گردد ؟ مثل نارسیس آن جوان یونانی که چهره خود را در آب دید و یک دل نه صد دل عاشق خود شد ؟ آیا نمی توان در عشق اهل تظاهر و ریاکاری و دروغ و دغلبازی بود ؟ آیا آنکه بیشتر ادعا می کند عاشق تر است یا آن که در نهان و بی صدا و اشک ریزان در دنیای عشق زندگی می کند ؟ آیا طبل تو خالی بودن در عشق ممکن نیست ؟ آیا واقعآ عشق ساخته دوری و هجران است و وصال مدفن عشق به شمار می رود  و وصال های آسان و ارزان هیچ ربطی به عشق ندارد . 
              نکته ها چون تیغ الماس است تیز     گر نداری تو سپر واپس گریز

نظرات 8 + ارسال نظر
مریم خانم جمعه 6 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 12:59 ق.ظ

در تمام عمر اکر یک روز عاشق بوده ای
از حساب زندگانی روز حشر اسوده ای

[ بدون نام ] جمعه 6 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 02:40 ق.ظ

عزیزم عاشقی داره چه رازی
نباشد در خور هر اس وباسی

ناشناس جمعه 6 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 11:17 ق.ظ

سلام جرا جواب مکاتبه ها را نمی دهید اگر مرا راهنمایی کنید ممنون می شوم

اگر سخنی داشتید من حتما جواب داده ام و می دهم . نمی دانم منظورتان کدام مکاتبه است . بیشتر توضیح دهید . اگر سوال از آن ناراحتی در مورد اشتباهات و گناهان بود که پاسخ را همان جا زیر سوالتان داده ام .
شادکام باشید

مریم خانم جمعه 6 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 06:32 ب.ظ

یا مهدی
ترنم عاشقانه ترین کلاممان موسیقی ارام نام توست که به تار هستی زخمه شوق می زند واهوی عاشقی را چابکتر ازهمیشه به هر سویی می برد.

[ بدون نام ] شنبه 7 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 03:33 ب.ظ

یا رب ز شراب عشق سر مستم کن‏
و زعشق خودت نیست کن و هستم کن‏
از هر چه جز عشق خود تهى دستم کن‏
یکباره به بند عشق پابستم کن‏
[بابا طاهر]

چگونه مى‏توان عاشق خدا شد؟ و اشاره‏هاى مستقیم او را مشاهده کرد؟

عشق حقیقى، عشق اکبر یا محبت اول‏1، عشق به معشوق حقیقى و منحصر به فردى است که با عشق به خود جهان را آفرید و عشق را در تمام هستى، از جمله انسان، قرار داد2؛ محبوبى که قرآن کریم وى را محبوب حقیقى و اصلى مى‏داند3 و روایات بر محبت و عشق وى بسیار تأکید ورزیده‏اند.4؛ یعنى خداوند متعال.

ملامتم به خرابى مکن که مرشد عشق‏
حوالتم به خرابات کرد روز نخست‏
عهد الست من همه با عشق شاه بود
و ز شاهراه عمر بدین عهد بگذرم

این عشق حقیقى از دو راه کلى حاصل مى‏شود: نظرى و عملى.

الف) نظرى‏
از آن‏جا که عشق فرع معرفت و شناخت است‏5،نخستین قدم در تحصیل عشق به خدا، شناخت و معرفت به خالق بى همتا است. معرفت به سه روش حاصل مى‏شود:
1 - دل (فطرت)
2 - حس و علم (طبیعت)
3 - عقل (استدلال و فلسفه)

ب) عملى‏
آیات و روایات و گفتار عارفان در قالب رعایت موارد ذیل، انسان را به این عشق مى‏رساند:
1 - ترجیح دادن خداوند بر همه محبوب‏هاى دیگر، به ویژه حبّ دنیا7
2 - اطاعت ظاهرى و باطنى از اوامر و نواهى خداوند8
3 - ترجیح لقاى پروردگار بر بقاى خود9
4 - دوستى با اولیاى خدا و دشمنى با معاندان به خاطرِ خداوند10
5 - مجاهده با مال و جان در راه خدا11
6 - خشنودى و رضایت کامل از حضرت حق‏12
7 - حریص بودن بر خلوت و مناجات با پروردگار13
8 - اُنس با کلام خدا (قرآن)14
9 - در همه اوقات مستغرق در یاد پروردگار بودن‏15
10 - حقیر شمردن هر چیز دیگر در برابر محبت خداوند16
11 - دوست داشتن و مهربان بودن با همه بندگان مطیع و دشمنى با همه کافران و گنهکاران‏17
از آن‏جا که در عشق حقیقى معشوق یگانه است، انحصار معشوق در خداوند متعال از شرایط اصلى و اصیل حصول عشق به خدا است.

عاشقان را شادمانى و غم اوست‏
دستمزد و اجرت خدمت هم اوست‏
غیر معشوق ار تماشایى بود
عشق نبود هرزه سودایى بود

عشق آن شعله است کاو چون برفروخت‏
هر چه جز معشوق باقى جمله سوخت‏
تیغ «لا» در قتل غیر حق براند
درنگر ز آن پس که بعد «لا» چه ماند

ماند «الا الله» باقى، جمله رفت
شاد باش اى عشق شرکت سوز رفت‏18

با توجّه به آن‏که عشق امرى دو سویه است، در قبال عشق انسان به خداوند، خداوند نیز به آدمى عشق مى‏ورزد؛ البته عشق خداوند به بندگان خویش تفسیرى خاصّ دارد که پرداختن بدان مجالى دیگر مى‏جوید.19 در آیات و روایات از نشانه‏هاى عشق حق به بنده بسیار سخن رفته است. این نشانه‏ها که مى‏توان آن‏ها را معیار موفقیت در تحصیل عشق به خداوند دانست، به اجمال عبارت است از:
1. محبوب دوستان خدا شدن‏
2. توفیق اطاعت یافتن‏
3. برداشته شدن سنگینى خدمت از دوش‏
4. برخوردارى از عطاى خداوند به قدر نیاز
5. فزونى آزمون‏هاى الاهى‏
6. آشکار نشدن معایب و کاستى‏هاى انسان‏
7. برخوردارى از قلب سلیم و اخلاق نیک‏
8. مبغوض گشتن دنیا
9. برخوردارى از بردبارى و آرامش‏
10. بهره مندى از صدق و راستى‏
11. خطور دانش در ذهن‏
12. برخوردارى از عبادت نیکو
13. دوست داشتن امانت.2


پى نوشت‏ها:
1. الاسفار الاربعه، صدرالدین شیرازى، ج 7، ص 184؛ شرح منازل السائرین عبدالرزاق کاشانى، على شیروانى، ص 222 و 223.

2. مقالات، محمد شجاعى، ج 2، ص 166 - 176.

3. بقره(2): 165؛ توبه (9): 24؛ هود(11): 113؛ عنکبوت(29)؛ 4؛ زمر(39): 3؛ شورى (42): 6 - 9.

4. المحبة فى الکتاب و السنة، محمد محمدى رى شهرى. ص 199؛ الاخلاق القرآنیة، زهیر الاعربى، ج 2، ص 11 - 15.

5. الاسفار الاربعة، ج 7، ص 152؛ رساله عشق، ابن سینا، تصحیح سید محمد مشکوة، ص 9 - 24.

6. ر. ک: اصول فلسفه و روش رئالیزم، سید محمد حسین طباطبایى، ج 5، ص 51 - 70.

7. میزان الحکمة، محمد محمدى رى شهرى، ج 2، ح 3162 - 3156 - 3167؛ شرح منازل السائرین، ص 168.

8. آیین مهروزى، محمد رضا کاشفى، ص 86 و 87؛ نهج البلاغه، ترجمه دکتر شهیدى، نامه 69، ص 354.

9. میزان الحکمة، ج 8، حدیث 18030؛ آیین مهرورزى، ص 89 و 90.

10. اصول کافى، ج 3، ص 189.

11. مائده(5): 54.

12. المیزان، محمدحسین طباطبایى، ج 9، ص 375؛ آیین مهرورزى، ص 92 - 94.

13. میزان الحکمة، ج 2، حدیث 3152 و 3160.

14. قوت القلوب، ابوطالب مکى، ص 8 و 105.

15. میزان الحکمة، ج 2، حدیث 3156.

16. نهج البلاغه، خطبه 193.

17. کیمیاى سعادت، محمد غزالى، تصحیح حسین خدیوجم، ج 2، ص 600 - 603؛ آیین مهرورزى، ص 85 - 98.

18. مثنوى.

19. احیاء علوم الدین، محمد غزالى، ج 4، ص 302 و 303؛ چهل حدیث، سید روح الله خمینى(ره)، ص 390 - 391؛ رساله عشق، ص 4 - 6.

20 - ر. ک: آیین مهرورزى، ص 102 - 103؛ عطف الالف، ابوالحسن دیلمى، ص 89 - 94؛ احیا ءعلوم الدین، ج 4، ص 304؛ میزان الحکمة ج 2، ص 222 - 224.


یک دوست شنبه 7 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 08:42 ب.ظ

عشقی که نه عشق آسمانی است
بازیچه شهوت جوانی است

عشقی که به خط و خال باشد
نقش قلم و خیال باشد

حکیم نظامی

علی صفایی یکشنبه 8 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 07:19 ب.ظ

به نظر من شاید در جهان به هیچ کلمه و واقعیتی بیش از عشق خیانت نشده باشد . دنیا پر است از انسان های متقلب و متظاهر که با زندگی دیگران بازی می کنند ولی همیشه لطیف ترین سخنان را در وصف عشق می گویند . امروزه از عشق تنها جسد بی جان آن مانده است .

محمد فتحعلیزاده شنبه 14 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 03:25 ب.ظ

لطفا فونت ایمیل قبلی در مورد جواب تحقیق را عوض کنید و تا شب ارسال فرمایید

شما می توانید جنبه های مثبت و منفی و عظمت و نقصهای یهودیت را استخراج و خلاصه کنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد