مشکلات روابط دوستانه دختران و پسران در دانشگاه ها (۱)
۱ . خام و عجول و ناشیانه بودن در ابراز عشق و عاطفه و انتخاب دوست . با توجه به شرایط خاصی که در دانشگاهها وجود دارد و هیچ گونه محدودیت و ممنوعیتی برای روابط دوستانه و همراهی و همدلی و با هم بودن دختران و پسران در فضای دانشگاهها وجود ندارد کسانی که به تازگی از دبیرستان و فضاهای بسته وارد دانشگاه می شوند بی صبرانه و عجولانه و ناشیانه و بدون توجه به مشکلات آتی به آسانی رشته محبت خود را به دلهایی گره می زنند و به آسانی محبت عمیقی ابراز می کنند . بی آنکه بدانند این عواطف پرشور تا کجا و چگونه می تواند ثبات و دوام یابد و چقدر ممکن است سلامت روانی شان به خطر افتد یا انتخاب های بهتر آینده از دست برود . اگر عشق و عاطفه گوهر گرانبهایی است چرا باید به آسانی این گوهر را در پای اولین نگاه ـ که چه بسا در فضایی گناه آلود صودت گیرد ـ فرو ریزیم . متاسفانه با فضای رمانتیک و رویایی که جامعه و خانواده ها برای جوانان می سازند سالهای زیادی لازم است تا آنها از عرش به فرش آیند و از آسمان رویاهای شیرین به حقایق چه بسا تلخ زندگی واقف گردند . هر آدمی سزاوار محبت و عشق نیست و هر عشقی به ازدواج ختم نمی شود . به هر حال بهتر است جوانان عواطف خود را به محک بزنند تا ببینند چقدر این عواطف از سادگی جوانی و چقدر از معرفت عمیق ناشی می شود . چقدر صادقانه است و چقدر متقلبانه و مزورانه .
۲ . نافرجام بودن بسیاری از روابط دوستانه . غالبا به دلیل مشکلات زندگی و تغییر شرایط درسی و کاری - عشق و عواطف جوانان نشیب و فراز زیادی پیدا می کند و حاصل آن غم و غصه شدید و حزن و اندوه جانکاه یا احساس افسردگی و ناکامی است که بر فضای زندگی سایه می افکند . حتی در سطح گسترده و حجم وسیعی از مطالب اینترنتی شاهد همین روابط حزن آلود هستیم . من اصلا نمی خواهم از عواقب تلخ خشونت بار روابط نافرجام عاشقانه یک طرفه یا دوطرفه حساب نشده حرف بزنم . زیرا همه شما از جریان های صفحه حوادث روزنامه ایران و سایت حادثه دات کام به خوبی مطلع هستید .
۳ . افت تحصیلی . دانشجویانی که به نوعی درگیر روابط عاطفی با جنس مخالف هستند در ادامه عشق شیرین خود از لحاظ تمرکز و علاقه و اهتمام کافی به درسها ضعف و ناتوانی یا بی تفاوتی شدیدی پیدا می کنند . من خود شخصا با نمونه های فراوانی روبه رو بودم که در آغاز حتی با همکاری در درس و تحقیق خیلی عالی به هم کمک می کردند ولی در ادامه عشق و علم ـ هر دو ـ را از دست داده اند .
۴ . افزایش مشکلات شخصی و خانوادگی . این روابط دوستانه در موارد زیاد بدون اطلاع خانواده ها ( یا با بی خیالی آنها )تداوم یافته و سرانجام تنها هنگامی که به مرحله حاد و دشوار می رسد یا بحرانی برای افراد به وجود می آید توجه همه را جلب می کند . با کمال تاسف گاهی روابط دوستانه به نوعی تحمیل و جبر و فشار و رنجش و زورگویی و باج گیری منتهی می گردد .
۵ . ایجاد بحران عاطفی ـ دینی . با توجه به این که غالب دانشجویان شرایط فکری و تجربی و شغلی مناسبی به منظور آمادگی برای ازدواج را ندارند و از طرفی روابط گرم و صمیمانه به سهولت نمی تواند در چارچوب های شریعت عمل کند و برخی از سخنان و حرکات سوال برانگیر دانشجویان برای خود آنان بحران زاست و آنان به نوعی احساس گناه و عذاب وجدان می کنند و این احساس هم چون با تداوم رابطه شدیدتر می شود بر دشواری کار می افزاید . این خود خوری و ناراحتی نمی تواند با بی خیالی رفع شود و باید برایش به خوبی چاره اندیشی کرد .
۶ . عشق یا سرگرمی . برای برخی از دانشجویان ( مخصوصا آقایان) عشق یک سرگرمی دلچسب است که از جاذبه های جنسی خالی نمی باشد ولی در تلقی بسیاری دیگر ( به ویژه خانم ها) این کار شوخی بردار نیست ( جالب این که تفاوت های بارز و مرز معینی هم بین شوخی و جدی نیست ) .ولی نهایتا تداخل شوخی ها با جدی ها برای برخی خاطرات دردناکی از عشق باقی می گذارد که به این زودی ها نمی توان آن را تسکین بخشید . چه پاسخی می تواند فردی را آرام کند که یقین کرده کسی با او و سرنوشتش بازی کرده است . ما در احادیث نبوی هم می خوانیم که چند چیز است که شوخی اش جدی است و یکی از آنها عبارت است از همین قضیه پرشور روابط دختران و پسران
۷ . عشق در روابط استاد و دانشجو : یکی از دانشجویان پرسیده : در باره عشق های مصلحتی که ما به اساتید ابراز می کنیم توضیح بدهید ؟ اولا که وقتی عشق مصلحتی است یک تجارت و زرنگی است و البته نوعی بازی زیرکانه است که هر دو طرف بازی می خورند . اما به هر حال در دانشگاههای دیگر دنیا حتی ازدواج بین دانشجو و استاد غیر مجاز است و اصولا همان طور که گفته شد فضای درس باید درسی و علمی باقی بماند و به محفل عشق و عاشقی تبدیل نشود وگرنه هم درس بر باد می رود و هم عشق بدنام می شود . از طرف دیگر چه نسبتی است بین استاد و دانشجویی که فاصله سنی شان حداقل ده سال متفاوت است . پس بهتر است از بازی های خطرناک دست برداریم و با زندگی دیگران شوخی مصلحتی نکنیم .
عشق مثل سرخکی میمونه که هر جوونی باید یه بار اونو بگیره یه بارش واجبه دومین بار دیگه حرومه میدونی میشه رابطه داشت و حریمها رو نگه داشت به شرطی که ترسو و بزدل نباشیم و ظرفیت مصاحبه با جنس مخالف رو داشته باشیم این همه زن و مرد در محیط کارشون صحبت میکنند مگر اتفاقی میفته تازه کار دانشجو هم تحصیل هست کاری سالانه صدها هزار نفر برای بدست آوردن اون از سدی به نام کنکور رد میشن.
با توجه به توضیحات شما در مورد ۷ دانشجویی را می شناسم که دوست من بود وکاملا بی ظرفیت هر استادی که با او خوب وملایم صحبت می کرد وچند بار سوالی از او می برسید می گفت این استاد عاشق من است من هم باید او را دوست داشته با شم و اگر استاد هم چنین کم ظرفیت باشد وای به حال دانشگاه و خانواده ان استاد البته ما یکی دو سال است که فارغ التحصیل شده ایم ومن از اواطلاعی ندارم که توانسته کسی را خام کند یا نه؟ وبعضی مواقع این عشق عادتی است که با زیاد دیدن فرد ایجاد می شود یعنی عادت به دیدن فرد دارد و فکر می کند که عاشق اوست واگر مدتی او را نبیند یقینا او را فراموش می کند
سلام استاد وبلاگ جالبی دارید من هم با این دانشجوی فارغ التحصیل موافقم وچند نفر را با این خصوصیت می شناسم او می گفت من به دیدن استاد معتاد شده ام واگر او را چند روز نبینم نمی شود واین عشق نیست به دیدن او عادت دارم وبه خود استاد نیز گفته ام که باید هر روز او را ببینم . با تشکر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
http://akbar13.blogspot.com/
در مورد عشقهای مصلحتی که ما دانشجویان به اساتید خود ابراز می داریم هم صحبتی داشته باشید عشقهایی که از روی عادت است وبس .
عشق مثل سرخکی میمونه که هر جوونی باید یه بار اونو بگیره
یه بارش واجبه دومین بار دیگه حرومه میدونی میشه رابطه داشت و حریمها رو نگه داشت به شرطی که ترسو و بزدل نباشیم و ظرفیت مصاحبه با جنس مخالف رو داشته باشیم این همه زن و مرد در محیط کارشون صحبت میکنند مگر اتفاقی میفته تازه کار دانشجو هم تحصیل هست کاری سالانه صدها هزار نفر برای بدست آوردن اون از سدی به نام کنکور رد میشن.
با توجه به توضیحات شما در مورد ۷
دانشجویی را می شناسم که دوست من بود وکاملا بی ظرفیت هر استادی که با او خوب وملایم صحبت می کرد وچند بار سوالی از او می برسید می گفت این استاد عاشق من است من هم باید او را دوست داشته با شم و اگر استاد هم چنین کم ظرفیت باشد وای به حال دانشگاه و خانواده ان استاد
البته ما یکی دو سال است که فارغ التحصیل شده ایم ومن از اواطلاعی ندارم که توانسته کسی را خام کند یا نه؟
وبعضی مواقع این عشق عادتی است که با زیاد دیدن فرد ایجاد می شود یعنی عادت به دیدن فرد دارد و فکر می کند که عاشق اوست واگر مدتی او را نبیند یقینا او را فراموش می کند
سلام استاد وبلاگ جالبی دارید
من هم با این دانشجوی فارغ التحصیل موافقم وچند نفر را با این خصوصیت می شناسم او می گفت من به دیدن استاد معتاد شده ام واگر او را چند روز نبینم نمی شود واین عشق نیست به دیدن او عادت دارم وبه خود استاد نیز گفته ام که باید هر روز او را ببینم .
با تشکر