خوش به حال کسی که به جای نفرین کردن زمین و آسمان کار کوچکی بکند

                                        ای که دستت می رسد کاری بکن
آورده اند که :

پادشاهی تخته سنگی بزرگ در راهی گذاشت وخودش در گوشه ای مخفی شد تا عکس العمل دیگران را ببیند.بعضی ها بی تفاوت بودند.بسیاری میگفتند چه شهر بی قانونی . گروهی میگفتند :چقدر حاکم بی عرضه ای دارد.با وجود این هیچ کس تخته سنگ را برنمیداشت.تا اینکه پیر مردی زحمتکش خسته از کارروزانه باباری از میوه وسبزی از راه رسید کوله بار خودرا به زمین گذاشت و با سختی، سنگ بزرگ را از وسط برداشت که به گوشه ای بگذارد. ناگهان کیسه ای زر دید که زیر آن گذاشته و روی آن کاغذی بود که برروی آن نوشته شده بود.این پاداش توست هر سد و مانعی میتواند یک شانس برای تغییر در زندگی انسان باشد.

نظرات 6 + ارسال نظر
من یار مهربانم پنج‌شنبه 19 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 02:05 ب.ظ http://manyaremehrabanam.persianblog.com

سلام / مهم نیست که مطلب من در وبلاگ شما هم باشد / مهم این است که چند نفر بخوانند و از خواندنآن درس بگیرند . آخه اصل داستانها هم از من نیستند. من از جایی انتخاب میکنم. راستی آرشیو ها مو اگه نخوندی بخون///اگه دوس داشتی لینگ من رو هم بزار/فقط ک... نباشی سر کار باشم

یاسمن پنج‌شنبه 19 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 04:23 ب.ظ http://www.mehrabooni-sedaghat.blogsky.com

خیلی داستان جالبی بود .اقعا راست میگید ما مردم اکثرا به جای حل مشکلات بلدیم ایراد بگیریم...

من یار مهربانم جمعه 20 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 10:44 ق.ظ http://manyaremehrabanam.persianblog.com

سلام هر دیدی یه باز دیدی هم داره سر بزن آپدیتم

[ بدون نام ] شنبه 21 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 01:23 ق.ظ

[ بدون نام ] شنبه 21 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 08:55 ب.ظ

http://rezatops.persianblog.com/

[ بدون نام ] یکشنبه 22 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 12:36 ب.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد