گناه دانش و ثواب بی دانشی
***********************************
معصومیت و مظلومیت نادانان و جرم بزرگ آگاهی
معمولا در میان ما نداشتن آگاهی و ضعف اندیشه نقص و عیب بارزی محسوب نمی شود . اما اطلاعات و آگاهی های گسترده ، مخصوصا اگر با غرض ورزی و انگیزه های ناسالم همراه باشد ، بسیار خطرناک و ویرانگر تلقی می شود و می گویند ممکن است صد گناه آدم نادان بخشیده شود اما یک خطا و اشتباه یا خیانت دانشمند و عالم از هزاران گناه و خطای افراد نادان و عوام گناهش بیشتر است . روشنفکر اگر کج اندیش باشد بسیار خطرناک است اما تاریک مغزان نادان اصلا خطرناک نیستند .
مرز دانش و بی دانشی
تا مدتی پیش ، در نظر بسیاری مرز علم و جهل عبارت بود از سواد خواندن و نوشتن نداشتن . اما امروزه این خطوط مرزی فرق کرده است . برای این که دیپلم و فوق دیپلم که سهل است ، ما با لیسانسیه ها و مهندسان و دکترها و یا حجه الاسلام هایی در دانشگاه یا مراکز فرهنگی یا دینی روبه رو شده ایم که از نگاه مخاطبان « باسواد » یا « بی سواد » تلقی می شوند ، معلوم است که این بی سوادی معنای خاصی دارد و این افراد ممکن است از چهار پنج سال گرفته تا ده پانزده سال و بلکه بیشتر سوابق علمی و آموزشی داشته باشند . از قدیم هم این نکته را همه حوزویان و روحانیان و طلاب از استادان خود بارها و بارها شنیده بودند که فلانی « آخوند باسواد» ی است و امام خمینی (ره) سخن مشهور در میان حوزویان را که « عالم شدن چه آسان آدم شدن چه مشکل » چنین اصلاح کرد : « عالم شدن چه مشکل ، آدم شدن محال است » . مخصوصا امروزه دانشگاهها تنوع و تکثر زیادی یافته و تعداد مدرک داران زیاد شده ، گاهی در میان دارندگان مدارک فوق لیسانس و دکترا ، افرادی یافت می شود که مردم وقتی به سخنان یا نوشته هایشان نگاه می کنند می گویند : نمی دانیم اینان مدرکشان را از کجا و چگونه گرفته اند و گاهی افرادی از کسبه و کارمند و لبنیاتی محله را نشان می دهند و می گویند : اینان نسبت به افراد یادشده ، بسیار بسیار با سوادترند . امروزه گاهی تسلط بر رایانه و اینترنت و توان استفاده هوشمندانه و علمی از آنها را نشان سواد می دانند و گاهی گستردگی اطلاعات در یک موضوع و تسلط بر آن و داشتن حرف های تازه و خلاقیت در روش طرح اندیشه های تازه یا توان پاسخ دهی به جا و توام با تسلط و مستدل و مستند به منابع علمی را نشان باسواد بودن یک استاد یا سخنران می دانند و گاهی تنوع و تازگی موضوعات مباحث را . یکی از آثار منفی گسترش روزافزون دانشگاهها و رشته ها و مراکز آموزشی دولتی و غیر دولتی و فارغ التحصیلان دارای مدارج عالی ، این است که رفته رفته مدرک ها ارزش خود را از دست داده و می دهد ، اما ثمره مثبت این همه دارندگان مدارک و مدارج دانشگاهی ، این است که به تدریج ، صرف نظر از مدارک عالی ، توانمندی علمی و عملی افراد در رشته های مختلف علمی ، مبنا و معیار داوری قرار می گیرد و فارغ التحصیلان باید عملا بتوانند قدرت علمی خود را به اثبات برسانند و توجه به مدارج و مدارک در مراتب بعدی موردتوجه قرار می گیرد و این نوید خوبی است .
فاجعه بی دانشی و بی فکری و بی برنامگی
همان طور که گفتیم اگر چه در میان ما بی اطلاعی و ضعف علمی و فکری و کم خردی یا بی خردی و ضعف در محاسبات و مطالعات و برنامه ریزی ها یک گناه محسوب نمی شود اما از نظر دینی آگاهی ریشه همه خوبی ها و بی اطلاعی مبنای همه پستی هاست (علی (ع) غررالحکم) و از نظر رسول خدا انسانهایی با بی خردی یا کم خردی و بی فکری یا ضعف فکری یا بی برنامگی دست به کارهایی می زنند و تباهی هایی به وجود می آورند که هیچ آگاه خردمندی نمی تواند چنان خطرناک و آسیب زا باشد . همان گونه هم که درجات و مراتب انسانها و مراتب خیر و شر آنها بر اساس مقدار آگاهی و اندیشه مشخص می گردد وپست ترین و شرور ترین موجودات بی فکرترین مخلوقاتند . ( انفال/22 ) . در حدیث دیگری از پیامبر آمده است که شش گروه به خاطر شش گناه بزرگ عذاب خواهند شد و یکی از آنان افراد جاهل اند که به خاطر ضعف علمی یا عقلی مجازات خواهند شد (اربعین حدیث امام خمینی) . چون نه حماقت و جهالت تقدیر الهی است و نه یک عمر زندگی جاهلانه و ابلهانه مورد رضای خداوند علیم حکیم می باشد . انسانها وقتی از کارهای نامطلوب خود خسته و پشیمان می شوند و به درگاه الهی می نالند ، به الهام از متون دینی می گویند : خدایا کارهایی را که با نادانی و بی بصیرتی انجام دادم و به خویشتن ستم ورزیدم بر من ببخشای . پس معلوم می شود که بی سوادی یا ناآگاهی گناهی است که باید از آن توبه کرد . بی فکری و بی برنامگی که ناشی از درجات متفاوت حماقت است ، گناه بزرگ تری است که می تواند به فجایع بزرگی در زندگی فرد و جامعه منتهی گردد . از این رو ، پیامبر در مهمترین سفارشات خویش به امت اسلامی می فرماید : من بیش از همه بر شما از دو چیز هراسناکم : سوء تدبیر ( نه فقط بی تدبیری و ضعف در برنامه ریزی و چاره اندیشی ) و پیروی از هوس ها ( ر. ک : جاذبه و دافعه استاد مطهری). جالب توجه این است که بی تدبیری که اول حدیث ذکر شده در واقع می تواند علت شیوع هوس بازی ها و شهوت پرستی ها هم باشد و این همه بی برنامگی و برنامه ریزی های ناهنجار مدیران در همه مراتب مدیریتی از خانه و کارخانه تا وزارتخانه ها چه اندازه می تواند عوارض منفی در پی داشته باشد که با دانش های عالی هم قابل ارزیابی نیست . اما از آن جا که ما دین را با عقل و اندیشه و آگاهی عمیق و اصولی و مبنایی درک نکرده ایم ، هرگز احساس نمی کنیم که به خاطر بی برنامگی و چاره اندیشی های نادرست و سخنان نامعقول افرادی کم خرد و کم اطلاع چه اتفاقات و تحولات تلخ دامنه داری رخ داده و عقب ماندگی ها و شوربختی ها وناکامی ها و بدفرجامی از کجا ناشی می شود . بد تر از همه تصور می کنیم که جهل و نادانی و بی عقلی از آن اسب و گاو و حمار و میمون است . در حالی که اسب نجیب ترین و عاطفی ترین حیوانات و گاو سودمندترین آنان و حمار صبور ترین و تلاشگرترین آنان و میمون هوشمندترین حیوانات است و هیچ حماری ریسک احمقانه نمی کند و به کارهای عجولانه ، جنون آمیز و تمسخرآمیز دست نمی زند . هیچ حماری بر پل ترک خوده و نامستحکم زندگی پای نمی گذارد و قدم از قدم بر نمی دارد ، مگر آن که از طرف حیوانات قبل از خود و رهگذران پیشین مطمئن شود که راه مستحکم و قابل عبور است . در واقع ما بر اساس مکانیزمهای دفاعی روانی ، ویژگی ها و صفات زشت و غیر قابل تحمل خود را به حیوانات و انسانهای دیگر نسبت می دهیم . وگرنه هیچ شیری سلطه جو و قدرت پرست و هیچ عقربی کینه جو نیست . هیچ فکر کرده اید که هوشمندان تبهکار همه قدرت خود را از سرمایه عظیم حماقت احمقان و نادانی ابلهان و سادگی زودباوران و خوش خیالی رویاپرستان کسب می کنند و هزاران خوارج به ظاهر دیندار و متعصب بازیچه کوچکی برای یک معاویه هوشمند قرار می گیرند و صدها سخن ضد دینی شبه علمی و شبه فلسفی بی اصل و اساس ، به خاطر ضعف شدید و نارسایی فکری عجیب و عمیق برخی از محافل و افراد و برنامه های آشفته و نامناسب مذهبی می تواند چنین باور نکردنی گسترش یابد . هر چند با ناخرسندی می باید این حقیقت روشن را پذیرفت که به سبب کارهای نسنجیده و سخنان نیندیشیده افراد کم مایه و بی اندیشه ، چنان دشواری ها و گرفتاری های پر پیچ و خم صد لایه ای در جامعه به وجود می آید که علاجش به وسیله بهترین روانپزشکان و فیلسوفان و عارفان ناممکن به نظر می رسد . از این روست که حضرت عیسی از احمقان می گریخت و می گفت : مرده را زنده کردم و بیماریهای مادرزادی را درمان نمودم ، اما نتوانستم حماقت و بی بصیرتی را درمان کنم . درد علی هم از این جا بود . درد علی از کسانی بود که با صدای نامفهومی دورهم گرد می آمدند و سر و صدایی به پا می کردند و بی نتیجه پراکنده می شدند . علی از دست این احمقان و ابلهان بیشتر درد می کشید و می فرمود : « به خدا شکوه می کنم از مردمی که در جهل زیستند و در ضلالت مردند » ( خطبه 17 نهج البلاغه) . در جامعه ما هوشمندان خیانتکار بیشتر مجازات می شوند ، اما ابلهان شناسایی نمی گردند و بدتر از همه این که بی تدبیری و بی برنامگی و ضعف آگاهی و اندیشه همیشه کتمان می شود و همه ریاکارانه و خودبینانه خویشتن را عقل کل می دانند و هیچ کس نیست که به بی تدبیری و بی فکری خود اعتراف کند و این همه کارهای نادرست و گرفتاری های رنگارنگ به وجود می آید که هیچ کس مسئول آنها نیست . لابد همه آنها را دانشمندان و نوابغ و برندگان المپیادها و نویسندگان خلاق و پرآوازه پدید آورده اند ! عجب اندیشه عالی و تحلیل های پرمایه ای داریم !
فارغ التحصیلان بی فکر و اندیشمندان بی مدرک
یکی از بزرگ ترین بدبختی های امروز ما این است که تصور می شود آگاه و دانا و متفکر خردمند همان کسی است که مدرک تحصیلی دارد و از مرکز خاصی گواهی تخصصی در رشته خاصی به دست آورده است و جز اینان همه جاهل نادان و عوام الناس بی خرد محسوب می شوند . البته در میان مدرک داران و تحصیل کرده های مراکز علمی افراد آگاه و مطلع و پر مطالعه و خلاق نیز یافت می شود و در میان سایر طبقات جامعه هم ممکن است تا حدود زیادی افراد بی اطلاع و بی فکر وجود داشته باشد ، اما خیلی وقتها عکس این مسئله هم اتفاق می افتد . گاهی می بینیم یک کارگر ساختمانی بیش از هر استاد دانشگاهی مطالعه می کند و بازاری و کشاورزی بیش از هرکس در مسائل زندگی می اندیشد و با تدبیر و برنامه های درست و معقول پیش می رود و استاد و دانشجویی که علم و درس برایش یک سرگرمی طنزآمیز و تحمیلی است . برخی هم هستند که برای دست یابی به نام و آوازه علمی و اجتماعی ، هزار گونه کار علمی و فکری می کنند و از وقتی که جافتاده شدند و شهرت و آوازه یافتند ، کارهاشان بادهوا و حرفهایشان سرهم بندی شده و رفتارهایشان معجونی از بی تدبیری های عجیب و متنوع به نظر می رسد و گاهی انسان تعجب می کند که چگونه یک فرد به ظاهر آگاه پرآوازه چرا این چنین در فلان و بهمان موارد کارهای ناشیانه می کند و حرفهای بی خردانه می زند که هر روستایی ساده دلی را در شگفتی فرو می برد و به تمسخر خویش وامی دارد . هرکس ممکن است در زمینه خاصی اطلاعاتی داشته باشد و در سایر زمینه ها عقل و اندیشه اش از حد کودکان دبستانی فراتر نرود و هر خردمندی در همه زمینه ها خردمند نیست و گاهی در برخی زمینه ها چنان از خود بی خردی نشان می دهد که یاد آور« للجنون فنون » می گردد .
آیا دانشگاهها مهد جوشش های علمی و ادبی است ؟
در گذشته ما نمونه های فراوانی داشته ایم از کسانی که بیرون دانشگاه و یا فارغ از دروس رسمی دانشگاهی که بدان تعلق داشتند ، به دنبال تحقیق و هنر و فناوری می رفتند و بعدها به توانمندی های عظیمی دست می یافتند و مسیر علم و هنر را دگرگون می کردند . این واقعیت در حوزه ادبیات و هنر هنوز هم تاحد زیادی تداوم دارد .
دانشگاهها و مراکز علمی می تواند به دستگاه تولید انبوه مدرک تبدیل شود و سرعت و کمیت جایگزین کیفیت و علم و هنر و فناوری واقعی گردد و این خطر بزرگی است که دوام و بقا و ارزش دانشگاهها و مدارک تحصیلی را تهدید می کند . نشانه هایش بعضی مراکر دانشگاهی تازه تاسیس است که فاقد همه ابزارها و شرایط اولیه علمی و فکری و تحقیقی بوده و تنها در حد ناقصی یک فضای فیزیکی نمایشی به ظاهر علمی به وجود آورده اند که پس از سالهای متمادی حاصل آنها افراد بی مایه و بی اندیشه ای است که هیچ شباهتی به دانشجو و دانشگاهی ندارند و پس از فارغ التحصیل شدن هیچ مایه و پایه علمی در آنان دیده نمی شود و نمی توانند هیچ مشکلی از مشکلات خود یا جامعه را حل کنند اما به حد کافی توقعات عجیبی پیدا کرده اند و همه جا خود را« کارشناسان »این مملکت می نامند .
سلام!!!
وبلاگت خيلی قشنگه!!!
متاسفانه در جائی که همه نادانند دانستن جرم بزرگی حساب می شود!!!!
به منهم سر بزن.
فعلا...