طبق شریعت اسلامی تغییر دین از اسلام به هر دین دیگری ارتداد خوانده می شود و مرتد مستحق اعدام است.البته رد وجود یا وحدانیت خدا و پیامبری محمد بن عبدالله نیز ارتداد خوانده شده و همین مجازات برایش اعمال می شود.
عبدالرحمان مرد افغانی که بیش از ده سال است به مسحیت روی آورده با شکایت اعضای خانواده اش خطر محکومیت به اعدام تهدیدش می کرد از زندان افغانستان آزاد شده و از کشورهای اروپایی درخواست پناهندگی نموده است.
معمولا در موراد اینچنینی دادگاه ها سعی می کنند برای جلوگیری از مخدوش شدن چهره ی اسلام مدارک ارتداد را قانع کننده و کافی ندانند و یا سلامت روانی متهم را مورد تشکیک قرار دهند.
اما این سوال مطرح است که آیا مجازات اعدام برای تغییر دین-حتی به ادیان پیامبران صاحب کتاب که قرآن مورد تایید قرار داده است- با ادعای اسلام دراختیار انسان در پذیرش دین تناقض ندارد.البته بی توجه به نظر برخی که آیه ی «لا اکراه فی الدین» را بنحوی تفسیر می کنند که بر الزام پذیرش اسلام حکایت می کند!
در هر حال مطمئنا در شرایط موجود پذیرش اسلام بیشتر جنبه ی موروثی دارد تا تحقیقی.چون حتی اگر تحقیقی منجر به تغییر و یا نفی دین اسلام گردد تبعات مرگ آورش، اهرمی موثر در عدم ابراز آزادانه ی آن خواهد بود.
http://www.jomhour.blogfa.com
سلام آقای وارطان . سال نو مبارک . نمی دانم مسیحی هستید یا مسلمان . که اگر مشخص تر بود بهتر می شد حرف زد و بهتر معنای کلمات را فهمید . در رابطه با مطالب شما چند نکته قابل توجه است .
1 . اثبات ارتداد با توجه به شرایط متعددی که دارد خیلی هم سهل و ساده نیست . علاوه بر این ، هر نوع تغییر دین ارتداد نیست . هر تغییر نگرشی و هر نوع حالت شبهه و تردیدی ارتداد نیست و کیفر هر ارتدادی اعدام نیست . در موردی هم که مجازات اعدام در کار باشد ، با توجه به شرایط فرهنگی و اجتماعی گوناگون ، دیدگاه های دینی و احکام متفاوتی وجود دارد . ارتداد ممکن است تمایلی فکری باشد یا روانی یا عملی و یا هر سه و یا فراتر از تمایل به اعتقاد تبدیل شود و یا این که در حد شبهه و تردید و یک بحث فرهنگی متوقف گردد و هر یک حکم متفاوتی دارد . در مورد فلسفه همان مورد اعدام هم باز بحث است که نقش پیشگیرانه و بازدارنده دارد یا تنبیهی است و یا تنبهی یا امتحانی .
2 . هرکس که پیامبر اسلام را نپذیرد ؛ مانند مسیحیان و زردشتیان ، مرتد محسوب نمی شوند . البته مسیحیان و زرتشتیانی هم هستند که نه تنها پیامبر اسلام بلکه امام علی (ع)و امام حسین(ع) را هم قبول دارند . اخیرا در ارومیه بانویی به سبب کرامتی که از حسین بن علی(ع) در ایام عاشورا مشاهده کرد و نذری که داشت برآورده شد ، به اسلام گرایش یافت و البته در ایران یا لبنان و یا کشورهای عربی یا غربی کم نیستند کسانی که بدون اسلام آوردن رسمی در عین حال که مسیحی یا کلیمی هستند اعتقادات بسیار پاک و صادقانه ای نسبت به امام علی یا پیامبر و امام حسین دارند و در اندیشه و گرایش و چه بسا در عمل رفتارهایی دارند که با یک مسلمان معتقد و متدین چندان تفاوتی ندارد .
3 . بحث شناخت دین و منابع و دیدگاه دین با عملکرد اجتماعی افراد مختلف مسیحی و یهودی و مسلمان در کشورها و مناطق مختلف جهان دو بحث متفاوت است با دو نوع روش بحث متفاوت که آمیختن آنها به هم ، آمیختن روش مطالعات کتابخانه ای با روش مطالعات میدانی وتحقیقات اجتماعی است و نوعی سفسطه و مغلطه است ( خلط تئوری و عمل ) .
4 . اتفاقات افغانستان به عنوان یک عمل درست یا غلط قابل تعمیم به کشورهای دیگر نبوده و تفسیر آن به نام دین درست نیست . وگرنه در عربستان هنوز هم خانم ها حق رانندگی ندارند و ربطی به اسلام ندارد . در عین حال که رقاصی عریان در محافل شاهانه و بعضی شبکه های تلویزیونی عربستان هم ربطی به اسلام ندارد .
5 . شاید با تبلیغات وسیعی که بوده باور نکنید ، ولی در ایران تا کنون کسی به جرم ارتداد و تغییر دین اعدام نشده است . مگر این که جرایم دیگری مانند بمب گذاری ناقابل یا جنایات فجیع مختصر و ... داشته که خود یا دیگران برای سرپوش گذاشتن و جلب افکار عمومی اسم جرم را تغییر دین یا ارتداد گذاشته اند . در مورد آغاجری هم اشتباه شده یا اشتباه نوشته اند نه ایشان مرتد شده و نه مجازات اعدام صادر شده . این یا یک شوخی یا یک بازی و تبلیغات سیاسی زیرکانه بوده است . علاوه بر این، هم من و هم شما و هم مسئولان مربوطه از وجود کسانی مطلعیم که به نوعی از اسلام به ادیان دیگر ماند بودایی یا مسیحی یا اکنکار و .... گرایش یافته اند ،ولی کسی آنان را دستگیر و مجازات ننموده است .
6 . هم من و هم شما میدانیم که خیلی ها رسما و علنا هیچ دینی ندارند و بقیه هم می توانند کاملا بی دین باشند ، این نشان می دهد که ما می توانیم بی دین هم باشیم اما معنایش این نیست که هرکاری را بتوانیم بکنیم و ممکن و شدنی باشد ، حتما مطلوب بوده و بر اساس آگاهی و انتخاب صورت گرفته و بهترین انتخاب هم هست .
7 . هر تغییر دینی از روی انتخاب نیست . غالبا افراد به دلایل سیاسی و یا حفظ منافع شخصی و ازدواج با یک خانم پولدار یا زیبای مسیحی یا استفاده از مزایای مادی و سیاسی ، مانند دریافت کارت اقامت دائم در امریکا یا سوئد یا فرانسه و راحتی زندگی و کمک های خاص از طرف بعضی مراکز شناخته شده ، تغییر دین می دهند و البته معنایش این نیست که دین دوم را آگاهانه و با هم مطالعه و مقایسه و به عنوان بهترین گزینه انتخاب می کنند . همان طور که لائیک ها و بی خدایانی در امریکا و اروپا به فعالیت دامنگستر فرهنگی ضد همه ادیان به ویژه اسلام اشتغال دارند که با بودجه های خاص مراکز دولتی و حمایت احزاب و حاکمان ساسی و با اهداف سیاسی معین و از جمله ضدیت با حکومت ایران و جذب تدریجی مخالفان جمهوری اسلامی زیر لوای الحاد و بی خدایی کار می کنند .
8 . بحث تنها بر سر اسلام نیست . هیچ دینی اجازه نمی دهد که به راحتی آن را رها کرده به دین دیگری درآیند . همان طور هم که لائیک ها و بی خدایان نیز چنین اجازه ای نمی دهند که یکی از متحدانشان به خداپرستان بپیوندد و در صف مقابل آنان قرار گیرد و حتما او را تهدید یا تطمیع نموده و در صورت نیاز ممکن است به شکلی صدای او یا شمع زندگی او خاموش گردد . کلیسا نیز هر مرتدی را طرد نموده و اطلاعیه بی دینی او را صادر می نماید و امکان ازدواج شخص مسیحی با چنین شخصی هرگز ممکن نیست . ادیان دیگر هم همین طورند . یک تازه مسلمان در محله بابری های هند نمی تواند جانش را حفظ کند . البته قبل از انتخاب افراد آزادی کامل دارند . کسانی هم که از آغاز دین خاصی جز اسلام را انتخاب کرده باشند مرتد نیستند . چون دین اولیه شان اسلام نبوده است . در همین کشور ما من کسانی را می شناسم که از مسیحیت به اسلام گرایش یافته اند و در جمهوری اسلامی بر جان خود هراسانند و نوعی زندگی مخفی دارند . ماجرای ادواردو آنیلی را که از یاد نبرده اید .
9 . هیچ کس را نمی توان وادار نمود دینی را که بدان ایمان ندارد بپذیرد . این با خود دین داری در تناقض است و تاثیری معکوس خواهد داشت . قبول دین یعنی عشق و ایمان و اخلاص و فداکاری . عمل دینی باید با انگیزه الهی و نیت شخصی صادقانه همراه باشد و اگر جز این باشد ، مثلا به هر علت دیگری شخصی پنجاه سال هم که نماز بخواند و روزه بگیرد ، همه کارهایش باطل است و دینی محسوب نمی شود .
10 . نمی دانم مقصود شما از دین موروثی چیست . ولی زبان و نژاد و فرهنگ و ملیت و هم چنین دین اموری تاریخی و به تعبیری موروثی است و هر چیز باسابقه و موروثی بهتر از امور بی سابقه است . مخصوصا اگر میراث یک میراث بسیار ارزشمند و بی نظیر مانند اسلام باشد . اگر در سایر موارد ، امور موروثی خیلی خوب باشد ، چرا دین موروثی بد باشد . مگر این که معیارهایمان به دلایل شخصی استثنای منفی داشته باشد . اگر مراد دینداری احمقانه و جاهلانه و کورکورانه است که اصلا دین نیست . هیچ احمقی هم کورکورانه دین انتخاب نمی کند . البته اگر شخصی نادانسته و کورکورانه دست روی برگ برنده بگذارد ، باز هم به چیز خوبی دست یافته ؛ هرچند قدر آن را نخواهد دانست و نخواهد توانست دلایل انتخاب خود را توضیح بدهد یا از ان دفاع کند . البته انتخاب کورکورانه فقط در دین یا دین خاصی مانند اسلام نیست ؛ در مورد سایر ادیان شاید بیشتر مصداق داشته باشد ؛ چون اکثر مسیحیان و یهودیان و زرتشتیان و هندوها هم پروفسور نیستند و قدرت تبیین و دفاع از اعتقادات خود را ندارند ؛ علاوه بر این ، بی دینی هم می تواند کورکورانه و بر اساس تعصبات کور و عوامل روانی و غیر علمی باشد و اتفاقا تعصبات کور بی دینان بسیار بیشتر از خوارج مسلکان یا عمال طالبان است و با چند استثنا که فلان شخص بی دین چقدر بانزاکت و اهل فرهنگ و انسانیت است ، نمی توان نتیجه ای کلی گرفت
11 . برای افراد بسیاری مطالعه ادیان یک پز روشنفکرانه و شعاری تو خالی است و بیشتر یک بلوف و شانتاژ تبلیغاتی و ژست مغرورانه است تا حقیقتی صادقانه . من صدها نفر را دیده ام که فکر می کنند انتخاب دین یعنی کورکورانه دین خود را تغییر دادن . اما طی سال های متمادی ندیده ام که کسی واقعا منابع و مبانی و مقاصد و اهداف و پایه گذاران یازده دین زنده جهان امروز را با هم مطالعه و مقایسه نماید و دین برتری انتخاب کند یا بی دینی را انتخاب کند ( البته موارد نادری وجود داشته که پس از مطالعاتی طولانی اسلام را انتخاب کرده اند ؛ مانند دکتر محمد لگن هاوزن یا روژه گارودی و ... ) . اما مسلمانی که هرگز در عمرش یک بار نهج البلاغه و قرآن را حتی به طور ساده روخوانی نکرده ، چگونه توانست با شنیدن کلام زیبای انجیل از یک خانم خوش صورت مسیحی فی الفور به همه عظمت عیسی مسیح پی ببرد و دریابد که مسیحیت برتر از اسلام است .( این یک مثال واقعی بود و در یکی از سایت های مسیحی داستانش آمده بود ) . از سوی دیگر ، اگر معیار داوری عمل باشد ، مگر همه پیروان سایر ادیان و یا حتی بی دینان رفتار شایسته و انسانی دارند . چرا حساسیتی که در مورد دین و دینداران و مخصوصا اسلام هست ، در مورد سایر ادیان و پیروان شان و هم چنین در خصوص بی دینی و بی دینان روا نمی داریم بالعکس با خوش بینی به اینان می نگریم ؟ آیا این از تعصبات و پیشداوری های خاص حکایت نمی کند ؟
12 . در مورد دادگاه و پرونده آن افغانی مورد نظر به راحتی نمی توان نظر داد ؛ باید علت شکایت را دید و متن پرونده را کاملا مطالعه کرد و یک طرفه قاضی نرفت . قضاوت کار دشواری است و صدور حکم اعدام هم کاری است بسیار دشوارتر و در این مورد هرچه احتیاط بیشتری صورت گیرد که مبادا بی گناهی بالای دار برود ، به عقل و دستورات دین نزدیک تر است . جالب این است که اگر دادگاه به راحتی در این موارد حکم اعدام را صادر کند ، شما بیشتر اعتراض خواهید کرد و اگر نکند باز هم اعتراض دارید . این پارادوکس را خودتان باید حل کنید . علاوه بر این وقتی افغانی بیچاره حاکمانش از دوستان صمیمی پرزیدنت بوش و دست نشانده اوست و حکومت افغانستان تحت الحمایه امریکاست ، در این قبیل اخبار کمی بیشتر باید درنگ نمود ؛ مخصوصا که خبرگزاری های غربی مانند CNN با جار و جنجال تبلیغاتی خاصی ماجرا را سیاسی نموده و به اهداف غرض ورزانه ای به ماجرا آب و تاب می دهند .
سال خوبی داشته باشید و موفق باشید .
سلام. به فروشگاه اینترنتی کتاب و CD آدینه بوک با تحویل رایگان هم سر بزنید.
سلام
منم با صحبتهای شما موافقم آقای جباری من موفق نشدم همه یازده دین زنده رو مطالعه کنم اما در حد امکانات و دسترسی به منابعی که داشتم در مورد مسیحیت و یهودیت و زرتشتی و بودا و اسلام سنی و اسلم شیعه مطالعه کردم و آخر سر به این نتیجه رسیدم و به آنجا رسیدم که فقط سنی محمدی و شیعه علوی به قول دکتر شریعتی میتونه آرومم کنه و الان خوشحالم که دینم این هست چون آگاهانه انتخاب کردم.
سلام دوست خوبم
اولا از اظهار نظر زیبایت در مورد مطلبم ممنونم . و اینکه با اجازه لینک مطلبتان را در پیوندهای روزانه ام قرار دادم.
اگر قوانین کشوری طبق عرف باشد ، شاید دیگر شاهد این گونه تصمیم گیری ها نباشیم ،
و همچنین اگر چنین تصمیمی گرفته شود ، دیگر به پای دین نخواهند گذاشت ، البته منهم نباید زود قضاوت کنیم و طبق فرمایش شما ، شاید علت ، چیز دیگری باشد.
دوست عزیزم برایم جای تعجب داشت که یک مسیحی از بیان آموزه های دین خود به یک مسلمان (من) واهمه داشت و می گفت برای جواب سوال های شما باید ، مجوز ارشاد داشته باشید ، حال اینکه سوال ما جنبه ای کاملا شخصی داشت. و می خواستیم به اشتراکات دینمان بپردازیم ، نه تقابل آنها .
به نظر من به جای اینکه بیاییم به تقابل ادیان بپردازیم و برای هم شاخ و شانه بکشیم ، بهتر است که روی اشتراکات ادیان بحث کنیم . و اینکه همه ما در جستجوی حقیقت بوده و منتها می خواهیم به خدا برسیم .
اما متاسفانه در تمام ادیان افراد متعصب و کوری یافت می شود که خود را حق بداند و دیگران را ناحق ، یا اینکه دیگران را به رسمیت نشناخته و برای آنها مشروعیتی قائل نباشد . که این افراد کار گفتمان بین ادیان را سخت می کنند.
پیروز باشید
روان نویس .
سلام ...
با آرزوی بهترین ها در سال جدید ...
خیلی زیبا و جالب نوشته بودید ...
قلمتون همیشه پرتوان ...
یا علی