نقد و نظری بر گرایش های مختلف در دینداری

جناب آقای جباری عزیز

با سلام    

           

قبل از هرچیز از ارسال آدرس سایت آقای عابد الجابری تشکر می کنم . مطالب این سایت برایم بسیار قابل استفاده است . امیدوارم لطف و توجه شما مستمر باشد و بنده را از آدرس سایت ها و وب لاک هایی که در زمینه فکر و اندیشه دینی و سیاسی حرف قابل توجهی دارند مطلع فرمایید.مقالۀ گرایشـهای دینداری شما را خواندم. زحمت کشیده اید. مانند دیگر مقالات شما حکایت از حمیت دینی داشت. در نقد آراء و نظریات، ناگزیر باید مستند سخن گفت و  در نسبت سخنی به دیگران باید وسواس گونه احتیاط به خرج داد. چه خوب بود که اولاً روشن میساختید. به کدام دلیل و مدرک مدعی هستیم  کسانی معتقدند معنویت و اخلاق و تقوا باید مطابق عرف بین الملل باشد و یا چه کسانی به عصری کردن دین به معنای تغییر دین معتقدند و یا چه کسانی کمک کردن نه به فرد بی نماز را مانند قتل پیامبر میدانند و یا معتقدند ذکر زبانی مهم تر از ذکر قلبی است و یا ایمان و تقوا امری ظاهری است . به کدام دلیل و  سند میگوییم یک جریان فکری معتقد است باید دیندار بود تا مردم به ما زن بدهند و یا هر عملی زمانی دینی است که در کوتاه مدت به منفعت و سود مادی تبدیل شود ... راستش پاسخ شما را به آن آقای مسیحی در بارۀ ارتداد و... بیشتر پسندیدم . مشکل آن آقا این بود که بدون هیچ دلیل و سندی مطالبی را به اسلام و مسلمانان نسبت داده بود و شما نیز روشن ساخته بودید که ادعاهای او بی مبنا است. حال اگر کسی در پاسخ مقاله گرایش های دینداری شما بگوید مقصود کسانی که به عصری کردن دین معتقدند عصری کردن فهم از دین است نه خود دین زیرا دین امری ثابت و فرازمانی است و این فهم ما از دین است که تغییر میکند. و یا بگوید ظاهر گرایان منکر درونی بودن و اهمیت بیشتر  تهذیب درونی نیستند بلکه آن را مبنای نهذیب و آراستگی بیرونی می دانند در عین حال معتقدند باید در رعایت و توجه به ظاهر سخت گیر بود. این سخن به هیچ وجه به معنای نادیده گرفتن و یا بی اهمیت دانستن تقوا و  پاکی درون نیست . و... تمامی نقد شما به دینداری عصری و یا دینداری ظاهر گرا فرو خواهد ریخت . زیرا در صدد نقد دیدگاهی بوده که هیچ قائلی نداشته و یا دستکم هیچ قائل معتبری ندارد.                          

                                                                                                                [ web | email ] محسن آرمین


                                                                           *********************

 

                                                              

جناب آقای آرمین عزیز

از حسن نظرتان و مطالب و نقدهایی که نوشتید ،  بسی شکر و صد سپاس . مخصوصا در عرصه وبلاگ نویسی که غالبا به عجله و بی فکری و نکته های بی معنانویسی و ناشی گری عادت کرده اند ، سخنان نکته سنجانه شما شایان تقدیر است . امیدوارم بعدا نیز ما را از نقد و نظر خود محروم نکنید .  باید به چند نکته اشاره کنم .   

 

1 . مطلبی که من تحت عنوان  گرایش های مختلف در دینداری نوشته بودم ، البته نقص و کاستی فراوان دارد و مقاله توصیفی و کتابخانه ای نیست . بلکه بخش عمده ای از مطالب آن ناظر به روش و منش و سبک های مختلف دینداری بود ، که عملا در خیلی جاها می توان نمونه های هر یک را کم و زیاد یافت ، نه نظریات و اقوال خاص  و با توجه به حساسیت های افراطی که نسبت به اشخاص مختلف وجود دارد ،‌ بنده هیچ اسمی از هیچ شخصی نبردم و مطلبی را به کسی یا کسانی نسبت ندادم که در نقل نظرات ایرادی به من وارد گردد . چون می خواستم فارغ از انگ ها و حساسیت های روانی بیمارگون ،  به سبک قرآن کریم و سفارش امیرمومنان(ع) روش ها و منش ها و تفکرات نقد و بررسی شود و نه افراد و اشخاص . اگر هم نقدی هست ، مربوط به هرکسی است که آن تفکرات یا روش ها را داشته باشد . شناختن طیف های مختلف دینداران و بی دینان مورد علاقه من بود و به طنز یا جد مطالب زیادی در باره شان نوشته ام .  آیا واقعا شما دینداری دنیامدارانه را که لزوما دینداری ظاهرگرایانه خواهد بود ، منکرید ؟ بوده اند و هستند شخصیت هایی که در سخنرانی های خود غالبا به ریش و قیافه مذهبی تاکید داشته اند . من خود بارها این سخنان را شنیده ام . یکی از همین افراد  سال ها پیش در یکی از سخنرانی های عمومی خویش می گفت مگر قاضی بدون ریش می تواند تقوا داشته باشد ؟‌ چون بدون ریش فاسق خواهد بود و با فسق از عدالت می افتد و الی آخر ... اما آنچه که خود وی عملا در زندگی اش اثبات می کرد ،  چیزی جز دنیا پرستی مضاعف در قالب بخشی از ظواهر دینی( و نه حتی همه ظواهر) نبود . دینداری ظاهرگرایانه لزوما سر از دینداری دنیا محور در خواهد آورد . چنان که ظاهرگرایانه ترین طوایف مسلمان جنایتکارانه ترین اعمال ضد بشری را مرتکب شده اند و می شود . چه در قتل امام علی(ع) و چه در انفجار همه روزه دهها بمب در مراکز مذهبی شیعیان در عراق و پاکستان و افغانستان .  اخلاص و تقوای درونی که این همه فریاد و جنجال و کلنجار رفتن نمی خواهد . اشکال نقد شما این است که فکر کردید کسی نشسته برای دینداری دنیامدارانه یا ظاهرگرایانه فلسفه بنویسد . اینها بیشتر سبک و مشی های عملی است که البته در سخنان و اندیشه ها نیز کمابیش نمود دارد . همان طور که انتقال قدرت از عالمان برجسته مذهبی به واعظان و از آنها به مداحان ، جریانی است که به تدریح دارد اتفاق می افتد ، ولی شاید بر اساس نظریه پردازی و فلسفه  خاصی اتفاق نیفتد ؛ مگر تداوم دینداری ظاهرگرایانه   . تفاوت سبک دینداری معاویه با سبک دینداری علی (ع)هم می تواند برخی نکات را روشن کند ؛‌ چنان که معاویه در سایه دینداری دنیامدارانه  به هر نان و نوا و حتی نام نیک و عارف منشانه (‌مانند داستان مولوی) هم رسید و هنوز هم در میان بسیاری از اهل تسنن ،‌معاویه  یک قدیس معصوم و غیر قابل نقد تلقی می شود . ضمنا اخیرا یکی از افراد مشهور گفته بود این سخن را که هرکس نماز نخواند یا به بی نماز کمک کند ، همانند آن است که چهل پیامبر را به قتل رسانده ، بنویسند و بر دیوارهای دانشگاهها نصب کنند . من هرچه گشتم ، حدیثی بدین مضمون نیافتم . ولی وی می گفت این یک حدیث است . اما قبل از حدیث بودن یک طرز تفکر و سبک دینداری است . ( البته عظمت نیایش و نماز بحث دیگری است که شکی در آن نیست ) .

                                                                          

2 . در مورد عصری کردن تفکر دینی یا به تعبیر بهتر ، احیای تفکر دینی یا اثبات پویایی و زنده بودن و جاودانگی تفکر دینی باید گفت : ما دین خرافی و پوچ و ساختگی و یا تحریف یافته و ضد علمی و ضد عقلی و ضد انسانی و تک سویه هم داریم و دین خردمندانه و عالمانه و واقع بینانه و انسانی و جامع و قابل انطباق با زمان های گوناگون هم داریم . دین نژاد پرستانه داریم ؛ دین فرانژادی هم داریم . دین باخدا و بی خدا داریم . ادیان زمینی و ادیان آسمانی داریم . هر یک این دین ها را هم می توان به طرز سخیف و حماقت بار و مبتذل و خرافی فهمید و تفسیر کرد و هم به سبکی خردمندانه و انسانی و عارفانه و واقع بینانه و عصری (‌یعنی مطابق با همه نیازها و از جمله نیازهای عصر حاضر)‌ تبیین نمود . اما اولا سخن در ظرفیت تفسیر و تحلیل های گوناگون ـ به تناسب حقیقت و متون اولیه و اساسی هر دینی ـ است و ترک توجیهات و تفسیرهای نامرتبط و تبلیغاتی و ساختگی و تحمیلی . ثانیا سخن در نحوه ارتباط تفکر و معرفت دینی به خود دین است . چیزی که در سال های اخیر بسیار بحث شد ، این بود که معرفت دینی واقع گرایانه و صحیح ، هم قائم به شخص متفکر است و هم قائم به دین حق است ؛ به طوری که شما می توانید سخن این متفکر دینی را هم برداشت و  نظر علمی او بدانید و هم نظر دین . در غیر این صورت ، هر نوع مخالفت با دین حق و یا تمام ائمه معصومین یا همه عالمان دینی می تواند تحت پوشش مخالفت با معرفت دینی خاص توجیه گردد و کفر و الحاد هم هرگز مصداق  نمی یابد . از طرف دیگر اگر معرفت دینی منطبق بر حقیقت دین نباشد و حقیقت دین دست نایافتنی باشد ، مباحث ما مطالبی شخص و فردی خواهد بود و تفاسیر ما هیچ ارتباطی به حقیقت دین نخواهد داشت .   

 

3 . گفته بودید کسانی که از معرفت دینی عصری حرف می زنند ، هرگز از تغییر دین سخن نمی گویند . شکی نیست که سخن صریح از تغییر دین کار هر کسی نیست و شجاعت و شهامت خاصی می طلبد و در شرایط حاضر نیز از لحاظ روانشناسی اجتماعی ،  عنصری ضد تبلیغی است . بنده چنان که گفتم  به شخص خاصی نظر نداشتم  ؛‌ بلکه سخن از نوعی تفکر رایج بود . اما کسانی که متمرکز بر  معرفت دینی عصری هستند ، در سخنرانی ها و مقالات و مکتوبات خویش تنها بر مسائل و موضوعاتی تاکید می کنند که نه صرفا نیازهای عصری یا سئوالات عصری  بلکه مزاج و سلیقه ها و انحرافات عصری را هم پوشش می دهد و از طرف دیگر کاملا گزینشی بر بخش ها و مضامین خاصی از دین تمرکز می گردد که خوشایند عصر است و سایر بخش های دین ؛‌ مانند بخش  های عملی و احکام و مسائل فقهی را نادیده می گیرد . برای نمونه اگر نامه دکتر سروش به آیت الله منتظری را در مجله کیان از یاد نبرده باشید ، در آن اشاره شده بود که زبان بشر امروز چنین است که دیگر نمی توان از احکام فقهی و حلال و حرام ها سخن گفت و آیت الله منتظری جواب داده بود که خیر ! حلال و حرام محمد (ص) تا روز قیامت پابرجاست و احکام فقهی هم به همین ترتیب ؛ منتها فضلا و علما باید بکوشند برای مسائل جدید پاسخ های جدید ارائه کنند  .  بحث در این نیست که کسانی دین خاتم را به سخیف ترین و منحط ترین شکل وهن آمیز مطرح می کنند و معرفت دینی شان از بیخ و بن بی رمق و ناکارآمد است ؛‌ بحث در این است که مدعیان معرفت دینی عصری هم مجبورند نصف تا دوسوم و بعد از مدتی همه یا اکثر آیات قرآن را تدریجا برخلاف معنای روشن آنها تفسیر کنند یا خط بزنند و کنار بگذارند . چون از اساس ، به جای صراط مستقیم که در آغاز قرآن در سوره حمد آمده صراط های مستقیم را مطرح کردند که صرف نظر از محتوا و مقصود مورد بحث ، تعبیری بود رو در روی قرآن ؛ چرا که در قرآن به « سبل سلام» که به صراط مستقیم ختم می شود ، اشارت رفته ولی صراط مستقیم یکی بیش نیست . هم چنین تقسیم بندی افراد به مومن و کافر و منافق در دیباچه قرآن ( اول سوره بقره )‌ را سپید وسیاه کردن انسان ها و درجه یک و دو کردن آنها نامیدند و در قصاص و حجاب و جهاد و شهادت و هفت آسمان و « یخرج من بین الصلب و الترائب » و صدها آیه که به مذاق شان خوش نیامد ، حرف ها زندند و نقد ها راندند که گویی با یک جوان دانشجوی تازه کار جر و بحث می کردند ؛‌ بببینید ! آیا نادیده گرفتن بخش های مهمی از متن دین و قرآن کریم و یا آنها را حاشیه ای و بلاموضوع دانستن و یا با تفسیرهای عجیب تری آنها را نسبت به هدف و غایت اساسی دین بی معنا و جزو زواید تلقی کردن ، معرفت دینی محسوب می شود ؟! البته از اساس می توان دین خاصی مانند اسلام را نپذیرفت و یا آن را بر اساس تبلیغات کینه توزانه و غرضورزانه قدرتمندان فاسد یا مثلا به نظر اریک فروم دینی غیر انسانی نامید و مسیحیت را دینی انسانی خواند ( هرچند نیچه بر عکس وی می گوید : مسیحیت دین بردگان و ذلیلان است ؛ دین بره های گمشده ) .  ولی تحت عنوان عصری کردن ، کنار نهادن یا لازم الاجرا ندانستن قسمت های مهمی از متن و آنها را به شوخی برگزار کردن ، روش مقبول و کارآمدی برای آشتی دادن دین و زمان نخواهد بود و اگرچه از نظر بخش هایی از سیاست و فرهنگ حاکم بر غرب از آن استقبال گردد ، به عنوان روش درستی برای دین شناسی مقبول نخواهد افتاد ؛ چرا که فرض اولیه تفسیر قرآن کریم به عنوان مبنای اساسی معرفت دینی اسلامی ، پذیرش اصالت و استحکام آن و همه محتویات آن است .

   

دینداری موروثی ؛‌ تغییر دین ؛‌ انتخاب دین ؛ ارتداد ؛ اعدام

                                                      

                                      

دینداری موروثی

طبق شریعت اسلامی تغییر دین از اسلام به هر دین دیگری ارتداد خوانده می شود و مرتد مستحق اعدام است.البته رد وجود یا وحدانیت خدا و پیامبری محمد بن عبدالله نیز ارتداد خوانده شده و همین مجازات برایش اعمال می شود.
عبدالرحمان مرد افغانی که بیش از ده سال است به مسحیت روی آورده با شکایت اعضای خانواده اش خطر محکومیت به اعدام تهدیدش می کرد از زندان افغانستان آزاد شده و از کشورهای اروپایی درخواست پناهندگی نموده است.
معمولا در موراد اینچنینی دادگاه ها سعی می کنند برای جلوگیری از مخدوش شدن چهره ی اسلام مدارک ارتداد را قانع کننده و کافی ندانند و یا سلامت روانی متهم را مورد تشکیک قرار دهند.
اما این سوال مطرح است که آیا مجازات اعدام برای تغییر دین-حتی به ادیان پیامبران صاحب کتاب که قرآن مورد تایید قرار داده است- با ادعای اسلام دراختیار انسان در پذیرش دین تناقض ندارد.البته بی توجه به نظر برخی که آیه ی «لا اکراه فی الدین» را بنحوی تفسیر می کنند که بر الزام پذیرش اسلام حکایت می کند!
در هر حال مطمئنا در شرایط موجود پذیرش اسلام بیشتر جنبه ی موروثی دارد تا تحقیقی.چون حتی اگر تحقیقی منجر به تغییر و یا نفی دین اسلام گردد تبعات مرگ آورش، اهرمی موثر در عدم ابراز آزادانه ی آن خواهد بود.

 ‌http://www.jomhour.blogfa.com

                                                                    

 

دینداری موروثی ؛‌ تغییر دین ؛‌ انتخاب دین ؛ ارتداد ؛ اعدام

سلام آقای وارطان . سال نو مبارک . نمی دانم مسیحی هستید یا مسلمان . که اگر مشخص تر بود بهتر می شد حرف زد و بهتر معنای کلمات را فهمید . در رابطه با مطالب شما چند نکته قابل توجه است .

 

1 . اثبات  ارتداد با توجه به شرایط متعددی که دارد خیلی هم سهل و ساده نیست . علاوه بر این  ، هر نوع تغییر دین ارتداد نیست . هر تغییر نگرشی و هر نوع حالت شبهه و تردیدی ارتداد نیست و کیفر هر ارتدادی اعدام نیست . در موردی هم که مجازات اعدام در کار باشد ،‌ با توجه به شرایط فرهنگی و اجتماعی گوناگون ، دیدگاه های دینی و احکام متفاوتی وجود دارد .  ارتداد ممکن است تمایلی فکری باشد یا روانی یا عملی و یا هر سه و یا فراتر از تمایل به اعتقاد تبدیل شود و یا این که در حد شبهه و تردید و یک بحث فرهنگی متوقف گردد و  هر یک حکم متفاوتی دارد . در مورد فلسفه همان مورد اعدام هم باز بحث است که نقش پیشگیرانه و بازدارنده دارد یا تنبیهی است و یا تنبهی یا امتحانی . 

 

                                                       

              

2 . هرکس که پیامبر اسلام را نپذیرد ؛ مانند مسیحیان و زردشتیان ، مرتد محسوب نمی شوند . البته مسیحیان و زرتشتیانی هم هستند که نه تنها پیامبر اسلام بلکه امام علی (ع)و امام حسین(ع) را هم قبول دارند . اخیرا در ارومیه بانویی به سبب کرامتی که از حسین بن علی(ع) در ایام عاشورا مشاهده کرد و نذری که داشت برآورده شد ، به اسلام گرایش یافت و البته در ایران یا لبنان و یا کشورهای عربی یا غربی کم نیستند کسانی که بدون اسلام آوردن رسمی در عین حال که مسیحی یا کلیمی هستند اعتقادات بسیار پاک و صادقانه ای نسبت به امام علی یا پیامبر و امام حسین دارند و در اندیشه و گرایش و چه بسا در عمل رفتارهایی دارند که با یک مسلمان معتقد و متدین چندان تفاوتی ندارد .

                                                                                

3 . بحث شناخت دین و منابع و دیدگاه دین با عملکرد اجتماعی افراد مختلف مسیحی و یهودی و مسلمان در کشورها و مناطق مختلف جهان دو بحث متفاوت است با دو نوع روش بحث متفاوت که آمیختن آنها به هم ،‌ آمیختن روش مطالعات کتابخانه ای با روش مطالعات میدانی وتحقیقات اجتماعی است و نوعی سفسطه و مغلطه است ( خلط تئوری و عمل ) .

 

4 . اتفاقات افغانستان به عنوان یک عمل درست یا غلط قابل تعمیم به کشورهای دیگر نبوده و تفسیر آن به نام دین درست نیست . وگرنه در عربستان هنوز هم خانم ها حق رانندگی ندارند و ربطی به اسلام ندارد . در عین حال که رقاصی عریان در محافل شاهانه و بعضی شبکه های تلویزیونی عربستان هم ربطی به اسلام ندارد .

 

5 . شاید با تبلیغات وسیعی که بوده باور نکنید ، ولی در ایران تا کنون کسی به جرم ارتداد و تغییر دین اعدام نشده است . مگر این که جرایم دیگری مانند بمب گذاری ناقابل یا جنایات فجیع مختصر و ... داشته که خود یا دیگران برای سرپوش گذاشتن و جلب افکار عمومی اسم جرم را  تغییر دین یا ارتداد گذاشته اند . در مورد آغاجری هم اشتباه شده یا اشتباه نوشته اند نه ایشان مرتد شده و نه مجازات اعدام صادر شده . این یا یک شوخی یا یک بازی و تبلیغات سیاسی زیرکانه بوده است . علاوه بر این،  هم من و هم شما و هم مسئولان مربوطه از وجود کسانی مطلعیم که به نوعی از اسلام به ادیان دیگر ماند بودایی یا مسیحی یا اکنکار و .... گرایش یافته اند ،‌ولی کسی آنان را دستگیر و مجازات ننموده است .

 

6 . هم من و هم شما میدانیم که خیلی ها رسما و علنا هیچ دینی ندارند و بقیه هم می توانند کاملا بی دین باشند ، این نشان می دهد که ما می توانیم بی دین هم باشیم اما معنایش این نیست که هرکاری را بتوانیم بکنیم و ممکن و شدنی باشد ، حتما مطلوب بوده و بر اساس آگاهی و انتخاب صورت گرفته و بهترین انتخاب هم هست .

 

7 . هر تغییر دینی از روی انتخاب نیست . غالبا افراد به دلایل سیاسی و یا حفظ منافع شخصی و ازدواج با یک خانم پولدار یا زیبای مسیحی یا  استفاده از مزایای مادی و سیاسی ، مانند دریافت کارت اقامت دائم در امریکا یا سوئد یا فرانسه و راحتی زندگی و کمک های خاص از طرف بعضی مراکز شناخته شده ، تغییر دین می دهند و البته معنایش این نیست که دین دوم را آگاهانه و با هم مطالعه و مقایسه و به عنوان بهترین گزینه انتخاب می کنند . همان طور که لائیک ها و بی خدایانی در امریکا و اروپا به فعالیت دامنگستر فرهنگی ضد همه ادیان به ویژه اسلام اشتغال دارند که با  بودجه های خاص مراکز دولتی و حمایت احزاب و حاکمان ساسی و با اهداف سیاسی معین و از جمله ضدیت با حکومت ایران و جذب تدریجی مخالفان جمهوری اسلامی زیر لوای الحاد و بی خدایی کار می کنند .

 

8 . بحث تنها بر سر اسلام نیست . هیچ دینی اجازه نمی دهد که به راحتی آن را رها کرده به دین دیگری درآیند . همان طور هم که لائیک ها و بی خدایان نیز چنین اجازه ای نمی دهند که یکی از متحدانشان به خداپرستان بپیوندد و در صف مقابل آنان قرار گیرد و حتما او را تهدید یا تطمیع نموده و در صورت نیاز ممکن است به شکلی صدای او یا شمع زندگی او خاموش گردد . کلیسا نیز هر مرتدی را طرد نموده و اطلاعیه بی دینی او را صادر می نماید و امکان ازدواج شخص مسیحی با چنین شخصی هرگز ممکن نیست . ادیان دیگر هم همین طورند . یک تازه مسلمان در محله بابری های هند نمی تواند جانش را حفظ کند . البته قبل از انتخاب افراد آزادی کامل دارند .  کسانی هم که از آغاز دین خاصی جز اسلام را انتخاب کرده باشند مرتد نیستند . چون دین اولیه شان اسلام نبوده است . در همین کشور ما من کسانی را می شناسم که از مسیحیت به اسلام گرایش یافته اند و در جمهوری اسلامی بر جان خود هراسانند و نوعی زندگی مخفی دارند . ماجرای ادواردو آنیلی را که از یاد نبرده اید .  

 

9 . هیچ کس را نمی توان وادار نمود دینی را که بدان ایمان ندارد بپذیرد . این با خود دین داری در تناقض است و تاثیری معکوس خواهد داشت . قبول دین یعنی عشق و ایمان و اخلاص و فداکاری . عمل دینی باید با انگیزه الهی و نیت شخصی صادقانه همراه باشد و اگر جز این باشد ، مثلا به هر علت دیگری شخصی پنجاه سال هم که نماز بخواند و روزه بگیرد ، همه کارهایش باطل است و دینی محسوب نمی شود .

 

10 . نمی دانم مقصود شما از دین موروثی چیست . ولی زبان و نژاد و فرهنگ و ملیت و هم چنین دین اموری تاریخی و به تعبیری موروثی است و هر چیز باسابقه و موروثی بهتر از امور بی سابقه است . مخصوصا اگر میراث یک میراث بسیار ارزشمند و بی نظیر مانند اسلام باشد .  اگر در سایر موارد ، امور موروثی خیلی خوب باشد ، چرا دین موروثی بد باشد . مگر این که معیارهایمان به دلایل شخصی استثنای منفی داشته باشد .  اگر مراد دینداری احمقانه و جاهلانه و کورکورانه  است که اصلا دین نیست . هیچ احمقی هم کورکورانه دین انتخاب نمی کند . البته اگر شخصی نادانسته و کورکورانه دست روی برگ برنده بگذارد ، باز هم به چیز خوبی دست یافته ؛ هرچند قدر آن را نخواهد دانست و نخواهد توانست دلایل انتخاب خود را توضیح بدهد یا از ان دفاع کند . البته انتخاب کورکورانه فقط در دین یا دین خاصی مانند اسلام نیست ؛‌ در مورد سایر ادیان شاید بیشتر مصداق داشته باشد ؛‌ چون اکثر مسیحیان و یهودیان و زرتشتیان و هندوها هم پروفسور نیستند و قدرت تبیین و دفاع از اعتقادات خود را ندارند ؛ علاوه بر این ، بی دینی هم می تواند کورکورانه و بر اساس تعصبات کور و عوامل روانی و غیر علمی باشد و اتفاقا تعصبات کور بی دینان بسیار بیشتر از  خوارج مسلکان یا عمال طالبان است و با چند استثنا  که فلان شخص بی دین چقدر بانزاکت و اهل فرهنگ و انسانیت است ،  نمی توان نتیجه ای کلی گرفت

 

11 . برای افراد بسیاری مطالعه ادیان یک پز روشنفکرانه و  شعاری تو خالی است و بیشتر یک بلوف و شانتاژ تبلیغاتی و ژست مغرورانه است تا حقیقتی صادقانه . من صدها نفر را دیده ام که فکر می کنند انتخاب دین یعنی کورکورانه دین خود را تغییر دادن .  اما طی سال های متمادی ندیده ام که کسی واقعا منابع و مبانی و مقاصد و اهداف و پایه گذاران یازده دین زنده جهان امروز را با هم مطالعه و مقایسه نماید و دین برتری انتخاب کند یا بی دینی را انتخاب کند  ( البته موارد نادری وجود داشته که پس از مطالعاتی طولانی اسلام را انتخاب کرده اند ؛‌ مانند دکتر محمد لگن هاوزن یا روژه گارودی و ... ) . اما مسلمانی که هرگز در عمرش یک بار نهج البلاغه و قرآن را حتی به طور ساده روخوانی نکرده ، چگونه توانست با شنیدن کلام زیبای انجیل از یک خانم خوش صورت مسیحی فی الفور به همه عظمت عیسی مسیح پی ببرد و دریابد که مسیحیت برتر از اسلام است .( این یک مثال واقعی بود و در یکی از سایت های مسیحی داستانش آمده بود ) .  از سوی دیگر ، اگر معیار داوری عمل باشد ، مگر همه پیروان سایر ادیان و یا حتی بی دینان رفتار شایسته و انسانی دارند . چرا حساسیتی که در مورد دین و دینداران و مخصوصا اسلام هست ، در مورد سایر ادیان و پیروان شان و هم چنین در خصوص بی دینی و بی دینان روا نمی داریم بالعکس با خوش بینی به اینان می نگریم ؟ آیا این از تعصبات و پیشداوری های خاص حکایت نمی کند ؟

 

12 . در مورد دادگاه و پرونده آن افغانی مورد نظر به راحتی نمی توان نظر داد ؛ باید علت شکایت را دید و متن پرونده را کاملا مطالعه کرد و یک طرفه قاضی نرفت . قضاوت کار دشواری است و صدور حکم اعدام هم کاری است بسیار دشوارتر و در این مورد هرچه احتیاط بیشتری صورت گیرد که مبادا بی گناهی بالای دار برود ، به عقل و دستورات دین نزدیک تر است . جالب این است که اگر دادگاه به راحتی در این موارد حکم اعدام  را صادر کند ، شما بیشتر اعتراض خواهید کرد و اگر نکند باز هم اعتراض دارید . این پارادوکس را خودتان باید حل کنید . علاوه بر این وقتی افغانی بیچاره حاکمانش از دوستان صمیمی پرزیدنت بوش و دست نشانده اوست و حکومت افغانستان تحت الحمایه امریکاست ، در این قبیل اخبار کمی بیشتر باید درنگ نمود ؛‌ مخصوصا که خبرگزاری های غربی مانند CNN با جار و جنجال تبلیغاتی خاصی ماجرا را سیاسی نموده و به اهداف غرض ورزانه ای به ماجرا آب و تاب می دهند .

 

                                                                                                                            سال خوبی داشته باشید و موفق باشید .

 

درخواست وبلاگ نویسان از رهبر انقلاب اسلامی و رئیس جمهور ایران

                       درخواست وبلاگ نویسان از رهبر انقلاب اسلامی و رئیس جمهور ایران   

                                               

                                        هو اللطیف

در میان مؤمنان مردانى هستند که بر سر عهدى که با خدا بستند صادقانه ایستاده اند; بعضى پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضى دیگر در انتظارند; و هرگز تغییر و تبدیلى در عهد و پیمان خود ندادند * هدف این است که خداوند صادقان را بخاطر صدقشان پاداش دهد، و منافقان را هرگاه اراده کند عذاب نماید یا (اگر توبه کنند) توبه آنها را بپذیرد; چرا که خداوند آمرزنده و رحیم است * خدا کافران را با دلى پر از خشم بازگرداند بى آنکه نتیجه اى از کار خود گرفته باشند; و خداوند (در این میدان)، مؤمنان را از جنگ بى نیاز ساخت (و پیروزى را نصیبشان کرد); و خدا قوّى و شکست ناپذیر است!                                            (قرآن کریم ؛ سوره احزاب ؛ آیات23 25 ) .

 

جنایت پیشگان کوردل تبهکار در آغاز سال نو و سال پیامبر رحمت و رافت در شامگاه پنج شنبه 25 اسفند عیدی بزرگی به مردم ایران  دادند . این عیدی عبارت بود از قتل عام فجیع 22 تن از عزیزترین هم میهنانمان متشکل از طلبه ، دانشجو ، دانش آموز ، کارمند و کسبه که غالبا برای تعطیلات ایام عید عازم دیدار خانواده خود بودند . عیدی بعدی ، اسارت چند تن دیگر پس از این کشتار خونین است . این در حالی است که قتل و جنایت بزرگ ترین جرایم در حقوق بشر و کتاب های آسمانی است و  ایجاد نا امنی و جو ارعاب و وحشت فتنه ای است به مراتب بزرگ تر از جنایت (وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ ؛‌ بقره 191) .  رضا لک زایی دوست عزیز ما از جمله اسرای این حادثه شوم است . رضای عزیز از پاک ترین و مخلص ترین و آگاه ترین جوانان این مرز و بوم بود که مدت ها درس فلسفه را در دانشگاه و صفا و تقوا را در حوزه علمیه به زیبایی می آموخت و فرهنگ و آگاهی و عقلانیت را در وبلاگ خویش به متواضعانه ترین بیان عرضه می داشت . رضای عزیز مدتی بود که قدم به قدم خود را برای سخت ترین آزمون الهی یعنی مرگ آماده می ساخت و در وصیت نامه خویش در مطلب ماقبل آخر وبلاگش(18 اسفند 84 ) نوشته بود :

                

"مرگ " فرا خواهد رسید ، چه بخواهیم ، چه نخواهیم ، چه به" مرگ" بیندیشیم و چه به" مرگ" نیندیشیم ، چه آمادگی استقبال از" مرگ" را داشته باشیم و چه برای در آغوش کشیدن مرگ آمادگی نداشته باشیم ......

(خدایا)مرگ " مارا زیبا قرار ده .چون بوییدن گل سرخ ، نه سخت و ناگوار ، چون کنده شدن پوست از بدن .

مارا مشتاق "مرگ " و "مرگ "را مشتاق ما قرار ده .

انگار من "مرگ " را باور نکرده ام ، باور نکرده ام و آماده نشده ام .

دستم خالی است و خورجینم تهی . مگر" تو" نازنین من .....

می دانی !

 

              جز تو کسی نیست هوادارما             مونس ما یاور ما یار ما

 

"مرگ" چه جسمانی باشد ، چه روحانی و چه هردو با هم ؛ و تو چه عارف باشی چه فیلسوف و چه متکلم ، چه بی سواد ، چه با سواد ، چه غنی و چه فقیر ، چه جوان ، چه پیر ، حتی اگر هنوز پا بر سفینه ی خاک نگذاشته باشی ، اول کسی که به تو خوش آمد می گوید "مرگ" است ، از "مرگ " نباید گریخت از خود باید گریخت . از خود . " علیکم انفسکم لا یضرکم من ضل اذا اهتدیتم "

حرف که به این جا رسید بگذار این سخن نیز نگفته نماند .دوست دارم روی سنگ قبرم فقط و فقط یک جمله بنویسند . .ودیگر هیچ . نه عنوانی نه مقامی نه سمتی  نه اسمی نه فامیلی نه مدرک تحصیلی وحتی نه تاریخ وفاتی و  ولادتی هیچ چیز فقط یک جمله

"مشتی خاک در پیشگاه خدای متعال "

 ما وبلاگ نویسان مصرانه و مجدانه از مقام معظم رهبری و رئیس جمهور محترم جناب آقای دکتر احمدی نژاد و نمایندگان محترم ملت ایران در مجلس شورای اسلامی خواستاریم که علاوه بر اقدام کافی جهت تامین امنیت در استان های مرزی و مجازات تروریستها و پیشگیری از حوادث مشابه ، نسبت به آزادی رضا لک زایی و دیگر اسیران قتلگاه تاسوکی ، هرچه سریع تر تلاش شایسته ای صورت گیرد  ، شاید این اقدام به موقع بتواند مرحمی باشد بر داغ 22 شهید و به خصوص شهادت برادر زاده و داماد این عزیز دربند .  همه دوستان و عزیزانی نیز که خواهان پیگیری سریع تر این فاجعه دردناک و آزادی رضا لک زایی هستند با کلیک روی عکس پیام های خود را بگذارند .