انتظار .. دلواپسی ... امید .... اضطراب ....حرکت ... جاری شدن .... از قطره تا دریا راهی نیست ... باید بارید ... باید رفت ... باید جاری شد ... باید کرانه های دریا را مطالعه کرد ... باید امواج دریا را کاوید .... آسمان زیبا و دریا کتابهای خوبی برای خواندن و فکر کردن هستند .... به شرط آنکه حس دریایی داشته باشی ... انتظار چیز خوبی است ....آغازی است برای یک پویش و جوشش ... جوانه زدن و بالیدن ....
**************************
در ورای درد و داغ و فغان
در کنه دلمردگی و احساس رخوت و بی حاصلی
در آنسوی دیوارهای پوسیده و متروک تکرارها
در نهایت شب و سایه و عمق افسانه ها
حقیقتی است نهان در پس سیلاب غم
واقعیتی جاری زیر پوسته بیماری و پیری و مرگ
چیزی که درد را می کشد
و پوستین پیری را پاره می کند
و مرگ را مچاله می کند
و پرونده های دود اندود گذشته را آتش می زند
و پشته پشته آه و اندوه و درد می سوزد
و ققنوسی از دل شعله ها سبز می شود
همو که خاکستر تار و پود ماست
همو که شمع مذاب وجود ماست
مرغ خارزار زندگی
که بار دیگر پس از لحظه لحظه های پوسیدگی وپریشانی و حسرت
وز قطره قطره های سرشگ خونبار ما و من
سر برآورد
ققنوسی که هزار سال شمع سبز زندگی است
و سیلان لحظه های ناب
بارش تگرگ تند روح در بستر حیات
طوفان شادی در بستر غمبار زندگی
و این چنین است که شبی می رود و روزی می آید
روزی که دیگر به شب نخواهد رسید
روز بی زمانه جاوید
از خیلی ها این عبارت را زیاد شنیده ام که : « دل خوش سیری چند ؟ » و وقتی که می گویم : « بابا کمی هم بخندید و خوش باشید » می گویند « تو هم دلت خوشه ما را گرفتی ؟ » . درست است که در هر خانه ای و برای هر دلی درد و غم و ناراحتی هایی هست ، اما می توان شادی ها را هم تجربه کرد . با اشاره کوچکی می توان چراغهای خاموش رابطه را روشن کرد . به هر بهانه ای می شود شوخی کرد . وقتی می توان آسان و ارزان لبخند زد ، چرا عبوس باشیم ؟ زندگی به حد کافی دارای خار و سنگلاخ است ، چرا به کویر و شوره زار و خارستان محض تبدیلش کنیم ؛ چرا زیبایی ها و خوبی ها و شادی را فراموش کنیم ؟ روش ما در زندگی لبخند زدن به روی مشکلات است . روح شاد و زندگی بانشاط داشتن و خندیدن خودش هنری است و کار هر کس نیست و به پول و بی پولی هم خیلی ربط ندارد . شما هم اگر خندیدن بلد نیستید بروید یاد بگیرید ؛ زیرا خشم و عصبانیت و خودخوری در برابر بدبیاری ها و تلخکامی ها ، گرفتاریها و بدبختی ها را تصاعدی افزایش می دهد . برخی به قول قرآن کریم می کوشند از خدا و رسول جلوتر بزنند و از آنها مقدس تر (!) باشند و مقدس و مومن بودن را هم در عبوس و خشک بودن و تارک الدنیا گشتن خلاصه می کنند و به روی همه امور نشاط انگیز خط بطلان می کشند . در حالی که در قرآن کریم هم دستمایه ها و نشانه هایی از طنز و شادی وجود دارد و پیامبر اکرم و اهل بیت بارها و بارها با بچه ها و بزرگترها شوخی ها داشتند . این کاملا طبیعی است . چرا که مزاح و شوخ طبعی و شاد کردن دیگران از ویژگیهای مومنان و بلکه سیره انبیا و اولیا است و این جهنم و جهنمیانند که عبوسند . ( عبوسا قمطریرا در قرآن وصف دوزخ است ) . آدمهای بدخلق بدعنق غیرقابل تحمل حتی اگر خیلی مذهبی و متدین باشند و نماز شبشان هم ترک نشود عذاب قبر دارند . علما وفضلا وطلاب هم بین خود شوخ طبعی های فرآوان طلبگی خاص خود را دارند که حجمش چندین مجلد می شود . رزمندگان ما وسط میدان جنگ اهل شوخی هم بودند و فرهنگ شوخ طبعی داشتند . از شهدا هم خاطرات طنز زیادی باقی مانده . در آستانه بهار می توان خیلی از شادی ها را تجربه کرد : شوخی و سرگرمی ، گردش و سیاحت و تفریح ؛ رفتن به دامن گلها و چمنزارها و کنار چشمه ها و گفتن و خندیدن و خنداندن ؛ فیلم دیدن و موزیک گوش دادن و با بر و بچه ها گپ زدن و بازی کردن . دیدن عکس های طنز و فیلم های طنز و خواندن مطالب طنز . مثل مطلب پسرم . از اس ام اس های محترمانه (!) گرفته تا جوکهای مودبانه ! هرچند که خنده های بی معنا و قهقهه مستانه و نیش کاملا یا همیشه باز هم از نشانه های بیماری های روانی و فرهنگی و حد اقل حاکی از کم عقلی است . اما خنده درمانی هم خودش عالمی دارد و بر هزار و یک درد بی درمان دواست . امروزه در بیمارستانهای مهم دنیا اتاق خنده هست و رشته خنده درمانی چند سال است که در دانشگاهها دایر شده . خنده و شادی جدی جدی جسم و روح را سالم و با نشاط و فعال می سازد و اخم و تخم و ابراز ناراحتی حتی اگر جدی نباشد جدی جدی باعث بروز یا تقویت بیماری ها می گردد . روح شاد داشتن ، شرط زندگی خوب و موفق و مهمترین نشانه عقلانیت و قدرت روحی و اعتماد به نفس است . اگر نگوییم و نخندیم ، فرضا که به موقع سکته نکنیم یا مضطرب و افسرده نشویم ، دیگران از دست ما دق مرگ خواهند شد . خنده هرچند که پیامبر نیست ولی واقعا معجزه می کند ! درست شبیه شوخی آن ظریف ساده دل که زیاد به حضرت عباس قسم می خورد ، در تفسیر کار خود گفت : درست است که حضرت ابوالفضل امام نبوده ولی انصافا کار هفت تا امام را انجام می داده !
نمونه طنز 1
یه نفر فوق دیپلم داشت وهیچ جا کار در سطح فوق دپپلم پیدا نکرد . گفت عیبی نداره در حد دیپلمم راضی هستم ، بازم کار پیدا نکرد ، بازم جستجو کرد و به شغل آبدارچی راضی شد اما کار بی کار . رفت باغ وحش ببینه اون جا کار خدماتی پیدا میشه ؟ مسؤل باغ وحش گفت کار نداریم اما در این باغ وحش میمون کم داریم اگر حاضری هر روز بیا برو در پوست میمون ودر قفس، بازی در بیار بالا وپایین بپر وغروب هر روز حقوقتو بگیر . او هم راضی شد .طبقه پایین قفس او قفس شیر بود یه روز که بالا وپایین می پرید تخته قفس شکست وبه داخل قفس شیر افتاد شروع کرد به داد وفریاد ای مردم منو نجات بدید من انسانم میمون نیستم الان شیر منو میخوره !! وشیر اومد دستی به او زد وگفت نترس نمی خورمت منم لیسانس بیکارم !!!!
نمونه طنز ۲ ( دعاهای وبلاگی )
اللهم اَبلگ وبلاگی باللینکات الجدیده من الاصدقاء الکرام*
خدایا! وبلاگم را با لینک های تازه دوستان گرامی پشتیبانی فرما*
اللهم اهکر وبلاگ اعدائی بطرفه عین*
ایزدا! وبلاگ دشمنانم را در چشم برهم زدنی هک کن*
اللهم ازدد المشاهدون من وبلاگی فی اللیل و النهار*
پروردگارا! بر شمار بازدیدکنندگان از وبلاگم در شبانه روز بیافزا*
اللهم اطل طول العمر صاحب بلاگفا لهذه الاختراع المفیده*
الها! بر عمر صاحب بلاگفا به دلیل این نوآوری سودمند بیافزا*
اللهم اسرع سرعة سِروری فی کل ایام*
خدایا! هماره شتاب خدمت رسان اینترنتی ام را بالا نگاه دار*
االهم اهدنا الی صراط المستقیم الکتابة الوبلاگ*
ایزدا! ما را به راه راست وبلاگ نویسی هدایت فرما*
اللهم العن المزاحمین الانترنتی فی کل مکان و زمان*
پروردگارا! برهم زنندگان آسایش اینترنتی را در همه جا و همه حال نفرین کن*
اللهم ابصر عیونی بالصدیقة المقبولة فی « بیت المکالمة» بالفور*
خدایا! دیدگانم را در چت روم به دیدار دوستی ثروتمند روشن فرما*
اللهم احفظ کمبیوتری من انواع ویروسات المخروبات*
خدایا! رایانهام را از گزند هرگونه آلودگی ویرانگر ویروسی در امان بدار*
اللهم اهدم اساس الفیلترینج فی کل ارض و اهلک یعملون الفیلتر فی انترنت*
الها! بنیان فیلترکردن را در سراسر زمین برانداز و آنان را که فیلتر می کنند، نابود فرما*
اللهم احفظ لسان الوبلاگی من بلغورات الالسنة الاجنبیة کمثل الفینگلیش او الافرنجیة*
پروردگارا! زبان وبلاگ نویسی را از چرند و پرند زبان های بیگانه هم چون فینگلیش یا فرنگی درامان دار*
آمین
نمونه طنز ۳ (دعای قبل از ازدواج )
دعای دختر مجرد:اللهم عجل فی ازدواجنا و تکمیل دیننا وارزقنا زوجا الذی رفیعا مدرکا و رشیدا قدا و مالا کثیرا و بیتا مستقلا و سیاره البرشیا
دعای پسر مجرد: اللهم ارزقنا حوریا تک دانه و کم توقعا و والدینها رو به موتا و جهیزیتها کامله و کدبانوا فی امور المنزل و تسلیما لخشمنا و یکون فی خدمتنا الی یوم القیامه
****************
ضمیمه ها :
۱ . فیلم ضد ایرانی 300 و اعتراض ایرانی ها
۴ . امشب، با افتخار میجنگیم: نقد فیلم سیصد
۵ . یونانیهای خوشتیپ، ایرانیهای وحشی!
۶ . اعتراض به فیلم ضد ایرانی 300
۷ . تعطیلات نوروزی شهرام جزایری زودتر تمام شد و این برادر مفسد اقتصادی صحیح و سالم به آغوش اسلام بازگشت ( آن هم با هواپیمای اختصاصی : خوش به حالش ! خدا به شما هم قسمت کند ) :
« و کسانی که کافر شدند اعمالشان همچون سرابی است در کویری هموار ، که انسان تشنه آن را از دور آب میپندارد، اما هنگامی که به سراغ آن میآید چیزی نمییابد ! و خدا را نزد آن مییابد و حساب او را صاف میکند، و خداوند سریع الحساب است! * یا همچون تاریکیهایى است که در دریایى ژرف ، که موج آن را پوشانیده، و بر فراز آن موج دیگری است، و بر فراز آن ابری تاریک، ظلمتهائی است یکی بر فراز دیگر آنچنان که هر گاه دست خود را خارج کند ممکن نیست آن را ببیند! و کسی که خدا نوری برای او قرار نداده ، او را هیچ نورى نخواهد بود» . (سوره نور : آیات 39 و 40 ) .
**** **** *** ***
*******************************
ناشکیبایی و کم ظرفیتی
خداوندا دلی دریا به من ده
در او عشقی نهنگ آسا به من ده
حریفان را بس آمد قطره ای چند
بگردان جام و آن دریا به من ده
* گاهی نگاه می کنم به کم ظرفیتی های عجیب و غریب فکری و روحی و اجتماعی مان و ناشکیبایی ها و کم تحملی هایی که این جا و آنجا داشته ایم و داریم و فکر می کنم به این که چطور ما صاحب دینی جهانی و جهانشمول هستیم و مکتبی داریم با منطقی فولادین ، و گذشته فرهنگی بس پربار و درخشان با آثار و اندیشه هایی بس متنوع و غنی و از طرفی منتظر ظهور منجی ای هستیم که با تفکری جهانی و منطقی قابل قبول برای همه بشریت و ظرفیتی متناسب با آن بر همه جهان و جهانیان حکومت خواهد کرد و سطح و افق علم و فکر و فرهنگ و فناوری را از دو درجه به 27 درجه خواهد رسانید .
* گاهی فکر می کنم که ما اگر زمان پیامبر بودیم و می دیدیم با ابوسفیان کنار آمده و وحشی قاتل خونخوار حمزه سیدالشهدا را بخشیده حتما هزار سوال و اعتراض داشتیم و اگر می دیدیم علی در مسجد کوفه بر همه ناسزاها و نارواهای خوارج مسلکان و بدتر از آنان لبخند قاهرانه ای زده و با بی تفاوتی از کنارشان عبور می کند بر علی نهیب می زدیم و اعتراض می کردیم مخصوصا اگر می شنیدیم که گفته است : به معاویه و یارانش ناسزا مگویید ؛ من دوست ندارم که ناسزاگو باشید بلکه اعمال شان را توصیف کنید بهتر است . یا متوجه می شدیم که فرزند ابوبکر ، محمد بن ابی بکر را از فرماندهان صدیق خود انتخاب کرده یا بعد او را عزل و مالک اشتر را به جایش انتخاب کرده باز اعتراض می کردیم . اگر امام صادق (ع) را می دیدیم که در مسجد النبی با ابن ابی العوجای زندیق و زندیقان دیگر به تفصضیل و کاملا محترمانه و منطقی بحث علمی می کند ، آنجا را ترک می گفتیم .
* بسیار دیده ایم که توی یک اتاق کوچک یک شهر دور افتاده دو کارمند ساده تحمل دیدن هم را ندارند و بعد هر دو قرآن می خوانند که بله برادران بهشتی رویاروی هم در بهشت بر تخت های زرین تکیه داده و بی غل و غش با هم شاد و مسرورند : « وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِینَ » .
* فرهنگ اجتماعی ما برای پوست خربزه انداختن و زیر پای همدیگر را جارو کردن بسیار قوی است . آن وقت دوستان براحتی پشت دوستی را خالی می کنند و هرکس زمین افتاد سنگباران می شود و به مهره سوخته ای بدل می شود که تاریخ مصرفش گذشته است و بدین وسیله سرمایه های انسانی بزرگی را به راحتی از دست می دهیم . سرمایه هایی که سالها باید برای دستیابی به آنها بکوشیم و معلوم نیست که بتوان دوباره جایگزین آنها را به دست آورد .
* سالها قبل در یکی از مجلات شرح مختصری بر آیه 17 و 18 سوره زمر ( مندرج درهمین تابلوی بالایی ) نوشته بودم و از این آیات می فهمیدم که طبق نگرش قرآنی ما باید پیشتاز درک همه نظریات علمی در همه زمینه ها باشیم و در مرحله بعدی با انتخاب بهترین و کامل ترین نظریات آنها را کاربردی و درونی و نهادینه و بخشی از فرهنگ خود گردانیم . اما بسیار دیده ام که حتی طرح نظرات و مسائلی ساده و سوالاتی معمولی چه سوء تفاهمات عجیب و عظیمی به وجود می آورد که همه از کم ظرفیتی و کوچکی مغرهای ماست . آن وقت می فهمم که دنیای علی چه بزرگ بوده و قرآن چقدر عظیم است و ما چقدر کوچکیم ... کوچک تر از یک استکان و بلکه انگشتانه و آنگاه به راحتی و شیوایی از دریا و اقیانوس حرف می زنیم .....
* باید از خداوند بخواهیم قبل از آن که از ثروت و دانش و زیبایی و معنویت و پرستیژ چیزی به ما دهد ظرفیتش را هم عطا کند وگرنه نابود می شویم و بخواهیم ظرفیت های مثبت مان را افزایش و ظرفیت منفی مان را کاهش دهد ....
* و برای آن که چون آب حوض کوچک خانه ای متروک یک جا نمانیم و نگندیم و در تنگنای محدودیت های ساختگی خود نپوسیم ، آرزو کنیم کمی شرح صدر پیدا کنیم و ظرفیتی بزرگ تر بیابیم :
- ظرفیت در برخورد با تیپ ها های مختلف سنی و شغلی و فکری موجود در جامعه ؛
- ظرفیت در برخورد با سبک ها و سلیقه های گوناگون ؛
- ظرفیت در شنیدن ناشنیده ها و دیدگاه ها و نظرات و نقدهای دیگران ؛
- ظرفیت در نقد پذیری و تحول گرایی ؛
- ظرفیت در رویارویی با پیروان سایر مذاهب و ادیان و حتی بی دینان ؛
- ظرفیت در مواجهه با طوایف و قبایل و قومیت ها و صاحبان لهجه ها و زبانهای دیگر ؛
- ظرفیت در مواجهه با ساکنان شهرها و مناطق و کشورهای دیگر ؛
- ظرفیت در مواجهه با خودی ها و ظرفیت و انصاف در برخورد با دشمنان ؛
- ظرفیت در فکر و فرهنگ و مطالعات ؛
- ظرفیت در خانه و خیابان واداره و جامعه و مدیریت و سیاست ؛
...... زمین خدا بسیار بزرگ است ؛ در دنیای خود برای هر یک از بندگان خدا جایی در نظر بگیریم و جهان را تنگ نسازیم . خدا به ما لطف کند در چسباندن مارک ها و عناوین منفی بافانه هم کمی حقوق انسان ها را در نظر بگیریم و تا حدی احتیاط های شرعی (!) و اخلاقی را مد نظر قرار دهیم ( کمی بیشتر از وسواس در طهارت و نجاست و شکیات نماز یا همان اندازه ) و به سخن پیامبر اسلام اذعان داشته باشیم که حرمت انسان باورمند از کعبه بیشتر است و به قول علی (ع) به مالک اشتر : « دلت را نسبت به مردم از مهر و محبت و اظهار لطف و نیکی آکنده ساز و چونان درنده ای وحشی بر آنان متاز که امکاناتشان را به غنیمت بری ؛ زیرا آنان یا یا همکیش و آیین تو هستند و یا انسانی همنوع و شبیه تو در خلقت الهی » * و این آیات را یک بار دیگر هم بخوانیم و درست بفهمیم که : و لاتقولوا لمن القی الیکم السلام لست بمومن .....و ..... ان بعض الظن اثم ....
-----------------------------------------------------------
* « واشعر قلبک الرحمة للرعیة، والمحبة لهم، واللطف بهم، ولا تکونن علیهم سبعا ضاریا، تغتنم أکلهم، فإنهم صنفان: إما أخ لک فی الدین، أو نظیر لک فی الخلق.»