جهان امروز جهانی است که بیش از هر چیز با پیام های فکری علمی و فرهنگی و تبلیغاتی اداره می شود . امروز نقش فعالیت های فکری و فرهنگی از بمب اتم و انرژی هسته ای هم تاثیرگذارتر است . امروز دقیقا انواع گلوله های فرهنگی و خمپاره ها و نارنجک های فرهنگی و تانکها و هواپیماهای بمب افکن فرهنگی و تبلیغاتی داریم که قویتر از دینامیت و تی ان تی و بمب شیمیایی و سلاح های میکروبی کار می کنند .
همه گروه های ضد بشری با تمام توان به کارهای قلمی و فکری و تحلیلی و خبری روی آورده اند . امروز سایتها و وبلاگها و کانال های ماهواره ای و مطبوعات اینترنتی بسیار بیشتر از سواره نظام و لشکریان توانمند و تا بن دندان مسلح در عرصه سیاسی و اجتماعی اثرگذارند . چون از همه حصارها و مرزها و فیلترها عبور می کنند و اندیشه ها و افکار و دلها و مغزها را شخم می زنند و کشت و زرع می کنند و حاصل برمی دارند و برای دهها سال بعد موج انگیزی و جریان سازی می کنند .
دامنه این فعالیت ها به قدری گسترده و پیچیده و متنوع است که با هزاران نیروی مجهز نظامی و انتظامی و اطلاعاتی و هیچ کار فیزیکی دیگر نمی توان در برابر این قبیل فعالیتها مقابله کرد . از قضا ، دامنه های امواج نیرومند و دنباله دار فکری و فرهنگی ، همان نیروهای نظامی و انتظامی و اطلاعاتی را هم متحول می سازد و شکل می دهد .
سیاست شیطانی کثیفی که در همه دنیا ( مخصوصا در برابر فرهنگ ما و ملت ما و کشور ما) دنبال می شود ، این است که همه جا پیروان ادیان و مخصوصا اسلام را در قالب پیامهای فرهنگی سخیف و نادرست و شیادانه وکینه توزانه مورد تهاجم قرار دهند و با کارهای فرهنگی نامقدس و تمسخر و لجن مالی مقدسات ( البته با زبان لطیف رسانه ای ) ، خشم مسلمانان را جریحه دار کنند و آنان را به جای فعالیت های سالم و تاثیر گذار و سازنده فرهنگی ، آرام آرام به فاز نظامی قهرآمیز و کارهای خشونت آمیز وادارند و همین عکس العمل مسلمانان را هم به عنوان سوژه های تبلیغاتی به کار گیرند و بیش ازپیش علیه مسلمانان تبلیغ کنند و پیروزی منطق خود و ضعف منطق مسلمانان را نتیجه بگیرند .
سالهاست که در خود ایران هم پروژه مورد نظر بدین صورت دنبال می شود که تا حد ممکن از همه ابزارهای فرهنگی مطبوعاتی و اینترنتی استفاده شود و مراکز مدیریتی و سیاسی و قضایی و اطلاعاتی و انتظامی را منفعل و خشمگین و حساس ساخته و در مقابل عمل انجام شده قرار داده و به کارهای فیزیکی و پلیسی محض وادارند و از حربه دمکراسی و آزادی یعنی بازی "رقص دمکراتیک تند و برانگیختن برخورد خشن متقابل " استفاده بهینه کنند و غوغاسالاری فرهنگی را به غوغای سیاسی و سپس غوغای اجتماعی تبدیل نمایند و هوچیگری رسانه ای را جایگزین بحث و نقد علمی و منطقی و منصفانه و راهگشا سازند .
کارهای فرهنگی بیگانگان بسیار متنوع و قوی و دنباله دار و تاثیر گذار است و به ظاهر حق به جانب و علمی و آزادی خواهانه !و معمولا کارهای فرهنگی ما بسیار ضعیف ، سر هم بندی شده ، عجولانه و موسمی ، با لحن و بیانی غالبا یکنواخت و ساده و مطالب بسیار بسیار تکراری و ترکیبی از عناصر ضد تبلیغی همراه است .
آیا « جهاد فرهنگی » همین است ؟
آیا انتظار خدا و رسول و قرآن کریم و اهل بیت و مردان پاکی که در بستری از خون زیر خاک خفته اند ، از دین باوران خردمند و آگاه و خلاق و متدین در همین حد است ؟
آیا زدن چند متر پارچه و پلاکارد تبریک و تسلیت در میلاد یا شهادت ائمه و مولودیه و مرثیه سرایی کافی است ؟
آیا گسترش محافل مرثیه و روضه و دعا به تنهایی می تواند این خلا عظیم فرهنگی را پرکند ؟
آیا تکلیف الهی خود را در این عرصه خوب ادا می کنیم ؟ آیا همین که از قدرت سیاسی و نظامی برخورداریم ، کافی است ؟
آیا به تعداد نیروهای اطلاعات و بسیج و سپاه و ارتش نباید نیروی ورزیده کارساز و اثرگذار و جریان ساز فرهنگی داشته باشیم ؟
آیا بدین منظور کاری کرده ایم ؟ کجاست آن کارها ؟ آیا ما توانسته ایم ذهن کودکان بسیار کنجکاو و جوانان بسیار آگاه و پرسشگر را آرام و قانع کنیم ؟
آیا مساجد به عنوان مرکز پایگاه فرهنگی دین به این رسالت عمل می کند ؟ در چند درصد مساجد کار فرهنگی و فکری صورت می گیرد و چند درصد مساجد اساسا تعطیل یا راکد است ؟
آیا دانشگاهیان و روحانیان و طلاب فرهیخته و متعهد یک صدم آن همه سوز و گداز و اشک و غم دینی ، تلاش جدی و اثرگذار فکری دارند ؟ آیا اصولا احساس می کنند که در میان جنگ همه جانبه فرهنگی قرار دارند . آیا صدای شلیک گلوله ها را می شنوند . یا اساسا در این عرصه نیستند .
آیا با شگردهای ضد فرهنگی دین ستیزان که هر لحظه رنگ نویی به خود می گیرد ، آگاهند و آیا وقت آن نرسیده است که عالمان دین علیه جبهه های متحد کفر و فساد و تباهی و تزویر بین المللی اعلام جهاد فکری و بسیج فرهنگی کنند ؟
آیا امروز در کربلای جهان معاصر ، فرهنگ دینی و انسانی و پاکیها به خاک و خون کشیده نشده و پیکر حقایق مقدس جاودانه، قطعه قطعه نشده است ؟
مهم ترین شاخصه یا معیارهای مسلمانی و دینداری کدام است ؟
عقل و خرد و اندیشه ورزی و تفکر : حضرت علی دین را دارای هفت پایه بیان می کند که اولین آنها عقل و خرد است و صبوری ( پایه های دیگر : ۲. آبرودارى و راستگویى ۳ . تلاوت قرآن چنان که هست (و بر پیامبر نازل شده اسـت ) ۴ . دوستى و دشمنى براى خدا , ۵ . حق آل محمد (ص) و شـناخت ولایت آنها ۶ . حق برادران و حمایت و دفاع از آنها ۷ . نیکوهمسایه دارى کردن با مردم . ) . در سخن دیگری از پیامبر (ص) اساس اسلام علم و آگاهی بیان شده و در سخنی از امام صادق (ع) آمده است که هرکس آگاهی ندارد عقل ندارد ( چون عقل با آگاهی کار می کند) و هرکس عقل ندارد و فکر نمی کند ، دین ندارد و هرکس دین ندارد دوزخی است ( ر.ک: تحف العقوق ، سخنان امام صادق ) .
اعتقاد به رهبری صالحان و عشق ورزی به ولایت اهل بیت : امام حسین حج را نیمه تمام گذاشته رهسپار کربلا می شود . یعنی چیزهایی مهم تر از حج وجود دارد . در حکومت افراد ناصالح ستم پیشه به ظاهر خیلی از شعائر ظاهری اسلام هست ولی حقیقت اسلام نیست و حقیقت اسلام در ولایت و امامت متجلی است و این ولایت مهم تر از آن شعائر است . ممکن است حافظ و قاری قرآن باشی و اهل نماز شب ولی در خیمه های طاغوت باشی و اسیر فسقه و فجره . به همین جهت پیامبر فرمود : هر چیزی دارای اساسی است و اساس اسلام حب ما اهل بیت است ( سفینه البحار ، ج۴ ، ص ۲۳۴) . مشکل اساسی خوارج هم دو چیز بود : یکی نداشتن درک و فهم و خرد و روشن بینی دینی و دیگری خروج از خط رهبر شایسته و چتر هدایتی امام عادل ، یعنی علی (ع) .
اعتدال : پسرم می گوید : اگر شخص از همه امور دینی و فضایل ضروری اخلاقی بهره متعادلی داشته باشد ، این اعتدال کلی و عمومی مهمترین شاخصه مسلمانی است . چون برخی نماز را با تعقیبات و مستحبات کاملش می خوانند ولی ممکن است خشن و بد اخلاق باشند یا به حق الناس کم اعتنا باشند یا روزه بگیرند و نماز نخوانند یا وجدان کاری داشته باشند ولی اهل نماز و روزه نباشند یا فکرشان بالا و معنویت شان پایین باشد . البته اعتدال و عدالت چه در اخلاق اسلامی و آیات قرآنی و روایات مذهبی و چه اخلاق یونانی مهمترین فضیلت ها است .
صداقت : خیلی از دانشجویان معتقدند اولین و مهمترین مشخصه دینداری و مسلمانی عبارت است از صداقت و درستکاری و یکی بودن حرف و عمل و قول و قرار و ظاهر و باطن . در حدیث امام صادق(ع) هم آمده است که طول سجود و رکوع کسی شما را نفریبد . چون ممکن است به این امور عادت کرده باشد و ترک نماز برایش وحشت آور باشد بلکه به صداقت در گفتار و امانت داری اش توجه کنید .
احساس درد و دغدغه و مسئولیت اجتماعی نسبت به رنج و فقر مردم : در برخی منابع دینی داریم که اگر کسی سیر بخوابد و در همسایگی اش فرد گرسنه ای باشد ، دین ندارد . یا اگر ستمدیده ای ( از هر دین و آیین و هر جای دنیا ) فریاد بزند و از مسلمانان یاری بطلبد ، اگر کسی این ندا را بشنود ولی دست یاری دراز نکند ، مسلمان نیست . نیز آمده است که اگر کسی سحرگاه از خواب برخیزد ولی نسبت به سرنوشت مسلمانان بی توجه باشد مسلمان نیست .
خداترسی و روح تسلیم و عبودیت : مطابق پاره ای از متون دینی اساس دین و فلسفه شعائر مذهبی عبارت است است از ناراحتی از گناه و عصیان و داشتن حس خداترسی به هنگام گناه . معیار متدین بودن گناه نکردن نیست بلکه این است که اگر شخص در آستانه گناه قرار گرفت یا گناه کرد بلرزد و سوز و گداز و توبه و انابه داشته باشد . برخلاف برخی که شاید خیلی ادعای تقوا و دیانت داشته باشند اما وقتی گناهان خاصی انجام می دهند یا از اوج فسادهای پیرامون خود مطلع می شوند ککشان هم نمی گزد و اصلا احساس ناراحتی و احساس مسئولیت نمی کنند . خوب این افراد حتما در ایمان و دین و تقوای خود شک کنند .
فداکاری و شهادت طلبی : حس شهادت طلبی بالاترین ارزش دینی است . چون دین یعنی این که هرکس هر چه دارد به مهمانی خدا بیاورد و به پیشگاه خدا هدیه کند . یکی تنها از بخشی از اموالش می گذرد و خمس و زکات می دهد و یکی کمتر از آن و تنها به چند نفر صدقه می دهد و یکی عاشق پول است و تنها به عبادات بدنی اکتفا می کند و عبادات مالی و گذشت از مقداری از ثروت ،برایش از مرگ هم وحشتناک تر است و یکی جسم و جان و مال و آبرو و هرچه را که دارد به خدا هدیه می کند و همه هستی اش را به خطر می اندازد . یعنی شهید . داشتن چنین آمادگی ای بالاترین مشخصه دینداری است .
البته در متون دینی برخی اوصاف هم چنان مهم هستند که نبود آنها به منزله فقدان دین قلمداد شده است . مانند : عفاف و پاکدامنی جنسی - امانت داری - وفاداری به تعهدات و پیمانها و ....
داشتم فکر می کردم که مهم ترین معیار دینداری یا مسلمانی چیست ؟ نماز و روزه و ذکر و قرآن خواندن و صلوات فرستادن؟ خیلی ها بودند و هستند که نماز می خوانند و روزه می گیرند ولی غرور و خودبینی شان به حدی زیاد است که همه ثوابهای آن عباداتشان را خراب می کند بلکه زیر صفر می برد . آیا ابن ملجم مرادی یا قاتل امام حسین یا ترور کننده استاد مطهری نماز نمی خواند یا معاویه قرائت قرآن و صوت و تجوید بلد نبود ؟ خود شیطان عبادتگر بزرگی بود ولی مهمترین آفتش غرور و تکبر و روحیه استکباری و برتری طلبانه بود . آیا معیار دینداری یا مسلمانی چهره و سیمای مذهبی است ؟ در حالی که هرگز ظواهر نمی تواند باطن افراد و هویت واقعی شان را نشان دهد و چه بسا در ورای مسلمانی ظاهری و پوشالی ، کفر و دنیاپرستی و فساد باطنی عمیقی نهفته باشد . تازه ، آیا بین اسلام سطحی و ظاهری " قالوا اسلمنا "و اسلام و ایمان ابراهیمی که از معرفت عمیق و مستدل جریان می یابد ، هیچ فرقی نیست ؟ آیا هرکس بیشتر مدعی مسلمانی باشد بیشتر متدینتر است ؟ شعار های داغ و تند دینی منافقان چه بسا خیلی بالاتر از شعارهای متدینان واقعی باشد . پس با شعار و ادعا هم نمی توان چیزی را اثبات کرد . تازه ایجاد کردن ظواهر مذهبی آسان و کم هزینه است اما اسلام و ایمان واقعی به سهولت و ارزان به دست نمی آید . سواد و تحصیلات و مدرک هم معیار اساسی مسلمانی نیست . چه بسا افراد بی سواد ولی پرمغز و خردمند و پاکدل و باصفا و مخلص و صادق . آیا معیار ، گذشته و سوابق مذهبی زیاد است ؟ چه بسیار بودند کسانی که با ایمان زیستند و با کفر و نفاق مردند . پس معیار واقعی دینداری و مسلمانی چیست و شاخصه هایش کدام است ؟ شما بگویید . بسم الله : ..............
همان طور که پشت سر اهالی همه شهرها و مناطق و ده بالا و ده پایین صفحه می گذارند ، در باره اهالی ارومیه و حومه ( که خود ما باشیم ) هم سالهاست که حرف و حدیث های زیادی سر زبانهاست . این حرفها چه راست و چه دروغ می تواند پس از گذشتن از صافی نقد و تحلیل های واقع بینانه و البته دلسوزانه و سازنده بسیار کارساز و آموزنده باشد و البته زمینه ای برای شناخت روحیات و فرهنگ و منش مردم ارومیه . این تحلیل ها را به راحتی نمی توان پذیرفت، چون کلیت ندارد و با مطالعات علمی به دست نیامده ولی چون کم و بیش این جا و آنجا نقل می شود مطرح می کنم تا بقیه دوستان هم نظراتشان را بگویند و به نتیجه بهتری برسیم و حد اقل بدانیم که چرا و به چه دلیل این حرفها گفته می شود . البته این نظرات در مورد برخی از مردم شاید درست باشد و از طرفی عظمت و شجاعت و افتخارات و دینداری مردم ارومیه و حومه بر همگان روشن است .
۱ . شایع است که بسیاری از مردم ارومیه (که زمانی تحت نام پاریس ایران شهرت داشت) آدم هایی هستند با روحیه خوش نشینی و ظاهرگرایی و عاشق راحت طلبی و تفاخر به مدل ماشین و تزئینات داخلی و لوکس منزل و نمای خارجی ساختمان. هر از راه رسیده ای که دستش به دهنش برسد سوار شیک ترین ماشین ها می شود و نصف عمرش را در خیابانها به خودنمایی مشغول می گردد . تفریح و تفاخر خیلی بیشتر از کار اقتصادی سالم برایشان مهم است . مردم این خطه مثل اهالی تبریز و زنجان و اصفهان اهل صرفه جویی و پس انداز و سرمایه گذاری اقتصادی نیستند . بلکه کیفیت زندگی برایشان مهم است نه کمیت آن !
۲ . شایع است که به جز موارد استثنایی ، بسیاری از مردم ارومیه به مسائل فرهنگی و علمی و دینی کم اعتنا هستند و به همین دلیل مراکز فرهنگی و حوزه های علمیه ارومیه و حومه برخلاف شهرهایی مانند تبریز یا خوی ( که دانشکده علوم قرآنی و حوزه علمیه خوبی دارد با سابقه آیت الله خویی و نیز خویی معروف شارح نهج البلاغه و .... ) چندان قوی و سابقه دار و مایه دار نیست و از عالمان و مدرسان خوب خالی است . مردم به جز در مجالس ترحیم دوستان و بستگان ، یا ایام محرم و رمضان ، کاری به کار مساجد ندارند و غالبا بسیاری از مساجد تعطیل است و بسیاری دیگر بی رونق . اما بسیاری از پارکها و گردشگاهها مخصوصا در تابستانها تا نزدیکی های صبح مملو از جمعیت های بیشماری است و ماشینهای بی حد و اندازه دوبله و سوبله ردیف به ردیف مقابل این پارکها قطارکشیده اند و خانواده ها از شدت صمیمیت پشت به پشت و تو در تو سفره باز کرده اند .
۳ . شایع است که بسیاری از مردم ارومیه در برابر مسئولان خود اهل تظاهر و احترام ظاهری بسیار زیادی هستند و شجاعت و جرات انتقاد صادقانه رودرو را ندارند . در مقابل تا می شود پشت سر افراد هرچه بخواهند می گویند . فرهنگ "شایعه سالاری" بر افکار عمومی حاکم است و شایعات خیلی سریع و گسترده و در شکل هایی شگفت آور همه جا را فرا می گیرد .
۴ . شایع است که رانندگی بسیاری از مردم ارومیه بسیار ماهرانه و در عین حال عجیب و غریب و جیمزباندی و محیرالعقول است و شاید نسبت به خیلی از شهرهای آذربایجان و بلکه ایران و جهان بی سابقه و منحصر به فرد باشد . افرادی که سالها در تهران و تبریز و اصفهان و شیراز رانندگی کرده اند جرات رانندگی راحت در خیابانهای ارومیه را ندارند و نمی توانند دوام بیاورند . اما هرکس بتواند در ارومیه رانندگی کند هرجای دنیا که برود بهترین راننده از آب در خواهد آمد . البته خیابان سالمی هم در این شهر وجود ندارد که بتوان در آن رانندگی کرد .
۵ . شایع است که بسیاری از مردم ارومیه به کتاب و مطالعه علاقه چندانی ندارند و محافل فرهنگی و نشستها و همایشهای علمی خیلی بی حال و کم طرفدار برگزار می شود .( مگر این که جوایز دندان گیری در کار باشد ) . اما به ندرت می توان خانه ای یافت که خالی از ماهواره باشد یا با یک قطعه سیم(!) به ماهواره همسایه متصل نباشد . گاهی خانه هایی یافت می شود که به نان شب محتاجند ولی ماهواره دیجیتال دارند . نقل می کنند که روستایی در اطراف ارومیه هست که بیش از ۸۰٪ اهالی اش تریاکی اند و همین اندازه ماهواره بینشان وجود دارد . یکی از تلاشگران جهادکشاورزی می گفت بعد از مدتها تلاش سازنده در روستاهای محروم یک پیرمرد روستایی که به ظاهر خیلی هم مذهبی بود ، جهت تقدیر و تشکر ، چند تا ماهواره برایم هدیه آورده بود .
۶ . شایع است که تعداد بیکاران و خیابان گردان در ارومیه روز به روز افزایش و گسترش می یابد . هیات های گشت زنی شبانه روزی جوانان لوکس و مدل بالا با و حرکات آکروباتیک و لباسها و تیپ های عجیب و غریب هندی و اروپایی در خیابان امام و خیام و استادان و گردشگاه بند همیشه به سهولت مشاهده می شود . البته حواشی پارکها هم کم و بیش از صحنه های رمانتیک لیلی و مجنونی خالی نیست .
۷ . شاید به خاطر وجود قومیت های گوناگون و بافت جمعیتی ناهمگون ، شایع است که : بسیاری از مردم ارومیه غریبه دوست ، غریبه نواز و غریبه پرستند و به شخصیت های برجسته سیاسی و اجتماعی و مذهبی که اهل خود ارومیه باشند ، ارادت چندانی نشان نمی دهند و معمولا خودی ها را خیلی راحت طرد می کنند ولی به شخصیت های درجه درجه سه و چهار سایر شهرها( از فارس و ترک و شمالی و .... )بیش از حد تواضع و فروتنی و بندگی و چاکری و حرف شنویی نشان می دهند و بزرگنمایی می کنند و معمولا مسئولانی را که از شهرهای دیگر آمده اند ، راحت تر می پذیرند و لااقل راحت تر تحمل می کنند تا مسئولانی که همشهری شان هستند . در حالی که در دولت های قبلی و فعلی کم و بیش یکی دو تن اهل ارومیه فقط در میان وزرا وجود داشته و دارد . و بسیار زیادند افراد مبتکر و خلاق و هوشمند و توانمند و ثروتنمد کاردان و مولد که به شهرهای دیگر مهاجرت کرده اند و در خود ارومیه اگر می ماندند حتما موفق نبودند و شکسته می شدند ، چنان که برخی این چنین شکسته شده اند .
۸ . شایع است که : کم تحملی و کم ظرفیتی و پرونده سازی و پوست موز انداختن زیرپای همکاران اداری و زیرپاکشی و زمین زدن آنها سالهاست که در بسیاری از ادارات ارومیه به صورت یک فرهنگ درآمده و در اتاق های خیلی از ادارات دونفر همکار پیدا نمی شود که چشم دیدن همدیگر را داشته باشند و از اخراج همکار خود خوشحال نگردند .
۹ . شایع است که : آزادی منفی در انواع و اقسامش در میان مردم ارومیه خیلی رایج است . به جز شیشه های شراب که گاهی کنار پارکها به چشم می خورد ، سی دی های بدون زیرنویس فیلم های آمریکایی چهار روز بعد از تولید در آمریکا و اروپا ، در ارومیه به راحتی قابل تهیه است . ولی معمولا حدود سه چهار هفته تا یکماه طول می کشد که به اصفهان برسد ( به نقل از یک دانشجو ) .
10 . شایع است که : برخلاف شهرهایی مانند تبریز و اردبیل بسیاری از مردم ارومیه به زبان مادری خود و آثار ادبی و هنری آذربایجانی عشق و علاقه چندانی ندارند و با اکثر متون شعری زبان ترکی بیگانه اند و رادیو تلویزیون هم در این منطقه به زبان ترکی و آذری عجیب و غریب مریخی صحبت می کند که در هیچ مقطع تاریخ وجود خارجی نداشته و از روانی و فصاحت و ملاحت زبان ترکی و آذری خالی است . بروید این زبان را با پیران خوش صحبت روستایی اطراف ارومیه مقایسه کنید تا به صدق قضیه پی ببرید .
۱1 . شایع است که : ارومیه آخر خیر و اول شر است . نمی دانم چرا این حرف را گفته اند . یا به دلیل این که سر گربه ( در نقشه ایران ) این طرفهاست . یا به این دلیل که به اروپا نزدیک تر است و نامش هم آذربایجان غربی (!) است . یا به این دلیل که گلوگاه قاچاق و قاچاقچیگری ایران است . یا به این دلیل که شهری لب مرزی است و همیشه آماج اهداف شورشیان برون مرزی قرار داشته . می گویند هر شخص پرانرژی و با استعداد که در این شهر بماند کوچک می شود و کوچک می ماند و از یاد می رود و چون از این شهر برود ، شخصیتی جهانی می شود و حداقل این که وزیر و وکیل و یا استاندار تبریز می گردد . برخی هم این ماجرا را طی یک افسانه محلی به خاک مخصوص ارومیه نسبت می دهند . افسانه این است که روزی حاکمی با قوای خود عازم ارومیه بوده که نرسیده به ارومیه اسبها رم می کنند و قدم از قدم برنمی دارند . وقتی حاکم علت را جویا می شود به او می گویند : ارباب ! این منطقه خاکش بیش از حد شُل است و اسبها نمی توانند اینجا از این بهتر راه بروند !
12 . شایع است که : مردم ارومیه به رشته هایی چون دام پزشکی و پزشکی و فنی و .... علاقه زیادی دارند و به رشته های علوم انسانی مانند علوم سیاسی و فلسفه و الهیات و کلام و علوم قرآنی ... اصلا علاقه ندارند .
انتقاد بر این شایعات سرگردان : برخی از این حرفها به فرهنگ عمومی جامعه ما مریوط می شود نه یک شهر خاص مانند ارومیه و برخی هم تا حدی شوخی است و شوخی را نباید جدی گرفت ! تازه همه این امور در خیلی شهرهای دیگر هم مطرح است . در سالهای گذشته تمرکز دولتی ها و پایتخت نشین ها به چند شهر مهم و بی مهری به ارومیه و حومه بر کسی پوشیده نیست . مردم ارومیه علاوه بر نقش مهم در انقلاب و جنگ ، با بیش از ۱۲۰۰۰ شهید ، افراد فرهنگی و عاشق مطالعه و فرهنگ و تلاش سازنده اقتصادی کم ندارند . نگاه کنید به شهرک صنعتی اش ، به کتابخانه ها و کتابفروشی ها و نمایشگاههای کتابش . چرا به ابداعات و اختراعات صورت گرفته در ارومیه و حومه که هر از چند روزی در اخبار سراسری هم بازتاب می یابد اشاره نشده . مردمان ارومیه مردمانی خوش اخلاق و خون گرم و کنجکاو و فهیم و متدین اند و در هر کوی و برزن می توان علم و کتل مجالس مذهبی هفتگی شان را دید . اگر در گوشه های یک اداره یا یک پارک نقص هایی دیدیم که دلیل نمی شود آن را به همه جا تعمیم دهیم . در خود ارومیه هم شخصیت های برجسته و عالمان و نویسندگان خوبی وجود دارند که در سطح ایران ( و بلکه جهان ) شناخته شده اند . چقدر زیادند شخصیت های برجسته علمی و فرهنگی ارومیه که در تهران و شهرستانها و حوزه علمیه حضوری فعال دارند و چقدر افراد ارزشمند این خطه که در خارج از کشور اقامت دارند . بیکاری هم بیشتر به زمینه سازی ها و برنامه ریزی های مدیران اقتصادی و سیاسی و شرایط کاری مناسب مربوط می شود نه مردم کوچه بازار . بسیاری از مردم ارومیه افرادی زحمتکش و قانع اند و نه رفاه زده و خوش نشین . ضمنا در ارومیه رشته های علوم انسانی دیگری مانند حقوق و ادبیات و مدیرت و اقتصاد و ... هم هست . تازه گسترش این رشته ها به وزارت علوم مربوط می شود نه مردم ارومیه . ضمنا خاک ارومیه مثل خاک بقیه شهرهاست و همه جا شل نیست و اصلا این قضایا چه ربطی دارد به خاک ؟ تازه خودتان می گویید اینها شایعات است و معلوم است که شایعات را نباید خیلی جدی گرفت . هرچند که نمی توان همه را صد در صد شوخی خالی قلمداد کرد . تازه مردم تبریز و خوی یا اصفهان و زنجان نیز مشکلات و آفات بسیار زیاد دیگری دارند که در مردم صاف و پاک ارومیه اصلا وجود ندارد .
خداوند ما اهالی ارومیه را از شر این شایعات غلط و شایعه پراکنان نفوذی بیگانه حفظ فرماید . آمین .
مهم ترین شاخصه یا معیارهای مسلمانی و دینداری کدام است ؟
عقل و خرد و اندیشه ورزی و تفکر : حضرت علی دین را دارای هفت پایه بیان می کند که اولین آنها عقل و خرد است و صبوری ( پایه های دیگر : ۲. آبرودارى و راستگویى ۳ . تلاوت قرآن چنان که هست (و بر پیامبر نازل شده اسـت ) ۴ . دوستى و دشمنى براى خدا , ۵ . حق آل محمد (ص) و شـناخت ولایت آنها ۶ . حق برادران و حمایت و دفاع از آنها ۷ . نیکوهمسایه دارى کردن با مردم . ) . در سخن دیگری از پیامبر (ص) اساس اسلام علم و آگاهی بیان شده و در سخنی از امام صادق (ع) آمده است که هرکس آگاهی ندارد عقل ندارد ( چون عقل با آگاهی کار می کند) و هرکس عقل ندارد و فکر نمی کند ، دین ندارد و هرکس دین ندارد دوزخی است ( ر.ک: تحف العقوق ، سخنان امام صادق ) .
اعتقاد به رهبری صالحان و عشق ورزی به ولایت اهل بیت : امام حسین حج را نیمه تمام گذاشته رهسپار کربلا می شود . یعنی چیزهایی مهم تر از حج وجود دارد . در حکومت افراد ناصالح ستم پیشه به ظاهر خیلی از شعائر ظاهری اسلام هست ولی حقیقت اسلام نیست و حقیقت اسلام در ولایت و امامت متجلی است و این ولایت مهم تر از آن شعائر است . ممکن است حافظ و قاری قرآن باشی و اهل نماز شب ولی در خیمه های طاغوت باشی و اسیر فسقه و فجره . به همین جهت پیامبر فرمود : هر چیزی دارای اساسی است و اساس اسلام حب ما اهل بیت است ( سفینه البحار ، ج۴ ، ص ۲۳۴) . مشکل اساسی خوارج هم دو چیز بود : یکی نداشتن درک و فهم و خرد و روشن بینی دینی و دیگری خروج از خط رهبر شایسته و چتر هدایتی امام عادل ، یعنی علی (ع) .
اعتدال : پسرم می گوید : اگر شخص از همه امور دینی و فضایل ضروری اخلاقی بهره متعادلی داشته باشد ، این اعتدال کلی و عمومی مهمترین شاخصه مسلمانی است . چون برخی نماز را با تعقیبات و مستحبات کاملش می خوانند ولی ممکن است خشن و بد اخلاق باشند یا به حق الناس کم اعتنا باشند یا روزه بگیرند و نماز نخوانند یا وجدان کاری داشته باشند ولی اهل نماز و روزه نباشند یا فکرشان بالا و معنویت شان پایین باشد . البته اعتدال و عدالت چه در اخلاق اسلامی و آیات قرآنی و روایات مذهبی و چه اخلاق یونانی مهمترین فضیلت ها است .
صداقت : خیلی از دانشجویان معتقدند اولین و مهمترین مشخصه دینداری و مسلمانی عبارت است از صداقت و درستکاری و یکی بودن حرف و عمل و قول و قرار و ظاهر و باطن . در حدیث امام صادق(ع) هم آمده است که طول سجود و رکوع کسی شما را نفریبد . چون ممکن است به این امور عادت کرده باشد و ترک نماز برایش وحشت آور باشد بلکه به صداقت در گفتار و امانت داری اش توجه کنید .
احساس درد و دغدغه و مسئولیت اجتماعی نسبت به رنج و فقر مردم : در برخی منابع دینی داریم که اگر کسی سیر بخوابد و در همسایگی اش فرد گرسنه ای باشد ، دین ندارد . یا اگر ستمدیده ای ( از هر دین و آیین و هر جای دنیا ) فریاد بزند و از مسلمانان یاری بطلبد ، اگر کسی این ندا را بشنود ولی دست یاری دراز نکند ، مسلمان نیست . نیز آمده است که اگر کسی سحرگاه از خواب برخیزد ولی نسبت به سرنوشت مسلمانان بی توجه باشد مسلمان نیست .
خداترسی و روح تسلیم و عبودیت : مطابق پاره ای از متون دینی اساس دین و فلسفه شعائر مذهبی عبارت است است از ناراحتی از گناه و عصیان و داشتن حس خداترسی به هنگام گناه . معیار متدین بودن گناه نکردن نیست بلکه این است که اگر شخص در آستانه گناه قرار گرفت یا گناه کرد بلرزد و سوز و گداز و توبه و انابه داشته باشد . برخلاف برخی که شاید خیلی ادعای تقوا و دیانت داشته باشند اما وقتی گناهان خاصی انجام می دهند یا از اوج فسادهای پیرامون خود مطلع می شوند ککشان هم نمی گزد و اصلا احساس ناراحتی و احساس مسئولیت نمی کنند . خوب این افراد حتما در ایمان و دین و تقوای خود شک کنند .
فداکاری و شهادت طلبی : حس شهادت طلبی بالاترین ارزش دینی است . چون دین یعنی این که هرکس هر چه دارد به مهمانی خدا بیاورد و به پیشگاه خدا هدیه کند . یکی تنها از بخشی از اموالش می گذرد و خمس و زکات می دهد و یکی کمتر از آن و تنها به چند نفر صدقه می دهد و یکی عاشق پول است و تنها به عبادات بدنی اکتفا می کند و عبادات مالی و گذشت از مقداری از ثروت ،برایش از مرگ هم وحشتناک تر است و یکی جسم و جان و مال و آبرو و هرچه را که دارد به خدا هدیه می کند و همه هستی اش را به خطر می اندازد . یعنی شهید . داشتن چنین آمادگی ای بالاترین مشخصه دینداری است .
البته در متون دینی برخی اوصاف هم چنان مهم هستند که نبود آنها به منزله فقدان دین قلمداد شده است . مانند : عفاف و پاکدامنی جنسی - امانت داری - وفاداری به تعهدات و پیمانها و ....