داستانهای من و خدا

کودک و خدا

کودکی از خدا خواست که با او سخن بگوید و در این لحظه آسمان رعد و برق زد . کودک گفت : خدایا چرا با من سخن نمی گویی ؟ در این حال زمزمه هایی در دل کودک به وجود آمد و نسیم خنکی شروع به حرکت کرد و برگ های درختان به نرمی پیشاپیش کودک خم شدند . کودک گفت : خدایا حالا که با من حرف نمی زنی برایم لیوانی آب بده که خیلی تشنه ام . در این حال چشمه کوچکی زلالی در نزدیکی کودک شروع به غلغل کرد . کودک گفت خدایا اگر به من آبی نمی دهی دستکم به من یک شاخه گل بده و گلستان بزرگی از گلهای سرخ و زنبق و نیلوفر کودک را در آغوش گرفت . اما کودک گریه می کرد که چرا خدا به او شاخه گلی نمی دهد . کودک گفت خدایا اگر صدای مرا نمی شنوی و به من هیچ نمی دهی  لااقل برایم پناهگاهی از باد و طوفان فراهم کن و در این حال آغوش گرم مادر و دستان نرم پدر کودک را فرا گرفت . اما کودک همچنان می گریست و در حالی که زیر لب به خدا بد می گفت چشمه را گل آلود کرد و گلها را له کرد و دستان پدر و آغوش مادر را با فریادهای گوشخراشی ترک کرد و از سرزمین خدا بیرون رفت .

کریم جباری

   الهیات حکیم رومی

1 . رابطه خدا و خلقت :

1- 1 . نمی توان آثار و تجلیات خدا در کائنات و نیروهای طبیعت را که لشکریان الهی هستند ، علی رغم عظمت و جاذبه و اسرار بسیاری که دارند  ، خدا نامید :

             آفتاب از امر حق طباخ ماست    ابلهی باشد که گوییم او خداست

یکی از شاعران بزرگ نیز در باره توهم خدایی عارفان و واصلان می گوید :

مبری گمان که یعنی به خدا رسیده باشی   تو زخود نرفته بیرون به کجا رسیده باشی

سرت ار به چرخ ساید ، مخوری فریب عزت   که همان کف غباری ، به هوا رسیده باشی

1- 2 . اگر چه در ظاهر، برخی از امور مستند به علل طبیعی (اسباب) و غیر مستقیم مستند به خدا و برخی مستقیماً کار خدا به نظر می رسد  و نه کار اسباب و علل طبیعی ، اما ، در واقع ، ذات و صفات همه پدیده ها آکنده از فقر و نیاز و نیستی است  ( عالم هم اکنون هم فانی است) و اگر آثاری در این پدیده ها می بینیم ، از ذات و نهاد آنها نیست ، که از جای دگر است  و آن سرچشمه های الهی و آسمانی است که مبدا صدور همه امور و خواص آنهاست   :

نیست از اسباب ، تصریف خداست    نیست ها را قابلیت از کجاست؟

1 ـ 3 . نقش خدا در افعال بشری(سلسله طولی فاعلیت الهی و فاعلیت بشری در کارها) هر کاری در عین حال که کارماست و مسئولیت آن با ماست ، کار خدا نیز هست . در کارهای خوب و خالصانه ، می توان گفت که حقیقتاً کار کار خداست ، چرا که اگر لطف و عنایت و امدادهای آشکار و نهان خدا نبود ، این کارها از ما ساخته نبود  :

گر بپرانیم تیر، آن نی ز ماست            ما کمان و تیر اندازش خداست

1 ـ 3 ـ 1 . تجلی الهی در ظهور توانمندی های عظیم بشری ( دست خدا ):

چون قبول حق بود آن مرد راست       دست او در کارها دست خداست

قوت  اصلی  بشر  نور  خداست            قوت حیوانی مر او را ناسزاست

1 ـ 3 ـ 2 . امکان خروج از مرزهای زمان ، با عنایات  خداوندی :

لامکانی که در او نور خداست         ماضی و مستقبل و حالش کجاست ؟

1 ـ 3 ـ 3 .  امکان درک اسرار جهان و خروج از مرزهای مکان ، با حصول مقام «حیرت» عرفانی( که غیر از حیرت عوامانه ناشی از نادانی  و غیر از حیرت عالمانه ناشی از کثرت علم و معرفت و برتر از آنهاست ) :

بر دلی کو در تحیر با خداست           کی شود پوشیده راز چپ و راست

1 ـ 5 . تجلی صفات خدا در طبیعت :

آن بهاران لطف شحنه ی کبریاست     و آن خزان تخویف و تهدید خداست

2 . مقایسه صفات الهی و صفات بشری : صفات الهی کمال اندر کمال است و با صفات بشری قیاسمند نیست ؛ مثلاً علم الهی به مقدمات و ابزارهای علمی ـ چنان که در روش های تحقیق و مطالعه در علوم بشری ضرورت دارد ـ  نیازمند نیست :

آن که بی تعلیم بد ناطق، خداست    که صفات او ز علت ها جداست

یعنی صفات الهی بدون نقص و کاستی است یا فاقد  انگیزه به معنای روانشناختی می باشد .

3 . تفسیر کمال الهی ( تمام و فوق التمام بودن خداوند  ): حد نهایی و منتهای همه صفات و کمالات و به تعبیر درست تر ، همه صفات خوب و کمالی را بدون هیچ «حد» و « مرز» ، باید در خدا جست :

منتهای دست ها دست خداست    بحر بی شک ، منتهای سیل هاست

4 .  خدا شناسی :

4 ـ 1 . تصور ناپذیری خدا در ذهن ( با استدلال عقلی ) :

هرچه اندیشی پذیرای فناست   آن که در اندیشه ناید آن خداست

4 ـ1 .عشق عرفانی ، راه اصیل خدا شناسی :

علت عاشق ز علت ها جداست       عشق اسطرلاب اسرار خداست

 

4 ـ 2 . آفرینش معرف و گواه خدا و صفات الهی (برهان نظم یا شناخت آیه ای ، اثبات خدا از را مخلوقات ) :

گوید او کاین آفریده آن خداست  کافرینش بر خدایی اش گواست

4 ـ 3 . ظرفیت اندک علم و آگاهی بشری از اسرار جهان و کارهای خداوند( ارزش علم و عبادات ما ) :

آن سبوی آب دانش های ماست    و آن خلیفه دجله علم خداست

کریم جباری

 

 

منشور وحدت تشیع و تسنن

 

1.      تشیع و تسنن هر دو به عنوان دو جریان و خط اصیل اسلامی  از صدر اسلام  مطرح بوده و همه مسلمانان ـ اعم از شیعه و سنی ـ در خط واحد «صراط مستقیم » قرآن کریم و اسلام ناب محمدی(ص) به سر می برند . نه شیعیان رافضی و بدعت گذارند و مخالف رسول خدا و صحابه صالح آن حضرت  و  نه اهل تسنن ، ناصبی و دشمن علی و آل علی  و اهل بیت(ع) .

 

2.      اختلافات رایج در بین تشیع و تسنن ، اختلاف بنیادی در متن دین و احکام مشترک مسلمین نیست . این اختلاف بین حق و باطل محض نیست که اگر اثبات شد کدام « فرقه ناجیه » است ، فرقه های دیگر ضاله و باطل و همگی جهنمی باشند ؛ زیرا همه اهل یک خدا و یک قبله و یک دین و آیین هستند و قرآن کریم می فرماید :« به هرکس به شما اظهار اسلام می کند ، مگویید که تو مؤمن نیستی »(نساء : 94) . به اجماع همه مسلمین و همه علمای اسلام  ،به طور طبیعی ، شیعه یا سنی بودن جرم و گناه و کفر نیست . به خصوص که دین اکثریت مسلمین ، سنتی و تقلیدی است و نه مبتنی بر اجتهاد  و عموماً نیت همگان پاک و صادقانه است و آن چه را که دارند ، همه از خدا و رسول  و میراث آن حضرت می دانند ؛ و مردم مسلمان عموماً فیلسوف و فقیه هم نیستند ؛ درست و غلط به روشنی برای همگان روشن نیست . هرگز ساده دلانه تصور نکنیم که آنچه ما می گوییم حق محض است و هر کس آن را نپذیرد یا مغرض است یا احمق و یا گمراه و فریب خورده و به هر حال ، جزء « فرقه های ضاله » و  دوزخی .

 

3.      اختلافات موجود میان تشیع و تسنن ، برخی ساخته فتننه گران قدرت پرست بیگانه از مصالح امت اسلامی  است ؛ برخی ساخته حکام فاسد و دنیاپرست از بنی امیه و بنی عباس و بعضی از حکام دوره های بعدی ( مانند بعضی از شاهان صفوی یا خلافت عثمانی در ترکیه  )  است که از تشدید عداوت و اختلافات ساختگی بین مسلمین سود می بردند و برای حفظ قدرت شیطانی خود به فرقه ای روی آورده و خود را ریاکارانه مدافع حق و دین رسول خدا(ص) جلوه داده و طوایف دیگر را که دشمنان سیاسی  خود می دیدند ، تکفیر نمودند و خون شان را حلال شمردند تا با قلع و قمع آنان ، نه به عدالت و معنویت و سنت های قرآن و رسول خدا (ص) جامه عمل بپوشانند ، بلکه بر هوس ها و شهوات و قدرت خود بیفزایند . این قبیل دشمنی های ساختگی ممکن است امروزه با گذشت زمان ، سند تاریخی پیدا کند . قسمت وسیع تر این دشمنی های جدید نیز دست پخت سران نظم نوین جهانی است که در تمدن آینده بشر ،  هیچ موقعیتی و نقشی و سهمی برای مسلمین قائل نیستند ؛ به جز این که در بازی های سیاست استراتژیک آنان  ، نقش دو تیغه یک قیچی را ایفا کنند که دشمنی لبه های آن ، در عین تصادمی که با هم دارند  ، در دست دشمنی به کار گرفته می شوند کهحکومتش از قبل این دشمنی ها تحکیم شده است  .     

 

4.      برخی از اختلافات موجود ، ساخته نادانی ها و تعصبات ناروای مقدس مآبان احمق و مطمئناً بر خلاف سیره رسول خدا(ص) و  اهل بیت اطهار(ع) و سیره صحابه صالح و عادل بوده است . مطمئناً علی (ع) و جناب ابوبکر و عمر و عثمان اختلاف روش داشته اند ؛ اما حاضر نبوده و هم اکنون هم روح آنان راضی نیست که برای دفاع از نظر و حق یکی از آنان ، مسلمانی  زخم بردارد یا کشته گردد ؛ ما نمی توانیم شیعه تر از علی و سنی تر از عمر باشیم ؛ علی با ابوبکر و عمر و عثمان نه تنها بیعت کرد بلکه به هزار روش و منش کوشید از آنان و حکومت اسلامی دفاع کند ؛ شاهد این مدعا نهج البلاغه است و ایام آخر زندگی عثمان و محاصره دارالخلافه   . در میان یاران رسول خدا (ص) اختلاف نظر بسیاری وجود داشته و نگرش و ظرفیت آنان از ما بسیار وسیع تر بوده و بین صحابه اختلاف و انتقاد بسیاری مطرح می شد ؛ اما کسی دیگری را طرد و تکفیر نمی کرد  ؛ ولی امروزه به دلیل کاهش ایمان و اخلاص ، حلم و گذشت و جوانمردی وانصاف ، نیز ضعف عمومی مردم  از نظر آگاهی های علمی ، اسلامی ، تاریخی و سیاسی و عدم درک واقعیات جهان اسلام ، و از طرف دیگر ،  افزایش تعصبات و کینه های تاریخی به وسیله دشمنان ناجوانمرد آگاه و منفعت جو یا دوستان مقدس مآب احمق  ، مردم ظرفیت هیچ نوع نقد و بررسی از خود نشان نمی دهند و هر نوع انتقادی به اندیشه های یکدیگر را عین کفر و ضلالت و مستحق بمب و نارنجک و عملیات انتحاری می دانند ؛ این در حالی است که یهود و مسیجیت کینه های تاریخی خود را از بین برده و برای تصاحب جهان به هم دست وحدت داده اند ؛ همان یهودیانی که یهودیت را دین جاودانه و  مسیحیت را دین ساختگی و عیسی(ع) را مسیح و موعود دروغین می دانستند  و همان مسیحیانی که طی از بدو پیدایش مسیحیت  ، طی قرون متمادی تا دهه 1960 میلادی یهود را قاتل عیسی بن مریم می دانستند و به همین دلیل و به دلیل تهمت هایشان به حضرت مریم(ع) در مراسم عشای ربانی به یهودیان لعن و نفرین نثار می کردند .چگونه آنها با دو کتاب و دو پیامبر متفاوت و علی رغم دشمنی های دیرینه در متن دین و آیین خود توانسته اند با هم کنار بیایند ؛ اما ما مسلمین که کتاب واحد و اخلاق اسلامی واحد و تمدن مشترک و نماز و زکات و جهاد و امر به معروف کمابیش یکسانی داریم ، نتوانیم برادرانه همدیگر را پذیرا گردیم ؟ آیا عقل و خرد و ایمان و صبر و گذشت ما تا بدین حد به پستی گراییده است ؟

 

5.      اختلافات بین شیعه و سنی واقعیت تاریخی دارد و نمی توان با پاک کردن صورت اختلاف واقعیت دو نوع نگرش و برداشت متفاوت را انکار کرد  ؛ اما همه این اختلافات ، در حد دو  نوع نگرش و  برداشت متفاوت از اسلام است که به درک بهتر اسلام کمک می کند . هیچ شیعه ای اهل تسنن را کافر یا گمراه نمی داند و هیچ اهل سنتی هم شیعیان را که به همان قرآن و سنت محمدی(ص) ایمان دارند ، تکفیر نمی کند  ؛ چرا که علی و اولاد او هر چه می گویند ، از خویشتن نیست ، بلکه میراث نبوی و علم لدنی وراثتی الهی  است  . در واقع بیش از 80 درصد اعتقادات ، اخلاقیات ، سنت های  دینی  رایج در میان مسلمین ، اشتراکی  و تقریباً همانند هم است و تمدن و فرهنگی که این دو جریان برای بشر به میراث گذاشته اند ،به دست هر دو ساخته شده و مختص شیعیان به تنهایی یا اهل تسنن به تنهایی نیست . اگر اختلافی هست در اصل توحید ، نبوت ، معاد و حقانیت آیات قرآن و تحریف ناپذیری آن نیست ؛ بلکه در مسائل فرعی عملی یا اعتقادی است ؛ و در این مسائل هم برداشت های بسیاری از علمای بزرگ وجود دارد و کسانی هم که در این مسائل تخصصی ندارند ، اگر صدق و اخلاص و معنویت راستینی داشته باشند ،  نه مستحق عذاب و ضلالت اند و نه بدعت گذار محسوب می شوند .   اختلاف برداشت در نگرش ها و بینش های مسلمین  ، یک امر طبیعی و بلکه الهی است ؛ همان گونه که شافعی و ابوحنیفه باهم اختلافاتی دارند ، علمای تشیع هم بر سر احادیث معصومین (ع) و تفسیر آنها اختلاف دارند ؛ اما همه مسلمان محسوب می شوند . این اختلافات اگر بدون غرض و تعصبات ناروای دست های بیگانگان آتش افروز دنبال گردد و اگر با علم و تحقیق به مقصود حق طلبی عجین گردد ، مطمئناً در فهم معانی قرآن و حتی احکام دین ، سودمند خواهد افتاد .

 

6.      همه مسلمین بر مبنای آیه شریفه « انما المؤمنون اخوه فاصلحوا بین اخویکم و اتقوا الله لعلکم ترحمون » (حجرات : 10 ) و آیه « لا تقولوا لمن القی الیکم السلام لست مؤمناً تبتغون عرض الحیاه الدنیا » (نساء : 94 ) موظفند انگیزه های دنیوی را کنار بگذارند و به همه طوایف اسلامی از هر زبان و نژاد احترام نهند  و برای حفظ جان و مال مسلمین و حرمت همه امور آنان ، نهایت صبر و گذشت و ایمان را از خود نشان دهند . بی حرمتی و فحاشی و تکفیر مسلمانان ساده دل پاک سیرت ، نه تنها حرمت دینی و اخلاقی دارد ، بلکه در وجدان انسانیت عاری از دین و ایمان و حتی نزد بت پرستان هم محکوم است ؛ چگونه ممکن است قرآن کریم به ما اجازه ندهد به بت های بت پرستان بد بگوییم ، تا حرمت اسلام و معتقدات اسلامی هم متقابلاً از سوی بت پرستان حفظ شود ( انعام : 108 ) اما به ما اجازه دهد از طوایف اسلامی و شخصیت های محبوب آنان بدگویی کنیم  و تهمت های ناروا بزنیم  و آن گاه بی حرمتی آنان را جایز بدانیم  و حکم کفر و ضلالت شان را صادر نماییم ؟ آیا هر فرد بی خردی هست که نداند این رفتارها در جهان وسیع ارتباطات بازتاب بسیار بدتر و وسیعتری  و دقیقاً عکس العمل به مراتب ناهنجارتر و خشن تری می یابد ؟ آیا راه دیگری برای دفاع از حقانیت اعتقادات مان وجود ندارد ؟

 

7.      تشیع مطابق نظر حضرت علی(ع) در کتاب صفات الشیعه شیخ صدوق یا اصول کافی یا نهج البلاغه یا سخنان امام جعفر صادق(ع) ، یک ادعا نسبت به دوستی ائمه معصومین (ع) یا تنها عشق به آنان نیست ، بلکه یک مرتبه عالی از ایمان و اخلاص و تسلیم است . تشیع با متشیع و با دوست دار اهل بیت متفاوت است ؛ چه بسیارند افرادی که در جهان اسلام ، اهل بیت را دوست دارند ، اما شیعه نیستند . خطبه همام نهج البلاغه به نظر کلینی در اصول کافی در بیان صفات شیعه است . از طرف دیگر ، اهل سنت واقعی کسی است که تاریخ و سنت های پیامبر را براند و در زندگی خود آنها را متجلی سازد ، سنی واقعی کسی است که به اندازه جناب عمر زاهد باشد و مثل عثمان بر سر قرآن بمیرد ؛ چه بسیارند اهل تسنی که از سنت های رسول خدا و قرآنی که عثمان جمع آوری کرد و زهد عمر به کلی بیگانه اند . در بین شیعیان و اهل تسنن کم نیستند افرادی که با الفبای اسلام و قرآن و اخلاق و عرفان  آشنایی ندارند و اسیر اندیشه ها و اخلاق دنیوی و غیر اسلامی گشته اند و در انواع گرفتاری های مادی و معنوی و فقر فرهنگی به سر می برند . برخی از روحانیون اهل تسنن می کوشند « شیعیان گمراه » را هدایت کنند و برخی از واعظان شیعه هم متقابلاً می کوشند « سنیان را مستبصر» ساخته ، به راه راست هدایت کنند ؛ اما آیا رسالت کنونی ما با این همه اولویت ها و ضرورت های دینی و عصری ،  این است که شیعه را سنی ظاهری سازیم و یا سنی را شیعه ظاهری نماییم ؟ آیا وظیفه مهم تری نداریم که بالاتر از این امور ، مردم مسلمان را با همان دین فراموش شده و قرآن مهجور آشنا نماییم ؟ آیا رسالت مهم تر ما این نیست که جلو فقر و فساد ، خیانت ، جنایت ، ارتشا ، برادرکشی ، بی تقوایی ، ناجوانمردی  را بگیریم  و نگذاریم که جوانان نه از تشیع یا تسنن ظاهری ، بلکه از اسلام واقعی ، یعنی  خدا و نماز و معنویت و زهد و تقوا و فرهنگ دینی گریزان شوند ؟  

 

8.      الگوهای دینی در همکاری تشیع و تسنن ،کسانی مانند  شیخ شلتوت (ره) ، آیت الله شرف الدین (ره) است نه افرادی که با کینه و عقده و تشنج آفرینی و بمب و گلوله می خواهند به خلفای راشدین و صحابه صالح رسول خدا یااهل بیت اطهار خدمت کنند . مطمئناً در هر دین و آیینی ـ حتی آیین های دنیوی شرک آلود ـ  کسانی پیدا می شود که بدین گونه دست به شمشیر و مسلسل  ببرد تا آیین های دیگر را نابود کند ؛ بی خبر از این که همین عامل در طی تاریخ باعث شد که گرایش های مذهبی خاص اسلامی ، نه تنها نابود نشدند ،  بلکه در سطح وسیع تری در دنیا  مطرح شده ، بی صدا و بدون هیچ قدرت ظاهری تکثیر  شدند و توسعه یافتند . آیا تشیع بعد از آن همه کشتارهای وسیع شیعیان ـ قبل از زمان حجاج بن یوسف سقفی و بعد از او ـ  در طی تاریخ نابود شد ؟ آیا طرفداران امام احمد بن حنبل پس از به زندان افتادن و شلاق خوردن وی ( به سبب اعتقاداتی که داشت ) کم شدند و  از بین رفتند ؟

 

9.      وحدت مسلمین به معنای نادیده گرفتن تفاوت های موجود در اعتقادات و احکام فرعی نیست  ؛ به معنای کنار گذاشتن تشیع و پذیرش عمومی و همگانی تسنن  یا بالعکس نیست ؛ البته هر کس دوست دارد شیعه یا سنی باشد . اما وحدت مسلمین ، به معنای درک مصالح اسلام و مسلمین ، و بالاتر از

 

10.    شیعه و سنی ترجیح می دهند که صبورانه و خردمندانه و با همدلی و حلم و مدارا ،  مطالب و اندیشه ها و اعتقادات هم دیگر را مستقیماً از زبان هم بشنوند  و صرف نظر از تحلیل های مختلف امروزی ، با مراجعه به  مهم ترین منابع قدیمی و اصیل یک دیگر به افکار هم پی ببرند و از توانمندی ها و ضعف های دیدگاه های هم مطلع  گشته  و طی  همین درک و تفاهم متقابل ، بر علم و آگاهی خود بیفزایند  . کتاب ها و تحلیل های جدید تنها در صورتی قابل قبول است که منصفانه و با رعایت ادب و استنادهای عالمانه به منابع اصیل صورت گیرد و از تعصبات غلط دشمن ساز و عواطف شدید فرقه ای خالی باشد و با غرور و تکبر ، خود را مظهر عالی اسلام و مسلمانی نداند و در صدد رد و تکفیر سایر فرق اسلامی برنیاید  و تصور نکند که جز او همه مسلمانان دیگر گمراه  و مستحق ترحم و هدایتند و شخصیت و مسلمانی همه افراد امت اسلامی را محترم بشمارد  .

 

11.    در عین حال که امروزه جهان ارتباطات  محل داد و ستدهای وسیع فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی است  ؛ اما در این داد و ستدها  اولویت در همکاری های اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و حتی نظامی ، با کشورهای مسلمان نشین است  ؛ آن گاه سایر کشورها . مصالح و منافع امت اسلامی برتر و بالاتر از آن است که به بهانه سیاست های  غلط موجود در برخی از کشورهای اسلامی ، علی رغم انتقادهایی که ممکن است نسبت به آنان وجود داشته باشد ، مصالح و منافع غرب و شرق و ارتباط با آنان را بر ارتباط با مسلمین ترجیح دهیم و بد تر از آن ، این است که بخواهیم اختلافات خود را به دست کشورهای بیگانه از اسلام بلکه به کمک دشمنان فضیلت و انسانیت و اخلاق  ، حل و فصل نماییم  و حاکمیت آنان را بر حاکمیت  برخی از طوایف مسلمان ترجیح دهیم  ؛ که این در منهای بی خردی و ناجوانمردی و مخالفت با متن صریح قرآن کریم بر نفی حاکمیت غیر مسلمین بر مسلمین است ( لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلاً ؛ نساء : 141 ) . و این واقعیت شاید بر بسیاری آشکار نباشد که امروزه کشورهای اسلامی  از ظرفیت ها ی انسانی ، علمی و ذخایر گسترده ای برخوردارند و مجموعه تجارب و توانمندی های علمی ، فرهنگی و دینی  این کشورها خارج از تصور و فراتر از حد و توان یک یا دو کشور اسلامی است ؛ علاوه بر هزاران مسلمان  خلاق و طراح و مبتکر و دانشمند که در کانون های اساسی فرهنگ و تمدن امروز دنیا در سراسر گیتی و از جمله در مهد تمدن غربی و آمریکایی امروز ، به ارائه جدیدترین نظریات و سیستم های علمی و فنی و حتی مدیریتی اشتغال دارند ؛ چرا که تمدن امروز اگر چه در مغرب زمین خیمه زده ؛ اما تماماً غربی نبوده و تمام سازندگان این تمدن نیز در جغرافیای غربی حضور ندارند ؛ زیرا در عصر ارتباطات حضور فیزیکی  چندان حائز اهمیت درجه اول نیست ؛ بلکه حضور فرهنگی و انتقال فکر و فرهنگ است که تمدن را شکل می دهد .

 

12.    همه عالمان و نوبسندگان شیعه یکسان فکر نمی کنند ؛ همین طور عالمان و نوبسندگان اهل تسنن . این هم طبیعی است که در میان طیف های وسیع و گوناگون هر یک از این دو گرایش ،ممکن است افرادی یافت شود فاقد بینش و صلاحیت و عقلانیت و و تقوا و معنویت کافی که در عین حال می توانند اندیشه های خود را همه جا منتشر نمایند . افرادی در میان شیعه یا سنی وجود داشته و دارند که دارای سخیف ترین اندیشه های غیر منطقی و غیر مستند به منابع اصیل دینی بوده و با متن قرآن کریم و نظر اکثرقریب به اتفاق شیعیان و سنیان در تعارض است . افرادی ممکن است به نام شیعه یا سنی کارهای بسیار زشتی مرتکب شوند  یا سخنان یاوه ای بگویند . به طور کلی ،  در این موارد ، انصاف و حق جویی ( ان جاءکم فاسق بنبا فتبینوا) حکم می کند که اولاً  مسؤول واقعی  این اعمال و اقوال را پیدا کنیم  ( که خود نیازمند حوصله و تحقیق است و فراوان اتفاق می افتد که با مراجعه به همان منابع می بینم که تهمت های یاوه و غیر مستند و بی منبعی است ) . ثانیاً ، هر سخن و عملی را که نادرست و ناهنجار می دانیم ، به خود همان فرد یا افراد گوینده آن سخن و کننده  آن کار ، منتسب نموده ، مورد ارزیابی عقلی و دینی قرار دهیم . این منتهای بی بصیرتی و بی انصافی است که هر سخن ناهنجاری را که از یک فرد مدعی تشیع ، و بلکه دشمن تشیع شنیدیم ، به همه افراد شیعه در تمام ممالک اسلامی نسبت دهیم  و تصور کنیم که همه شیعیان مدافع چنان اعمال و اقوالی هستند . همین طور اگر سخن یا کار نامطلوبی از یک فرد مدعی تسنن صادر شد ، آن را تنها به خود وی مستند کرده و همان شخص را مورد نقادی قرار دهیم و نه همه جهان تسنن را . حتی در میان عالمان برجسته و وارسته اهل تسنن یا تشیع  نیز کسانی هستند که اعتقادات آن در عرصه خودی و در میان همه شیعیان و یا همه اهل تسنن مقبولیت ندارد ؛‌  ولی با این حال برخی از بیمار دلان که دینداری را نه در ایمان و اخلاص و معرفت عمیق به قرآن کریم ، که تنها از فتنه و آشوب و دشمنی و بغض و عداوت کور ، می جویند ، چنین دیدگاه های خاص و محدود و منحصر به فردی را به همه طوایف شیعه یا همه گروه های سنی منسوب و مستند کرده ، به ناحق غیرت کاذب و جدال و منازعه فرساینده ای به وجود می آورند .

 

 

• راه خدا کجاست؟

·        راه خدا

·        راه خدا کجاست؟

·        هیچ کاری و هیج جایی نیست که از آن به سوی خدا راهی نباشد .

·        راه خدا به روی همه باز است .

·        کز هیچ دلی نیست که راهی به خدا نیست .

·        هیچ خیابانی نیست که نتوان از آن به خدا رسید .

·        هر جایی پنجره ای هست که بتوان از آن به هوای پاک دست یافت .

·        هر جایی روزنه ای هست که می توان از آن پرتو نوری را دید .

·        هر جای خوب و مقدسی می تواند برای برخی سبب دوری از خدا گردد .

·        هر جای زشت و نامقدسی می تواند برای برخی راهی به درگاه الهی باشد .

·        راه خدا به پاکدلان نزدیک است .

·        راه خدا به گنهکاران نزدیک تر است .

·        رسیدن به راه خدا از راه های میان بر هم ممکن است .

·        همه می توانند راه خدا را پیدا کنند .

·        برخی راه خدا را به بن بست می کشانند .

·        برخی راه خدا را به روی بسیاری بسته می دانند .

·        برخی راه خدا را تنگ می کنند یا می بندند.

·        راه خدا از دلهای شکسته و دردمند می گذرد .

·        راه خدا را باز کنید و اگر باز است ، آن را هموار سازید .

·        دیگران را از راه خدا دور نکنید .

·        دور شدن از راه خدا آسان و بازگشت به سوی آن آسان تر است .

·        یافتن راه خدا از لابه لای قصرها مانند یافتن یک آبشار در دل کویر  است .

·        کودکان ، فقرا ، بیماران و دردمندان ، تنهایان ، بیکسان ،نیازمندان ، در چند قدمی راه خدایند .

·        بعضی ها راه خدا را گم کرده اند و برخی راه خدا را در شاهراه شیطان می جویند و می کوشند از گذرگاه ابلیس به میدان ملکوت راه یابند . 

·        دور نروید . راه خدا در همین نزدیکی است . از همان جا که خدا را گم کرده اید ، راه خدا را بجویید و باز یابید و حتما خواهید یافت .

·        هیچ کس نمی داند که خدا کلیدهای ملکوت را در دل چه کسی نهاده است .

·        هرکس فکر کند که راه خدا در انحصار گروهی خاص است ، راه خدا را گم کرده است . اما خوبانی هم هستند که راه خدا را هموار می کنند و خود بخشی از راه خدایند .

·        برای رسیدن به راه خدا سن و سال و مکان خاص شرط نیست . اما کسانی که زودتر به راه خدا می روند از سهولت و سرعت بیشتری برای حرکت برخوردار می شوند .

·        گاهی می توان با یک سکه راه خدا را باز کرد و گاهی با بخشش ثروتی انبوه نمی توان راه خدا را گشود . گاهی در یک لحظه ناب می توان خدا را در نزدیکی خود دید و گاهی با صرف روزها و ماهها نمی توان به قدر آن لحظه ها خدا را یافت .

·        گاهی باید برای یافتن راه خدا به مسافرت رفت ؛ اما خیلی وقت های از کوچه های خلوت دل راحت تر و سریع تر می توان در هر جایی که باشیم به راه خدا باز گردیم .

·        همه ما از راه الهی آمده ایم و بی آن که بدانیم ،  در حال سیر و سفر به سوی خدا هستیم . ما را به سوی دریای خدا می برند ؛ حتی اگر در خواب یا حال بی حسی باشیم .

·        هرکس که بخواهد راه خدا را بیابد ، آن را خواهد یافت . اگر چه در میان صدها بیراهه باشد .