مهم ترین شاخصه یا معیارهای مسلمانی و دینداری کدام است ؟

عقل و خرد و اندیشه ورزی و تفکر : حضرت علی دین را دارای هفت پایه بیان می کند که اولین آنها عقل و خرد است و صبوری ( پایه های دیگر : ۲.  آبرودارى و راستگویى   ۳ . تلاوت قرآن چنان که هست (و بر پیامبر نازل شده اسـت ) ۴ . دوستى و دشمنى براى خدا , ۵ .  حق آل محمد (ص) و شـناخت ولایت آنها  ۶ . حق برادران و حمایت و دفاع از آنها   ۷ . نیکوهمسایه دارى کردن با مردم . ) .  در سخن دیگری از پیامبر (ص) اساس اسلام علم و آگاهی بیان شده و در سخنی از امام صادق (ع) آمده است که هرکس آگاهی ندارد عقل ندارد ( چون عقل با آگاهی کار می کند)  و هرکس عقل ندارد و فکر نمی کند ، دین ندارد و هرکس دین ندارد دوزخی است ( ر.ک: تحف العقوق ، سخنان امام صادق ) .

اعتقاد به رهبری صالحان و عشق ورزی به ولایت اهل بیت  : امام حسین حج را نیمه تمام گذاشته رهسپار کربلا می شود . یعنی چیزهایی مهم تر از حج وجود دارد . در حکومت افراد ناصالح ستم پیشه  به ظاهر خیلی از شعائر ظاهری اسلام هست ولی حقیقت اسلام نیست و حقیقت اسلام  در ولایت و امامت متجلی است و این ولایت مهم تر از آن شعائر است . ممکن است حافظ و قاری قرآن باشی و اهل نماز شب ولی در خیمه های طاغوت باشی و اسیر فسقه و فجره . به همین جهت پیامبر فرمود : هر چیزی دارای اساسی است و اساس اسلام حب ما اهل بیت است ( سفینه البحار ، ج۴ ، ص ۲۳۴) . مشکل اساسی خوارج هم دو چیز بود : یکی نداشتن درک و فهم و خرد و روشن بینی دینی و دیگری خروج از خط رهبر شایسته و چتر هدایتی امام عادل ، یعنی علی (ع) .

اعتدال : پسرم می گوید : اگر شخص از همه امور دینی و فضایل ضروری اخلاقی بهره متعادلی داشته باشد ، این اعتدال کلی و عمومی مهمترین شاخصه مسلمانی است . چون برخی نماز را با تعقیبات و مستحبات کاملش بخوانند ولی ممکن است خشن و بد اخلاق باشند یا به حق الناس کم اعتنا باشند یا روزه بگیرند و نماز نخوانند یا وجدان کاری داشته باشند ولی اهل نماز و روزه نباشند یا فکرشان بالا و معنویت شان پایین باشد . البته اعتدال و عدالت چه در اخلاق اسلامی و آیات قرآنی و روایات مذهبی و چه اخلاق یونانی  مهمترین فضیلت ها است .

صداقت : خیلی از دانشجویان معتقدند اولین و مهمترین مشخصه دینداری و مسلمانی عبارت است از صداقت و درستکاری و یکی بودن حرف و عمل و قول و قرار و ظاهر و باطن . در حدیث امام صادق(ع) هم آمده است که طول سجود و رکوع کسی شما را نفریبد . چون ممکن است به این امور عادت کرده باشد و ترک نماز برایش وحشت آور باشد بلکه به صداقت در گفتار و امانت داری اش توجه کنید .

احساس درد و دغدغه و مسئولیت اجتماعی نسبت به رنج و فقر مردم  : در برخی منابع دینی داریم که اگر کسی سیر بخوابد و در همسایگی اش فرد گرسنه ای باشد ، دین ندارد . یا اگر ستمدیده ای ( از هر دین و آیین و هر جای دنیا ) فریاد بزند و از مسلمانان یاری بطلبد ، اگر کسی این ندا را بشنود ولی دست یاری دراز نکند ، مسلمان نیست . نیز آمده است که اگر کسی سحرگاه از خواب برخیزد ولی نسبت به سرنوشت مسلمانان بی توجه باشد مسلمان نیست .

خداترسی و روح تسلیم و عبودیت : مطابق پاره ای از متون دینی اساس دین و فلسفه شعائر مذهبی عبارت است است از ناراحتی از گناه و عصیان و داشتن حس خداترسی ،

فداکاری و شهادت طلبی : حس شهادت طلبی بالاترین ارزش دینی است . چون دین یعنی این که هرکس هر چه دارد به مهمانی خدا بیاورد و به پیشگاه خدا هدیه کند . یکی تنها از بخشی از اموالش می گذرد و خمس و زکات می دهد و یکی کمتر از آن و تنها به چند نفر صدقه می دهد و یکی عاشق پول است و تنها به عبادات بدنی اکتفا می کند و عبادات مالی و گذشت از مقداری از ثروت ،برایش از مرگ هم وحشتناک تر است و یکی جسم و جان و مال و آبرو و هرچه را که دارد به خدا هدیه می کند و همه هستی اش را به خطر می اندازد . یعنی شهید . داشتن چنین آمادگی ای بالاترین مشخصه دینداری است .  

طنزهای بنزینی

        

طنزهای بنزینی :    

مردم ایران مردمان بسیار نازنین و شوخ طبع و طنازی هستند و به سرعت برای هر چیزی طنز و جوک و لطیفه  می سازند و این روحیه به آنها کمک می کند که احساس خستگی نکنند و گرفتاری ها و فشارهای زندگی  و استرس را فراموش کنند . شمار طنزها و لطیفه هایی که در کوچه بازار و راهرو اداره و خانه و مهمانی ، میان مردم رد و بدل می شود از عدد ستاره های آسمان بیشتر است و تعداد عکس ها و کاریکاتورها و جوک های اینترنتی و اس ام اس های خنده دار ، از این عدد هم بیشتر است . جوک ساختن آن هم با دقت و ظرافت و پیچیدگی خاص ، وقت و حال و تخصص و ذوق و هنرنمایی خاصی می طلبد که در مردم ایران هست . هر مساله ای به سرعت برق و باد به سوژه ای از طنزها تبدیل می شود . یکی از این سوژه ها موضوع سهمیه بندی بنزین است . مخصوصا که یک باره و غافل گیرانه صورت گرفت و هیچکس انتظار سه لیتر بنزین را نداشت . البته طنزپردازی هم چه برای گوینده و چه شنونده ، ادب و انصاف و فرهنگ و ظرفیت می طلبد و باید برای اینها نیز فکری کرد . مخصوصا که طنز ( انتقاد اجتماعی با زبان شوخی ) با استهزا ( شکستن و خوار و حقیر ساختن ) فرق دارد .  

  

 

 

                                    

نمونه طنزهای بنزینی :    

فیلمهای در حال اکران : به خاطر 1 لیتر بنزین - من ترانه 1000 لیتر بنزین دارم - رستگاری قبل از ساعت 12 امشب - رویای خوش بنزین - ب مثل بنزین -علی بنزینی - بنزینی ها - بازی بنزین - مرد بنزینی - پسر بنزین فروش - دو کارت با یک بنزین- فصل بنزین - می خواهم بنزین بزنم! - دیشب بنزین زدم آیدا- سفر به پمپ بنزین- بازگشت بنزین- از میدون تا پمپ بنزین- دزدان بنزین- سالهای سهمیه بندی – در چنگال بنزین فروشان - در راه ماندگان - کارت خوشبختی - گمشده ای در بازار سیاه - جویندگان بنزین  

 

 

مهریه جدید: 1386 لیتر بنزین سوپر! عند المطالبه .

  

رباعیات خیام بنزینی :‌                               

این پمپ چو من مکان یاری بوده است

منزلگه باری و سواری بوده است

 

این دسته شلنگی که کنارش بینی

بنزین ده صد هزار گاری بوده است

 

 

 

در جایگه« سوخت زنی» رفتم دوش

دیدم دو سه صد اتول،تماماً خاموش

 

یک کامیونی به یک اتول کرد خروش:

کو بنزین و کو کسی که می کرد فروش؟

 

رباعیات بابا طاهر بنزینی :

اگـر دسـتم رسـد بـرپمـپ بنـزیـن

از او پرسم که این چون است و چون این؟

یکی را داده ای سهمیه 100 لیتر

یکی را هم 3 لیتر از بهر تسکین

 

طنز اس ام اسی ۱: دوستت دارم قد یه بشکه بنزین، خاطرخواتم قد یه پمپ بنزین، روز تولد تو بهترینم، هدیه بهت میدم یه کارت بنزین!

 

طنز اس ام اسی ۲: ( ارسالی یکی از دوستان - مسئولیت اخلاقی و قانونی اش به گردن اوست )  

همزمان با سهمیه بندی بنزین ایران خودرو پیشفروش (با عرض شرمندگی) خر  در دو مدل سواری (ماده) و وانت (نر) با امکانات زیر آغاز کرد
1 - دو گانه سوز (کاه و یونجه)
2 - یک سال معاینه رایگان
3 - تجهیزات شامل : پالان . پوزبند و نعل (رینگ اسپرت)
4 - سیستم ترمز سوتی ( هشششششش)

5 - بدون نیاز به گواهینامه
6 - مجهز به سیستم صوتی ساب و استریو فابریک (عرعر)

 

 تست های ورزشی :  برترین تیم فوتبال آبادانی کدام است ؟

الف) نفت آبادان         ب) بنزین آبادان       ک) گازوئیل آبادان     ش) روغن آبادان...

 

سوال شیمی :  فرمول H2O مربوط به کدام ماده است ؟  الف) بنزین بدون سرب ب) بنزین با سرب ج) نفت د) انرژی هسته ای

طنز جدی خبری : سیب زمینی جانشین بنزین می شود: البته انوقت باید سیب زمینی وارد کنیم :

طراح جامع کاهش آلودگی هوای تهران گفت: در صورت الزام وزارت صنایع به تولید خودروهای هیبریدی دیگر نیازی به واردات بنزین نخواهد بود.

 

 طنز 1 : میدونی اگه تو باک ماشین به جای بنزین ماست بریزی چی میشه  نه نمیدونم 

هیچی ، فقط به جای بق بوق میگه دوغ دوغ !!!!!

  

 

طنز 2 : یک روز به یک جوانی می گویند  : آقای محترم جلوی پمپ بنزین سیگار نکش . جوان جواب می ده : برو ببینم من جلوی بابام هم سیگار می کشم !!!!

 

طنز ۳  : به غضنفر میگن: با «بنزین» جمله بساز. میگه: خوش به حال شماها که سوار بنزین!

 

نویسنده: سپیده
جمعه 15 تیر1386 ساعت: 19:7
خیلی جالب بود


 

نویسنده: پارسا
جمعه 15 تیر1386 ساعت: 19:10
سلام دوست عزیز
خوشحالم که تونستم برای یکبار دیگه با وبلاگت ارتباط برقرار کنم.
پست بسیار خواندی و جالبی بود.
وبلاگ به روز شد امید وارم تنهام نزاری!
منتظر حضورسبزت هستم.
خدانگهدار
از یاد بردن مقصود شایع ترین شکل حماقت است.


 

نویسنده: پریشان
جمعه 15 تیر1386 ساعت: 21:27
روز مادر مبارک . . .


 

نویسنده: اکبر
جمعه 15 تیر1386 ساعت: 21:30
سلام
با کمی تاخیر میلاد بانوی دو عالم رو تبریک میگم.
اما در مورد مقوله بنزین نیز خب خیلی مسائل ریز و درشت است که میشه گفت اول از اینکه لعنت به به جناب آقای فورد که اتول رو اختراع کرد تا کارکرد بنزین مشخص بشه والا که دلیلی داشت مردم داشتند با درشکه و اسب و قاطر حمل و نقل می شدند و خرج زیادی هم نداشتند نه به روشغن سوزی میفتاد و نه رادیاتورش آب جوش میاورد سوختش هم که ماشالله پر بود خرجش یه توبره بود و یه صحرا علف تمومی هم نداشت. تازه هوا رو هم آلوده نمیکرد.
به نظر من مردم باید این فورد رو لعنت بفرستند که باعث شده این همه ترافیک و اعصاب خردکنی و آلودگی هوا بوجود بیاد تازه اون موقع خیلی که تند می رفتی چهار نعل بود و اگه هم از اسب میفتادی فوقش دست و پات می شکست اما الان هی گاز میدی و هی گاز میدی و ترمز دستی میکشی و تصادف می کنی و این همه کشته بر جا میمونه.
خب ما تو ادبیات یه بازگشت ادبی داریم خب الان هم بهترین موقه برای بازگشتی حمل و نقلی هستنش. یه اسب میگیری فوقش خیلی هم گرون باشه و سالم و قبراق باشه سه چهار تومن خرج داره نه سهمیه بنزین میخواد نه خلافی میخواد تازه پلاک هم نمیخواد که پلیس به خاطر سرعت غیر مجاز و یا سبقت غیر مجاز جریمه ات کنه. همین جوری به همین سادگی کلی تو هزینه هات صرفه جویی میشه.
اما یه پیشنهاد جدی که همین الان به ذهنم رسید البته متاسفانه این پیشنهاد یه عیب اساسی داره و اونم اینه که کار این موسسات لاغری و شبکه های ماهواره ای رو که همش دارن داروهای لاغری رو تبلیغ می کنن اساسی کساد میکنه و اونم اینه که یه دوچرخه بگیر خودت رو خلاص کن راحت هم لاغر میشی هم اندام تناسب پیدا میکنی هم اشتهات باز میشه (بعد از دو کیلومتر دوچرخه سواری باید هم اشتهات باز بشه) و مهمتر از همه از دست کارت هوشمند سوخت راحت میشی.


 

نویسنده: ali
جمعه 15 تیر1386 ساعت: 21:42
طنزای جالبی بود.
بروزم.


 

نویسنده: ali
جمعه 15 تیر1386 ساعت: 23:32
لینک کتاب مذکور تصحیح شد.
متشکر از دقت و توجه شما [تحسین]


 

نویسنده: انجمن
شنبه 16 تیر1386 ساعت: 2:31
مدتی است بحث داغ بنزین است
بحث معمول مملکت این است
عده ای با گرانیش دشمن
عده ای حامی گران کردن
آنقدر توی صف صبر کردیم
عاقبت پشت فرمان کف کردیم
. . . . . . .
جای ماشین شخصی الناس
میشود مادیان و خر زیاد
. . . . . .
راه بندان دگر نخواهیم دید!
مرکبی غیر خر نخواهیم دید:
سروده شهرام شکیبا
تخلصش از ما
بوالله شما یکی گل سر سبد هم استانیانید... ادامه بدید این طنز برنده را ای دوست
سری هم به ما بزن اما در مورد بازنشستگان پست جدیدمان یک نظر با فونداسیون کامل میخوایم/


 

نویسنده: جاوید اسدزاده - مدافع
شنبه 16 تیر1386 ساعت: 10:57
سلام ؛ بنده هر چی این مطلب شما رو خوندم نتونستم در مورد اثرات فرهنگی بنزین و رابطه آن با لولهنگ مطلبی ببینم فلذا در این زمینه نظر عالی آن جناب را به ارتقاع زندگی روزمره مردم ایران جلب مینمایم ... تمام سایتهائی که جزو عوامل استکبار جهانی هستند نسبت به درج دو عکس در مدت زمان نزدیک به هم اقدام نمودند که توطئه های ایشونا رو به خودشون برگردوند ... یکی عکس لولهنگ و دهان اشرار بود که نمایش کاملی از بهره وری بود که از ارزان ترین روشها برای ارتقاع فرهنگی - رفتاری اشرار استفاده شده بود و نشون داد که هارتیت و پورتیت ارزشی ندارد و با یک ابزار کوچیک میشه به کارهای فرهنگی بزرگی دست یازید ...دومین عکس مشت محکمی بود بر دهان تکذیب کنندگان ارتقاع سطح معیشتی مردم در دولت نهم ؛ چرا که علیرغم بوقهای استکباری ... نشان داد که سطح معیشتی مردم به حدی بالا رفته که طهارت ( ببخشید ) بعد از فراغت از رفع حاجت را با بنزین انجام میدهند ...باور نمیکنید عکس اون آقائی که با لولهنگ بنزین میبره واسه دست به آب شدنو نیگا بفرماین ..... فکر میکنم در رابطه با لولهنگ باس بیشتر کار بشه ... کارائی عجیبی اخیرا از این وسیله کشف شده ....


 

نویسنده: ریتا
یکشنبه 17 تیر1386 ساعت: 7:58
سلام ممنون از حضورتون یه چند وقتی نمی تونم به وبلاگ سر بزنم ولی سعی می کنم در اولین فرصت به روز کنم
در مورد جوک های بنزینی باید بگم از خلاقیت مردم خوشم میاد با مطالب به روز اون ها هم به روز هستند و فعال
جالب بود ممنونم


 

نویسنده: شکوفه یاس
یکشنبه 17 تیر1386 ساعت: 11:47
سلام !

این هم برای خودش ذوق و هنری می خواهد ان هم از نوع بنزینی !


 

نویسنده: مرد بارانی
یکشنبه 17 تیر1386 ساعت: 15:58
سلام دوست و برادر عزیزم
خیلی خوشحالم از اینکه اولا به کلبه باران زده بنده تشریف آوردید و مرا با کلمات زیبای خویش مسرور فرمودید. ببخشید که در آنجا چیز مفیدی برای کسی ندارم.هرچه هست درد است و بغضهای این بنده حقیر.
دوما از این بابت خوشحالم که کسی این حس انتقادپذیری را قبول کرد که بیاید و از روی دلیل و برهان در مورد مسائل و سوالات و شبهات به وجود آمده بنده با جوابهای عقلانی سخن براند.و نه مانند آن دوست خوبم آقای میر ناصر بوذری با جوابهایی که اصلا ربطی به سوالات بنده نداشت بیاید دوستان را از مراد اصلی سخن راندن منحرف کند.
باری برادر ارجمندم مطالب شما را خواندم . و در آن اندیشیدم . در بعضی موارد با شما موافقم مثلا در اینکه زنان و مردان باغبانان یک باغ هستندو...اما باز هم سوالاتی و شبهاتی دارم که در مورد مسائل دینی هستند که در جامعه به کسوت قانون در آمده اند.و شاید اینها سوالات خیلی از دوستان هم باشند . که دوست میدارم نظر شما را در مورد آنها بدانم. نمیدانم چرا بعضی وقتها حس این را دارم که با یک نفر حرف بزنم. ولی کسی که حرف زدن را بفهمد. نه انسان را به بیراهه ببرد. و من این حس را نسبت به شما دارم که شما هم از حرف زدن خوشتان می آید. کنکاش را مانند من دوست دارید. همین قدر که نوشته هایم را دنبال کردید برایم با ارزش است. همین که میبینم کسی به حرفهایم گوش میدهد و در آن اندیشه میکند برایم با ارزش است. همین که میبینم کسی هست که قبول دارد که کنکاش ولو در دین هم باشد و نه به من میگوید شما خود را معرفی کنید و نه میگوید که اگر دانش مربوط به دین را دارید سخن بگویید. آخر میدانید چرا این را میگویم؟ چون جناب آقای بوذری به بنده در جوابم فرمودند که اول خود را معرفی کنید و بعد دانش و اندوخته های خود را بازگو نمایید و آنگاه به ایراد سخن پردازید. بنده هم در جواب نوشتم که من هیچم و چیزی کمتر. باری سرتان را درد نیاورم. سوالات را در زیر برایتان بازگو میکنم.و یک نکته را هم یاد آور میشوم.

مهم ترین شاخصه مسلمانی

داشتم فکر می کردم که مهم ترین  معیار دینداری یا مسلمانی چیست ؟ نماز و روزه و ذکر و قرآن خواندن و صلوات فرستادن؟ خیلی ها بودند و هستند که نماز می خوانند و روزه می گیرند ولی غرور و خودبینی شان به حدی زیاد است که همه ثوابهای آن عباداتشان را خراب می کند بلکه زیر صفر می برد . آیا ابن ملجم مرادی یا قاتل امام حسین یا ترور کننده استاد مطهری نماز نمی خواند یا معاویه قرائت قرآن و صوت و تجوید بلد نبود ؟  خود شیطان عبادتگر بزرگی بود ولی مهمترین آفتش غرور و تکبر و روحیه استکباری و برتری طلبانه بود . آیا معیار دینداری یا مسلمانی چهره و سیمای مذهبی است ؟ در حالی که هرگز ظواهر نمی تواند باطن افراد و هویت واقعی شان را نشان دهد  و چه بسا در ورای مسلمانی ظاهری و پوشالی ، کفر و دنیاپرستی و فساد باطنی عمیقی نهفته باشد . تازه ، آیا بین اسلام سطحی و ظاهری " قالوا اسلمنا "و اسلام و ایمان ابراهیمی که از معرفت عمیق و مستدل جریان می یابد ، هیچ فرقی نیست ؟ آیا هرکس بیشتر مدعی مسلمانی باشد بیشتر متدینتر است ؟  شعار های داغ و تند دینی منافقان چه بسا خیلی بالاتر از شعارهای متدینان واقعی باشد . پس با شعار و ادعا هم نمی توان چیزی را اثبات کرد . تازه ایجاد کردن ظواهر مذهبی آسان و کم هزینه است اما اسلام و ایمان واقعی به سهولت و ارزان به دست نمی آید . سواد و تحصیلات و مدرک هم معیار اساسی مسلمانی نیست . چه بسا افراد بی سواد ولی پرمغز و خردمند و پاکدل و باصفا و مخلص و صادق . آیا معیار ، گذشته و سوابق مذهبی زیاد است ؟ چه بسیار بودند کسانی که با ایمان زیستند و با کفر و نفاق مردند . پس معیار واقعی دینداری و مسلمانی چیست و شاخصه هایش کدام است ؟ شما بگویید . بسم الله : .............. 

کوه آتش به جگر دارد اگر خاموش است

  *  در غمهای بزرگ شجاع باش و در غمهای کوچک صبر پیش بگیر ؛ وقتی این کار سخت روزانه ات را به پایان بردی با آرامش به خواب برو خدا بیدار است (ویکتور هوگو)  

                          

من از جوانان‌، دختران‌ و پسران‌، می‌خواهم‌ که‌ استقلال‌ و آزادی‌ و ارزشهای‌ انسانی‌ را، ولو با تحمل‌ زحمت‌ و رنج‌، فدای‌ تجملات‌ و عشرتها و بی‌ بند و باریها و حضور در مراکز فحشا که‌ از طرف‌ غرب‌ و عمال‌ بی‌وطن‌ به‌ شما عرضه‌ می‌شود نکنند  ( امام خمینی  ) .

                           

 *   گر نکوبی شیشه غم را به سنگ  ......  هفت رنگش می شود هفتاد رنگ

                           

* خدایا روزی‌ام کن اضطراب و غم و درد و دورم کن از قالب‌های زیبای میان‌تهی بردگانِ هوس (‌دکتر شریعتی )

                          

* خدایا! مرا به ابتذال آرامش و خوشبختی مکشان، اضطراب‌های بزرگ، غم‌های ارجمند و حیرت‌های عظیم را به روحم عطا کن، لذت‌ها را به بندگان حقیرت بخش. (‌دکتر شریعتی )

                          

* کوه با نخستین سنگ آغاز می شود و انسان با نخستین درد (شاملو)

                           

                

                             آن کس که درد عشق بداند      اشکی بر این سخن بفشاند

آهنگ غم ، آهنگ زیبا و دل انگیزی است طرب انگیز تر از شاد ترین آهنگ ها و لذتبخش ترین تفریحات ... طنین آهنگ شادی تنها در چهره و پوست جریان می یابد و آهنگ غم از زوایای قلب می گذرد و در اعماق وجود آدمی نواخته می شود .... آن هنگام که شادی و لذت در امواج ساده ساحل با صدفهای بی حاصل حاشیه شخصیت ما بازی می کند و چند سانتیمتری دریای روح نفوذ می کند ، ضرباهنگ غم و نماهنگ اندوه ،اقیانوس وجودمان را به رقص در می آورد .... صدای زیبا و دلنشین غم ، روح های بزرگ را با خود می برد ، ولی بی ارزش ترین و بی همت ترین انسانها به راحتی می توانند قهقهه مستانه سر دهند و از هر شوخی و شادی مسخره ای غش غش بخندند .... در غم ها رازهایی نهفته است که در شادی ها نیست ... در فضای اندوه ، روح نه تنها نمی میرد بلکه به پرواز در می آید و چنان اوج می گیرد که شاعرانه ترین فضاها بر لوح دل نقش می بندد و بدین سان ادبیات و هنر غنچه می کند و حکمت و فلسفه زاده می شود ....ولی گاهی در اوج شادی ها روح می میرد و قهرمان طنز جهان در بیمارستان روانی بستری می شود ....هزاران نفر می آیند و می خندند و می روند و غم های شیرین جاودانه می ماند . در اوج غم ها آدمی لذتی عمیق و هیجان و حماسه عظیمی را در ذرات وجودش حس می کند که گویی سراسر جهان را با سرعتی باورنکردنی در هم می نوردد و پای بر فرق گیتی می گذارد..... در غم ها سطح آگاهی و هشیاری بالاتر می رود و در شادی سطح بی خودی و ناهشیاری و خودفراموشی... در غم هاست که مردم بیشتر همدیگر را درک می کنند و در شادی ها برای هم مصیبت می آفرینند ....در پی غم ها همدلی و همفکری و مهر و آشتی و لطافت است و در پی شادی ها اختلاف و انزجار و خشونت . غم ها به ادیان و عرفان و خدا می رسند و شادی ها به هذیان و هرزگی و طغیان و جنون و شیطان ... در غم ها همه انسان ها در طور نور و آشنایی به هم می رسند و در شادی ها از هم می رمند و خودخواهی هایشان شکوفا می شود ... غمها رهایی بخشند و شادی ها و لذات ، زنجیرهای اسارت . ماندگارترین آهنگها و فیلمها و اشعار همان هاست که در آنها  غم و اندوه به نهایت می رسد و شادترین فیلم ها و آهنگ ها به زودی خسته کننده ترین بخش هنر می شوند . و این یک حقیقت است که که تاریخ را طنزها نمی سازد تراژدی ها می سازد . غمی که می گویم اندوه آب و نان نیست ... غم و اندوه از دست دادن قدرت و شوکت نیست ... اشک و آه و اندوه و حسرت یک دختر نازنازی و یک پسر تیتیش مامانی نیست .... غم آدم های نکبت زده و ذلیل و حقیر نیست ... غم افسردگان ملول و دلمردگان کم بنیه و بی جنبه نیست .... غم ماتم پرستان بیمار و شکست خوردگان زندگی نیست .... غم سیه روزان نگون بختی نیست که بر زندگی شان گرد مرگ پاشیده و دستشان دنبال دارو یا طناب می گردد و در آرزوی مرگ خویش لحظه شماری می کنند .... غم آدمهای بی حال بی خاصیت توسری خورگوشه گیر نیست .... غم ورشکستگان مالی یا سیاسی نیست .....غم کسی نیست که لذت ها و شادی ها و شیرینی ها را تجربه نکرده باشد . این غم که من می گویم رودخانه صاف و زلال ومواج و خروشانی است که از تخته سنگهای ملکوت بیرون می پاشد . بالاخره غم های پرندگان مهاجر با غم یک خوک منزوی که سرش به سنگ خورده و یک روباه یا گرگ ناکام فرق می کند ... غم های دریایی کجا و غم های حوض کوچک گندیده و مرداب متعفن متروک و نفرین شده کجا ....کسانی که از قلقلکی شاد می شوند و پس می افتند و با یک پیاز، های های اشک می ریزند ، نمی توانند این سخنان را دریابند .. من از غم های بزرگی سخن می گویم که آشنای صمیمی روح های بزرگ است ...من از دردی سخن می گویم که انسان با آن زاده شد و با آن زیست و با آن مرد . 

  

          شاد از غم شو که غم دام لقاست         اندر این ره سوى پستى ارتقاست‏

          غم یکى گنج است و رنج تو چو کان        لیک کى درگیرد این در کودکان‏

          رنج و غم را حق پى آن آفرید                 تا بدین ضد خوش دلى آید پدید

          خاک غم را سرمه سازم بهر چشم        تا ز گوهر پر شود دو بحر چشم

 

                                       

  موزیک همنوا : همایون شجریان