آیا زجر کشیدن و غصه خوردن یک فضیلت است ؟
بعید می دانم کسی باشد که بگوید : درد کشیدن از شاد بودن بهتر است . یا معتقد باشد که احساس اندوه شدید و غم و غصه خوردن ، نشانه کمال انسانی است . مخصوصا اگر درد کشیدن بی دلیل یا تحمیلی باشد ، به هیچ وجه پذیرفتنی نیست . البته شاد بودن افراطی و لذت گرایی دیوانه وار هم مطلوب نیست . اما تحمل دشواری و سختی با زجر کشیدن فرق می کند . زیرا هیچ کار خوب یا بدی و هیچ لذت و شادمانی ای وجود ندارد که کاملا از هر نوع درد و رنج یا تحمل سختی مبرا باشد . هیچ هنری و عظمتی و کمالی ، بدون سختی و دشواری در کسب ظرافتهای مربوطه حاصل شدنی نیست و اگر حاصل شود ، لذت بخش و باعظمت و فضیلت ساز نیست . اساسا لذت زندگی در همین سختی ها و دردهای عادی است که آدمی بعد از آن قدر سلامتی و راحتی را بهتر می فهمد . بعضی افراد کم تحمل هم هستند که کوچک ترین ناملایمات زندگی برایشان یک فاجعه دردناک و غیر قابل تحمل است . اما زجر کشیدن مقوله دیگری است و قراردادن خود در شرایطی که درد و رنج و زجر و فشار روانی یا جسمی زیاد است ، نوعی خودآزاری بیمارگون به شمار می رود و تحمل پذیری بیشتر برای زجر کشیدن ، خود زمینه ساز ظلم و تعدی و عصیانگری دیگران بوده و مطرود و منفور است . چرا که به رشد خصلت های سادیستی در دیگران دامن می زند . اما بعضی روحیه ها از زجر کشیدن لذت می برند و از لذت و شادی آزرده خاطر می شوند و این نوعی بیماری و خلاف طبیعت عادی انسان سالم است . غم و اندوه عرفانی هم با غم و اندوه کودکانه فرق می کند و سطح شخصیتی افراد در این دو نوع اندوه متفاوت کاملا متفاوت است . اما به هر صورت ، همدلی با دردمندان و احساس دردهای آنان یک فضیلت است . هر چه درک آدمی بالاتر و روحش لطیف تر باشد و افق فکر و روانش متعالی تر گردد ، دردهایی را حس می کند که نشانه رشد و پویایی شخصیت و گستردگی و عظمت روح انسانی است و این نیز کمال است . صرف نظر کردن از راحتی و رفاه بیشتر برای کمک به دیگران و همدلی با آنها نیز نوعی فضیلت است . اشک و آه و حسرت و اندوه و غم و غصه هم تابعی از شخصیت آدمی است و هر چه شخصیت بزرگ تر و والاتر باشد ، اشک و اندوه و غم آدمی نیز لطیف تر و زلال تر و مقدس تر و معنوی تر خواهد بود . گاهی هم با بیماری ها صعب العلاج یا مزمن و درمان نشدنی و دردهای ناخواسته طولانی و گریز ناپذیر مواجه می شویم . در این موارد هم کنار آمدن با درد و ناراحتی و تحمل آن ، لازمه تداوم زندگی است و عجز و لابه زیاده از حد ، کار را دشوارتر می سازد و شخصیت آدمی را بسیار خرد و خوار و زبون می گرداند .
شرکت های هواپیمایی ایرانی
برنده جایزه برترجهانی خدمت رسانی و تکریم ارباب رجوع
هواپیما وسیله خیلی خوبی است برای سرگرمی شرکت های هواپیمایی در ایران عزیز ما . تاخیرهای هفت هشت ساعته مهم نیست . در صورت تاخیر هواپیما ، مسافران می توانند در سالن فرودگاه با انواع اسباب بازی ها بازی کنند و سرگرم باشند . خوب ، فروشگاههای این سالن ها هم باید پول دربیاورند یا نه ! اگر تاخیر زیاد شد ، با یک ساندیس می توان دهان مسافران را بست و به آنان خسته نباشید گفت ! هواپیما مگر می شود در ایران به موقع به پرواز درآید ؟ افتادن هواپیما در جوی آب و کشته شدن چند مسافر کاملا امری طبیعی است . اگر کمی تا قسمتی مشکل آب و هوایی( مانند چهار دانه باران یا برف) وجود داشته باشد ، فرود آمدن هواپیمای اصفهان در شیراز یا بالعلکس ( آن هم در گل و لای) نیز مهم نخواهد بود . همه نوع نقص فنی از همه رنگش ، به هنگام حرکت هواپیما در روی باند ( البته تنها در ایران) کاملا متداول و عادی است . باید دید این نقص در کتابچه نقصهای فنی ، نقص شماره 635 است یا نقص شماره 6350 تا بعد با دقت و تلاش پیگیر مهندسین فنی فی الفور در همان لحظه پرواز ظرف یک دقیقه ( یا چند ساعت ) رفع گردد . تاخیر خلبان در ساعت پرواز در فرودگاه مشکل چندانی به نظر نمی رسد . سوارکردن مسافران هواپیما مانند مینی بوسهای قدیمی دهات اصلا مهم نیست . برای هواپیمای فوکر100 نفره به جای صد نفر به 130 نفر بلیت فروختن و خط زدن آدمهای علاف اضافی و بیخود ، کاملا عادی است . کنسل کردن بلیت های OK و خط زدن یواشکی آنها در کامپیوتر و نوشتن ON OK روی آنها و جایگزین کردن کسانی که اصلا بلیت نداشته اند به جای آنها هم کاملا ساده است . فروختن یک بلیت به چند نفر و صادر کردن بلیت خصوصی توسط خلبان و سایر دوستان هواپیمایی به بعضی از برو بچه های دوست داشتنی کاملا طبیعی است . اما در عوض باید مسافران را مثلا یک ساعت زودتر سوار هواپیما کرد تا چند نفر آن آخر مانده ها از پرواز جا بمانند و آن قدر در فرودگاه ناله کنند و گلویشان جر بخود و اعصابشان خط خطی شود تا خونشان مثل شمر به جوش بیاید ( به جهنم) . به دلیل سیستم قوی کنترل و نظارت بر پروازها مشاهده می کنیم که همه تاخیرها و نقص های فنی و مشکلات عجیب و غریب اعم از مسخره و غیر مسخره ، به خاطر پیش بینی و تسلط قوی مسئولان هواپیمایی ، مثل اجل معلق و در لحظه پرواز و به طور آنی و کاملا ناگهانی و ظرف یک دقیقه اتفاق می افتد ( بر خلاف همه جای دنیا) . جالب این که برای یکی از دوستانم ( در پرواز تهران ارومیه) اتفاق افتاده که پس ازیک ساعت سوار هواپیما شدن آنان را پیاده شان کرده و پرواز را لغو کرده اند . دوست ما به ترمینال می رود تا با اتوبوس عازم سفر گردد که ناگهان با تلفن همراه به وی اطلاع می دهند نقص هواپیما رفع شده و می توانند به فرودگاه برگردند . دوستمان به فرودگاه برمی گردد و سوار هواپیما می شود و بر فراز فرودگاه ارومیه اعلام می شود که هواپیما امکان فرود ندارد و دوباره پس از ساعتی خلبان دست از پا درازتر هواپیما را به تهران برمی گرداند و در فرودگاه مهرآباد بر زمین می نشاند ( حساب کنید دماغ سوختگی شدید و عمیق مسافران را ) . یک بار نیز ساعت پرواز هواپیمای خود ما که دو بعد از ظهر بود ، به تاخیر افتاد . ساعت سه شد . مسافران مرا فرستادند و گفتند بروید ببینید مشکل چیست . از مسئولین مراقبت پرواز پرسیدم گفتند : خلبان نیست . ساعت چهار شد . گفتند مشکل دارد حل می شود . ساعت پنج شد . به آنان گفتم الان که خلبان هم آمده پس مشکل کجاست . گفتند : خلبان روی باند مشغول حرکت دادن هواپیماست تا ببیند آیا هواپیما می تواند پرواز کند یا نه (!!!) . همین چهارشنبه گذشته هم یک ساعت توی هواپیما نشسته بودیم و هواپیما حرکت نمی کرد و مردم از گرما هلاک می شدند و کولرها هم کار نمی کرد . خانم مهماندار در حالی که کراوات زرد رنگش را مرتب می کرد ، گفت : چیزی نیست . یک نقص فنی ساده است ! با خودم که فکر می کردم و به چیزهای زیادی که قبلا از اوضاع هواپیماها دیده و یا شنیده بودم می اندیشیدم ، دیدم دربرابر اتفاقاتی که برای دیگران افتاده این قضایا چیزهای خیلی کم اهمیتی است و اکثر مسافران هواپیماها در ایران خاطرات بسیار شیرینی از این سفرها به یاد دارند و حساب کردم که اگر در هر پرواز یکی دو خاطره شیرین و دل انگیز در زمین و هوا اتفاق بیفتد ، ماشین حسابهای عادی هم نمی تواند شکر گذار شرکت های هواپیمایی باشد و تعداد این خاطرات شیرین را جمع و تفریق کند . به همین جهت توصیه می شود که در سال خدمت رسانی ، بزرگترین جایزه تکریم ارباب رجوع به شرکت های هواپیمایی اعطا گردد و جایزه اسکار هوایی هم به همینان داده شود . واقعا که احساس مسئولیت و وجدان کاری و نظم و تلاش پی گیر و تدبیرهای هوشمندانه مسئولان این شرکت ها در ایران بسیار آمپر بالا می زند و پشت شرکتهای بین المللی ایرباس و لوفتانزا و کنکورد را می لرزاند . از این جاست که باید گفت : هواپیماهای کشور عزیزمان ایران در هیچ کشوری چنین امکانات پروازی ندارد و اگر چنین هواپیماهای درب و داغانی می توانند از زمین بلند شوند تنها و تنها به لطف خداوند است و بس . چند سال پیش ، وقتی یکی از هواپیماهای شرکت کنکورد نقص پیدا کرد ، دو سال کلیه پروازهای این هواپیما را لغو کردند تا مشکل را به طور اساسی حل کنند . ببینید شدت عقب ماندگی آنها را و سطح بالای پیشرفت هواپیماهای ما را که شکر خدا به طور اعجاب آور و معجزه آسایی با هزار و یک نقص فنی و غیر فنی می توانند به پرواز درآیند و هیچ گاه برای حتی یک ماه هم که شده برنامه ها متوقف نمی شود و نه تنها از فروش بلیط ها کاسته نمی گردد ، که روز به روز بر تعداد شرکتهای هواپیمایی و فروش بلیت ها افزوده می شود . فرودگاه آدم را به یاد ملکوت می اندازد و چه جایی بهتر از فرودگاه که بیشتر عمر آدمها در آنجا صرف شود . این مباحث در کشور ما جز مباحث کمدی کلاسیک می باشد اما در کشورهای دیگر حتی یک قلم از این مباحث در قلمرو تراژدی جا می گیرد و می تواند تحولات وسیعی به دنبال داشته باشد .
پیام مبعث
در شامگاه تاریک بشریت مردی از راه می رسد با کوله باری از نور . مردی از دیار روشنایی ها . با لطافتی همانند گلبرگ ها و ابرها و قامتی به صلابت و عظمت کوهها . دور همچون خورشید پرفروغ ، نزدیک همچون پدری مهربان و تلاشگر ، با دلی به وسعت تاریخ و عقلی به اندازه همه خردها و بیشتر . مردی که صدای بلند ترین فریادهایش هنوز هم دلهای تبهکار را می لرزاند و نرم ترین رفتارهایش همه دلسوختگان را به سوی خویش فرا می خواند و مردانگی هایش از پی قرون و اعصار دل تاریخ را می شکافد و امروز و فردا را پشت سر می گذارد . مردی که دوست صمیمی بچه ها بود و حامی سرسخت زنان . مردی که علی را از دو سالگی در کنار خود پروراند و چنان دلیرمرد حکیمی به جهان هدیه نمود که گوهر شبچراغ وجودش همتایی در جهان نیافت . مردی که خونش در رگهای حسین بن علی جریان یافت و در قلب مهدی . او بود که مهدی را بالاترین سمبل امید و مقاومت و نگاه به آینده قرار داد و در آماده باش همیشگی انسانیت ، پشت و پناهی برای نیکان و درماندگان و در کمینگاه اهریمن صفتان . من از مردی سخن می گویم که هنوز هم از شهر خویش ، مدینه بر سراسر جهان سایه انداخته است و بر دلهای میلیونها نفر حکومت می کند و پیروانی دارد صبور و باصلابت و نرمخوی و اندیشه ورز و خدا دوست و حق جوی که مشعل دین و آیین وی را که آیین همیشگی انسانیت است ، در جهان امروز روشن نگه داشته اند . مردی که یک تنه از میان کویر بی حاصل عربستان به پا خاست و به این خاک بی حاصل تقدس و برکت بخشید و یک آیین جاودانه را در جهان پایه گذاری کرد که حاصل جمع همه آیین ها بود . او آیینه دار خدا بود و کلید دار گنجینه هایش . مردی که روح پاک و زلال آسمانی اش و نفس گرم مسیحایی اش ، سبب گشوده شدن دروازه های ملکوت گشت و هزاران آیینه و الماس از سخنان خدا بر زمین سرد و جهان بی روح بشری بارید و بدین ترتیب ، مردگان را زنده ساخت و بیماران را شفا بخشید و عقل ها را از مرداب ها بیرون کشید و به گلزارها و چشمه سارها برد . مردی که نگاهش به ابدیت دوخته شده بود ، اما در زمین راه می رفت و در میان مردم بود ؛ اما دلبسته رسوم زمینی نبود . نفسش حیات بخش بود و کارهایش انسان ساز . هر سخنش ستاره ای بود که ظلمت دلها را می شکافت و هر رفتارش پنجره ای بود که به سوی بهشت باز می شد . وجود وی بزرگ ترین و محکم ترین برهان بر اثبات خدا و رستاخیز بود و رساترین دلیل بر حضور دوستانه خدای بزرگ در همه جای زندگی و در کنار همه انسان ها و درون همه خانواده ها . او مردی بود که از گمراهی و تبهکاری و شوربختی انسانهایی که با عشق و علاقه به سوی آتش دوزخ می شتافتند ، گریان و هراسان و نگران بود و نالان و اشک ریزان . چنان چه در آیتی ( شعرا : 3) به کنایه از وی انتقاد شد که مبادا به خاطر نگرانی از سرنوشت کافران ، از شدت غم و غصه دار فانی را وداع کند . او یک تنه با برهان محکم وجودش میلیونها نفر را به خدا و رستاخیز مومن و معتقد ساخت . مردی که با دلی دردمند ، آماج همه گرفتاری ها بود و همیشه لبانی متبسم داشت و با دامنی پر از شادی و شعف راه می رفت . مردی که سخنش حکمت بود و سکوتش اندیشه و عبرت . مردی که مطالعه و تفکر و نوشتن و اندیشیدن را ، نیایش بزرگ تری در پیشگاه خدای جهانیان می دانست و پیوسته دشمن سستی و تناسایی و جهل و حماقت و خرافه پرستی های رایج بود . بسیاری معتقد بودند که پیرو اویند و خود را از امت وی می دانستند ؛ اما وی آنها را از خود و امت خود و پیرو خود نمی دانست و دهها بار در باره چنین کسانی فرمود : چنین کسانی از من نیستند یا خدا و رسول از چنین کسانی بیزارند . از این جمله بودند عبادت پیشگانی سرسخت و مصمم و متعصب در دین و احکام و عبادات و فاقد بصیرت دینی و دنیایی که آنان را از دین و آیین خود بیگانه می دانست . چنان که در باره خوارج با همه عبادت پیشگی و قرآن خوانی و حساسیت های سخت دینی شان فرمود : آنان همانند تیری که از کمان بگریزد ، از دین من خارج خواهند شد . آن روح بزرگ ، یگانه مردی بود برای همه دوران ها . مردی فراتر از سقراط و افلاطون . مردی در سلک پیامبران ، که هم پیشتاز آنان بود و هم آغازگر خط رسالت در جهان . چون وی اولین نور و عقل و قلم آسمانی بود که آفریده شد و زندگی انسانی با آن آغاز گشت و هم پرچمدار و قافله سالار خط سفیران الهی بود و خود عصاره وجود انبیا و از این رو ، کتاب و پیامش مشتمل بر حکمت جاودانه همه ادیان الهی و جامع همه رازهای آسمانی گشت .
در این ره انبیا چون ساربانند دلیل و رهنمای کاروانند
از ایشان سید ما گشته سالار هم او اول هم او آخر در این کار
نام احمد نام جمله انبیاست چون که صد آمد ، نود هم پیش ماست
وی با دوست ودشمن چنان بزرگوارانه و خردمندانه و با عشق و صبوری و متانت ، مدارا می کرد که همیشه ضرب المثل عالی ترین روشها و منش های اخلاقی بود ؛ بلکه واقعیت اخلاق چیزی نبود جز حرکات و سکنات وی . عرفان چیزی نبود جز حالات و مقامات او و سیره و سنت او . او یک نفر نبود . یک عرب در قالب محدود خویش نبود . او به تنهایی دنیایی بزرگ بود ؛ بزرگ تر از همه دنیاهای انسان های کوچک زمینی . او نسیم حیات بخش خدایی بود . او دریای مواج روح و معنویت بود . او ابر رحمتی بود بر سر جهانیان . او سازنده یک فرهنگ جهانی و پایه گذار یک تمدن باشکوه بود و درون مایه تمدن فعلی بشر و صدای حق طلبی انسانهای امروز نیز گلبرگهایی از گلستان اوست . او محمد مصطفی بود .
درود خدا و فرشتگان و پاکان بر او و طریقتش و یاران پاک و خاندان مطهرش .
فرهنگ تخصصی اصطلاحات روز ( قسمت دوم )
( برای مطالعه اصطلاحات پیشین اینجا را کلیک کنید )
تفریح : ساعات علافی برای آدمهای ول معطلی ، لحظات شیرین مردم آزاری ، اوقاتی برای خراب کردن اعصاب خود و دیگران ، کاری دردآور و پرزحمت و پرهزینه که نوعی بیگاری است ، ولی به عنوان یک غلط املایی رایج ، آن را خوش گذرانی می نامند. علاوه بر ایجاد وحشت در دیگران ، به عنوان یکی از تفریحات رایج ،کسانی هم که کمبود ترس و وحشت دارند ، می توانند در مراکزی به نام شهربازی با پرداخت مبالغی اندک و سوار شدن به صندلی گودزیلا یا کشتی های فضایی یا قطارهای پرنده این کمبود وحشت را رفع نمایند .
اتومبیل : وسیله ای که می تواند چهار چرخ ( یا کمتر و یا بیشتر ) داشته باشد و از آن برای اهداف متفاوتی استفاده می شود ، که اهم آنها عبارتند از : ایجاد آلودگی صوتی و هوایی . دوست یابی . خودنمایی ( با ایجاد لذت خودماشین انگاری ) . زورآزمایی خیابانی(این هنرنمایی به هنگامی که رانندگان گرامی از کنار هم عبور می کنند و کمی تا قسمتی باعث عصبانیت هم دیگر می شوند ، اول به صورت فحاشی های بسیار به جا و مناسب و مسلسل وار و بعد از پیاده شدن از ماشین با کمک وسایلی نظیر تبر ، گرز ، میله های بزرگ ، قفل فرمان و اسلحه های گرم و سرد گوناگون صورت می گیرد ) . صنایع اتومبیل سازی امروز مهمترین عامل درآمد اقتصادی کشورها و نبض اقتصاد نوین است . زیرا علاوه بر نان خوردن از ماشین یا توی آن ، بعضی اول دزدی می کنند و با پول آن ماشین می خرند و بعضی اول ماشین می خرند و با آن دزدی می کنند و بعضی هم از ماشین ها دزدی می کنند . گاهی از ماشین ها به عنوان حرمسرای سیار و کلبه عشاق یا تالار موسیقی نیز استفاده می گردد و به همین جهت ، اتومبیل از عجایب نه گانه جهان ثبت شده است . به کار بردن آلاتی مانند جاز و شیپور و یا استفاده از صدای سگ و شیر و خروس در بوق ماشینها ، نوعی پیوند بین هنر و مدرنیسم و طبیعت است و مایه صمیمیت بیشتر انسان و حیوان می شود. روانپزشکان توصیه می کنند که بیان خاطرات جانسوز یا درد دل کردن به طور منظم و طولانی از پنجره اتومبیل ها ، اگر در اوایل خیابانها و فلکه های شلوغ صورت گیرد ، می تواند علاوه بر جلوگیری از عبور و مرورهای غیر مجاز دیگران ، در آرامش عصبی فرد و جامعه و تخلیه فشارهای روانی ناشی از ترافیک و خود زندگی ، بسیار سودمند باشد و خاصیت درمانی داشته باشد . درست است که طبق نظر سعدی شیرازی ، شخصیت آدمها در اصل به پول و لباس آنان است ؛ چنان که فرماید :
تن آدمی شریف است نه جان آدمیت که همین لباس زیباست نشان آدمیت
اما اگر سعدی زنده بود ،امروزه می فرمود : شخصیت آدمها در درجه اول به اتومبیل آنان وابستگی کامل دارد . زیرا خانه های ویلایی و عمارتهای باشکوه ، تنها دم در منزل تان می تواند نشانگر شخصیت شما باشد ، اما یک اتومبیل همه جا معرف و مبلغ سیار شخصیت شماست . از این رو ، والدین حتی اگر خودشان فاقد شخصیت باشند ،لااقل می توانند با خرید یک اتومبیل برای فرزندان خود شخصیت مناسبی برایشان مهیا کنند . اگر داشتن یک اتومبیل شیک نشانه شخصیت افراد نبود ، در جلد اول کتاب « آداب ازدواج » برخورداری از ماشین مدل بالا، به عنوان شرط اول انتخاب همسر بیان نمی شد . بعضی ها برای زیبایی ماشین خود یک سگ زیبا یا عروسک آن را در پشت شیشه عقب و یک عروسک یا مترسگ زنانه تمام رنگی زنده را روی صندلی جلو نصب می کنند که کاری بسیار اصولی و اساسی بوده و علاوه بر فرهنگ سازی پسندیده ، از آداب شهرنشینی و نشانه های بارز مدرنیسم می باشد . اما نصب لوستر از وسط سقف اتومبیل توصیه نمی شود ، مگر اینکه پر سر و صدا باشد . امروزه بدون منزل شخصی هم می توان زندگی کرد ، اما بدون اتومبیل نمی توان زندگی کرد . با توجه به راحتی زندگی و سهولت مرگ در جهان معاصر ، امروزه شخصیت های دینی توصیه می کنند که سوار شوندگان به ماشین ( مخصوصا اتومبیلهای مدرن و مجهز ) حتما قبلا « اشهد » خود راگفته و به هنگام سوار شدن وصیت نامه و اعلامیه مجلس ترحیم خود را به همراه داشته باشند . از جهت مدل اتومبیل و برای این که یک عمر ماشین راحتی سوار شوید و در امکانات صرفه جویی نمایید ، توصیه می شود که حتی الامکان از مدل های خارجی استفاده گردد . در غیر این صورت استفاده از سمند و پژو پرشیا نیز بدک نخواهد بود . اما اگر در ایران زندگی می کنید حتما از ژیان استفاده کنید . به چند دلیل : اولا که هیچ نیازی به انواع قفل ایمنی ندارد . چون هر کس در ژیان را باز کند ، از باب دلسوزی چیزهایی هم درون آن خواهد گذاشت . ثانیا ماشین خطرناکی است و همه اتومبیلها وقتی ژیانی در وسط خیابان مشاهده کنند ، از چپ و راست آن فرار می خواهد کرد . ثالثا ماشین کم هزینه ای است و با مبلغ دویست سیصد هزار تومان می توانید صاحب آن شوید . رابعا اگر هر جا تصادف کردید ، بدون نیاز به بیمه ، حتما طرف مقابل مقصر خواهد بود و گرنه آدم عاقل که با ژیان تصادف نمی کند ، مردم هم حق را به صاحب ژیان می دهند . تازه اگر استثنائا جریمه شدید ، باز هم شما سود کرده اید ، چرا که مبلغ ژیان از جریمه کمتر است . در این صورت ، حتی می توانید همان جا ژیان را به حال خود رها کنید و بروید . مطمئنا چیری از دست نخواهید داد . پنجم این که ژیان سرعتی زیاد دارد و حجمی کوچک که در صورت راه بندان به راحتی می توانید با عبور از پیاده رو به مقصد خود برسید . ششم این که ژیان اتومبیل سنتی است و نشانه زهد و معنویت . هفتم این که هر جا مشکل فنی داشت با یک آچار و انبر و یک تکه سیم می توانید مشکل آن را حل کنید . هشتم این که اصولا ژیان نقص فنی پیدا نمی کند و مخصوصا در زمستان و برف و یخبندان هر ماشینی حتی زانتیا هم ممکن است جایی گیر کند ، اما ژیان با قابلیتهای خاص خود هیچ جا گیر نمی کند و همه ماشینها را پشت سر می گذارد . نهم این که از لحاظ علمی امکان چپ شدن آن به کلی منتفی است . دهم این که اگر کارگردان سینما هستید ، نابود شدن ده دستگاه ژیان در فیلم شما اثری در بینندگان دارد که نابود شدن صد بنز مدل بالا یا چند انفجار اتمی چنان اثر را ندارد .