انتخاب ملت ایران شگفتی ساز شد


       خبر اول دنیا 
 
                                       
انتخاب ملت ایران شگفتی ساز شد


جلب اعتماد قاطع مردم ایران از سوی دکتر محمود احمدی نژاد در انتخابات روز جمعه، رسانه های خارجی را به تحسین واداشت.
سایت فارسی بی .بی.سی (بنگاه سخن پراکنی انگلیس) پس از ناکامی جوسازی چند روز اخیر علیه احمدی نژاد، نوشت: احمدی نژاد، شهردارتهران در دور دوم انتخابات، پیروزی گسترده ای به دست آورده که شگفتی ناظران سیاسی و رسانه ای را به همراه داشته است.
همچنین «پم اوتول» گزارشگر بی .بی. سی نوشت: احمدی نژاد برای حامیانش یک مرد ساده و درستکار است که با فساد به مبارزه برخاسته است. این گزارش افزود: مبارزات انتخاباتی آقای احمدی نژاد که فرزند یک آهنگر است بر ارزش های اسلامی متمرکز بود و با مبارزات پرزرق و برق برخی دیگر از نامزدها فاصله زیادی داشت.
شبکه تلویزیونی بی . بی. سی هم با پخش گوشه هایی از تصاویر صف کشیده مردان، زنان و جوانان ایرانی در مراکز رأی گیری، از حضور گسترده ایرانی ها در پای صندوق های رأی ابراز شگفتی و اعلام کرد: علی رغم گرمای شدید هوا مردم برای انداختن رأی خود در صندوق در صف های طولانی ایستادند.
رویتر؛ پیروزی با شعارهای اسلامی
در همین حال، خبرگزاری رویتر در نخستین تحلیل خود از پیروزی احمدی نژاد در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران نوشت: احمدی نژاد دل فقرا و مردم محروم ایران را برده است.
به گزارش خبرگزاری فارس، رویتر با تصریح بر این که «احمدی نژاد، رابین هود است»، افزود: در حالی که دیگر رقبای احمدی نژاد برای کسب رأی مردم به شیوه های تبلیغاتی غربی برای جذب جوانان روی آوردند و یا مسائلی از قبیل برقراری رابطه با آمریکا را مطرح کردند، احمدی نژاد با طرح مسائلی از جمله خدمت به مردم و پیاده کردن اهداف اولیه انقلاب از جمله عدالت، رئیس جمهوری ایران شده است.
رویتر افزود: سبک زندگی فروتنانه احمدی نژاد و وعده هایش در خصوص مهار فساد و توزیع مجدد ثروت حاصل از نفت کشور، اقشار مردم روستاها و شهرها را جذب کرد.
گزارش گاردین
روزنامه گاردین نیز در آخرین شماره خود نوشت: «محمود احمدی نژاد که تا یک هفته پیش هیچ کس تصور ریاست جمهوری وی را نمی کرد، به پرهیزکاری، مردمی بودن و شایستگی شناخته می شود.»
گاردین افزود: «احمدی نژاد به عنوان قهرمان محرومین شناخته می شود و مردی است که با خودروی خود به سرکار می رود و علیرغم دشواری ها، در دو سال گذشته شهر تهران را اداره کرده است.»
بازتاب در خبرگزاری فرانسه
از سوی دیگر خبرگزاری فرانسه پیروزی محمود احمدی نژاد، به عنوان ششمین رئیس جمهوری ایران را آخرین ضربه به اصلاح طلبان دانست و نوشت:آنها برای مدت زیادی با بلاتکلیفی مواجه هستند.»
در این میان، روزنامه نیویورک تایمز نوشت: سیاست های اقتصادی مردم گرایانه، وعده های افزایش درآمدها و در عوض پایین آوردن قیمت ها و تعهد سپردن به مبارزه جدی و فراگیر با فساد، از عواملی بود که موفقیت محمود احمدی نژاد را برای جلب آرای انبوه مردم در استان های محروم و شهر تهران بدست آورد.
گزارش ان تی وی روسیه
شبکه تلویزیونی «ان.تی.وی» روسیه نیز اعلام کرد: در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری ایران، محمود احمدی نژاد، شهردار تهران با 62 درصد آرا پیروز شده است.
این شبکه در گزارشی در مورد انتخابات ایران گفت: احمدی نژاد با کسب آراء اقشار متوسط و محروم ایران به پیروزی رسید.
ساده سخن می گوید
در عین حال، رادیو آمریکایی فردا در اولین واکنش به پیروزی احمدی نژاد به نقل از کارشناس خود گفت: راز پیروزی احمدی نژاد را شاید در ساده سخن گفتن و رفتار ساده و خاکی بودن وی باید جستجو کرد.
خبرنگار شبکه الجزیره نیز روز شنبه در واکنش به پیروزی احمدی نژاد در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری ایران گفت: احمدی نژاد یک شهردار بود و تا قبل از آغاز مبارزات انتخاباتی، کسی به جز اهالی تهران و استان اردبیل نامی از احمدی نژاد نشنیده بود، ولی از کسی پیشی گرفت که یکی از زیرکترین و باتجربه ترین سیاستمداران است.
مردم ایران به دموکراسی خود
عشق می ورزند
رئیس شبکه تلویزیونی مدیترانه در فرانسه گفت: شرکت گسترده مردم و جوانان ایران در انتخابات ریاست جمهوری نشان داد برخلاف تبلیغات منفی رسانه های غرب مردم ایران به دموکراسی بومی خود اعتماد دارند.
«متلوتی»، رئیس شبکه تلویزیونی بین المللی مدیترانه در فرانسه و رئیس حزب تکثرگرای فرانسه در مصاحبه با واحد مرکزی خبر افزود: شرکت گسترده و چشمگیر مردم و به ویژه جوانان ایران در انتخابات دلیل قاطعی است که نشان می دهد مردم ایران به سرنوشت خود و کشورشان بی تفاوت نیستند و از سوی دیگر نشان می دهد در ایران آزادی وجود دارد و مردم ایران از مسئولیت های ملی خود شانه خالی نکرده اند.
المنار: امیدهای فراوانی برانگیخته است
شبکه تلویزیونی «المنار» لبنان هم در تحلیل انتخابات ریاست جمهوری ایران گفت: سخنان جذاب «محمود احمدی نژاد، امیدهای فراوانی را در مردم ایران به وجود آورد.
المنار روز شنبه افزود: بی تردید پیروزی احمدی نژاد همه ناظران بین المللی و تحلیلگران سیاسی در بیرون مرزهای ایران را شگفت زده کرد.
در همین حال روزنامه الثوره، چاپ سوریه از احمدی نژاد به عنوان فردی که به ساده زیستی معروف است، یاد کرد و افزود: وی پیش از این اعلام کرده است که حاضر به تن دادن به فشارهای آمریکا و از سرگیری روابط با آن کشور نیست.
در همین حال شبکه 7 ترکیه با انتشار گزارشی از انتخابات ایران تأکید کرد: ملت ایران با این انتخابات با شکوه، باز هم شیطان بزرگ را عصبانی کرد.

جناب هاشمی، بی‌انصافی بس است!

 با توجه به سعه صدر گسترده جناب آقای هاشمی رفسنجانی و استقبال ایشان در برنامه تلویزیونی از نقدهایی که صورت می گیرد  ،  یکی از نقدها را در اینجا می آوریم و امیدواریم که این چندسخن ناچیز نیز مانند صدها نقد منصفانه و اساسی دوستان انقلاب و اسلام نسبت به تفکرات و عملکرد جناب آقای هاشمی و اکیپ کاری و دوستان قدیمی و جدیدشان به غلط به دسیسه های کفار و توطئه های منافقین و استکبار جهانی و سازمان سیا و ضد انقلاب منسوب نگردد . زیرا به نظر امام خمینی (ره) اشکال و بلکه تخطئه از الطاف الهی است . ضمنا توجه آقای هاشمی را جلب می کنیم به این سخن امام راحل که می فرمود : امروز اگر من خمینی هم پایم را کج بگذارم مردم باید اعتراض کنند و به نخست وزیر وقت مهندس بازرگان فرمان داد که هرگونه نامه و سفارشی را که از طرف منسوبان من به شما برسد پاره کنید و دور بریزید و به آن ترتیب اثر ندهید . نیز معتقد بودند که انقلاب قائم به شخص نبوده و نیست . زیرا انقلاب فرد و شخص و اسم و رسم نیست بلکه یک نهضت و حرکت همه جانبه زنده فکری و فرهنگی در ایران و جهان است و برای همیشه به سیر اثرگذاری همه جانبه خود و جریان توفنده اش ادامه خواهد داد تا به دست پرچمدار بزرگ بشریت برسد . امام خمینی می گفت : با رفتن من در سد آهنین ملت هیچ خللی راه نخواهد یافت . مطمئن باشید که من و شما و همه مسئولان فعلی کشور خواهیم رفت و این انقلاب همچنان زنده وپویا جاودانه خواهد ماند .  

جناب هاشمی، بی‌انصافی بس است!

حجت‌الاسلام دکتر سید عباس نبوی
nabavi_abs@yahoo.com

نتایج مرحله اول انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری، وضعیت اسفناکی را برای هاشمی رفسنجانی رقم زده است. درست است که به واقع هیچ کس چنین افت و سقوط آرایی را در سطح ملی برای هاشمی تصور نمی‌کرد، اما اکنون کار به جایی رسیده که حتی در تهران نیز هاشمی بیش از 150000 رأی خود را نسبت به انتخابات ششمین دوره مجلس شورای اسلامی در بهمن 79 از دست داده است! به واقع چرا چنین شده است؟ پاسخ همیشگی اطرافیان کارگزار و بله قربان گوی او یک جمله است: کاهش آرای هاشمی، نتیجه تخریب چهره او از سوی مخالفانش ـ از هر جمع و گروهی ـ است! و هاشمی همواره این استدلال را پذیرفته و ذخیره عمق جان خود کرده است، چنان که در فیلم تبلیغاتی خود از دوران تخریب شهید بهشتی یاد کرد و پیش‌بینی آن شهید را یادآور شد که نوبت تخریب هاشمی نیز می‌رسد! و در همین بیانیه دیروزش هم پا را فراتر گذاشت و ادعای تخریب سازماندهی شده خود و دخالت نظامی در آراء را مطرح کرد و از مراجع قانونی خواست که به شکایت کروبی رسیدگی کنند! البته قابل انکار نیست که در نقد هاشمی گاه افراط‌هایی شده و تخریب‌هایی از این ناحیه متوجه او گردیده است، اما نمی‌فهمم چرا هاشمی مثل کبک سر خود را زیر برف کرده و تخریب‌های ذاتی که از ناحیه منش و رفتار خود او و اطرافیانش حاصل شده را نمی‌بیند؟

جناب هاشمی!

شما را به خدا چشم باز کنید و واقعیت‌ها و حقایق را در دور و بر خود ببینید و اجازه ندهید رانت‌جویان فرصت‌طلب، توجیهات بی‌پایه خود را به عنوان تحلیل‌های علمی به حضورتان عرضه کنند! اگر چه تاکنون چنین کرده و از این پس هم در دفتر شما بر همین پاشنه خواهد چرخید. اشکالی ندارد اگر به عرایض فردی همچون حقیر نیز توجهی کنید و ریشه‌های فرار متدینان و اصولگرایان و بسیاری از جوانان از خودتان را دریابید:

1. آقای هاشمی! شما همواره بی‌پروا بسیاری از نخبگان و اخیراً بخش بزرگی از اصولگرایان را تحقیر کرده‌اید! این چه روحیه‌ای است که شما دارید؟ چرا «تحقیر دیگران» همواره بخش جدایی‌ناپذیر ادبیات سیاسی شما شده است؟ شما در بیانیه اعلام حضور در انتخابات، «همه» را تحقیر کردید، حتی همین چند روز قبل از انتخابات بود که در جلسه دیدار با وعاظ تهران، برخی از نامزدها را ـ که تلویحاً بیش از همه ناظر به دکتر احمدی‌نژاد بود ـ کوتوله سیاسی نامیدید! شما همه نامزدها را ناتوان از اداره کشور دانستید، به گونه‌ای که صدای آقای کروبی هم درآمد و نامه اعتراض به شما نوشت. قدری انصاف دهید! مطمئن باشید این دکترها و مهندس‌ها و حجت‌الاسلام‌های متخصص و و متعهد و مدیر و مردم‌گرا، از شما و تیم‌های پیله‌ور در اطرافتان، کلان نگرتر، راهبردگراتر، کارآمدتر و توانمندترند. اجازه دهید از مثنوی غم‌بار تحقیرهای رویه نهادینه شده در دفتر و اطرافیان شما نسبت به دیگران، چند مورد نقل کنم!

از ملاقات مردم عادی مثال نمی‌آورم؛ حتی شخصیت‌های فرهنگی، علمی و مدیران شناخته شده کشوری، به هنگام مراجعه برای دیدار با شما ـ البته با تنظیم وقت قبلی و اعلام دقیق اسم و رسم و جایگاه خود! ـ همواره با تحقیر حفاظتی روبرو می‌شوند. موبایل‌ها، کلیدها، خودکارها و امثال این وسایل را که تحویل می‌دهند، بماند، گاه عمامه‌ها و تمام تار و پود یک روحانی مراجعه کننده را تفتیش می‌کنند؟ این کارها یعنی چه؟ لطفاً روزانه سری به درس عمومی فقه مقام معظم رهبری بزنید تا ببینید که شرکت‌کنندگان با عبور از دستگاه کنترل، با کمال احترام و به سرعت خود را به جلسه درس می‌رسانند. خوب است به اعضای دفتر خود بگویید برای کارآموزی، یک دوره در دفتر آقای خاتمی بگذرانند و نحوه احترام و تکریم دیگران را بیاموزند!

چند سال قبل در دانشگاه شریف، سمیناری دانشجویی درباره آزادی برگزار شد. شما برای سخنرانی در سمینار دعوت داشتید. بعد از اجرای هزارتوی حفاظتی و آوردن صندلی مخصوصتان و قرار دادن بر روی سن، شما وارد شدید و تصادفاً بر صندلی‌ای با فاصله چند صندلی نزدیک آقای «رحیم پور» نشستید. «رحیم پور» قدری راحت نشسته بود و پایش را روی پایش انداخته بود. دقایقی بعد پیامی مکتوب از سوی همراهان شما به دست «رحیم پور» دادند: «شما در حضور آیت‌الله رفسنجانی هستید، لطفاً درست بنشینید»!!! آقای رحیم‌پور اعتنایی نکرد. پیام‌ها ادامه پیدا کرد و به جایی رسید که آقای رحیم‌پور آن‌ها را پاره کرد و به دست فرزندتان «محسن» که کنار آقای رحیم‌پور نشسته بود داد و پرسید: «اینها چیه؟». محسن هاشمی که شدت عصبانیت رحیم پور را دید، گفت: «آقای رحیم پور! ناراحت نباش، حاج آقا و گروه او پیام دوم خرداد را نگرفته‌اند!».

سال 77، آقای مصباحی، رییس دانشکده الهیات دانشگاه تهران بود. سمینار الهیات اسلامی در دوران معاصر را برگزار کرد. از من خواست که مدیریت سخنرانی‌ها و قرائت مقالات را بر عهده بگیرم. شما سخنران افتتاحیه بودید. بگذریم از این که اصرار من به اطرافیان شما مبنی بر این که آقای هاشمی هم مثل بقیه سخنرانان، از میز سخنرانی پیش‌بینی شده استفاده کنند، مقبول نیفتاد و به طرز موهنی همان اوایل شروع سمینار، صندلی و دسته گل معروف شما را آوردند و در مقابل چشمان حیرت‌زده اساتید و دانشجویان حاضر در جلسه، نصب و امتحان کردند و یک نفر چند مدل از نحوه نشستن‌های شما را امتحان کرد و سپس پایان تست و آمادگی بهره‌بردای از سرویس مزبور را به من اعلام نمود! شما تشریف آوردید و لحظاتی نشستید. من تشریف‌فرمایی «حضرت حجت‌الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی، شخصیت برجسته انقلاب» را خوشامد گفتم و اعلام برنامه کردم و شما را برای سخنرانی به جایگاه دعوت نمودم و خود به داخل سالن رفتم و روی یک صندلی خالی نشستم. می‌دانید پس از آن چه شد؟ ناگهان یکی از همراهان شما کنار من آمد و با لحن توبیخی و عتاب‌آلود گفت: «سید! همه می گویند آیت‌الله رفسنجانی، تو از کجا آمده‌ای که می‌گویی حجت‌الاسلام و المسلمین؟!» ابتدا اعتنایی نکردم، اما دوباره این فرد پس از لحظاتی برگشت و حرف خود را تکرار کرد و گفت بیرون از جلسه با شما کار داریم!! خدا شاهد است تا مغز استخوانم سوخت. به او گفتم: «مردک! من تو را نمی‌شناسم و تو هم مرا نمی‌شناسی، ولی برو و به کار پیر و جوان روحانیت فضولی نکن!» پس از پایان سخنرانی شما، من به جایگاه برگشتم و از سخنرانی حجت‌الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی تشکر کردم! وضعیت تذکر و برخورد آن شخص به قدری فضیح بود که عموم شرکت‌کنندگان دیدند و اطرافیان گفت‌و‌شنود آن شخص با من را شنیدند و خلاصه بخش اصلی گفت‌وگوهای حاشیه‌ای اساتید و دانشجویان شرکت‌کننده در آن دو روز سمینار، همین موضوع بود. بسیاری از اساتید هم پس از جلسه از من تشکر کردند و بر دفتر شما و اطرافیانتان تأسف خوردند.

جناب آقای هاشمی! نمونه‌هایم فراوان‌تر از آن است که مجال بیان باشد. بگویم یا بس است؟ شما را به خدا قسم، ریشه رویگردانی افکار عمومی از خود را به درستی بکاوید و حقیقت را دریابید. نگذارید فرصت‌طلبان همیشه آماده، دروغ‌هایشان را بر ذهن شما مستولی کنند. مردمی که نشستن رهبرشان بر روی گلیم‌های حسینیه امام خمینی می‌بینند و حتی ضدانقلاب نیز به عظمت معنوی و روحی رهبر انقلاب اعتراف کرده و می‌کند، این منش را از شما نپذیرفت و باور ندارد که منش خود را تغییر خواهید داد.

2. آقای هاشمی! هاشمی دهه هفتاد، هاشمی دهه شصت نبود. چرا نمی‌خواهید این واقعیت را بپذیرید؟ مگر عتاب شدید رهبر انقلاب نسبت به سیاست‌های دولت سازندگی را نمی‌دیدید و نمی‌شنیدید؟ چرا باز هم تأکید می‌کردید که توسعه کارگزارانی مقدم بر عدالت است؟ خوب! اکنون ثمره آن نگرش را درو می‌کنید. آخر عزیز بزرگوار! دولت سازندگی‌ای که با منطق «راه بنداز و جا بنداز» برای این ملت توسعه فقرزا و تورم و شکاف شدید طبقاتی به ارمغان آورد، چرا حاضر نیست داوری عموم مردم درباره خود را بپذیرد؟ آیا دولتی که برخی از وزرایش به سرمایه‌داران بزرگ کشور تبدیل شدند و برخی نیز به احکام قطعی در پرونده‌های رسیدگی به مفاسد اقتصادی محکوم شدند، امروز حرفی برای گفتن دارد؟ آیا اکنون باز هم می‌خواهید مردم را تحقیر کنید؟ از 30 میلیون نفر شرکت کننده، 24 میلیون نفر به شما رأی ندادند. آیا باز هم معتقدید که این جماعت نمی‌فهمند و خدمات شما را درک نمی‌کنند؟ چرا وسوسه فرصت‌جویان را که مژده پشیمان شدن مردم از رأی ندادن به شما در انتخابات دوره ششم مجلس و اقبال گسترده به شما در این دوره را برایتان آوردند، پذیرفتید و فریب آنان را خوردید؟

۳. آقای هاشمی! یک بار دیگر نگاهی به ستاد انتخاباتی خود بیندازید. چه می‌بینید؟ آیا تجمع «اصول‌گریزان» را در ستاد خود مشاهده نمی‌کنید؟ اصلاً آیا خبر دارید که شمار زیادی از افرادی که به عنوان نمایندگان ستاد شما برای نظارت بر دور اول رأی‌گیری به صندوق‌ها فرستاده شدند، دل متدینان را آزردند و به درد آوردند؟ شما که میلیون‌ها جوان مؤمن و پاک و پرتلاش را رها کردید و جلسه خود با جوانان را به فضیحتی برای روحانیت تبدیل نمودید، چه انتظاری از جوانان و متدینان و اصولگرایان کشور دارید؟ آیا لازم است تمام پشت پرده برملا شود تا ثابت شود که دختران و پسران اسکیت‌سوار دست در دست هم، با برنامه‌ریزی چه کسانی از تجریش تا پارک ملت، با پیشانی بند HASHEMI راهپیمایی اسکیت‌سواری کردند و اخلاق اسلامی را دریدند! شما را به خدا بس است! ذره‌ای انصاف هم خوب چیزی است!

4. این هفته بسیاری از رأی‌دهندگان به دکتر احمدی‌نژاد، در حال ادای نذر خود هستند؛ آن خانم‌هایی که طلاهای کوچک و محقر خود را برای کمک به ستاد احمدی‌نژاد دادند؛ آن گروه از زنان و مردان که در جنوب تهران نذر کرده‌اند اگر احمدی‌نژاد به دور دوم راه یابد، 14 بار پیاده به زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی بروند؛ آن خیل عظیم از مردم که نذر زیارت عاشورا و دعای عهد و ادعیه دیگر برای راه یافتن دکتر احمدی‌نژاد به دور دوم کرده‌اند؛ آن مردم مؤمن و خداجویی که همین ایام فاطمیه (ع) را به شور دعا برای پیروزی دکتر احمدی‌نژاد تبدیل کرده‌اند! جناب آقای هاشمی! می‌خواهید رمز موفقیت احمدی‌نژاد را بیابید؟ توکل، صداقت، ایمان، معنویت، خداجویی و سادگی در کنار خدمتگزاری، کارآمدی، هوشیاری و احترام بی‌شائبه به همه متخصصان متعهد! این امور چه ربطی به دخالت این یا آن مجموعه و سازمان در انتخابات دارد؟ چرا فرافکنی می‌کنید؟ چرا شجاعت آن را ندارید که با صدای بلند، شکست توسعه اتراف‌گرا و اسراف‌گرا و رانت‌ساز و فرصت‌سوز را اعلام کنید؟ مرحله دوم انتخابات نهم در پیش است. نتیجه هر چه باشد، خدا را شکر که استخوان‌بندی «توسعه عدالت‌گریز» در هم شکست. اگر هاشمی پیروز شود، شک ندارم که دوباره سیاهی لشکر فرصت‌طلبان پرمدعا بر بدنه مدیریت اجرایی کشور حاکم خواهند شد، مگر این که به احتمال بسیار ضعیف، هاشمی از خسارت‌های رویکرد دهه هفتاد خود بیدار شود؛ و اگر احمدی نژاد پیروز شود، مطمئن باشد که عموم نیروهای متخصص و متعهد و مبتکر و توانمند، او را یاری خواهند کرد. ان‌شاء‌الله.

عوامل سطحی شدن ایمان و تفکر دینی

                                        عوامل آسیب پذیری  و سطحی شدن ایمان و تفکر دینی

1)   قصه پردازی : تبدیل حقایق اصیل تاریخی و ارزش های والای اخلاقی به قصه ها و افسانه های  بی پایه و اساس . در حالی که علی(ع) در نامه 31 نهج البلاغه به امام حسن (ع)می فرماید : ای فرزندم به واقعیات موجود اکتفا کن که همان ها برایت کافی است . تاریخ نیز حاوی حقایق سازنده ای است که مطالعه و  یافتن آنها حتی با مراجعه به منابع اصیل و کهن نیز بسیار دشوار است و به همین جهت برخی به جای تاریخ واقعی و توجه به  واقعیات تاریخی به افسانه های مشهور و غیر مشهور رو می آورند . متاسفانه فراوان دیده می شود که افراد  به جای تکیه بر دلایل کافی و مطالعات علمی و دینی مطلوب و تفکر در متن دین و شریعت و توسل به قرآن و برهان ، ذهن و فکرشان لبریز از داستانهای عجیب و غریب غیر واقعی است که علاوه بر تشدید خیال زدگی و تنبل پروری و سهل نمایی راه موفقیت و سعات ، بدآموزی های متعددی دارد که یکی از بدترین آنها ایجاد تصورات غلط و زشت نشان دادن چهره زیبای دین و شخصیت های والای دینی است .

2)   خواب گرایی و رویا بینی : استناد فراوان و افراطی به خواب ها و رویاها . گاهی از خواب ها به عنوان دلیل قوی برای اثبات ادعاها یا باورها استفاده می شود و مردم هم مرتب به خواب و خواب بینی و خواب اندیشی سوق داده می شوند و قسمت مهمی از زندگی شان به خواب  دیدن و بعدا نقل و تفسیر این خوابها سپری می گردد . گاهی افراد زیادی را می بینیم که به جای تفسیر قرآن شنیدن یا از حدیث و احکام پرسیدن ، به دنبال کتب تعبیر خواب و شخصیت های دینی می گردند تا از آنان به عنوان خوابگزار استفاده کنند . در حالی که شاید از چند هزار خواب یکی دو تا نیاز به تفسیر داشته باشد و آن هم حضرت یوسف مانندی می خواهد که به علم لدنی تعبیر خواب های رمزی را بداند . چرا که تفسیر غلط خوابها سبب ایجاد نگرش ها و منشهای غلط و عامل بروز اتفاقات نامطلوب می گردد . از سوی دیگر،  دین ، توجه انسانها را به مسائل حیاتی زندگی جلب می کند و  به کار و تلاش صادقانه دعوت می کند نه به خواب و رویابینی . دین برای بیداری انسانیت آمده است نه برای خواب زدگی . علی (ع) فرمود : همت ابلهان رویابینی است  و نیز فرموده است : مردم خوابند و چون بمیرند بیدار می شوند . یکی از  معانی ظریف این سخن آن است که بسیاری ار حرفها و رفتارهای ما آمیخته با خواب آلودگی است .

3)   اظهار نظر افراد بی صلاحیت در مسائل اساسی دینی : این افراد که نه عالم دینی اند و نه فقیه و اصولی اجتهادگر ، نه قرآن شناسند نه متخصص احادیث صحیح و ثقیم ، نه عارفند و نه فیلسوف ،نه نویسنده اند و نه استاد ، نه مطالعات دانشگاهی قابل قبول دارند و نه تحصیلات تایید شده و ارزشمند دینی و حوزوی ، خلاصه به هیچ کاری نمی آیند و در هیچ مورد به خصوصی هیچ نوع تخصصی ندارند ، اما در هر موردی اظهار نظر می کنند و متاسفانه ساده دلان ظاهر بین نادانی هم هستند که به خاطر صرفا مشابهت ظاهری ، آنان را جایگزین عالمان بزرگ و وارسته می انگارند . اینان هیچ سخن تازه ای از دین ندارند و اما هرنوع سخن غیر منطقی و افسانه غیر مستند و ادعاهای عجیب و غریبی در سخنانشان یافت می شود . از زمین و زمان حرف می زنند . اما سخنان اینان نه تنها دردی را دوا نمی کند بلکه خود درد و مصیبت بزرگ تری برای جامعه و جهان اسلام به وجود می آورد و سبب تفرقه و تشتت فکری و فیزیکی متدینان  می گردد و علاقمندان و راغبان دین را نیز از دین اصیل گریزان می سازد .  اینان بهترین وسیله شکستن اسلام از درون هستند . اینان هستند که با طرح نادرست و وارونه دین و بیان سخنان نامعقول ، زمینه پذیرش هر سخن به ظاهر علمی ملحدان و مفسدان را هموار می کنند . اینان بودند که کمر رسول خدا و علی مرتضی و امام خمینی را با نادانی و حماقت و تحجر شکستند . اینانند که راه را برای تهاجم فرهنگی هموار می کنند و اثر گذاری آن را صد برابر می سازند .  از دیر باز هم حکیمان گفته اند که اگر نادانان در مسائل دینی اظهار نطر نکنند بسیاری از مشکلات و اختلافات حل می شود .  اینان نه تنها مشکل گشا نیستند ، بلکه مانع دینداری اند و مصداق بارز آیت قرآنی « الذین یصدون عن سبیل الله و یبغونها عوجا و هم بالاخره کافرون» ( اعراف : 45) .  

4)   ظاهر گرایی و مقدس مآبی و توجه افراطی به بعضی واجبات (به جای واجبات مهمتر و همه واجبات)و مستحبات خاص و حساسیت وسواسی به طهارت و نجاست ، به جای توجه به همه سنت ها و ظواهر دینی و به جای توجه بیشتر به ابعاد روحی و حساسیت به اخلاص و معنویت و خداترسی و عدالت و حق گرایی و صدقه و انفاق و خمس و زکات . اصالت شکل و قیافه خاص به جای روحانیت و معنویت و علم و فضیلت واقعی . بعضی هم هستند که واجبات را فدای مستحبات می کنند  یا از اصول و فروع دین تنها به چند مسئله خاص درجه چندم حساسیت افراطی نشان می دهند ،  که این هم حاکی از بی فکری و کم خردی است و مصداق آیه شریفه « من الناس من یعبد الله علی حرف » ( سوره حج ، آیه 11) . در این نوع انحراف ، جامعیت دین و ابعاد حیاتی تر و مهم تر دین فراموش می شود و دین در مشتی مسائل ساده عامیانه و ظاهرفریبانه خلاصه می گردد .

5)   عوام زدگی : توجه خاص به سوالات عوامانه ،پاسخ های عوامانه ، داستانها و خوابهای عوامانه و مسخره ،  حساسیتهای عوامانه ، عکس العمل های عوامانه ، نگرشهای عوامانه ، تحلیل های عوامانه ، فعالیت های عجیب و غریب عوامانه ، کتابهای عوامانه ،  به جای توجه کافی به واقیات زندگی و حقایق دین و علم . عوام زدگی یک بیماری عمومی و اپیدمی ویرانگری است . شناخت آن و راههای مبارزه با آن هم بسیار دشوار است و خیلی ها که خود را خردمند و صاحب نظر می دانند  ، به نوعی در مسائل گوناگون اسیر نگاههای عوامانه هستند .    

6)   حساسیت منفی نسبت به دانشهای امروزین و اندیشه های جدید و بی اطلاعی محض از آنها و مبارزه با دانشهای روز ، به بهانه غربی و آمریکایی و استکباری بودن این علوم و معارف . در حالی که پیامبر می فرمود : اطلب العلم ولو بالصین  و چین امروز همان غرب است . اما  تنها علم مورد قبول برای برخی همان قرآن و حدیث است ، آن  هم نه تخصص در تفسیر و علوم قرآن وحدیث ، بلکه در حد روخوانی و ترجمه ناشیانه و مغلوط . حسبنا کتاب الله  گفتن آن هم به صورت وهن آور و مشمئز کننده را شعار خود قرار دادن ، خلاف تعالیم اصیل و عمیق قرآنی و اسلامی است . بعضی هم متاسفانه با مراجعه ناشیانه به یک یا چند کتاب علمی بدون آن که درک درست علمی داشته باشند تصور می کنند که جامع همه علوم شرق و غرب و دانشمند بزرگی هستند و به خود اجازه می دهند  در همه مسائل هستی و از جمله تفسیر دین و منابع دینی اظهار نظر کنند بدون آن که صلاحیت علمی  به حد کافی کسب کرده باشند . این است که علم ناقص خطرناک تر از نادانی کامل است .  یکی از بدترین کارها این است که دانش ها به دینی و غیر دینی و اسلامی و غربی و ایرانی و وارداتی  و علوم قدیمه و جدید تقسیم شود . طبیعی است که خیلی از دانش ها نادانی و گمراهی نام خواهد گرفت و در دانستن آنها فضیلتی وجود نخواهد داشت ، بلکه متخصص در آنها گمراه و غرب زده تلقی خواهد شد و این خلاف تعالیم قرآنی و نبوی است و عامل مهم انحطاط فکر دینی و ناکارآمدی و غیرواقع بینانه بودن برخی از نگرشهای دینی  . از طرفی هم ممکن است عمیق ترین و سازنده ترین علوم به غلط علوم قدیمه نامیده شود وتصور شود که دیگر زمان آنها گذشته است .

7)   ضعف چون و چرا و تفکرمستدل و مستند  در مسائل دینی : در غالب محافل و مجالس دینی از سخنرانان مذهبی ، دلیل و مدرک گفته ها و مباحث دینی و و نام ماخذ و منبع مورد نظر پرسیده نمی شود . در حالی که قبل از سوال مردم ، خود واعظان و خطیبان مذهبی به فرموده عقل و شرع باید بگویند که از کجا و چه منابعی این سخنان را بیان می دارند . جالب این که هرگاه رسول خدا(ص) حرف می زد ، مردم فوری سوال می کردند : ای رسول خدا این سخن شما از جانب خودتان بود یا سخن خدا بود . و فراوان از پیامبر می پرسیدند که دلیل این حکم چیست و حکمت آن مسئله دینی کدام است . معنای این آیه چیست و ارتباط این آیه با آن آیه کدام است . اما امروزه ، اساسا اکثریت مخاطبان مذهبی منفعلانه  و بیشتر برای تاثر عاطفی به این محافل می روند و اگر قبل از رفتن به این محافل کمی مطالعه کنند و بعدا در باره مطالبی که در منبر و مسجد و تکیه و محافل دیگر ایراد خواهد شد ، پرس و جو کنند ، دینداری سطح بسیار متعالی و نیکویی خواهد یافت . البته باید سخنرانان مذهبی هم حال و حوصله و روحیه مناسبی داشته باشند و زمینه بحث و گفت و گو را فراهم نمایند . در احادیث بسیار تاکید شده که در آموزش دین نرم و صبور باشید و با جبروت ساختگی برخورد نکنید و  جبار شقی مباشید . بسیاری از سوال کنندگان از مسائل مذهبی هم آموزش کافی داده نشده اند تا سوالات شان حکیمانه و منطقی و برای علم و عبرت آموزی و رشد فرهنگی باشد و نه مچ گیری و گیر انداختن سخنرانان مذهبی با معماهای عجیب و غریب . از این رو بسیاری از  سوالاتی هم که می شود شکل منطقی و معقولی ندارد و یا غالبا مربوط به اجنه و اشباح و خوابهای پرماجرای شگفت آور و امثال اینهاست و این امور هم نه جزء اصول و مبانی دین است و نه از فروع دین .

8)   توجه عاطفی ، احساسی ، سطحی و موسمی ،  و ترویج کینه ها و نفرت های افراطی تاریخی ،وشخصیت محوری قالبی و صوری و  افراطی  به جای اصول گرایی و معیارشناسی و شخصیت گرایی رفتاری و منشی ، در حالی که طبق سیره و سخن علی (ع) می باید به جای شخصیت ها به معیارها توجه کنیم و معیارهای حق و ناحق را بشناسیم ، تا بعدا بتوانیم طبق آن افراد حق و ناحق را هم ارزیابی نماییم ( رجوع کنید به کتاب جاذبه و دافعه علی (ع) از استاد مطهری ) . در اسلام نیز پیامبر و اهل بیت بیشتر از آن که به عنوان اشخاص معینی با قیافه و نام و نشان خاصی مطرح شوند ،  حامل و مظهر دین و شریعتند و شخصیت شان همان دین و آیین شان و روش زندگی آنها و سیره و سنت شان است .  این که گفته شده اهل بیت اسمای حسنای الهی و راه دینداری اند ، روشن می کند که نه جسم و شخص آنان ، بلکه حقیقت وجودی شان و اوصاف و رفتارشان ، پرتوی از حق تعالی بود که راه بشریت را برای همیشه روشن نگه داشته است .  

9)    ضعف مطالعه و توجه افراطی به گوش دادن و شنیدن و کسب اطلاعات عمومی دینی از راه گفت و شنود و خوش باوری و زودباوری نسبت به غالب شنیده های بدون ماخذ ، به جای مراجعه به منابع دست اول دین پژوهی و نداشتن فعالیت فکری و اندیشه و چون و چرا کردن برای درک منطق دین و نگرش دینی و رسیدن به حقایق و اسرار و حکمت های دین  . در حالی که بیشترین عبات ابوذر اندیشیدن بود  و در حدیث مشهوری به نقل از معراج نامه ابن سینا از پیامبر نقل است که فرمود : ای علی زمانی که دیگران با انواع کارهای خوب به خدا تقرب می جویند ، تو با انواع تعقل و تفکر به خدا تقرب جوی که از آنان سبقت خواهی گرفت . از طرف دیگر شنیده ها به شدت خطاپذیرو در معرض دگرگونی و تحریف ودست کاری شدن هستند ،  اما قبل و بعد از گفت و شنود ، مراجعه به منابع اصیل ، درصد خطا را کمتر می سازد . ولی متاسفانه در بسیاری از مساجد و محافل عمومی دینی این گونه کار نمی شود  ، بلکه سوال و جوابهای عالمانه و محققانه و مراجعه به کتب و منابع علمی ، کاری خلاف عرف و عادت و عجیب و غریب به نظر می رسد . به ویژه توجه کنید به  آن دسته از محافل دینی ادواری و نیمه خصوصی ( مخصوصا زنانه ) که در هر کوی و برزن تشکیل می شود و در آنها به ندرت  از آگاهان مذهبی و عالمان دینی صاحب نظر استفاده می گردد و در این مجالس ، افرادی که حتی قرائت درستی بلد نیستند و از احکام اسلام به کلی بی اطلاعند و حتی ممکن است سواد عمومی نداشته باشند ،  در همه امور دینی و اخلاقی و اجتماعی به فتوا دادن می پردازند و فتاوای مسخره و موهنی می دهند که هزار سوال و معما به وجودمی آورد .  

10) فال و استخاره گرایی افراطی در ریز و درشت مسائل زندگی ، در کنار گرایش به انواع خرافات مانند کف بینی ،آینه بینی ،  فال ستارگان ، فال چینی ، فال قهوه ، فال نخود ، فال حافظ ( توسط پرندگان )  و صدها نوع فال  دیگر ،  به جای تصمیم گیری عاقلانه و اندیشمندانه و بهره گیری از تعلیمات اصیل دین و احکام صریح شریعت . در کارهای خیر حاجت هیچ استخاره نیست . در کارهای شر هم همین طور . در هیچ یک از کارها که داری حکم خاص دینی است ، نمی توان استخاره کرد . تنها در موارد خاصی که به هیچ شکلی ، نه با احکام دین و نه با عقل و اندیشه و مشورت و پرس و جو و مطالعه کافی ، نمی توان راه حل مناسب و معقولی پیدا کرد ، می توان اسخاره کرد (البته واجب نیست) و همین کار غیر واجب هم آدابی دارد ( رجوع کنید به کتاب مفاتیح الغیب در آداب استخاره از علامه مجلسی)  . استاد مطهری در کتاب خاتمیت می گوید : دراین صورت هم هرکس بهتر است برای خودش استخاره کند . اما استخاره کردن به  صورت افراطی _ مانند استخاره های متوالی و مکرر در یک مساله و در بسیاری از امور زندگی _ که در بعضی افراد دیده می شود ، نوعی ناتوانی فکری در تصمیم گیری ها و دو دلی عاطفی و بلکه وسواسی گری است . مخصوصا اگر استخاره برای اطلاع از غیب و امور آینده باشد ، به فتوای فقها حرام است . استخاره ، تحیر و تردید فعلی را رفع می کند اما پیشگویی و غیبگویی و اعجاز نمی کند . مثلا برخی استخاره می کنند که ببینند آیا بعدا زوجهای خوشبختی خواهند شد یا نه . استخاره نهایتا می تواند بگوید ازدواج فعلا کار خیرو خوبی است اما ضامن خوشبختی صد سال آینده نیست . استخاره نیکو و مطلوب ،  طلب خیر خود نمودن از خدا و نوعی دعا و توکل به خداست ، نه فال گیری و رمالی و غیب گویی و نشان دادن آینده . بهترین استخاره هم استخاره قلبی است که شخص پس از دو رکعت نماز و دعا از خدا بخواهد از بین چند گزینه خوب ، گزینه مطلوب تر را به دلش الهام کند و هر چه به دلش افتاد بدان عمل کند . سایر انواع فالها از همه نوعش،  شکلهایی از سرگرمی و پاسخ شانسی و تخمینی است( شبیه پیشگویی های ملانصرالدین و همسرش در مورد بارندگی)  و در غالب موارد خلاف توحید و توکل واقعی و نوعی شرک آشکار یا خفی است . البته فالها غالبا وسیله سود جویی و کلاه برداری و زمینه ای برای انواع انحرافات و بزهکاری های دیگر هم هست . نگاه کنید به صدها کتاب در باب فال و هزاران نفر که به کار فال گیری و آینه بینی و دعانویسی و فروش آن با مبالغی بیشتر از ویزیت پزشکان متخصص مشغولند .  فال حافظ یا استخاره به قرآن که توسط یک عارف کامل و عالم پاکدل مانند آیت الله حسن زاد آملی یاآیت الله بهجت صورت می گیرد ، ربطی به استخاره های رایج در میان ما ندارد . این قبیل افراد نیازی به استخاره ندارند و بدون باز کردن لای قرآن به افراد می گویند که از کجا آمده اند و کارشان چیست و گره زندگی شان کجاست و چه اتفاقاتی برایشان پیش خواهد آمد . یک بار در کنار تنی چند از شخصیت های دینی نشسته بودم ، شخصی تلفنی تماس گرفت و گفت  : « برایم سه تا(!) استخاره کنید ! » آیا این کارها درست است ؟ آیا خدا و رسولش از این کارها راضی و خرسندند . کسی که در یک مساله به چندین نفر برای استخاره مراجعه می کند تا نتیجه مورد علاقه خویش را بگیرد ، آیا کار درستی می کند ؟ آیا استخاره در مسائل حیاتی و سرنوشت ساز زندگی درست است ؟ بعضی از آدمهای نادرست و وارونه گاهی با تظاهر به استخاره و امثال این کارها جانماز آب می کشند و خود را از بقیه دیندارتر و عارف تر می دانند ، در حالی که مقید به بسیاری از حکام و آداب شریعت نیستند ،  آیااین گرایشها درست است ؟ اگر کسی در مسائل غلط ـ که جای استخاره نیست ـ  استخاره کند  و نتیجه استخاره خوب بیاید ،  چه باید بکند ؟ اگر در مسائل ارزشمند و خوب زندگی استخاره بد آمد چه باید کرد ؟ نتیجه آن که نباید استخاره را جایگزین عقل و اندیشه و تفکر شخصی و تجارب اجتماعی و بالاتر از همه جایگزین دستورات صریح و اکید شریعت نمود .

   در گذشته افراد صاحب نظر با صلاحیتی مانند استاد مطهری ( در آثار گوناگون و از جمله در حماسه حسینی و ...) بودند که شجاعانه و خردمندانه  در برابر خرافات می ایستادند و با ارائه اندیشه های اصیل و مبارزه با جامدها و جاهل ها  در برابر انحرافات مختلف در تفکر دینی تا حد شهادت  ایستادگی می کردند  ، اما امروز علی رغم پیشرفت های فرهنگی  چشمگیر  ، چنین اندیشه های عالی و اراده های قوی اصلاحی در تفکر دینی  به چشم نمی خورد و عوام زدگی و ترس از نقد خرافات  ، عمومیت بیشتری یافته است .