تحریم انتخابات

                     

                                         هزار و یک دلیل برای تحریم انتخابات

من هم نشستم و مثل هر ایرانی آزاد و روشنفکر مقیم پاریس یا لس آنجلس فکر کردم که حالا که همه انتخابات را تحریم می کنند ، چرا خودمان مرد مردانه این کار را نکنیم . چرا تا الان به عقل خودمان نرسیده بود که این کار رابکنیم و چرا پروفسورهای خارجی این مسائل را به ما آموزش دهند . خلاصه  نشستم و بعد از دیدن صدها ساعت فیلم و گوش دادن به سرودهای زیبایی که کانالهای ماهواره ای و سایتهای اینترنتی  برای تحریم انتخابات ساخته اند ، از آنها الهام گرفتم و  همه عقل کلی که داشتم  ، ریختم روی هم و بعد از کلی تاملات دکارتی ، خیلی سخنان عمیق به مغزم هجوم آورد و گفتم حیف است که شما از این حکمت های عمیق بی اطلاع بمانید و چون دانستن حق مردم است ، تصمیم گرفتم در یک اقدام انسانی همه این اطلاعات عمیق را مجانی و یک جا در اختیار شما قرار دهم . البته خیلی مطالب ظریف و دقیق و عمیق دیگری هم به ذهنم آمد و نتوانستم  ظبط و ربطشان و ارتباط شان را بفهمم و چون خواننده باید عاقل باشد و همه چیز را همگان دانند ، پیدا کردن ارتباط بین مطالب  بیان شده را به خوانندگان گرامی وامی گذارم . من صدها دلیل قوی برای تحریم انتخابات داشتم و اگر اینها که نوشته ام کم بود ، تماس بگیرید تا بقیه اش را هم بنویسم .

1 . فلسفه :  فلسفه می گوید که در نظام طبیعت ضعیف پامال است  . عقل می گوید که زور آمریکا بیشتر از ایران است و بهتر است طبق قانون فلسفی « اگر قرار است مورد تهاجم کسی قرار گیری بهتر است زودتر تسلیم شوی و بدان خرسند باشی تا به طرز فجیعی به هر دویتان خوش بگذرد» به نظم نوین جهانی بپیوندیم و با نه گفتن به انتخابات ایران به آمریکا بله بگوییم .

2 . منطق : اگر صغرا و کبرا بدانیم و دو دو تا چهار تا بشود ،  می توان نتیجه گرفت که سرنوشت ایران بهتر است در آمریکا تعیین شود  و چون نشده و نمی شود ،  پس بهتر است انتخابات را تحریم کنیم .

3 . ریاضیات : یک رای من و تو چیزی نیست و  به قول آن دوست تریاکی ما که عددی نیشتیم !  حتی اگر هفتاد میلیون رای دهنده داشته باشیم باز هم از لحاظ ریاضی یک رای من همان همان یک رای است و نه بیشتر و  یک هم که عددی نیشت ! بنابر این بهتر است خوب جمع و تفریق بدانیم و انتخابات را رها کنیم .

4 . برآورد سود و زیان اقتصادی : کاری که توی آن برای من و تو نان نباشد به چه درد می خورد . از این انتخابات چیزی گیر من و تو نمی آید . پس  شرکت در انتخابات کار بهینه ای نیست چون فاقد سودآوری لازم است  و اصلا اقتصادی نیست .

5 . صرفه جویی اقتصادی : می دانید در رای گیری ها چقدر صندوق ( اعم از چوب و پارچه و ... ) و کاغذ حیف و میل می شود  . اگر از هر خانواده  لااقل دو نفر در انتخابات شرکت نکند ، اگر فرض کنیم بیست میلیون خانواده ایرانی داشته  باشیم ، و برای هر کس دو برگه در انتخابات مصرف شود  ، با صرفه جویی و تحریم انتخابات ، روی هم چهل میلیون برگ کاغذ خواهیم داشت و می توان از آنها هزاران دفتر مشق درست کرد و بین کودکان محروم تقسیم کرد . البته این صرفه جویی می تواند خیلی بیشتر از این حرفها باشد . مثل صرفه جویی در اتلاف وقت و عمر گرانبها در پای صندوق ها  و چه گوهر گرانبهایی است این عمر ! شناسنامه هایمان هم تمیزتر می ماند .

6 . اقتصاد بین الملل : اگر در انتخابات شرکت کنیم این همه هزینه های خارجی که به خاطر گسترش دمکراسی صرف تحریم انتخابات می شود ، کاملا غیر بهینه و غیر اقتصادی خواهد بود . آیا این کمکهای چندین میلیارد دلاری آمریکا برای کانال های ماهواره ای و چندین میلیارد کمک مالی دیگر برای ساقط کردن مسالمت آمیز(مانند انفجار از درون و بمبهای قم واهواز و تهران) حکومت فعلی به گروههای مختلف برای رقاصی به نفع قدرتهای بین المللی حیف نیست حرام شود و بی نتیجه بماند .

7 . میهن دوستی : برای اثبات میهن پرستی مان و برای این که به آن دسته از ایرانی های غیور غیر وطن فروش در به در خوش بگذرد و کارت سبز یا اقامت دایم داده شود و آنها را لااقل پس از چند نسل نه یک شهروند آمریکایی بلکه  آدمک پنجاه درصدی حساب کنند  ، تحریم انتخابات میهن دوستانه ترین کاری است که می کنیم .  نیز برای رضایت دوستان جورجی فعلا تا اطلاع ثانوی ایران را فراموش می کنیم تا بعدا بفهمیم که این میهن چیست و کجاست . شاید روزی و روزگاری توی توی کالیفرنیا و لاس وگاس میهنمان را با لاس زدن پیدا کنیم . بنابر این میهن را رها کنید و میهن دوستی را بچسبید و با نوای ای ایران و ای ایران انتخابات را تحریم کنید . میهن دوستی واقعی عبارت است از ترجیح منافع غرب و آمریکا بر منافع ایران . مگر نمی بینید آمریکایی ها و اروپایی ها چقدر ما(!) را دوست دارند و از منافع ما(اپوزیسیون) در برابر حکومت و مردم ایران حمایت می کنند .

8 . انسان دوستی : اگر به فکر مردم هستیم ، مخصوصا به فکر سلامتی آن آدمهای با عاطفه ای که برای تحریم انتخابات از بس در کانال های ماهواره ای داد زده اند که گلویشان جر خورده ، بهتر است برای باز شدن صدایشان و رنگ و رویشان انتخابات را تحریم کنیم . این شخصیتهای فداکارفکر و عمر و ثروتشان را در این کارهای خوب به نفع ایران و انسان دوستی صرف کرده اند . حیف است که قدرشان را ندانیم .

9 . کمک به دمکراسی : امروز دمکراسی از نان شب واجب تر است . اگر در انتخابات شرکت کنیم هر چند خودش نوعی کار دمکراتیک است اما بفهمی نفهمی از کمبود دمکراسی حتما مشکل پیدا خواهیم کرد ( چه جوریشو دیگه من نمیدونم) . اگر می خواهیم به آزادی برسیم بهتر است هیچ کاری نکنیم . اگر می خواهیم انسان انتخابگری باشیم بهتر است انتخاب نکنیم . اگر ما با درک عمیق تری از حقوق بشر آمریکایی و اروپایی کمی آدم بشویم و انتخابات را تحریم کنیم ، به زودی خواهیم دید که چگونه این مملکت احتمالا طی صد یا دویست سال آینده از هم می پاشد و راه دمکراسی هموار می گردد . آنوقت می توانیم مثل سال 1876 و به سبک فرانسوی ها انقلاب کبیر بکنیم . حتی اگر نصف ایرانی ها کشته شوند باز هم به صرفه است . چون ما سیصد سال بعد مثل فرانسه پیشرفت خواهیم کرد .  اصولا ایرانی جماعت عقل ندارد که برای خودش تصمیم بگیرد ، پس بهتر است کار را به بزرگ ترها بسپاریم تا در آن سوی مرزها ، در سازمان ملل و شورای امنیت توسط پدر خوانده های عاقل و انسان دوست  برایمان تصمیم بگیرند . هر چند دوره پدرسالاری گذشته است .

10 .  راحتی بیشتر در زندگی : رفتن تا پای صندوق واقعا کار سختی است . می دانید چقد انرژی صرف می شود ؟ چرا خودمان را خسته کنیم . آیا هیچ کار دیگری نداریم ؟ مخصوصا که تابستان است و تابش مستقیم آفتاب در پوست بدن لطافت آن را بفهمی نفهمی کاهش می دهد و تشعشعاتی تولید می کند که حتی برای اعصاب هم مضر است .

11 . علوم سیاسی : قبل از انقلاب همیشه رسم بوده که صدر اعظم ایران و حاکمان ایران  افرادی باشند با وجدان و قابل اعتماد و خوب که همه خوبی هایشان مورد تایید سفارت خانه های انگیس و آمریکا قرار گیرد ولی بعد از انقلاب این قانون نقض شد . آخر کسی که دمکراسی را درست و حسابی بلد نیست و نمی تواند به ساز روسای غرب و آمریکا برقصد چگونه می تواند اقتدار کافی داشته و رسم زمانه و آداب چاکری را به جا آورد  و حتما دست و پاگیر خواهد شد  . طبیعی است که هر نوع انتخابات دیگری غیر قانونی است  . اگر ما با اروپا و آمریکا دوست بودیم مثل عربستان حکومت شاهی و ایل و تباری داشتیم ولی مشکلی از جهت دمکراسی برایمان پیدا نمی شد واین همه با جهان مشکل نداشتیم .

12 . مشکلات جوانان :‌ اگر ما به فردی رای دهیم و او رئیس جمهور شود آیا خواهد توانست به خواستگاری برود و برای جوانان ما زن بگیرد و دست و پایشان را در یک جاهای خوب و نان وآبدار بند کند ؟ آیا خواهد توانست کاری کند که هر ایرانی سالی دو سه بار به کیش ودوبی و ینگه دنیا سفر کنند ؟ آیا او خواهد توانست شخصا برود و با زنان خودفروش خیابانی و آدم کش های حرفه ای زندانی و چاقوکشهای چاله میدان بنشیند و به آنها شعر و ادبیات و آدمیت یاد بدهد ؟ البته که نه . آیا خواهد توانست کاری بکند که ما هم از آزادی های رسانه ای و مشاهده فیلم های سوپر رمزدار و پولی ترکیه و اروپا به طور مجانی استفاده کنیم ؟  معلوم است که نه . چون همه اش شعار است . هیچ رئس جمهوری در  این جمهوری اسلامی که من می شناسم نخواهد گذاشت که ما آزادانه در خیابانها و ادارات ودانشگاهها شعار مرگ بر فلان و لعنت به بهمان بدهیم و فحش های خواهر و مادر نثارهم کنیم  و در پیروزی ها و جشن ها هر دق دلی که داریم بر سر شهروندان خالی کنیم  و آزادانه و  با هیجان در رقص های دسته جمعی خیابانی شرکت کنیم ؟ آیا رئیس جمهور ایران می تواند برای رفع مشکل ما جوانان قضیه آزادی جنسی را به کلی حل کند تا ما نفس راحتی بکشیم ؟ معلوم است که نه . چون همه حرفهایشان برای راحت بودن ما جوانان شعارهای تبلیغاتی است .

13.  آسمون و ریسمون : اگر در انتخابات شرکت کنیم نه تنها به جمهوری اسلامی بلکه به همه کارهایی که  طی 27 سال قبل در ایران و 1426 سال در جهان انجام شده مهر تایید نهاده ایم ، هزاران کار خوبی هم که شده ، به ما چه  .  اگر مذهبی هستیم ، با شرکت در رای گیری تا قیام قیامت همه کارهای همه افراد در همه جای ایران (‌و بلکه جهان)در نامه عمل ما نوشته خواهد شد و اگر از خدا می ترسیم بهتر است  نه الان بلکه هیچ وقت به هیچ کس رای ندهیم . اما  اگر می خواهیم کاملا بی دین باشیم ، شتر سواری دولا دولا نمی شود و  شرکت در رای گیری به این معناست که خدا و پیامبر را پذیرفته ایم و چون انتخاب دین آزاد است ، بهتر است باز هم رای ندهیم .

14 . قول وشرف : همه می دانند که کسی مثل ما بوده و نیست که به هر قولی که به ملت ایران داده ،  عمل نکرده و در خوش قولی شهره آفاق نباشد . من قول شرف می دهم و به آبروی پدر و مادرم و این خاک رس زرخیز ایرانی سوگند یاد می کنم که اگر در انتخابات شرکت نکنید ، طی دو سه هفته یا حد اکثر دو سه ماه ( از اون ماههای خدایی !) و اگر نشد می توانم قول بدهم تا نهایتا دو سه قرن دیگر همه مشکلات این کشور حل بشود  و همه ایرانی ها به آزادی کامل و همه جانبه و علم و دانش و فرهنگ عالی دست بیابند . البته می دانید که رسیدن به آزادی و راحتی هزینه های مالی و جانی چندمیلیاردی دارد و اگر چندین نسل از ایرانی ها فدا شوند و بروند شیشه های این حکومت را بشکنند و کشته و زخمی شوند ، واقعا ارزش دارد . چون اگر چه خودشان بعدا در گورها می پوسند و لی نام این کشته و زخمی ها در تاریخ و عکس شان درسایت های اینترنتی جاودانه و زنده و زیبا می ماند اما منافع دراز مدت ملت ایران ( که مقیم اروپا و آمریکا هستند و اسم و فامیلشان و منافع شان و همه چیزشان آمریکایی است ) و منافع خیلی های دیگر صد در صد تضمین می شود و بسیاری از سر و صداها می خوابد . آیا آرامش بهتر نیست ؟   

ضمنا چون بعدا باز هم انتخابات دیگری در سالهای طولانی آینده صورت خواهد گرفت ، ما از پشت همین تریبون از حالا تا آخر پیشاپیش همه انتخاباتها را رسما و علنا تحریم نموده و اعلام می کنیم که تا آخر سر پا ایستاده ایم و مثل بعضی ها بی ادبانه روی زمین نخواهیم نشست . خود دانید . فحشهای زیاد و رنگارنگی هم جمع کرده بودم که به بانیان این انتخابات بدهم ولی به علت کمبود جا به سایر سایتها و کانالهای ماهواره ای مراجعه کنید تا از لحاظ فرهنگ فحاشی کاملا خودکفا گردید .

                                                    ریاست عالیه این منطقه وبلاگی

 

                                         

 

                                        

به چه کسی رای دهیم ؟


                 اخبار نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری

 

به چه کسی رای دهیم ؟ به کسی که کمتر از بقیه شعارهای غیر عملی  تبلیغاتی بدهد و بلوف های بچه گانه بزند . کمتر از بقیه هزینه های عظیم صرف تبلیغات کند . کسی که تنها با کارخانه داران و سرمایه داران و دانه درشت ها آشنا نباشد و لااقل چند درصدی درد های مردم را حس کند و واقعیات را در آمار و ارقام خلاصه نکند . کسی که پوسترهایش از بقیه کوچک تر باشد و شام و ناهار تبلیغاتی ندهد . کسی که به تعبیر رهبری جوان تر باشد و جوانی برایش یک رویا نباشد  . مگر ریاست جمهوری نشستن و چای خوردن و سخنرانی کردن است  و جنب و جوش بدنی لازم نیست که  سن و سال اصلا مهم نباشد . به کسی رای دهیم که کمتر از بقیه حرف های تکراری بگوید . کسی که سخنانش نشان می دهد از محاسبات کوچک اقتصادی و اجتماعی عاجز است چطور می تواند در مدیریت کلان کشور به تصمیم گیری بپردازد ؟ کسی که همه اش از سیاست و اقتصاد و تعدیل نگوید و معنای اخلاق و مناسبات انسانی برایش مفهوم و عملی باشد و اخلاق را اقتصادی تفسیر نکند . کسانی که سالهای متمادی کاری با اخلاق و فرهنگ انسانی و معنوی این مرز و بوم نداشته اند ، چگونه می توانند ضعف و کاستی های فرهنگ عمومی ما را غنا ببخشند .  کسانی که تفکرات مدار بسته یکنواخت شان به حد کافی مردم را آزرده است ،  پس از چند دهه خطاهای  محسوس و ملموس در این روزگار وانفسا چه رهاوردی تازه ای برای مردم خواهند داشت . کسی که با ظاهرسازی های عجیب و غریب و خنده دار هر لحظه شکل و چهره و لباسهایش را عوض می کند تا باب طبع پیر و جوان  شود و دخترکان دم بخت هم او را بپسندند ، چگونه می تواند در سیاست جدی و قاطع  و یک رنگ باشد و با اندیشه و تدبیر پیش برود . آیا واقعا کسی که ادعا می کند همه طبقات و گروهها و طوایف و مذاهب و ادیان را راضی خواهد کرد و از زن و مرد و کرد و ترک و بلوچ و ترکمن و مسلمان و مسیحی در کابینه اش حضور خواهند داشت چقدر واقع بینانه حرف می زند و چقدر واقعا خواهد توانست همه را خرسند سازد ؟ به کسی رای دهیم  که شهامت بازنگری و تجدید نظر در کارهایش را داشته باشد . کسی که شجاعت این را داشته باشد که در اولین فرصت به خطاها و اشتباهات خود ، صریحا اعتراف نماید و از مردم عذر خواهی کند . همان طور که در بزرگ ترین کشورهای دنیا رؤسای جمهور به دلیل کوتاهی خود یا افراد زیر دست خویش یا  حتی چند مورد  اشتباه در سخنرانی رسما و علنا از مردم عذرخواهی می کنند .  وضعیت اسفبار بعضی از کاندیداهای ریاست جمهوری  از سر و وضع  تیم  تبلیغاتی شان  و روسای ستادهایشان در تهران و شهرستانها کاملا معلوم است و آشکار است که در صورت موفقیت چه بلایی بر سر مردم خواهند آورد و گوشت قربانی مدیریت ها و مسئولیت ها را چگونه بین آنان تقسیم خواهند کرد .  منفی بافی افراطی و بیمارگونه و تحریم انتخابات  کار خنده دار نامعقول بی اثری است . چون با رها کردن مشکل و دوری از آن مشکل حل نخواهد شد . بعضی از طنزپردازان آن سوی مرزها بیش از 25 سال است دهها بار با  پیشنهاد تحریم انتخابات در ایران ،  قول داده اند که حکومت ایران در عرض چند هفته سقوط کند ،‌و هنوز هم سوژه تازه ای در این زمینه ندارند .  اما  می توان با انتخاب فردی با ویژگی های نسبی بهتر  یا فردی که مضرات کمتری  از دیگران دارد  ، از گرفتاریها کاست و بر سربلندی مردم افزود . حتی رای سفید نشانگر حیات ملی و قدرت اراده ملی است . اما مطمئنا می توان بین کاندیداها فرد ی با مزایا و توانمندی های بیشتر از بقیه پیدا کرد .  این انتخاب عقلانی ترین و بهترین کاری است که می توانیم در شرایط فعلی بکنیم .نظر سنجی ها را رها کنید . نظر سنجی ها همیشه نظرات را نمی سنجند بلکه خیلی وقت ها نظرسازی می کنند . خودتان بیندیشید و تصمیم بگیرید و کسی را انتخاب نکنید که می گویند او درمی آید .
        
                                          

چگونه دنیا را تغییر دهیم ؟

می خواستم دنیا را تغییر دهم

آن هنگام که جوان بودم و فارغ از همه چیز و تخیلم مرز و محدوده ای نمی شناخت در سر آرزوی تغییر دنیا را می پروراندم. بزرگتر و خردمندتر که شدم دریافتم جهان تغییرناپذیر است پس افق اندیشه ام را محدودتر کردم و بر آن شدم تا تنها کشورم را تغییر دهم. اما این هم عملی نبود. پس از سالها زندگی وتجربه آخرین تلاش نومیدانه خود را صرف تغییر خانواده ام کردم اما افسوس آنها نیز که نزدیکترین کسان به من بودند تغییر نکردند. اکنون که در بستر مرگ آرمیده ام به ناگاه حقیقتی را یافته ام. تنها اگر خودم را تغییر داده بودم آنگاه نمونه ای می شدم برای اعضای خانواده ام تا آنان نیز خود را تغییر دهند. با انگیزه و تشویق آنها چه بسا که کشورم نیز اندکی اصلاح می شد شاید می توانستم دنیا را تغییر بدهم!

از نوشته روی یک سنگ مقبره 

فلسفه بافی برای دو رکعت نماز عشق؟




گاهی در جمع دوستان کسی می گوید : واقعا چرا باید نماز بخوانیم ؟ فلسفه این دولا و راست شدن ها چیست ؟ سوال مهمی است . واقعا چرا باید نیایش کرد ؟ به نظر من نیایش مثل بال گشودن برای یک پرنده است و پرنده نمی پرسد که چرا باید پرید . نیایش مثل گشودن پنجره ای است رو به سوی باغ سبز ملکوت   و رو به سوی هوای پاک و نسیم روح بخش و احساس نم نم باران های آسمانی و کسی نمی گوید که چرا باید پنجره ها را باید گشود  و  به بارش باران نگریست . نیایش هوای تازه ای است که شش های خاکستر  گرفته و دلهای خاک روبه بسته را می شوید و جلا می دهد . نیایش سبز شدن است . جاری شدن است . رها شدن و     اوج گرفتن است . کسی از گل آفتاب گردان نمی پرسد که چرا رو به خورشید کرده ای   و چرا همیشه در حال نیایشی ! نمی دانم تصور این دوست از نماز و نیایش چیست ؟ شاید عبادتی از سر تحمیل و فشار روانی و اجتماعی و عادتی که ترک آن با ترس و لرز همراه است . چرا باید نفس کشیدن و بال زدن  نیاز به تحمیل و فشار داشته باشد و مگر با جبر و تحمیل می توان بال گشودن رابه پرستوها آموخت . اما پرستوها خود می دانند که بال گشودن یعنی اوج گرفن یعنی رهیدن از تنگنای خاک به پهنای آسمان لایتناهی . جایی که همه سلولهایمان از هم گشوده و در پهنه بیکرانگی پخش می شود . عجب زمانه ای است ! آدم برای زنده ماندن و اوج گرفتن و گذر از تنگنا و دهلیز عفونت زده و ورود به جهانی تازه و شکوهند هم باید فیلسوف   باشد ؟ جالب این است که در همه کشورها و در همه نقاط زمین که انسانی هست محرابی و معبدی هست به بزرگی همه طبیعت و به تعداد همه گل ها و رودخانه ها و قطرات باران و در همه ادیان و آیین ها کسانی ساعت ها در کنار خدای زیبایی ها می آرمند و با نبرویی صدچندان به زندگی باز می گردند تا تار و پود هستی را در جلوه هایی از نور و صفا و روشندلی ببینند و هیچ کدام مثل من و شما نیازی به صدها دلیل و برهان و فلسفه ندارند . جالب تر این که ما شبانه روز ساعات متمادی در برابر دهها شخص حقیر و ناچیز و بی مقدار زانو می زنیم و تملق می گوییم و رجز می خوانیم اما هیچ گاه در چرایی  این امور نمی اندیشیم و  فیلسوف نمی شویم . ساعات متمادی وقت خود را با زل زدن به امور تکراری سپری می کنیم و فیلسوف نمی شویم . ساعت ها در برابر آینه می ایستیم بی آن که بدانیم کیستیم و در آینه کیست  به رنگرزی و  صورت پردازی مشغولیم و باز هم فبلسوف نمی شویم . اگر ساعتها برای مسواک زدن - بحث های ده من یک غاز بی سرو ته ـ خیال بافی های نابهنجار و بی در و دروازه ـ گپ زدن های ملال آور با افرادی ملال آورتر  ـ گردش های بی سرانجام و وقت کشی های دیوانه وار عمر می گذرانیم باز هم فیلسوف نمی شویم اما برای دو دقیقه نیایش که کار همیشگی همه موجودات زنده و اکثر قریب به اتفاق انسانها در پهنه تاریخ است باید آن قدر سوالات عجیب و غریب مطرح کنیم و چنان چون و چرا و خود و دیگران را کلاف پیچ کنیم  که هیچ استاد فلسفه ای تا به این حد خود را مشغول چون و چراها نمی کند . تازه بعدش چه ؟  به نظر من انسان باید برای نیایش زبان نسیم و جوی آب و طیف مهتاب را بداند و گرنه فیلسوفی می شود مثل همه فیلسوفان ناتوان دیگر . اگر کمی حس انسانی و روح زندگی  در ما جریان داشته باشد می توانیم خوب حس کنیم که سهراب چرا می گوید :

من وضو با تپش پنجره ها میگیرم.

در نمازم جریان دارد ماه، جریان دارد طیف.

سنگ از پشت نمازم پیداست:

همه ذرات نمازم متبلور شده است.

من نمازم را وقتی می خوانم

که اذانش را باد، گفته باشد سر گلدسته سرو.

من نمازم را، پی « تکبیرةالاحرام » علف می خوانم.

پی « قد قامت» موج.

آن وقت دیگر نیازی نیست که با صدها برهان عمیق علمی و فلسفی اثبات کنیم که خدایی  در فراسوی منظومه شمسی و آن سوی کهکشانها هست که طی هزاران سال گاهی در امور زمینی دخالت می کند . بلکه خدا را در همین نزدیکی و در آوازخوانی آن بلبل در قفس و وزش آن نسیم و خم شدن شاخه های درخت خواهیم دید و در خواهیم یافت که : کل یوم هو فی شان( خدا هر روز به کاری است)   جالب این است که شهریار سخن نیز دریکی از شعرهایش می گوید وقتی صدای اذان را می شنیدم می دیدم که درختان هم برای خدا سر به نیایش خم می کنند ( آغاشلاردا آللاها باش ایردی )