طنزهای تراژدیک شرکت های هواپیمایی در قرن بیست و یکم

 شرکت های هواپیمایی ایرانی
 برنده جایزه برترجهانی خدمت رسانی و تکریم ارباب رجوع


ONLY IN IRAN
                                               

                                                              












هواپیما وسیله خیلی خوبی است برای سرگرمی شرکت های هواپیمایی در ایران عزیز ما . تاخیرهای هفت هشت ساعته مهم نیست . در صورت تاخیر هواپیما ، مسافران می توانند در سالن فرودگاه با انواع اسباب بازی ها بازی کنند و سرگرم باشند . خوب ،  فروشگاههای این سالن ها هم باید پول دربیاورند یا نه ! اگر تاخیر زیاد شد ، با یک ساندیس می توان دهان مسافران را بست و به آنان خسته نباشید گفت ! هواپیما مگر می شود در ایران به موقع به پرواز درآید ؟ افتادن هواپیما در جوی آب و کشته شدن چند مسافر کاملا امری طبیعی است . اگر کمی تا قسمتی مشکل آب و هوایی( مانند چهار دانه باران یا برف) وجود داشته باشد ، فرود آمدن هواپیمای اصفهان در شیراز یا بالعلکس ( آن هم در گل و لای) نیز مهم نخواهد بود . همه نوع نقص فنی از همه رنگش ، به هنگام حرکت هواپیما در روی باند ( البته تنها در ایران) کاملا متداول و عادی است . باید دید این نقص در کتابچه نقصهای فنی ، نقص شماره 635 است یا نقص شماره 6350  تا بعد با دقت و تلاش پیگیر مهندسین فنی فی الفور در همان لحظه پرواز ظرف یک دقیقه ( یا چند ساعت ) رفع گردد .  تاخیر خلبان در ساعت پرواز در فرودگاه مشکل چندانی به نظر نمی رسد . سوارکردن مسافران هواپیما  مانند مینی بوسهای قدیمی دهات اصلا مهم نیست . برای هواپیمای فوکر100 نفره به جای صد نفر به 130 نفر بلیت فروختن و خط زدن آدمهای علاف اضافی و بیخود ، کاملا عادی است . کنسل کردن بلیت های
OK و خط زدن یواشکی آنها در کامپیوتر و نوشتن ON OK روی آنها و جایگزین کردن کسانی که اصلا بلیت نداشته اند به جای آنها هم کاملا ساده است . فروختن یک بلیت به چند نفر و صادر کردن بلیت خصوصی توسط خلبان و سایر دوستان هواپیمایی به بعضی از برو بچه های دوست داشتنی کاملا طبیعی است . اما در عوض باید مسافران را مثلا یک ساعت زودتر سوار هواپیما کرد تا چند نفر آن آخر مانده ها از پرواز جا بمانند و آن قدر در فرودگاه ناله کنند و گلویشان جر بخود و اعصابشان خط خطی شود تا خونشان مثل شمر به جوش بیاید ( به جهنم) .  به دلیل سیستم قوی کنترل و نظارت بر پروازها مشاهده می کنیم که همه تاخیرها و نقص های فنی و مشکلات عجیب و غریب اعم از مسخره و غیر مسخره ، به خاطر پیش بینی و تسلط قوی مسئولان هواپیمایی ، مثل اجل معلق و در لحظه پرواز و به طور آنی و کاملا ناگهانی  و ظرف یک دقیقه اتفاق می افتد ( بر خلاف همه جای دنیا) . جالب این که برای یکی از دوستانم ( در پرواز تهران ارومیه) اتفاق افتاده که پس ازیک ساعت  سوار هواپیما شدن آنان را پیاده شان کرده و پرواز را لغو کرده اند . دوست ما به ترمینال می رود تا با اتوبوس عازم سفر گردد که ناگهان با تلفن همراه به وی اطلاع می دهند  نقص هواپیما رفع شده و می توانند به فرودگاه برگردند . دوستمان به فرودگاه برمی گردد و سوار هواپیما می شود و بر فراز فرودگاه ارومیه اعلام می شود که هواپیما امکان فرود ندارد و دوباره پس از ساعتی خلبان دست از پا درازتر هواپیما را به تهران برمی گرداند و در فرودگاه مهرآباد بر زمین می نشاند ( حساب کنید دماغ سوختگی شدید و عمیق مسافران را ) . یک بار نیز ساعت پرواز هواپیمای خود ما که دو بعد از ظهر بود ، به تاخیر افتاد . ساعت سه شد . مسافران مرا فرستادند و گفتند بروید ببینید مشکل چیست . از مسئولین مراقبت پرواز پرسیدم گفتند : خلبان نیست . ساعت چهار شد . گفتند مشکل دارد حل می شود . ساعت پنج شد . به آنان گفتم الان که خلبان هم آمده پس مشکل کجاست . گفتند : خلبان روی باند مشغول حرکت دادن هواپیماست تا ببیند آیا هواپیما می تواند پرواز کند یا نه (!!!) . همین چهارشنبه گذشته هم یک ساعت توی هواپیما نشسته بودیم و هواپیما حرکت نمی کرد و مردم از گرما هلاک می شدند و کولرها هم کار نمی کرد . خانم مهماندار در حالی که کراوات زرد رنگش را مرتب می کرد ، گفت : چیزی نیست . یک نقص فنی ساده است ! با خودم که فکر می کردم و به چیزهای زیادی که قبلا از اوضاع هواپیماها دیده و یا شنیده بودم می اندیشیدم ، دیدم دربرابر اتفاقاتی که برای دیگران افتاده این قضایا چیزهای خیلی کم اهمیتی است و اکثر مسافران هواپیماها در ایران خاطرات بسیار شیرینی از این سفرها به یاد دارند و حساب کردم که اگر در هر پرواز یکی دو خاطره شیرین و دل انگیز در زمین و هوا اتفاق بیفتد ، ماشین حسابهای عادی هم نمی تواند شکر گذار شرکت های هواپیمایی باشد و تعداد این خاطرات شیرین را جمع و تفریق کند .  به همین جهت توصیه می شود که در سال خدمت رسانی ،  بزرگترین جایزه تکریم ارباب رجوع به شرکت های هواپیمایی اعطا گردد و جایزه اسکار هوایی هم به همینان داده شود .  واقعا که احساس مسئولیت و وجدان کاری و نظم و تلاش پی گیر و تدبیرهای هوشمندانه مسئولان این شرکت ها در ایران  بسیار آمپر بالا می زند و پشت شرکتهای بین المللی ایرباس و لوفتانزا و کنکورد را می لرزاند . از این جاست که باید گفت : هواپیماهای کشور عزیزمان ایران  در هیچ کشوری چنین امکانات پروازی ندارد و اگر چنین هواپیماهای درب و داغانی می توانند از زمین بلند شوند تنها و تنها به لطف خداوند است و بس . چند سال پیش ، وقتی یکی از هواپیماهای شرکت کنکورد نقص پیدا کرد ،  دو سال کلیه پروازهای این هواپیما را لغو کردند تا مشکل را به طور اساسی حل کنند . ببینید شدت عقب ماندگی آنها را و سطح بالای پیشرفت هواپیماهای ما را که شکر خدا به طور اعجاب آور و معجزه آسایی با هزار و یک نقص فنی و غیر فنی می توانند به پرواز درآیند و هیچ گاه برای حتی یک ماه هم که شده برنامه ها متوقف نمی شود و نه تنها از فروش بلیط ها کاسته نمی گردد ، که روز به روز بر تعداد شرکتهای هواپیمایی و فروش بلیت ها افزوده می شود . فرودگاه آدم را به یاد ملکوت می اندازد و چه جایی بهتر از فرودگاه که بیشتر عمر آدمها در آنجا صرف شود .  این مباحث در کشور ما جز مباحث کمدی کلاسیک می باشد اما در کشورهای دیگر حتی یک قلم از این مباحث در قلمرو تراژدی جا می گیرد و می تواند تحولات وسیعی به دنبال داشته باشد .   

پیام مبعث

          


     





















پیام مبعث

در شامگاه تاریک بشریت مردی از راه می رسد با کوله باری از نور . مردی از دیار روشنایی ها . با لطافتی همانند گلبرگ ها و ابرها و قامتی به صلابت و عظمت کوهها . دور همچون خورشید پرفروغ ، نزدیک همچون پدری مهربان و تلاشگر ، با دلی به وسعت تاریخ و عقلی به اندازه همه خردها و بیشتر . مردی که صدای بلند ترین فریادهایش هنوز هم دلهای تبهکار را می لرزاند و نرم ترین رفتارهایش همه دلسوختگان را به سوی خویش فرا می خواند  و مردانگی هایش از پی قرون و اعصار دل تاریخ را می شکافد و امروز و فردا را پشت سر می گذارد . مردی که دوست صمیمی بچه ها بود و حامی سرسخت زنان . مردی که علی را از دو سالگی در کنار خود پروراند و چنان دلیرمرد حکیمی به جهان هدیه نمود که گوهر شبچراغ وجودش همتایی در جهان نیافت . مردی که خونش در رگهای حسین بن علی جریان یافت  و در قلب مهدی . او بود که مهدی را بالاترین سمبل امید و مقاومت و نگاه به آینده  قرار داد و در آماده باش همیشگی انسانیت ،‌ پشت و پناهی برای نیکان و درماندگان و در کمینگاه اهریمن صفتان . من از مردی سخن می گویم که هنوز هم از شهر خویش ، مدینه بر سراسر جهان سایه انداخته است و بر دلهای میلیونها نفر حکومت می کند و پیروانی دارد صبور و باصلابت و نرمخوی و اندیشه ورز و خدا دوست و حق جوی که مشعل دین و آیین وی را که آیین همیشگی انسانیت است ، در جهان امروز روشن نگه داشته اند . مردی که یک تنه از میان کویر بی حاصل عربستان به پا خاست و به این خاک بی حاصل تقدس و برکت بخشید و یک آیین جاودانه را در جهان پایه گذاری کرد که حاصل جمع همه آیین ها بود .  او آیینه دار خدا بود و کلید دار گنجینه هایش . مردی که روح پاک و زلال آسمانی اش و نفس گرم مسیحایی اش ،  سبب گشوده شدن دروازه های ملکوت گشت و هزاران آیینه و الماس از سخنان خدا بر زمین سرد و جهان بی روح بشری بارید و بدین ترتیب ،‌ مردگان را زنده ساخت و بیماران را شفا بخشید و عقل ها را از مرداب ها بیرون کشید و به گلزارها و چشمه سارها برد . مردی که نگاهش به ابدیت دوخته شده بود ، اما در زمین راه می رفت و در میان مردم بود ؛ اما دلبسته رسوم زمینی نبود  . نفسش حیات بخش بود و کارهایش انسان ساز . هر سخنش ستاره ای بود که ظلمت دلها را می شکافت و هر رفتارش پنجره ای بود که به سوی بهشت باز می شد . وجود وی بزرگ ترین و محکم ترین برهان بر اثبات خدا و رستاخیز بود و رساترین دلیل بر حضور دوستانه خدای بزرگ در همه جای زندگی  و در کنار همه انسان ها و درون همه خانواده ها . او مردی بود که از گمراهی و تبهکاری و شوربختی انسانهایی که با عشق و علاقه به سوی آتش دوزخ می شتافتند ،‌ گریان و هراسان و نگران بود و نالان و اشک ریزان . چنان چه در آیتی ( شعرا : 3) به کنایه از وی انتقاد شد که مبادا به خاطر نگرانی از سرنوشت کافران ، از شدت غم و غصه دار فانی را وداع کند .  او یک تنه با برهان محکم وجودش میلیونها نفر را به خدا و رستاخیز مومن و معتقد ساخت . مردی که با دلی دردمند ، آماج همه گرفتاری ها بود و همیشه لبانی متبسم داشت و با دامنی پر از شادی و شعف راه می رفت .  مردی که سخنش حکمت بود و سکوتش اندیشه و عبرت . مردی که مطالعه و تفکر و نوشتن و اندیشیدن را ،‌ نیایش بزرگ تری در پیشگاه خدای جهانیان می دانست و پیوسته دشمن سستی و تناسایی و جهل و حماقت و خرافه پرستی های رایج بود . بسیاری معتقد بودند که پیرو اویند و خود را از امت وی می دانستند  ؛ اما وی آنها را از خود و امت خود و پیرو خود نمی دانست و دهها بار در باره چنین کسانی فرمود : چنین کسانی از من نیستند یا خدا و رسول از چنین کسانی بیزارند . از این جمله بودند  عبادت پیشگانی سرسخت و مصمم و متعصب در دین و احکام و عبادات و فاقد بصیرت دینی و دنیایی که آنان را از دین و آیین خود بیگانه می دانست . چنان که در باره خوارج با همه عبادت پیشگی و قرآن خوانی و حساسیت های سخت دینی شان فرمود : آنان همانند تیری که از کمان بگریزد ،  از دین من خارج خواهند شد . آن روح بزرگ ، یگانه مردی بود برای همه دوران ها . مردی فراتر از سقراط و افلاطون . مردی در سلک پیامبران ، که هم  پیشتاز آنان بود و هم آغازگر خط رسالت در جهان . چون وی اولین نور و عقل و قلم آسمانی بود که آفریده شد و زندگی انسانی با آن آغاز گشت و هم پرچمدار و قافله سالار خط سفیران الهی بود و خود عصاره وجود انبیا و از این رو ،  کتاب و پیامش مشتمل بر حکمت جاودانه همه ادیان الهی و جامع همه رازهای آسمانی گشت . 

                            در این ره انبیا چون ساربانند        دلیل و رهنمای کاروانند

                            از ایشان سید ما گشته سالار       هم او اول هم او آخر در این کار

                           نام احمد نام جمله انبیاست        چون که صد آمد ،‌ نود هم پیش ماست

 وی با دوست ودشمن چنان بزرگوارانه و خردمندانه و با عشق و صبوری و متانت ،  مدارا می کرد که همیشه ضرب المثل عالی ترین روشها و منش های اخلاقی بود ؛ بلکه واقعیت اخلاق چیزی نبود جز حرکات و سکنات وی . عرفان چیزی نبود جز حالات و مقامات او و سیره و سنت او . او یک نفر نبود . یک عرب در قالب محدود خویش نبود . او به تنهایی دنیایی بزرگ بود ؛ بزرگ تر از همه دنیاهای انسان های کوچک زمینی . او نسیم حیات بخش خدایی بود . او دریای مواج روح و معنویت بود . او ابر رحمتی بود بر سر جهانیان . او سازنده یک فرهنگ جهانی و پایه گذار یک تمدن باشکوه بود و درون مایه تمدن فعلی بشر و صدای حق طلبی انسانهای امروز نیز گلبرگهایی از گلستان اوست .  او محمد مصطفی بود .

                         درود خدا و فرشتگان و پاکان بر او و طریقتش و یاران پاک و خاندان مطهرش .

 




فرهنگ تخصصی اصطلاحات روز

      فرهنگ تخصصی اصطلاحات روز ( قسمت دوم )

                                   ( برای مطالعه اصطلاحات پیشین اینجا را کلیک کنید )

تفریح : ساعات علافی برای آدمهای ول معطلی ، لحظات شیرین مردم آزاری ، اوقاتی برای خراب کردن اعصاب خود و دیگران ، کاری دردآور و پرزحمت و پرهزینه که نوعی بیگاری است ، ولی  به عنوان یک غلط املایی رایج  ،  آن را خوش گذرانی می نامند. علاوه بر ایجاد وحشت در دیگران ، به عنوان یکی از تفریحات رایج ،‌کسانی هم که کمبود ترس و وحشت دارند ، می توانند در مراکزی به نام شهربازی با پرداخت مبالغی اندک و سوار شدن به صندلی گودزیلا یا کشتی های فضایی یا قطارهای پرنده این کمبود وحشت را رفع نمایند  .

اتومبیل :‌ وسیله ای که می تواند چهار چرخ ( یا کمتر و یا بیشتر ) داشته باشد  و از آن برای اهداف متفاوتی استفاده می شود ، که اهم آنها عبارتند از : ایجاد آلودگی صوتی و هوایی . دوست یابی . خودنمایی ( با ایجاد لذت خودماشین انگاری ) .  زورآزمایی خیابانی(‌این هنرنمایی به هنگامی که رانندگان گرامی از کنار هم عبور می کنند و کمی تا قسمتی باعث عصبانیت هم دیگر می شوند ، اول به صورت فحاشی های بسیار به جا و مناسب و مسلسل وار و بعد از پیاده شدن از ماشین با کمک وسایلی نظیر تبر ، گرز ، میله های بزرگ ، قفل فرمان و اسلحه های  گرم و سرد گوناگون صورت می گیرد ) . صنایع اتومبیل سازی امروز مهمترین عامل درآمد اقتصادی کشورها و نبض اقتصاد نوین است  . زیرا علاوه بر نان خوردن از ماشین یا توی آن ،   بعضی اول دزدی می کنند و با پول آن ماشین می خرند و بعضی اول ماشین می خرند و با آن دزدی می کنند و بعضی هم از ماشین ها دزدی می کنند . گاهی از ماشین ها به عنوان حرمسرای سیار و کلبه عشاق یا تالار موسیقی نیز استفاده می گردد و به همین جهت ،‌ اتومبیل از عجایب نه گانه جهان ثبت شده است . به کار بردن آلاتی مانند جاز و شیپور و یا استفاده از صدای سگ و شیر و خروس در بوق ماشینها ، نوعی پیوند بین هنر و مدرنیسم و طبیعت است و مایه صمیمیت بیشتر انسان و حیوان می شود. روانپزشکان توصیه می کنند که بیان خاطرات جانسوز یا درد دل کردن به طور منظم و طولانی از پنجره اتومبیل ها ، اگر در اوایل خیابانها و فلکه های شلوغ صورت گیرد ، می تواند علاوه بر جلوگیری از عبور و مرورهای غیر مجاز دیگران  ، ‌در آرامش عصبی فرد و جامعه و تخلیه فشارهای روانی ناشی از ترافیک و خود زندگی ،  بسیار سودمند باشد و خاصیت درمانی داشته باشد .  درست است که طبق نظر سعدی شیرازی ،‌ شخصیت آدمها در اصل  به پول و لباس آنان است ؛ چنان که فرماید :  

تن آدمی شریف است نه جان آدمیت      که همین لباس زیباست نشان آدمیت

      اما اگر سعدی زنده بود ،‌امروزه می فرمود : شخصیت آدمها در درجه اول به اتومبیل آنان وابستگی کامل دارد . زیرا خانه های ویلایی و عمارتهای باشکوه ،‌ تنها دم در منزل تان می تواند نشانگر شخصیت شما باشد ، ‌اما یک اتومبیل همه جا معرف و مبلغ سیار شخصیت شماست . از این رو ، والدین حتی اگر خودشان فاقد شخصیت باشند ،‌لااقل می توانند با خرید یک اتومبیل برای فرزندان خود شخصیت مناسبی برایشان مهیا کنند . اگر داشتن یک اتومبیل شیک  نشانه شخصیت افراد نبود ،‌ در جلد اول کتاب « آداب ازدواج » برخورداری از ماشین مدل بالا، به عنوان شرط اول انتخاب همسر بیان نمی شد .  بعضی ها برای زیبایی ماشین خود یک سگ زیبا یا عروسک آن را در پشت شیشه عقب و یک عروسک یا مترسگ زنانه تمام رنگی زنده را روی صندلی جلو نصب می کنند که کاری بسیار اصولی و اساسی بوده  و علاوه بر فرهنگ سازی پسندیده ،  از آداب شهرنشینی و نشانه های بارز مدرنیسم می باشد . اما نصب لوستر از وسط سقف اتومبیل توصیه نمی شود ، مگر اینکه پر سر و صدا باشد . امروزه بدون منزل شخصی هم می توان زندگی کرد  ،‌ اما بدون اتومبیل نمی توان زندگی کرد . با توجه به راحتی زندگی و سهولت مرگ در جهان معاصر ، امروزه شخصیت های دینی توصیه می کنند که سوار شوندگان به ماشین ( مخصوصا اتومبیلهای مدرن و مجهز ) حتما قبلا « اشهد » خود راگفته و به هنگام سوار شدن وصیت نامه و اعلامیه مجلس ترحیم خود را به همراه داشته باشند  .  از جهت مدل اتومبیل و برای این که یک عمر ماشین راحتی سوار شوید و در امکانات صرفه جویی نمایید ،  توصیه می شود که حتی الامکان از مدل های خارجی استفاده گردد  . در غیر این صورت استفاده از سمند و پژو پرشیا نیز بدک نخواهد بود . اما اگر در ایران زندگی می کنید حتما از ژیان استفاده کنید . به چند دلیل : اولا که هیچ نیازی به انواع قفل ایمنی ندارد . چون هر کس در ژیان را باز کند ، از باب دلسوزی چیزهایی هم درون آن خواهد گذاشت .  ثانیا ماشین خطرناکی است و همه اتومبیلها وقتی ژیانی در وسط خیابان مشاهده کنند ، از چپ و راست آن فرار می خواهد کرد  . ثالثا ماشین کم هزینه ای است و با مبلغ دویست سیصد هزار تومان می توانید صاحب آن شوید . رابعا اگر هر جا تصادف کردید ، بدون نیاز به بیمه ، ‌حتما طرف مقابل مقصر خواهد بود و گرنه آدم عاقل که با ژیان تصادف نمی کند ، مردم هم حق را به صاحب ژیان می دهند  . تازه اگر استثنائا جریمه شدید ، باز هم شما سود کرده اید ،  چرا که مبلغ ژیان از جریمه کمتر است . در  این صورت ، حتی می توانید همان جا ژیان را به حال خود رها کنید و بروید . مطمئنا چیری از دست نخواهید داد .  پنجم این که ژیان سرعتی زیاد دارد و حجمی کوچک که در صورت راه بندان به راحتی می توانید با عبور از پیاده رو به مقصد خود برسید . ششم این که ژیان اتومبیل سنتی است و نشانه زهد و معنویت . هفتم این که هر جا مشکل فنی داشت با یک آچار و انبر و یک تکه سیم می توانید مشکل آن را حل کنید . هشتم این که اصولا ژیان نقص فنی پیدا نمی کند و مخصوصا در زمستان و برف و یخبندان هر ماشینی حتی زانتیا هم ممکن است جایی گیر کند ، اما ژیان با قابلیتهای خاص خود هیچ جا گیر نمی کند و همه ماشینها را پشت سر می گذارد . نهم این که از لحاظ علمی امکان چپ شدن آن به کلی منتفی است . دهم این که اگر کارگردان سینما هستید ،‌ نابود شدن ده دستگاه ژیان در فیلم شما اثری در بینندگان دارد که نابود شدن صد بنز مدل بالا یا چند انفجار اتمی چنان اثر را ندارد .