دین تراشی در قالب اسلام سنتی

 

* وَ ذَرِ الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَهُمْ لَعِبًا وَ لَهْوًا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا  سورةُ الأنعَام ‏"70‌‍ ‌‍"

و کسانی را که دین را به بازی و سرگرمی گرفتند و زندگی دنیوی فریفته شان کرد ، رها کن .

 

حضرت عیسی (ع) :  ضرب المثل عالمان پست ، صخره ای است که در دهانه رودخانه افتاده باشد ، نه خود از آب آن می نوشد و نه آب را رها می کند که به کشت و زرع مردم راه یابد (منبع )

 

                          

خرافه پرستی یا دین کاذب

قرآن کریم همه اشکال کفر و شرک و نفاق و فساد را نوعی دین وارونه و بی فروغ دنیوی می داند که به دلیل جاذبه و نفوذ دین حق و در پوشش بهره برداری از شعارها و پیام های آن ، مزورانه و متقلبانه در میان مردم نفوذ و انتشار می یابد . شاید در طی ادوار تاریخ  هیچ گاه کفر عریان با دین حق رویارو نشده ؛ بلکه همیشه تاریخ صحنه تهاجم دین علیه دین ؛ مذهب علیه مذهب ؛ عرفان کاذب علیه عرفان اصیل ؛ هیئت علیه هیئت و روحانی علیه روحانیت بوده است . همان طور که امروز جورج بوش - که قطعا تاریخ آینده از او به عنوان یکی از بزرگترین جلادان و جنایتکاران بدنام یاد خواهد کرد -  خود را نمایده و فرستاده تام الاختیار خدای پدر برای نجات جهانیان می داند .

 

                 

داشتم فکر می کردم که چگونه زمانی سامری با یک گوساله ساختگی هزاران پیرو موسی کلیم الله را از توحید و معجزات واقعی به بت پرستی موهوم منصرف کرد و چگونه بلعم باعورا با عرفان و ادعیه و مستجاب الدعوه بودن و ادعاهای بلند بالا با حضرت موسی به رقابت و مخالفت پرداخت و به جنگ خدا و دین حق رفت و سرانجام در کنار فرعون ایستاد و چرا و چگونه دسته های کثیری از مردم ایران در زمان محمد شاه قاجار و ناصر الدین شاه عاشقانه دست در دست علی محمد باب ( پایه گذار بابیت )‌و حسینعلی بها (‌پایه گذار آیین ساختگی بهاییت )‌ گذاشتند و امروز جمع کثیری از ملیتهای مختلف با پشتوانه تخصص ها و ثروتهای فراوان از همین آیین ساختگی بی معنا و بی پایه دفاع می کنند .

 

   

                    

پس از مطالعات زیاد ، دیدم علاوه بر جو خرافه گرایی و خرافه پرستی ناشی از عوام زدگی و نشناختن دین حق و اصیل از منابع مستند و صحیح ، همین باب و بهاء علاوه بر قدرت سیطره خرافات و توهمات صوفیانه در جامعه و حمایت بخشهایی از حکومت قاجاری و حمایت سرسختانه روس و انگلیس ، شخصا نمایشگر خوبی بودند و انصافا جاذبه های کاذبی برای خود دست و پا کرده بودند و همیشه مشابهت های زیادی بین مدعیان دروغین امامت و ولایت و عرفان و کشف و شهود وجود دارد و خوش صدایی و چهره غلط انداز و تقلید لحن و اطوار بزرگان طریقت هم بشدت در عوام الناس تاثیر دارد . چیزهایی که کم و بیش در چهره و حرکات حسین کاظمینی بروجردی و مدل های دیگر مشابه او در شهرهای مختلف هم هست . که متاسفانه روز به روز امثال نامبارکشان در قالب ها و اشکال مختلف و متفاوتی تکثیر می شوند و جدای از کارهای ناقص امنیتی - انتظامی از لحاظ روانشناسی اجتماعی قضایا آبستن بحرانها و فتنه های بس خطرناک تری است که در پس پرده آتش زیر خاکسترند و ظاهرا این ابعاد اصلا برای مسئولین امر مهم نیست . به هر حال ، معضل ، معضل دین عاطفی غیر عالمانه و عوام فریبی و جهل های متراکم آمیخته با دیگر معضلات و آسیبهای  اجتماعی است .  این جهل جاهلان بود که علی را از معاویه و ابن زیاد نقابدار را از امام حسین (ع) تشخیص ندادند و چه مغزهای پوکی که برای آتش دوزخ آفریده شده و در دنیا نیز توپی برای بازی و سرگرمی منافقان و کافران زیرک است . همان طور که علم عالمان خیانتکار سبب عذابهای مضاعف اخروی است جهل و حماقت ابلهان و احمقان نیز عذاب مضاعف دارد .  بلکه این جهل جاهلان است که قدرت و نفوذ علم عالمان را خنثی می کند و ظلمت جهل را همه جا می گستراند . این کاسه های داغ تر از آش که به قول علی (ع) در نهج البلاغه همانند خوارج سگان دوزخند . اینان که زمینه ساز ظهور باب ها و بهاء الله های جدیدترند .

          «مارمولک»، کمال تبریزی           

                Go to fullsize image

              Go to fullsize image

   

 فیلم مارمولک را از یاد نبرده اید که یک روحانی نمای شیاد بیسواد ( همان سارق مسلح ضد فرهنگی ) چگونه لقمه های مقدسی به مردم عطا می کند که مشکل گشاست و معجزه آسا و زنان نازا را بچه دار می سازد ! و با همان ادا و اصولهای خنده دار سبب تحول اخلاقی جمع کثیری می گردد !!!! همیشه نباید یک مجرم را محاکمه کرد بلکه مشتریان و وکیل مدافعان او را نیز باید پیشتر و بیشتر محاکمه کرد . این همان مردم نادان بودند که خدایی فرعون را باور کردند یا به داستانهای عارفانه ساختگی برای رضاشاه و محمد رضا شاه پهلوی ایمان آوردند . جالب این که کاظمینی بروجردی هم در اعترافاتش می گوید : « وقتی مردم جاهل به من سواری می دهند ، چرا سوار نشوم ؟ » .

 

          از عوام است هر آن بد که رود بر اسلام داد از دست عوام
کار اسلام ز غوغای عوام است تمام
داد از دست عوام
دل من خون شد در آرزوی فهم درست ای جگر نوبت تست
 جان به لب آمد و نشنید کسم جان کلام
داد از دست عوام
غم دل با که بگویم که دلم خون نکند غمم افزون نکند
           سر فرو برد به چاه و غم دل گفت، امام
داد از دست عوام
در نبوت نگرفتند ره نوح نبی داد از این بی ادبی
در خدایی بنمودند به گوساله سلام
داد از دست عوام
به هوای نفسی جمله نمایند عقود آه از این قوم عنود
به طنین مگسی جمله نمایند قیام
داد از دست عوام
        عاقل آن به که همه عمر نیارد به زبان نام این بی ادبان
                              که در این قوم نه عقل است و نه ننگ است و نه نام
داد از دست عوام
نه بر این قوم نماید نفس عیسی کار نه مقالات بهار
   نه نسیم سحری بگذرد از سنگ رخام
داد از دست عوام
پیش جهال ز دانش مسرائید سخن پند گیرید ز من
                   که حرام است، حرام است، حرام است، حرام
داد از دست عوام

 

                            

                                  

                                     

ویژگی های خاص این شیاد کذاب عوام فریب را --که پیرو صدیقی برای جعفر کذاب* برادر امام حسن عسکری است -- نگاه کنید : متخصص در برگزاری جلسات داغ روضه و مداحی و سرکتاب بازکردن و حرز و دعاهای شفابخش دادن ( به طور شبانه روزی و حرفه ای ) . متخصص در تراشیدن القاب و اوصاف کمالیه جمالیه بی شمار ( تصویر بالا ) : ادعای نمایندگی کامل و تام الاختیار از طرف ائمه و خود را به تک تک ائمه چسباندن ؛ ادعای سخنگوی انحصاری اسلام اصیل و سنتی ؛ ادعای نمایندگی کل مظلومین و درماندگان ایران و جهان و پناهگاه ستمدیدگان عالم ؛ داشتن ریش بلند و عمامه بزرگ و چهره غلط انداز نوربالای ملکوتی (!!!) که شرط اصلی عوام فریبی است و به قول طلبه ها : الهیکل قسط من الثمن ؛ با مجموعه ای از گنده گویی های متنوع و صوت و لحن خاص و پیچ و تاب فنی در سخن ،ادا و اصول مراجع تقلید و عرفای بالله را درآوردن ؛ طرفدارانش در داخل و خارج او را آیت الله العظمی و حلاج دوران و حسین زمان نامیدند که گاهی جدی جدی هم در قالب « آقایم حسین» لباس امام حسین را بر تن وی می پوشاندند و حکومت جمهوری اسلامی را حکومت یزیدی می خواندند .   

     اى بسا زراق گول بى‏ وقوف              از ره مردان ندیده غیر صوف‏

     اى بسا شوخان ز اندک احتراف        از شهان ناموخته جز گفت و لاف‏

     هر یکى در کف عصا که موسى‏ام    مى‏دمد بر ابلهان که عیسى‏ام‏

     آه از آن روزى که صدق صادقان        باز خواهد از تو سنگ امتحان‏

     حرف درویشان بدزدد مرد دون          تا بخواند بر سلیمى ز ان فسون‏

     کار مردان روشنى و گرمى است       کار دونان حیله و بى‏شرمى است‏

     شیر پشمین از براى کد کنند            بو مسیلم را لقب احمد کنند

     بو مسیلم را لقب کذاب ماند            مر محمد را اولو الالباب ماند

 

    Faal-e Choob               

 

 جالب این که با این همه افراد صادق و فاضل و تلاشگر اسلام شناس ( از جمله فقها و نویسندگان و مدرسان و محققان و مخلصان و خیرخواهان و نیک اندیشان برجسته و ارززشمند )‌ در گوشه گوشه ایران و جهان ، به خیال خام کاظمینی بروجردی تنها مدل «اسلام سنتی » موجود در جهان همین است که این روضه خوان دروغپرداز دارد و بس . آیا غرور جاهلانه و خودستایی و جهالت از این بیشتر ؟ و جالب تر این که برای عالم نشان دادن خود از پدرش نقل می کند که امام خمینی (ره ) فرد بیسوادی بوده است ! ( چه پاسخ حکیمانه و دقیقی ! ) . حقا که از چنان پدری چنین فرزندی ! در حالی که فقاهت و اجتهاد و فلسفه و عرفان و ادبیات و سیاست و کیاست امام خمینی(ره) از دهه ۱۳۴۰ و بلکه پیش از آن بر عارف و عامی و مسلمان و کافر و ایرانی و خارجی کاملا آشکار بود و نمونه اش آثار بسیار غنی و پربار به جا مانده از آن روح پاک آسمانی است .

 

                                    

همین طرفدار اسلام سنتی غیر سیاسی نهایتاً کارش به بسیج طرفداران با قمه و قداره و قشون کشی علنی و دعوت طرفداران به قیام علیه حکومت اسلامی انجامید و معلوم شد خیلی هم سنتی و غیر سیاسی نیست . مخصوصا که پیراهن عثمانی در دستان سیاستهای ضد ایرانی و ضد اسلامی لژنشینان خارج و بازیگر خوبی برای رادیو تلویزیونهای سلطنت طلبان و نمایشگران سیاسی گردید . همان کسانی که از پیامبران تنها جرجیس را قبول دارند و از همه علما و فضلا و عرفا و مراجع تقلید فقط امثال کاظمینی بروجردی را . اپوزیسیون ضد انقلاب ، اسلام خاتمی را هم دمکراتیک نمی داند ، حالا اسلام سنتی از نوع عوامفریبانه و از جنس دعانویسی و فال بینی و رمالی این بزرگوار چگونه با دمکراسی سازگار گشته که طرفداران آزادی و دمکراسی یکصدا سنگ دفاع از کاظمینی بروجردی را به عنوان مرجع عالیقدر مدافع دمکراسی و حقوق بشر به سینه می زنند ، خدا می داند . البته فکر می کنم که شیطان هم خیلی خوب این راز را می داند. 

 مطالب مرتبط اینترنتی :

۱ . این هشدار را جدی بگیرید  لینک دوم

۲ . اعترافات کاظمینی بروجردی

۳ . فیلم اعترافات کاظمینی بروجردی در دادگاه

۴ . متن بخشهایی از اعترافات کاظمینی بروجردی در دادگاه

۵ . حضرت آیت الله العظمی کاظمینی بروجردی (ع) –مدیر عامل شرکت" اسلام غیرسیاسی"

۶ . به نام اسلام سنتی و به رسم اسلام ناب آمریکایی

۷. دستگیری با 1000 قبضه سلاح

۸ . نمایندگی خاص امام زمان (عج)

۹ . مریدپرورى و تکروى; سلامت: امامت

۱۰ . دوئل دولت مهدوی و حسن ابطحی

۱۱ . حجتیه در چالش گاه اندیشه اسلامی

۱۲ . دستگیری سید حسن ابطحی

۱۳ . روشهای نفوذ کاظمینی و مرید و مراد بازی

۱۴ . پاسخ مراجع به استفتاء درباره انرژی درمانی

۱۵ . ابطحی پدر و پسر : روشنفکر و مرتجع؟

۱۶ . سید حسن ابطحی و جریان بازداشت بخاطر ادعای ارتباط با امام زمان

۱۷ . هیئت علیه هیئت(قسمت اول)

۱۸ . هیئت علیه هیئت (قسمت دوم)

۱۹ . آسیب‌شناسی و آفت زدایی از مراسم عزاداری(قسمت اول)

۲۰ . آسیب‌شناسی و آفت زدایی از مراسم عزاداری  (قسمت دوم)

۲۱ . رویارویی نسل تازه مداحان با سوگواران سنتی

۲۲ . انتقاد صریح رهبر انقلاب از عوامگرایی مداحان

۲۳ . آیت الله بهجت شایعه تولد قاتل امام عصر(عج) را تکذیب کرد

۲۴ . نمونه های خرافات مشهور رسانه ای

۲۵ . مراسم حج "شیطان پرستان" به روایت تصویر

۲۶ . دروغ‌هایی که اینترنت به من آموخت    لینک دوم این مطلب

۲۷ . بررسی ماجرای مسخ قران وآتش گرفتن دختر هلندی

۲۸ . شایعات و خرافاتی که منشا آن اینترنت است

۲۹ .  امام جمعه قم: صدا و سیما خرافات را ترویج می‌کند

۳۰ . نگرانی از رواج خرافات در عزاداری‌ها

۳۱ . مداحی ‌؛ به نام نوگرایی به کام ویرانگری

۳۲ . مداحی از مسیر واقعی خودش دور افتاده است

۳۳ . پادرمیانی مداحان مشهور تهران

۳۴ . خرافات نتیجه مثبت هم دارد!  لینک دوم  

 

 

نقش تیپ و قیافه سازی مخصوص  برای بزرگنمایی عوامانه و عارفانه

 ---------------------------------------------

* جعفر کذاب برادر امام حسن عسکری (ع) فرد فاسدی بود که به طمع دستیابی به جایگاه و محبوبیت برادرش امام عسکری(ع) در نزد شیعه به عمّال حکومت کمک می‏کرد؛ به گونه‏ای که بر پایه نقل شیخ مفید بلا و مصیبتی نبود که بر بازماندگان امام عسکری(ع) وارد نگشت (  الارشاد/ ج 2/ ص 336.)  همان طور هم که می دانید سید بودن نیز به شرط فضیلت و تقوا و درستکاری و صداقت ،نشان کمال است ( البته کمالی غیر ارادی و غیراختیاری ) و بدون شرط فضیلت ،گناهی بزرگ و ظلمی فاحش به اهل بیت (ع) است .

فرشته های کوچک یا شیاطین موذی اس ام اس

                                                        

یکی از سوغاتی های  تلفن همراه برای ما اس ام اس( ( Short Message Servicهای زیبای آن است  . اس ام اس ها غالبا برای سرگرمی و تفنن به کار می رود ولی موارد مصرف بسیار متنوعی دارد : طنز و شوخی ، سیاسی ، تجاری _ تبلیغاتی ،  لیست کالاهای مورد نیاز همسر گرامی که  مرد خانه باید بخرد ، خبر دادن کم هزینه و فوری یک گرفتاری و مشکل و دردسر ( در شرایطی که زنگ زدن دشوار یا ناممکن است ) ؛‌ اطلاع رسانی خبری مفید ؛ که مضرش را‌ خلافکاران در قسر رفتن به موقع از چنگ ماموران دارند .  انواع تبریک و تسلیت ها از عروسی و جشن تولد و عید و میلاد تا بیماری و  سانحه و حادثه و وفات و از فراخوان فوری اعضای یک برنامه و گروه برای برگزاری سریع جلسه تا شایعه پراکنی و دروغپردازی های شاخدار . تبریک و تهنیت و شادباش یا تعزیت و تسلیت در مناسبتهای مختلف دینی و ملی و میهنی (‌ در عید غدیر خم بیش از 72 میلیون پیام کوتاه در یک روز ارسال شد که در دنیا یک رکورد مجسوب می‌شود) .

 

 اما بعضی ها تمام هنرنمایی و ظرافت بالا و خلاقیت فراوانشان را در ساخت و طراحی اس ام اس به کار می گیرند تا احساسات و نگرشهای ضد فرهنگی الواط  هم جنس باز یا علاقه مند به انواع انحرافات جنسی را خیلی عادی و به صورت شوخی و شادی و تفریح ، کم کم عادی و ساده و طبیعی و همگانی جلوه دهند و از زشتی و فساد آنها بکاهند . هرچند در شکل اولیه و ساده ، قضیه خیلی عادی و طنزی ساده و جالب توجه و مسرت بخش به نظر می رسد ، ولی می تواند در دراز مدت به تدریج به نابه سامانی های بزرگی در فرهنگ مردم و فاجعه و انحطاطی در روابط انسانی منتهی گردد . مخصوصا با توجه به این که ایرانی ها روزانه به طور متوسط 20 میلیون اس ام اس می فرستند .

 

طبیعی است که بخشی از فرهنگ ولنگاری و فساد و انحراف جهانی با ظرافت و دقت و آرام آرام از طریق همین پیام های کم حجم و کوچک و ساده ، بی صدا وارد ذهن و فکر و زندگی و اخلاق و منش و عملکرد مردم می گردد . خیلی ها اس ام اس را وحی منزل می دانند و بلکه بالاتر از سخن خدا و رسول و درک عقل و منطق و وجدان می نشانند و نتیجه آن که از هر اس ام اس آلوده و مبتذل و بلکه مغرضانه و ملحدانه (‌که دست انداختن خدا و پیامبر و فرشتگان و قرآن و اهل بیت و ..... دیگر است )‌ استقبال می کنند و ضمن تایید محتوای این قبیل اس ام اس ها ، آنها را یکجا و سریعا به دهها و صدها نفر ارسال می کنند و این را شیرین کاری و موفقیت و ابتکار عمل  بزرگی برای خود می دانند  .

 

                                         Inviare SMS

  بخش عظیمی از اس ام اس ها ترویج و تحسین روابط انحراف انگیز بین دختران و پسران است ( به اسم عشق و به رسم مسائل جنسی ) و در ولنتاین و ایام جشن و شادی و نیز در مراکز تفریحی و توریستی مختلط این اس ام اس ها غوغا می کند . در بسیاری از مدارس صدای معلمان و مدیران در آمده و می گویند دانش آموزان به جای درس و مطالعه ، در ساعات درس و تفریح گاه و بیگاه به هم اس ام اس می زنند و موبایلشان جامع المزخرفات است و کلکسیون همه نوع اس ام اس جنسی و مردم آزاری و موذی گری و عشقولانه  و عکس و تصویر و موزیکهای کمیاب جهان از صدای همه نوع انسان تا صداهای حیات وحش و آدم آهنی ها و موجودات فضایی . خلاصه شهر شهر فرنگه از همه رنگه . علاوه بر مدارس می توانید ادارات و کارمندان را هم به این لیست اضافه کنید و صحنه هایی را تصور کنید که کارمندان در غیاب مدیر کل و معاون و هیات رئیسه گوشه ای جمع شده اند و پیاپی برای هم اس ام اس یا بلوتوس می فرستند و قاه قاه می خندند . این قضایا تمامی ندارد .   

 

اس ام اس های نابه جایی که به علت ترافیک خطوط در جعبه مخابرات گیر می کند و دیر و نابه هنگام و مسلسل وار به دست مخاطب می رسد  خودش معرکه ای است .

 

یک نمونه آنها در باره یک عضو شورای شهر ما بود .

 

نمونه دیگر ، این بود که اخیرا در مشهد در حرم امام رضا (ع) خانم گرامی بنده هنگام خروج از حرم مطهر به دلیل ازدحام جمعیت و جدا بودن مسیر ورود و خروج خانم ها و آقایان و کثرت مسیرهای خروجی مفقود الاثر گردید و به موقع او را در خروجی معین نیافتیم و زنگ زدن به دلیل تراکم ارتباطات مخابراتی بی فایده بود و هرچه اس ام اس زدیم که ما فلان جا هستیم و تو کجایی افاقه نکرد و البته با تاخیر 20 دقیقه ای بالاخره ایشان را یافتیم و گفتیم با این همه اس ام اس چرا جواب ندادی و دیر بیرون آمدی ،‌ که او از اس ام اس ها اظهار بی اطلاعی کرد و فردا صبح زود در خواب بودیم که پنج شش تا اس ام اس رگباری به موبایل همسرم فرستاده شد و گفتیم کدام مردم آزاری است که این وقت اس ام اس می فرسد ، بعد دیدیم اس ام اس های خودمان است که دیشب به او فرستاده بودیم و الان به مقصد می رسید .

 

یک بار هم یک اس ام اس عاشقانه اشتباه از طرف یک خانم که به جای یک زن اشتباها به مرد بیگانه ای ارسال شده بود ، باعث طلاق وی شد .

 

جای آن ایمیل اشتباه طنز آمیز از عالم اموات خالی .

 

 آن اس ام اس بنزینی طنز توهین آمیز به دولت هم که همان شب های اول سهمیه بندی بنزین ساخته و به همگان ارسال گردید ، باعث شد خطوط مخابرات چهار پنج ساعت قطع شود .  

 

اس ام اس برای بچه ها هم می تواند خوب و جالب و در عین حال مخرب و  انحراف خیز باشد ، مخصوصا که بچه ها دور از چشم بزرگترها و گاهی در حضورشان به گوشی ها سرک می کشند و محتویاتش را کاملا تست می کنند .

                                    

                 

اس ام اس های حکیمانه و نغز و پر مغز و آرامش بخش هم البته هست اما با کمال شرمندگی اس ام اس های بی معنا و حماقت بار و تکراری و پوچ در پوچ و مشوش کننده ذهن و روان خیلی زیاد است . به قول جوانان عزیز اس ام اس باید خفن و با حال باشد : یعنی + 18 باشد و مرتبط با طنزهای جنسی داغ یا اولش عشقولانه و آخرش توهین و تحقیر باشد . اس ام اسی که ساعت دو یا سه نصف شب ارسال می شود و غرض مردم آزاری است . به هر حال اس ام اس امروز به یک رسانه تبدیل شده و بچه کوچک مظلومی است که می تواند سبب نشاط و شادابی و سلامت و موفقیت خانواده اش گردد یا این که دنیا را بر سر خود ودیگران خراب کند . بت بودن اس ام اس ها از این جهت است که می گویند در برابر این سیل هیچ کاری نمی شود کرد . اما جریان نیکوی اس ام اس های فرهنگی و سازنده و آمیخته با طنزهای پخته و سنجیده نشان می دهد که کید شیطان چنان هم قدرتمند نیست (‌ان کید الشیطان کان ضعیفا ) و نغمه های بی ارزش را می توان به راحتی خاموش کرد یا بی پاسخ گذاشت ......

                

علل رکود علمی و آموزشی دانشگاهها و مراکز آموزش عالی و افت تحصیلی

              

                                            نقشه جغرافیای علمی جهان: تولیدکنندگان دانش و علم 

Börner, Katy (2006). The Story of Science Maps. Network Science Conference, May 25th, 2006 (Indiana University, Bloomington)

 

1 . افزایش ساعات موظفی تدریس اساتید که فرصت مطالعه و تحقیق بیشتر را از آنان می گیرد .

 

2 . جزوه نویسی یا املا نویسی ( هستند اساتیدی که کتاب و جزوه هم ندارند و باید همه سخنانشان را نوشت و اکثر کلاس به میرزابنویسی می گذرد ) .

 

3 . فقدان مشوق های موثر آموزشی برای دانشجویان - به نظر می رسد چراغهای جاذبه علم و حکمت آموزی خاموش شده و علم حالت تشریفاتی و رسمی و احیانا تفریحی یافته است .

 

4 . رکود فکر و اندیشه و بحران سوال در فضای کلاس ها

 

5 . چند شغله بودن برخی اساتید و وجود دلمشغولی های غیر علمی متعدد ( اقتصادی ِ اجتماعی ِ سیاسی و ...)

 

6 . مسئولیتهای غیر علمی اساتید  .

 

7 . فقدان ارتباطات فرهنگی و تعامل موثر در روابط اساتید و دانشجویان - بین دانشجویان و اساتید رابطه چندان صمیمی یا استاد شاگردی وجود ندارد یا خیلی کم و نامحسوس است .

 

8 . وجود اشتغالات و دلمشغولی های کاذب پرجاذبه غیر درسی در میان دانشجویان ( تفریحات فراوان در حواشی درس با دوستان مذکر و مونث با عکس و آلبوم و تفصیلات - اس ام اس - موسیقی - اینترنت - چت - قول و قرارهای دوستانه و روابط عاشقانه و ... )  

 

9 . جدی نگرفتن تدریس از سوی برخی اساتید . اگر هم در مورد سبک تدریس برخی اساتید تازه کار یا پیمانی سخت گیری ها و حساسیت هایی باشد . اما اساتید رسمی هر گونه که تدریس کنند و یا حتی نکنند ، کسی جوابگو نیست . البته به شرطی که صدای دانشجویان در نیاید . البته اگر هم درآمد دانشجو مقصر و محکوم است نه استاد محترم . یک بار استادی با ۳۳ سال سابقه به من می گفت : تا کنون هیچ کس در مورد تدریس من نگفته که فلان جایش خوب یا بد است .  

 

10 . عدم حضور اثربخش اساتید در دانشگاهها ( مثلا استادی در کلاس به سوالات پاسخ نمی دهد و می گوید بماند برای آخر درس و آخر درس هم به سرعت کلاس را ترک می کند و به دانشجویانی که دنبالش می آیند می گوید : من ستاره دنباله دار نیستم ؛ درس فقط در کلاس است و بس ! یا اساتیدی که هیچ کس از ترس جرات نزدیک شدن به اتاقشان را ندارد)‌.

 

11 . فقدان حضور و غیاب منظم  دانشجویان . یک بار دانشجویی در جایی بیرون دانشگاه درگیری به وجود آورده بود و آمده بود از استاد گواهی بگیرد که من در آن ساعت در کلاس بودم  و ببرد در دادگاه و محکومیت طرف مقابل را اثبات کند و بگوید من سر صحنه اصلا حضور نداشتم و در کلاس داشتم درس می خواندم . یا در ساعات درسی که حضور و غیابی وجود ندارد هزار و یک اتفاق اخلاقی و غیر اخلاقی رخ می دهد که خدا می داند ....

 

12 . تمایل بسیاری از اساتید به تدریس بیشتر به جای آموزش بهتر و تحقیق بیشتر . گاهی حتی استاد ریاضی بیش از چهل واحد این دانشگاه و آن دانشگاه درس دارد و بعضا دیده شده که استاد ریاضی دو سه درس را در شش هفت جلسه تدریس کرده بعد وقت کم آورده صد صفحه را در یک دو جلسه سریع السیر و ناقص تدریس کرده و فهمیده نفهمیده کلاسها را تمام کرده و دانشجویان را فی امان الله رها نموده است .  

13 . بی اطلاعی دانشجویان از بازدهی و کارایی رشته انتخابی و آینده شغلی رشته مربوطه . که نمی دانند این درسها در کجای جامعه و کشور و جهان چه نقشی خواهد داشت و این امر ، انگیزه های درسی را به شدت پایین می آورد .

 

14 . کثرت بیکاری انبوهی از مدرک داران ( با مدارک کارشناسی  کارشناسی ارشد و دکترا ) در جامعه و عدم دستیابی به مشاغل متناسب با رشته هایشان . که سبب می شود دانشجویان با نا امیدی و سر به هوایی ، سرسری درس بخوانند و تصور کنند که اگر درسها را خوب هم که بخوانند آخرش باید بیکار بمانند و بیحاصلی پیشه کنند و درجا بزنند .  

 

15 . روش های غلط آموزشی اساتید ( سبک استاد محوری و سخنرانی و پر کردن و پاک کردن تخته سیاه ) و فضای فیزیکی بسیاری از کلاسها به همین منظور طراحی شده و به سبکهای دیگر اجازه فعالیت نمی دهد . بسیاری از اساتید درسها را مثل بذرهای آشفته در مسیر طوفان  می پاشند و می روند و کاری ندارند که این بذرها در خاک ذهن دانشجویان قرار گرفت یا نگرفت و جوانه زد یا به خار و خس تبدیل شد .

 

16 . روش های غلط اساتید در تصحیح اوراق امتحانی . این که حتما باید دو سوم دانشجویان در درس من بمانند تا سطح علمی من و درس من جا بیفتد و دانشجویان با ترسی که از درس من پیدا می کنند خوب و جدی درس بخوانند . ولی جالب این است که هیچ وقت معدل نمرات چنین اساتیدی از 11 - 12 بالاتر نمی رود و حاکی از آن است که علی رغم ادعای علمی بلند بالا فاقد روش تدریس کارسازند و در ایجاد انگیزه و تحرک علمی دانشجویان بسیار ناتوانند و این نقصها را به پیچیدگی و سختی و عالی بودن سطح درس خود نسبت می دهند . این اساتید ممکن است سطح علمی بسیار عالی داشته باشند اما مقدار علم و دانش و بینش و تحولی که به دانشجویان می بخشند در حد بسیار ضعیفی است و با این که گاهی برای تدریس مطالب وقت کم می آورند ، ساعاتی از کلاسها به خودستایی و ذکر خاطرات مربوط به شهرت و جاه و جلال استاد و سفرهایش سپری می شود .

 

17 . وفور استفاده از اساتید حق التدریسی که غالبا صلاحیت تدریس در دانشگاهها را ندارند و چون در استخدام دانشگاه نیستند ، احساس مسئولیتی در قبال دانشجویان و درس و آموزش بهتر حس نمی کنند و نمی توانند دردها و مشکلات دانشگاه را درک کنند یا برایش وقت بگذارند . این اساتید در جلسات آموزشی شرکت نمی کنند و تذکرات کافی را نمی شنوند . اساتید نیمه وقت دانشگاه آزاد هم چیزی در این مایه ها هستند .

 

18 . حاکمیت روش های آموزشی قالبی و کلیشه ای و فرسوده و ناکارآمد و غیرفعال و فقدان روحیه پرسشگری و علم محوری و تفکر گرایی در عموم دانشگاهیان (‌اساتید ؛ دانشجویان ؛ کارمندان ) .

 

19 . وجود اساتیدی که به دانشگاه تنها به عنوان محل امرار معاش یا کسب و حفظ پرستیژ نگاه می کنند و انگیزه علمی و فکری زیادی برای فعالیت کارساز ندارند و خودشان را برای تدریس بهتر به زحمت نمی افکنند .

 

20 . ضعف فرهنگی دانشگاه ها در حل مشکلات فرهنگی و ذهنی و روحی دانشجویان و ناتوانی در مواجهه به آفات متنوع ضد فرهنگی راه یافته از دبیرستانها و محیطهای بیرونی ( خانواده و محله و جامعه ) به دانشگاهها .در برنامه ریزی های فرهنگی دانشگاهها  که به نهادها و بخشهای مختلفی دردانشگاه ها مربوط می شود  ، سیاست فرهنگی منظم و مدبرانه دنباله داری به چشم نمی خورد که در راستای اهداف بلند نظام اسلامی باشد . خانم محترمی از استادان دانشکده فنی به من می گفت : دانشجویان در بدو ورود به دانشگاه از بس مشکلات حاد فرهنگی دارند که اساسا در حال و هوای درس و انگیزه ها و اهداف درسی قرار نمی گیرند و باید از آغاز  در مورد درس و مطالعه و اهداف آموزشی و مشکلات مربوطه به حد کافی توجیه شوند وگرنه درسها برایشان بی فایده است .  

 

21 . سیاست زدگی دانشگاهها که بیشتر به سال ها قبل مربوط می شود ولی عوارض آن به شکل دیگری (‌رکود سیاسی )همچنان باقی مانده است . این ذهنیت هنوز در ذهن برخی دانشجویان هست که به جای حساسیت های مطلوب درسی و علمی و فرهنگی سازنده کوچکترین مساله صنفی یا سیاسی و اجتماعی را به وسیله و بهانه ای برای در هم ریختن وضع دانشگاهها تبدیل کنند .

 

22 . حاکمیت سیستم نمره محوری (آن هم به سبک غلط )‌

 

23 . نگاه ابزاری و کمکی دانشجویان به دروس عمومی ( این که دروس عمومی برای وصله پینه دروس تخصصی و افزایش معدل و رفع مشروطی دانشجویان است )‌.

 

24 . انتخابهای بی مطالعه و شانسی و الابختکی رشته دانشگاهی ( گاهی در بعضی کلاسها بیش از نیمی از دانشجویان می گویند رشته خود را ناآگاهانه و بدون علاقه انتخاب کرده اند )‌

 

25 . فقدان فضای آموزشی کافی و وضع نامطلوب فضاهای آموزشی مطلوب و استاندارد

 

26 . جمعیت انبوه دانشجویان در کلاس درس ( حاکمیت کمیت بر کیفیت -  کاهش هزینه های دانشگاه به قیمت افت علمی دانشجویان )‌

 

27 . عدم ارجگذاری دانشگاهها نسبت به اساتیدی که تدریس بهتر و موثرتری دارند و به خاطر محبوبیت علمی و معنوی و نفوذ فکری ، دانشجویان را متحول می سازند .

 

28 .  کثرت دانشگاهها و مراکز آموزشی ای که به راحت طلبی و تنبل پروری و نمره دادن ارزان عادت کرده اند . وجود دانشگاهها و مرکز آموزشی خاصی که به سالن جشن و عروسی و تفریحات سالم و غیرسالم بیشتر شبیهند تا به دانشگاه . جالب این که ساختمان آموزشی و راه پله ها و کلاسهایش هم شبیه تالارهای جشن و عروسی می ماند و در راه پله ها جلو چشم مسئولان آموزشی و اساتید همه با هم مغازله و مذاکرات عاشقانه می فرمایند و اساسا ساختارشان این گونه است .  

 

29 . راه یافتن تنشهای تند بین قومیت ها و نژادها و گویش ها و مذاهب به دانشگاهها . متاسفانه این مشکل روز به روز حادتر می گردد . مثلا مشاهده می شود که دانشجویی که در دانشگاه درس می خواند در بیرون عضو گروههای سیاسی مسلح تندرو و تفرقه افکن است .  گاهی کم مانده که آدم به یاد اوایل انقلاب بیفتد که دانشگاه صحنه صف آرایی و سنگربندی و قشون کشی گروههای مختلف شده بود . گاهی این قضایا نه در دانشگاههای شهرستانها که در دانشگاه تهران هم کم و بیش مشاهده می شود .    

 

30 . فقدان وسایل کمک آموزشی در کلاسها . آموزش در بسیاری از کلاسهای دانشگاهها هنوز با گچ  و تخته سیاه رشدیه به همان سبک صد سال قبل پیش می رود و از رایانه و ویدئو پرژکتور و اپک و .... بسیار کم استفاده می شود و طبق معمول مشکلات مالی و اداری و فقدان امکانات کافی بهانه می شود . در برخی دانشگاهها کلاسها به محبس یا دخمه تاریکی می ماند و صندلی ها درب و داغان و در و دیوار پر از خاطرات و شعر و طنز . جلسه امتحان در برخی دانشگاهها واقعا زجر آور است : تاریک و بسیار گرم و همراه با سر و صداهای مزاحم بسیار و آزمونی که سه چهار ساعت طول می کشد .   

 

۳۱ . وضع شلوغ و آشفته و شلم شوربای اقامتگاه یا خوابگاههای دانشجویی که به هرجایی شبیه است جز خوابگاه دانشجویی . البته فضاهای عمومی خیلی از دانشگاه ها هم همین طوری است .

 

۳۲ . هیچ عاملی برای ادب آموزی و فرهنگ پروری و نظم بخشی به کارهای مربوط به دانشجویان وجود ندارد و این دانشجویان هستند که سر خود هر کاری خواستند می کنند . دانشگاه را اوایل و اواخر و اواسط ترم با توطئه های از پیش طراحی شده و سازماندهی شده به تعطیلی می کشانند و بهانه ها زیاد است : جشن آغاز سال تحصیلی ، مسابقه فوتبال ، طناب کشی بین دانشجویان ، اردوهای تفریحی و آموزشی ، رفتن به فرجه برای آمادگی امتحانات ( آن هم یک ماه مانده به تعطیلی ترم )  . سالها قبل هم که انواع تحصن و اعتراض و محکوم کردن و " آزاد باید گردد و اعدام باید گردد " بهانه های تعطیلی بود .

 

             

                    

ضمیمه اول : خاطرات و برخی از عکسهای سفرمان به زبان همسرم

یادگار نیشابور

آرامگاه‌ خیام

بر مزار حکیم عمر خیام نیشابوری به بنای یادبود این ریاضیدان شاعر می نگرم . مردی از اهالی فلسفه و شوخ طبعی های شاعرانه . در برابر مزاری سرد و خاموش ایستاده ام با سنگقبری بزرگ و سیمانی . کمی دورتر نیز عطار نیشابوری در این خاک کهن آرمیده است . برای دیدن مزار خیام باید ۳۰۰ تومان پرداخت و این مبلغ برای چنان شخص خردمندی بسیار کم است . تفکر شاعرانه خیام از یک سو یادآور تفکر خوشباشی اپیکوری است و صادق هدایت و فیتزجرالد و نهیلیسم و اباحی گری غربی با حواشی تزیینی عرفانی و الهی . از یک سو یادآور حافظ شیرازی و عرفان افلاطونی است با شوخ طبعی های شاعرانه و رندی های حافظی . البته به نظر برخی اکثر اشعار از شعرای سرگردانی است بی نام و نشان و برخی در دواوین متعدد دیگران هست و بسیاری از شعرهای خیامی هم به علی خیامی نسبت داده می شود که شخص دیگری بوده . جمعا حدود ۱۴ رباعی اصیل به حکیم نیشابوری نسبت داده می شود که برخی در مرصادالعباد هم آمده است . به هر حال این مرد بزرگ الهی چنان که استاد فقید محمد تقی جعفری در مکتوب خویش در باره خیام آورده از تفکرات خیامی و تردیدها و لذتگرایی های آن چنانی پیراسته بوده و چنان که سزاوار یک حکیم الهی است اندیشه های عمیقی در باب الهیات و مبدا و معاد داشته است .

آنان  که   ز  پیش   رفته اند   ای  ساقی

در  خاک   غرور  خفته اند   ای   ساقی

بیرون مزار خیام کودکی با ترازو در دست می خواهد ما را وزن کند . رئیس دانشگاه به کودک می گوید همه اینها ( جمعی از اساتید ) را به حساب ایشان (من) وزن کن . همه یک یک روی ترازو رفتند و به رئیس دانشگاه گفتم که اینها را خوب وزن کنید تا پس از مسئولیت اضافه وزن نیاورده باشند . رئیس دانشکده علوم پیشدستی کرده صد تومان به کودک داد . گفتیم : با این مبلغ نمی توان سخاوتمندی نشان داد . می خواهید برای همه بستنی بخرید  . من صد تومان دادم و چند تن دیگر نیز تشویق شدند و هر یک صد تومان به کودک دادند .

 

داشتم راههای بیابانی اطراف نیشابور را نگاه می کردم که چه بزرگمردانی از این مسیرها گذر کرده و رفته اند و و به دریا پیوسته و اینک در سینه خاک خفته اند  . از امام رضا تا خیام و عطار و ....

                                           زان پیش تر ای پسر که  در  رهگذری

خاک  من  و  تو  کوزه  کند  کوزه گری

***

من دیدم اگر ندید هر بی  بصری

خاک پدرم در کف هر کوزه گری

پاورقی اول : زندگینامه خیام