هدیه ای برای مهمانان نوروزی

هدیه ای برای مهمانان نوروزی

با حلول عید سال 1385 فصل دیگری از زندگی به روی من و شما گشوده می شود . خیلی ها شادی را از یاد برده اند . بسیاری دردمند و گرفتارند  و یا در بندهای گوناگونی اسیرند . برخی با تنهایی و برخی با جدایی و برخی با ناهمدلی ها و برخی با عشق های خاکستر شده روزگار می گذرانند و برخی از دردهای شدید جسمانی جدایی ندارند و  بعضی هم پیاپی آه و اندوه و حسرت دردناک می کشند . چه بسیارند ورشکستگان زندگی و چه بسیارتر « افراد پا در هوایی» که هنوز وارد زندگی نشده اند و در کانون هزار ابهام و دلهره از شغل و همسر و زندگی آینده ، به دریای تاریکی از مجهولات آینده می اندیشند و نمی دانند که قطار زندگی شان در کدام ایستگاه ها توقف خواهد کرد . درد بسیار است ؛ دریا دریا . اما می توان به روی درد ها لبخند زد . غم و غصه زیاد است ؛ اما سهم شادی از آن بیشتر است . انسانهای بد بسیارند اما خوبان بیشترند . بیایید همدیگر را ببخشیم . بیایید گلهای مهربانی را در مزرعه زندگی از نو بکاریم . بیایید واقعیات تغییر ناپذیر زندگی را بپذیریم و بیهوده برای تغییر آنها تقلا نکنیم  . بیایید ظرفیتمان را برای ساختن و تحول بخشیدن امور متغیر زندگی از نو بیازماییم . بیایید با کارهایی کوچک شادی های بزرگی در میان اطرافیانمان پدید آوریم . بیایید قبول کنیم که این تحمل بیشتر درد و رنج است که زندگی را معنا دار می کند و حقیقت شادی و نشاط را تفسیر می نماید . بیاییم همه با هم  از دخمه گذشته ها به در آییم و در فضای سبز تازه ای گام برداریم و هر روزی را تازه ترین روز عمر و آخرین فرصت زندگی تلقی کنیم و هر لحظه لحظه را قدر بدانیم . بیاییم هنگام تحویل سال دعای « یا محول الحول و الاحوال» را با معناتر بخوانیم و مطمئن باشیم که سر نخ همه خیمه شب بازی های زندگی و جهان تنها به یک دست توانمند بسته شده و او خدای مهربانی ها و شادمانی هاست . بیاییم تکرار مکررات را کنار بگذاریم . ذهنیت های سیاه  و سخنان یکنواخت و کسل کننده گذشته را جاروب کنان دور بریزیم . لحن گفتارمان را تغییر دهیم . در نگاه هایمان بازنگری کنیم . در سیر و سلوک کاروان زندگی تجدید نظر نماییم  و زندگی دیگری  را از نو در دفتر تقدیر رقم بزنیم  .  شاید ما گمشدگان اقیانوس پر تلاطم زندگی زورقی بیابیم و ساحل نجاتی بجوییم و به گوشه امن و آرامشی واصل گردیم .

****************************

 سال جدید را به همه شما دوستان و مهمانان و همسایگان اینترنتی این کلبه درویشی شادباش گفته ، از خدای توانمند بزرگ و دوست داشتنی ، از ته دل آرزومی کنم و با دعای مصرانه می خواهم که به حق محمد و آل محمد (ص) برای تک تک شما عزیزان عمری سبز و پربار ، دلی سرشار از عطوفت و پاکی ،  همتی والا و استوار ، گام هایی نیرومند و حکیمانه و هدفمند ،  عشق هایی دریایی و ماورایی ،  عواطفی زلال و صادقانه و گرم ، دوستانی ماندگار ، و روحی همیشه جویان و عطشان و چشمان و لبانی خندان و گریان عطا فرماید . خداوند به همه ما روزی نماید که با گذشت بیشتر ، طعم پیروزی را بچشیم و بیش از آن که انتظار مهرورزی داشته باشیم ، عاطفه بورزیم و لحظاتی بتوانیم با فراموشی خود به دیگران بیندیشیم و نفرت ها را به عشق  ، و جدایی ها را را به وصال ، و ظاهر سازی ها را به حقیقت تبدیل گردانیم . ما بخواهیم ، خدا هم خواهد خواست . ما می توانیم و خدا با ماست .      

گرایش های مختلف در دینداری

گرایش های مختلف در دینداری

دینداری معرفت گرای متعهد :   معیار اساسی دینداری عقلانیت و ایمان است . معرفت و ایمان دینی اگر اصلاح و تقویت شود ، همه مشکلات به طور بنیادی حل می شود . زیرا در تحلیل نهایی ، همه گرفتاریها مستقیم یا غیر مستقیم به ضعف در ایمان مذهبی یا نگرش های دینی باز می گردد .  باید نگرش دینی مردم متحول شود . دین ثابت و ازلی است اما بازسازی تفکر دینی ضرورت دارد . اگر منطق دینی ما اصلاح گردد ، رفتارها و اخلاق دینی هم اصلاح می گردد . مشکل این جاست که منطق ما دینی نیست . به جای خشم و عصبانیت و حساسی های عاطفی و بی ثمر  در امر به معروف باید نگرش ها و زمینه ها را اصلاح کرد و سطح فکر و ایمان مردم را تقویت کرد و حساسیت سازنده و عملی داشت . امر به معروف بر نهی از منکر مقدم است .  تحلیل شبهات و پاسخ گویی علمی آنها برای اصلاح تفکر دینی بسیار حیاتی است .  دین فراتر از زمان و مکان است ، اما برای هر عصری پاسخگو است و در هر دوره ای تازگی دارد . چرا که بسیاری از حقایق دینی ناشناخته مانده است . دین از عقل آغاز می شود ، و به قلب می انجامد . دین بعد از فلسفه و کلام با عرفان زنده می ماند و  اخلاق دینی و نیایش و پارسایی نیز در جامعه پاک و فضای سالم می تواند بقا و دوام داشته باشد . هرچند که افراد برجسته در علم و فضیلت و درایت جامعه را می سازند اما همگام با فرد سازی ، نظام سازی و مدل سازی و جامعه سازی نیز ضرورت می یابد . دین ، ضامن و حافظ همه حقوق مادی و معنوی بشر است . دین و حقایق آن اگر چنان که  هست شناخته و عملی گردد ، خواهیم دید که جامع همه آزادی ها و حقوق انسانی و حقایق و ابعاد برجسته همه مکتب ها و فلسفه هاست . 

ارزیابی :  این دیدگاه  ، اندیشه ای است توانمند و خلاق و راهگشا و پیشرو که اصالت و جامعیت دارد و می تواند پاسخگوی بسیاری از نیازهای فرهنگی امروز گردد . به شرط آن که به توانمندی تفکر دینی باور داشته باشیم . و سخن امام صادق (ع) را بپذیریم  که هرکس سوال نکند چیزی نخواهد دانست و هرکس چیزی نداند اندیشه نخواهد ورزید و هرکس که اندیشه نورزد ایمان نخواهد داشت  و هر که ایمان نداشته باشد دوزخی است . همچنین به شرط آن که یقین داشته باشیم ریشه های عمیق دین در نهاد جهان و اعماق وجود انسان و جامعه و تاریخ نهفته است و خورشید دین  هرگز غروب نکرده و نخواهد کرد . مگر آن که ما شایستگی خود را برای درک دین و دیندار زیستن از دست بدهیم . آنگاه ممکن است در جامعه ای یا گوشه جامعه ای خورشید غروب کند اما از هزار گوشه دیگر هزار خورشید طلوع نماید .

دینداری معرفت گرای مدرن : دین باید عصری شود . دین باید خودش را با زمانه تطبیق دهد . دین باید انسان مدار باشد . دین باید آزادی محور باشد و حقوق بشر را به رسمیت بشناسد و تکلیف و حق الله چیزی جز حقوق متقابل بشر نیست . دین بدون دمکراسی بی معناست و دمکراسی هم همان است که در غرب تحقق یافته . دمکراسی بومی و ایرانی و اسلامی بی معناست . مشکل اصلی در سیستم اجتماعی و حکومتی است و تقوای شخصی با سیستم ناکارآمد بی ثمر است . امروزه غرب از ما مسلمانتر است (!) طرح شبهات برای اصلاح تفکر دینی بسیار حیاتی است . گیرم که اکثر مردم  ظرفیت آنها را نداشته باشند و گمراه بشوند ، ولی بالاخره  مغز دو سه نفر تکان می خورد . معنویت و اخلاق و تقوا و حلال و حرام باید مطابق عرف بین المللی و شرایط جدید زندگی دستکاری گردد .  جوامع مدرن اخلاقی تر از جوامع سنتی هستند . چون حکومتی نظام یافته دارند و فرهنگی مقبول و جا افتاده برای همگان . 

ارزیابی : پیش فرض نادرست این تفکر افراطی  و یکجانبه نگر ، این است که اساس دین علمی و انسانی نیست و باید ما دین را علمی و انسانی سازیم . در حالی که خود این سخن تناقض آمیز است . اگر اصل دین انسانی و علمی نیست مگر با تحلیل های درست یا غلط می توان آن را اصلاح کرد . باید گفت که اصل این پیش فرضها نادرست است و اساس دین ، الهی و فطری و انسانی و علمی است ، چرا که برآمده از علم و قدرت و رحمت و حکمت  بی پایان خداوند بی نیاز است و اگر نقصانی باشد  ، در افرادی است که شرایط لازم و مقدمات درست درک دین را کسب نکرده اند و از پشت شیشه های تار و کبود و عدسی های محدب و مقعر ، حقایق دین را وارونه و نادرست می بینند .  این تفکر ، اصالت و حقانیت و جامعیت و نو بودن پیام دین را نادیده می گیرد و  دین را موجودی ضعیف و بیمار تصور می کند و در پی آن است که با تزریق مواد نیروزای غیر مجاز از مکاتب و اندیشه های التقاطی و غیر الهی به دین الهی ، آن را با زمان و انسان امروز هماهنگ  گرداند . در واقع چنین تفکری بر آن نیست که دنیا را دینی سازد ، بلکه دین را دنیوی می سازد و  آن را در کام اندیشه های دنیوی به تحلیل می برد و با همه بحثهای به ظاهر شیرین و علمی ، تعالیم اصیل دینی به حاشیه می رود و از صحنه زندگی حذف می گردد و به قول جلال آل احمد ،  با روشنفکرانه ترین و علمی ترین تحلیل ها ، استعماری ترین اندیشه ها را عرضه می دارد .   

دینداری ظاهر گرا : توجه بیشتر به شعائر اسلامی ( آن هم تنها شعائر ظاهری ) ، اهتمام وافر به ریش و قیافه و لباس و مراسم مذهبی از اصول و فروع دین و نماز و روزه هم مهمتر است . زدن ریش فسق و فجور و نشانه کفر و از بی نمازی بدتر است . تبدیل چادر به مانتو فسق و فجور و بارزترین نشانه بی دینی است . شرکت نکردن در نماز جمعه و جماعت نشانه فسق و فجور و نفاق است .کمک کردن به کسی که نماز نمی خواند ، به منزله به قتل رساندن چهل پیامبر است . ذکر زبانی بسیار بیشتر از ذکر قلبی حائز اهمیت است  . نرمش و مدارا و لطف و گذشت با بندگان خدا اصلا مهم نیست .  اگر ظواهر درست شود هیچ مشکلی وجود نخواهد داشت . اخلاص درونی و خداترسی و عدالت و مدارا با بندگان خدا خیلی مهم نیست یا معیار نیست  . معرفت دینی و اعتقادات درست مذهبی خیلی مهم نیست . مطالعه و پرسشگری و عقلانیت معنایی ندارد . عقل غیر از نماز و روزه چه می تواند باشد . اصلاح نظام و سیستم دیگر چه صیغه ای است . فرهنگ سازی دیگر چه تعبیر مسخره ای است .  اگر ظاهر فرد اصلاح شود همه چیز اصلاح خواهد شد ؛ بقیه اش دیگر کشک است و اگر ظاهر فرد بد باشد همه چیز او خراب است و هر خوبی هم که داشته باشد باد هواست  . ایمان و تقوا و مسلمانی هرچه هست امری ظاهری است و از ظاهر هر کسی کاملا معلوم است که چه کسی مسلمان است یا فاسق و فاجر و منافق و کافر و جهنمی .

ارزیابی :  این تفکر بیش از حد ظاهر گرایانه است و ابعاد اخلاقی و عرفانی دین را از یاد می برد و فراموش می کند که در هر کار دینی باید انگیزه و نیت الهی باشد و آن هم حاصل آزادی و اختیار و تفکر دینی و انتخاب برتر فرهنگی است و دین تنها با حفظ و اصلاح ظواهر نمی تواند انسان و جهان را نجات دهد . اگر چه اصلاح ظاهر مقدمه اصلاح باطن است ، اما خیلی از اوقات کار بالعکس نیز می شود . مثلا در انقلاب اسلامی ایران کم کم با تغییراتی که در اندیشه ها و نیات و فرهنگ و تفکر مردم انقلابی صورت گرفت  ، سالها طول کشید که این تحولات در ظاهر نیز خود را نمایان سازد  . از ظاهر چهره بسیاری از انقلابیون - که در تصاویر تلویزیونی آن روزگاران هویداست - اصلا نمی توان به افکار و اندیشه های دینی و انقلابی مردم در اوائل انقلاب پی برد . حفظ ظواهر و شعائر ( از جمله ظواهر چهره و زندگی)  از سنن پیامبر اکرم (ص) است و نماز و روزه ارکان مسلمانی است ؛ اما حفظ معنویت و اخلاص و ایثار و خداترسی و مردم دوستی و خیرخواهی و گذشت و انصاف و عاطفه  نیز از سنن پیامبر است . به هر حال ،  اگر تنها معیارهای ظاهری مورد نظر  باشد ، خوارج با آن عبادات و طاعات مشقت بار و توجه به مستحبات ، می باید از  یاران صدیق امیرالمومنین (ع) به خدا نزدیک تر باشند ، در حالی که بازیچه شیطان بودند و طعمه دوزخ و قاتل علی گشتند .

دینداری دنیاگرا : دین خیلی خوب است ؛ چرا که ضامن لذت و شادی و موفقیت های دنیوی است . با دینداری بازار و کار و کسب مان رونق می یابد . به برکت نماز و روزه ثروتمان چند برابر می شود و با سحرخیزی کامروا می گردیم  . اگر دیندار باشیم مردم به ما زن می دهند و ثروت و قدرت را به ما می سپارند . اما اگر دینداری سودی نداشته باشد ، چرا باید دیندار باشیم و کفر را ترجیح ندهیم ؟ در دینداری باید  اهل حساب و کتاب بود ؛ مثلا  نماز حتما باید به نشاط و تمرکز فکری و سلامت جسمی ما کمک کند . روزه  گرفتن نیز علاوه بر تعادل غذایی و  تنظیم متابولیسم بدنی ، برای چاقها نوعی رژیم غذایی است و برای لاغرها نوعی لذت از غذاهای متنوع ماه رمضان . اسلام بر ازدواج دائم و موقت تاکید دارد چرا که کاری لذت بخش است .  امام حسین (ع) مایه برکت برای خیلی ها بوده است . چه اشکالی دارد که مسجد  در عین نماز و نیاز به محلی تبدیل شود که خادم و قاری و مداح و چند تن دیگر از آن نان بخورند . آن هم نان حلال . اگر ما به خاطر ظواهر مسلمانی به نان و نوایی هم برسیم مگر گناه کبیره کرده ایم ؟ هر کار دینی باید به نوعی به افزایش سود و منفعت ــ آن هم از نوع زودرس و دنیوی ــ منجر گردد .  در غیر این صورت باید بی دینی را ترجیح داد . هر دستور دینی و هر تعلیم مذهبی تنها باید با معادلات طبیعی و حسی دنیوی تحلیل گردد نه با تحلیل ها و دلایل عقلانی و معنوی و عرفانی و اخروی .

ارزیابی :  علی رغم برخی تعابیر و تفاسیر نامناسب بن مایه این این تفکر تاحدی درست است . مگر ممکن است دین حق و الهی جز برای موفقیت همه جانبه انسان ها آمده باشد ؟  البته که دین هزار بعد سازنده و مثبت و مفید دارد و در افزایش لذت و روزی و شادی و موفقیت انسانها قطعا تاثیر دارد . دین نیامده که شادی و لذت و آسودگی را به درد و رنج و گرفتاری و آه  و ماتم بدل کند اما خیلی فرق است بین دین محمد و علی و ابوذر و سلمان فارسی و بلال حبشی که در شعب ابی طالب و در غربت ربذه و زیر سنگ داغ « احد احد » گویان  خدا را بر قدرت و لذت و ثروت و شهوت ترجیح دادند و دین حق پیروز گشت  . و حسین بن علی که رنج سفر و جهاد و شهادتی خونبار زیر سم اسبان و تکه تکه شدن پیکر و زجر و اسارت خانواده و آل البیت را به همراه داشت تا دین پیامبر با عدالت و سیاست و زهد و تقوای نبوی و علوی ماندگار گردد تا دینداری کاسبکارانه و منفعت اندیشانه که از دین تنها ابعاد سود و منفعت و لذت بخشش را بخواهد و از دین برای دنیا خواهی و اهداف مادی به عنوان یک وسیله استفاده کند . البته اگر انگیزه الهی و خالصانه باشد ،‌ این همه برکات مادی و معنوی و بسی بیشتر نیز در پی خواهد بود اما ممکن است دین دنیوی  ، تاجرمآبانه و ریاکارانه و منافقانه باشد  و نهایتا سر از کاخ سبز معاویه و کنیزکان و اسبان و طلاها و قصرهای طلحه و زبیر و زید بن ثابت و هوسرانی های شاهان و شیوخ دنیاپرست و شهوت باز  برخی کشورهای اسلامی در  آورد  . ایمان و دینداری تجارت نیست و اگر هم باشد تجارت معنوی و اخروی است و دکانداری از راه دین دینداری نیست . بلکه مصداق دین به دنیا فروختن است . اگر سودگرایی و منفعت محوری و لذت باوری معیار اصلی دینداری باشد حتما باید دینداری حاکمان دنیاپیشه هوسباز  بنی امیه و بنی عباس خیلی پر رونق و عالی باشد . در حالی که به تعبیر علی (ع)آنان از دین تنها نامش را داشتند و از قرآن الفاظش را و دینشان وارونه بود نه دین حق . اگر کسی تصور کند که دین آمده که هوسبازی انسان ها و لذت گرایی آنها را بیش از پیش تحریک کند نه دین را درست شناخته و نه محمد (ص) را ‌و نه عیسی مسیح (ع) را .

دینداری حدیث گرا :  دین فقط از مردم  اطاعت محض می خواهد . مگر با عقل می شود از اسرار الهی و حکمت دینی سر در آورد . مگر دین چیزی جز طاعت و تسلیم و بندگی است ؟ هر نوع چون و چرا در دین نشانه نفاق و ضعف ایمان است .  تفکر و چون و چرا و اندیشه در حکمت ها و اسرار دین آدمی را به کفر می کشاند . نه تنها فلسفه (که دانش ملحدین است )، منطق و حتی علم کلام هم می تواند شیطانی باشد . اهمیت احادیث بسیار بیشتر از قرآن و عقل است . گرچه  عقلا  پیامبر در طی عمر شریفش مثلا بیش از صد هزار حدیث نداشته باشد ، اما چند میلیون حدیث از پیامبر نقل شده ،  همه را باید بدون مطالعه پذیرفت . هرچند در میان آنها تعداد اندکی حقیقتا سخن پیامبر باشد . اما چون حدیث است و بالاخره در کتابی قدیمی نقل شده ، باید چشم و گوش بسته و بی چون و چرا همه آنها را پذیرفت تا ایمان مان حفظ گردد . پذیرش احادیث آشفته و متناقض و خلاف عقل یا خلاف قرآن ، خودش نوعی ایمان عالی است که نصیب هرکسی نمی شود . زیرا پذیرش احادیث جعلی که خیلی بهتر از پذیرش سخنان کفار و ملحدین شرق و غرب است . هر چند احادیث در مدح و فضیلت یزید بن معاویه و ابوسفیان باشد باز هم مفید است .  لازم نیست فلسفه دین و ارزش و فواید تعالیم دینی و دلایل آنها به مردم بیان شود ،  چون تنها فلسفه دین تعبد و تسلیم و تقوا و خداترسی است .

ارزیابی :  شکی نیست که همه تعالیم  نبوی و عترت طاهره ، نهایتا به شکل حدیث حفظ شده اند و اهمیت منابع حدیثی کمتر از عقل و قرآن و عرفان نیست و خود قرآن بارها مردم را به سخن پیامبر ارجاع می دهد ،  اما سخن در تفکر حدیثی و نقلی و نقالی محض و بدون تحلیل است ، نه در خود حدیث ها. طلاهای ناب و الماسهای بی نظیری در احادیث وجود دارد که گنجینه حکمت و فلسفه و عرفان و تجارب موفقیت آمیز انسان های کامل است و رهگشای دین و دنیا و ابدیت . سخنانی که نظیر آنها در هیچ مکتب شرقی و غربی یافت نمی شود  ؛   اما متاسفانه برخی غث و ثمین را با هم به دوش می کشند و بدون نقد و بررسی احادیث ، هر حدیثی را نقل می کنند . در حالی که مثلا خیلی فرق است بین احادیث کتب وزین و ارزنده ای مانند اصول کافی و تحف العقول و نهج البلاغه و  غررالحکم و برخی دیگر از کتب حدیثی که همه گونه سخنی در آنها یافت می شود و متاسفانه برخی افراد کم ذوق بی فکر ، بدون هیچ ملاحظه ای در مهم ترین رسانه ها و سخنرانی ها و کتب منتشره ، بر همان ها تاکید می ورزند و افرادی به گمان این که همه آنها اصیل و دینی است ، یکجا یا اصل و فرع دین را منکر می شوند یا مثل رشاد خلیفه که خود به هلاکت رسید اما در سایتی که برای او راه انداخته اند همه احادیث را یکجا رد می کنند و اساسا همه احادیث را شیطانی می دانند . در صورتی که رد سخنان نبی و وصی و اولیای الهی رد سخن و خواسته خداست و نباید تر و خشک را با هم سوزانید ، بلکه باید نکته سنج بود و احادیثی را که با قرآن و عقل سازگارند ، از سایر احادیث متمایز کرد .  خوشبختانه کتب بسیاری در باره احادیث جعلی تالیف شده که می تواند راهگشا باشد .

فلسفه بمب گذاری و عملیات انتحاری در حرم معصومین(ع)

 

           فلسفه بمب گذاری و عملیات انتحاری در حرم معصومین(ع)

1 . خطرناک بودن نام ائمه (ع) : یاد و نام علی و فرزندان علی و حسین بن علی ، حماسه ساز و بذر عدالت و فضیلت است و هر جای دنیا پرچم حق خواهی بلند شده ،‌ با نام آل علی و حسین بن علی بوده است ؛‌مگر انقلاب ایران جز با نام حسین و عاشورا شکل گرفت . باید این یاد و نشان ها با بمب های چند صد کیلویی محو شود .

 

2 . خطر ناک بودن زیارت : زیارت مظهر عشق و معنویت و صفا و پاکی و حرکت به سوی محبوب است و عشق و اشک خطرناک است و باید شعله های عشق و چشمه های اشک را با سیلاب خون و کشتار وسیع خاموش کرد .

 

3 . خطرناک بودن پناهگاه اهل بیت : معصومین اگر چه حضور فیزیکی ندارند اما از روزگاران قدیم تا کنون شخصیت و سیمای معنوی و نورانی آنان و حرم مطهرشان پایگاه و پناهگاهی بس محکم و استوار و دلگرمی بزرگی برای مردم عراق در این روزگار مرگبار و فاجعه آفرین است و باید آخرین پناهگاه مردم عراق یعنی عتبات عالیات با خاک یکسان گردد .

 

4 . ضروت دلشاد ساختن آمریکایی ها و انگلیسی ها : ویران کردن حرم امام هادی و پرتاب موشک به دیواره حرم امیرالمومنین و عملیات انتحاری در حرم امام موسی کاظم و کشتار خونبار آیت الله حکیم و یارانش می تواند انگلیسی ها و آمریکایی ها را بسیار شادمان سازد . تنها دلخوشی آنان در عراق همین آتش بازی هاست و البته فواید بیشمار دیگری نیز برایشان دارد ؛ ‌مانند به جان هم انداختن مسلمانان و ایجاد جنگ فرقه ای . خیلی کم اتفاق افتاده که بمب گذاری ها و عملیات انتحاری در کنار مقر انگیسی ها و آمریکایی ها صورت گیرد و حتما باید در مراکز مهم شیعیان باشد . سیاست کم هزینه انگلیسی ها همیشه این بوده که ریسک نکند بلکه مسلمانان را به دست خودشان قتل عام کند .

  

« ژنرال «جیمز متیس»، فرمانده تفنگداران دریایی در «کانتیکو» (ویرجینیا) که قبلاً نیز فرماندهی این نیروها در عراق و افغانستان را برعهده داشت، در کنفرانسی در «سن دیگو» پیرامون جنگ علیه تروریسم گفت:«در واقع، جنگیدن خیلی جالب و سرگرم کننده است. می دانید، واقعاً لذت بخش است»، و افزود:«شلیک به برخی افراد جالب و سرگرم کننده است. به شما صادقانه می گویم، جنگیدن را دوست دارم.» پنتاگون نیز جیمز متیس را شجاع ترین و پرتجربه ترین فرمانده نظامی ارتش خواند » .

 

 

                                                       

                                                                                                                          

  5 . ضرورت دفاع از یزید و آل ابوسفیان : اکنون اگر حسین بن علی زنده نیست تا در کربلا به خاک و خون کشیده شود ، 1030 زایر شهید حرم امام موسی کاظم می تواند جایگزین شهدای کربلا گردد تا آمریکایی ها اثبات کنند که یزید همچنان پیروز است . اگر دیگر از رقیه خبری نیست ، صدها طفل خردسال تکه تکه شده عراقی و آن کودکی که در راه بازگشت از مدرسه به وسیله عملیات انتحاری یک آدمک که عروسک کوچکی از ابن ملجم است به شهادت می رسد ، فریاد میلیونها رقیه و زینب زنده جهان امروز را در همه جای عالم طنین انداز می سازد .  اما جالب تر این که راز جاودانگی تشیع در همین شهادت هاست و با ریختن خون حسین هاست که پرچم کربلا در چهار گوشه دنیا به اهتزاز در می آید و یزید نفرین شده همیشگی تاریخ بشری می گردد .

 

6 . ضرورت دفاع از دمکراسی و آزادی بیان : بهترین راه دفاع از آزادی بیان  دفاع از روابط نامشروع و تمسخر پیامبران است و ساختن فیلم های اهانت آمیز برای حضرت عیسی و باید مردم عقب مانده عراق را با بمب های ده تنی و موشک های کروز  و هلیکوپترهای آپاچی و بمب های مهیب و عملیات انتحاری بیدار نموده و به سوی دمکراسی هدایت نمود . این تنها راه مبارزه با تروریسم است . این تنها راه درک عظمت رئیس جمهور آمریکاست . البته نویسنده منتقد هلوکاست را با غل و زنجیر به سیاهچال انداختن و روژه گارودی را محاکمه و جریمه کردن برای انتقاد از صهیونیسم سیاسی نیزشکل دیگری از آزادی بیان است .  

 

7 . ضرب شست نشادن دادن به شیعیان : این بمب گذاری ها و عملیات انتحاری بهترین راه ساکت کردن شیعیان و زهرچشم ستاندن از آنان است .البته جالب این است که یزید وقتی با سی هزار لشکر خونریز بر سر حسین بن علی آتش می ریخت ، همین فکر را در سر داشت ؛‌اما اکنون حتی گورستان پوسیده اش هم ناشناخته مانده و از همه پنجره های دنیا صدای « حسین حسین و یا حسین » رساتر و  بیشتر از گذشته به گوش می رسد . به همین دلیل بود که امام خمینی پس از ترور آیت الله مطهری گفت : « بکشید ما را ملت ما بیدارتر می شود » . نیز گفت : « امروز خون حسین بن علی خون همه ملت های اسلامی را به جوش آورده است » .

 

8 . نابودی مظاهرشرک : تکفیریون و از جمله طرفداران بن لادن و دستیارش زرقاوی تنها مشرکان دنیا را شیعیان می دانند و معتقدند اگر  مراکز شیعه نابود شود ، شرک از روی زمین برچیده می شود .جالب این که برخی از همین خوارج مسلکان پیامبر را متهم به بی عدالتی کردند و ابن ملجم نیز علی را عامل فتنه و کافر نامید و به شهادت رساند و متوکل عباسی مرقد حسین بن علی را شخم زد و در آن کشاورزی راه انداخت ؛‌ اما علی ماند و توحید ناب را در جهان گسترش داد و آن باغ و گلستان مرقد حسین شکوفا شد و مرقد حسین به قلب میلیون ها تن انسان عاشق شهادت در سراسر دنیا منتقل گردید . آن روزگار کهن نیز وقتی یزید به روی حسین شمشیر می کشید ، می بایست او را کافر و مشرک بنامد و این کار را کرد و فتوای قتل حسین را از شریح قاضی گرفت ؛‌ اما جالب تر این که حسین بن علی در آسانه شهادت ، اشهد ان لا اله الا الله می گوید و بر مسلمانی و اخلاص و ایمان خود به خدا تاکید می ورزد تا حرامزادگان بد سرشت دیگر پس از این خداباوران مخلص را مشرک ننامند و پرچمداران توحید را کافر نخوانند . از همه جالب تر این که در همیشه تاریخ مرقد ائمه معصومین بزرگ ترین مرکز نماز و نیاز و دعا و اعتکاف و توحید و توکل و اخلاص و خداخواهی واقعی بوده است و خواهد بود .

 

9 . تخریب چهره حکومت مردمی عراق: این جنایات همه با برنامه ریزی وزارت اطلاعات (استخبارات) عراق صورت می گیرد که مسئول آن یک بعثی است و زیر نظر سیا و مستقل از دولت عراق کار می کند و جالب این که هیچ مسئولیت قانونی هم ندارد . از طرف دیگر وزیر کشور سنی و وزیر دفاع شیعه ، خیلی خوب نظم کشور را کنترل می کنند ؛ اما این اصلا خوب نیست ؛ چون خواهند گفت شیعه و سنی با کمک هم بدون نیاز به اشغالگران در اداره کشور موفقند ؛ اما انفجارها و کشتارها و عملیات انتحاری و تروریستی می تواند ناتوانی دولت دینی را اثبات کرده و ضرورت وزیران لائیک و حکومتی دست نشانده  آمریکا را مطرح کند . روز قبل از انفجار حرم امام هادی در سامرا وزیر خارجه انگلیس در عراق پشت درهای بسته در تدارک یک شوک عمومی بود و البته سفر او هیچ ارتباطی به انفجار اخیر نداشت (!!) .

 

10 . جدا کردن اهل تسنن از ائمه معصومین : عشق به ائمه معصومین مخصوص شیعیان نیست . سالانه هزاران سنی به زیارت امام رضا می شتابند و در عزاداری امام حسین شرکت می کنند و جالب این که خدام حرم امام هادی که دست و پایشان توسط تروریستهای خون آشام بسته و زندانی شده بودند ، سنی هستند . اما با انفجار در حرم ائمه و عملیات انتحاری در مراکز مذهبی شیعیان ، انگشت اتهام به طرف اهل تسنن نشانه می رود و اگر چند نفر از ماموران مخفی انگلیس در عراق چهار نفر احمق مجنون متعصب از همان جنس تروریست های حرم امام هادی را وادار کنند که به طرف چند مسجد سنی تیراندازی کنند ، سریال آمریکایی تکمیل می شود و دشمنی با اشغالگران به جنگ داخلی شیعه و سنی می انجامد که برای صهیونیست ها بسیار شیرین و دلچسب بوده و به معنای ضرورت ادامه حضور اشغالگران در عراق است .