آدم ها و عالم ها

                                                                                                                             

آدم ها و عالم ها

آدمها هم برای خودشان دنیاهای عجیب و غریبی دارند . هر آدمی برای خود دنیای مستقلی است با آفتاب و مهتاب و آسمان و آب و هوایی متفاوت و رنگ ها و آهنگ هایی منحصر به فرد  . آدمها زیادند ؛ اما بعضی از آنان بیشتر از بقیه در کوچه و خیابان به چشم می خورند :  

 

1 . آدمهای تاریخی : همیشه در دهه های گذشته عمر خود زندگی می کنند و با درگیری ها و مشکلات و یا خاطرات تلخ و شیرین آن دوره ها و حسرت های گوناگون روزگاران گذشته سر و کله می زنند و هر کسی را هم که می بینند و با هر کس حرف می زنند در قالب همان دوره های گذشته زندگی خودشان است . گویی آدم ها و عالم ها چدن و فولاد یا فسیل هستند و همگان در خاطرات کودکی و جوانی آنان زندگی می کنند و زمان و شرایط هیچ تغییری نیافته است .  اینها چون نمی توانند خودشان را با وضع فعلی زندگی تطبیق دهند ،  دیگران را با گذشته خود تطبیق می دهند و همه چیز را به هم می ریزند . فکر می کنند همه جوانان و پیران امروز همان جوانان و پیران زمان خودشان هستند . مرتب می گویند : ما که جوان بودیم اصلا از این حرفها نبود . پس این جوان ها چه مرگ شان شده ؟ اینان  آدمهای پر حرفی هستند که فقط چند نفر آدم کر و کور  می خواهند که بدون هیچ حرف و حدیثی مانند بز اخفش صم بکم به همه وراجی هایشان گوش دهند و وسط حرفها مرتب فهمیده یا نفهمیده سر بجنبانند ، که بلی کاملا درست می فرمایید !!! اینان هیچ وقت نشده که خودشان را جای جوانهای امروز قرار دهند و از چشم آنها به دنیا و زندگی نگاه کنند و دردها و محدودیت ها و فشارهای آنان را درک کنند و همیشه تنها بلدند که به جوانها غر بزنند و آنها را دست بیندازند و با انواع تعابیر مورد توبیخ و تمسخر قرار دهند .

 

2 . هنرپیشه ها : آدمهایی بیش از حد شوخ طبع و طناز . گویی همیشه سر صحنه اند و رل بازی می کنند و هیچ وقت جدی و شوخی شان معلوم نمی شود . عشق شان شوخی است . ازدواج شان شوخی است . طلاق شان شوخی است . درس شان شوخی است . کار و بیکاری شان هم شوخی است . دعوا و آشتی شان هم شوخی است .  هیچ چیز جدی برایشان وجود ندارد . همه اتفاقات زندگی را یک رشته شوخی و بازی های دنباله دار می دانند .  در نگاه اینان مرگ و زندگی سراسر یک شوخی بزرگ سریالی است . همه چیز را ریشخند می کنند و خودشان هم یک طنز تراژدیک هستند  ( در این جا مقصود از هنرپیشه ها  ، هنرپیشه های واقعی زندگی است نه هنرمندان سینما . هر چند که اینها نیز برای خود عالمی دارند عجیب تر و غیر عادی تر از بقیه اند) .

 

4 . مترسک ها و مانکن ها : اهل قر و فر و شکلک درآوردن و ادا و اطوارند و متخصص در ناز و کرشمه های متنوع . عروسکهای متحرک اند . جز قیافه های پفک نمکی و ریخت من در آوردی هیچ چیز دیگری نمی شناسند . اگر درست دقت کنید به جز استخوانهای اصلی بدن تقریبا همه وجودشان قلابی و ساختگی است : از دماغ و ابرو و پلک و موهای سر گرفته تا ناخن های دست و پا .  یک روده راست در شگمشان یافت نمی شود و همه چیزشان غیر عادی است : نگاه کردن شان عجیب . راه رفتن شان عجیب و .....  چهار ساعت قبل از بیرون رفتن و چهار ساعت بعد از برگشتن به خانه با سر و صورت خود ور می روند . معمولا دوست دارند مثل مترسک سیار پس از خیابان گردی و پرسه زنی دربازارها ، همانند مجسمه میدان در محل خاصی نصب شوند تا مورد بازدید علاقه مندان قرار گیرند و در غیر این صورت به بازرسی سر و وضع رهگذران مشغول می شوند . اینان معتقدند شخصیت هرکس قیمتی دارد و آن هم به ریخت و قیافه و مقدار آرایش صورت و رنگ و مدل لباس ها بستگی دارد . اینان بر خلاف نظر آقای سعدی شیرازی معتقدند :

                              تن آدمی شریف است نه جان آدمیت              که همین لباس زیباست نشان آدمیت

 

5 . مریخی ها : با رویاهای گذشته بر باد رفته و آینده ای که نخواهد آمد دلخوش اند . خود را آدمهای بزرگی می دانند که محیط و شرایط نگذاشته بیش از حد بزرگ شوند و گرنه اکنون در آن بالا بالاها بودند . همیشه از گذشته های خود که می شد چنین و چنان شود ، حرف می زنند . اینان دوست داشتند بزرگ ترین عاشق یا معشوق یا ورزشکار یا هنرمند یا نویسنده و یا سیاستمدار این روزگار شوند ؛ اما دیگران حق شان را خورده اند یا بدشانسی آورده اند . از این رو دولت و ملت و زمین و آسمان را مسبب بدبختی خود می دانند و به زمین و زمان دشنام می دهند .

 

6 . ماشین پرستان : عشق شان این است که روزی دست کم سه چهار ساعت با ماشین مدل بالا در شمال شهر دور پارک ها و خیابانها بچرخند و از افراد سان ببینند و لیلی یا مجنونی سوار ماشین خود بکنند و الکی خوش اند و اهل حال و دم غنیمت شمار .  پشت رل که می نشینند عجب حالی پیدا می کنند اینها . چون کبوتری هستند که به آغوش آسمان بازگشته . سعی می کنند همیشه به خودشان خوش بگذرانند و کوچک ترین لذتی را از دست ندهند و ماهانه چند صد هزار تومان پول فقط صرف این می کنند که حوصله شان سر نرود ، اما می رود .  خودشان هم نمی دانند که چرا بی دلیل همیشه پکرند و اعصاب شان قره قاطی است . چهره برازنده ای دارند اما زود رنج و خشن اند و منفی باف  . بیش از نیم تا یک ساعت توان تحمل هیچ کس را ندارند . وقتی به آینه نگاه می کنند بی دلیل به خود فحش می دهند ، گویا با خودشان هم درگیرند .

 

7 . عصا قورت دادگان : بیش از حد منظم و رسمی و قانونی اند . معتقدند که زندگی منظم باید از گهواره به نوزاد آموخته شود . همه باید برایشان احترام نظامی بگذارند . کسی نمی تواند چیز خنده داری به اینان بگوید . کسی هم هیچ گاه آنان را خندان مشاهده نکرده است . فکر می کنند عاطفه و خنده شخصیت و احترام شان را نادیده می گیرد  . با هیچ کسی روابط عاطفی صمیمانه و نزدیک ندارند و چون سن و سالی هم دارند ، از همه انتظار احترام می کشند و هرگز در عمر خود حتی یک بار هم جلوتر به کسی سلام نداده اند . زندگی برای اینان مثل یک پادگان نظامی است . اینان آدم های شوربختی هستند که زندگی را بیش از حد سخت و مقرراتی می کنند و البته زندگی هم حال شان را می گیرد و مچاله شان می کند . اینان معمولا زخم معده دارند و به موقع سکته می کنند .

 

                                       

                                                                                       

گونه شناسی بی دینان

 

 

شهید الیا - لوح دل 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 انواع و اصناف  بی دینان

 

1 . بی دینان توخالی و بی محتوا : تظاهر به بی دینی می کنند و اهل ریاکاری و نفاقند . بی دینی شان صادقانه نیست .اهل ادا و اطوار و تیپ و قیافه اند . ذهنشان از فکر دین و بی دینی خالی است . توی مغزشان اندیشه و دلیل یافت نمی شود . پز روشنفکری و تخصص  را در می آورند و غالبا کتابی در بغل دارند و می خواهند نشان دهند چیزی بارشان هست . دو خط مطالعه نکره و چیزی فهمیده و نفهمیده داغ می کنند و همیشه بحث ها را قاطی می کنند . سوراخ دعا را گم می کنند . آسمان ریسمان سر هم می کنند تا بهانه ای برای فرار از دین پیدا کنند . خودشان هم می دانند که بیهوده دارند کشک می سابند و گرد و خاک می کنند و بد جوری به جاده خاکی زده اند .

 

2 . بی دینان تاجر مآب : اینها اگر به پول و پله ای می رسیدند ، بی دین نمی شدند . چون سرشان بی کلاه مانده ،  برای ضرب شست نشان دادن بی دین شده اند . اینها فکر می کنند که همیشه دینداری باید سودمند و لذتبخش باشد و به رونق اقتصاد و کار و کسب و حساب بانکی کمک کند . نماز و دعا حتما باید سبب قبولی در کنکور باشد والا نماز نمی خوانند . دعا و مناجات و شرکت در نماز جماعت باید به وام گرفتن و قدرت یافتن ما کمک کند وگرنه مسجد چه ارزشی دارد . اگر با دینداری نان آدم توی روغن نباشد و اگر مردم به او احترام نگذارند و اگر همه اموال و امکاناتشان را به او نسپارند ، پس دین به چه درد می خورد ؟ اگر قرار باشد کارخانه آدم ورشکسته شود و از قدرت ساقط شود ، قرآن و اسلام به چه درد می خورد ؟  اینان ممکن است به خاطر شراب مسیحی شوند و به خاطر ازدواج و صیغه اسلام بیاورند ، اما به خاطر خدا سر به سجده نمی گذارند و هر کاری می کنند ، تنها محض ریا و جهت اطلاع دیگران است و بس .

 

3 . بی دینان تاکتیکی و سیاسی : اینها دین و بی دینی شان به دوستی و دشمنی با آدمها و گروههای خاص بستگی دارد  . یکی از اینها می گویند تا جمهوری اسلامی هست نماز نمی خوانیم و روزه نمی گیریم . البته آبا و اجدادشان در زمان شاه هم اهل روزه و نماز نبودند . اینان شاه را با همه فسادهایش مذهبی و کمر بسته امام زمان می دانند .  اگر پسر عموی مادر یکی از اینها روزی به خاطر انفجار چند بمب و نارنجک و به شهادت رساندن دهها نفر در خیابانهای تهران دستگیر شده و مدتی زندانی شده باشد ، برای بی دین شدن اینان کافی است . اینان نه « حبا لعلی بلکه بغضا لمعاویه » بی دین می شوند . اما در تمام عمرشان یک بار قرآن یا نهج البلاغه را درست مطالعه نکرده اند و اگر حرفی از بی دینی بزنند ، منابع علمی شان سخنان هیچ و پوچ کوچه بازاری است و داستانها و خرافات احمقانه و عامیانه میرزا پشمعلی  است .

 

4 . بی دینان ساده دل و بی ریا : اینها فکر می کنند که اگر متدین باشند و نماز بخوانند و روزه بگیرند ، یا راست بگویند یا دیگران را به کارهای خوب دعوت کنند  ، ریا می شود . پس صاف و ساده و صادقانه و شجاعانه و علنا بی دینی را ترجیح می دهند .

 

5 . بی دینان قرآن شناس  : اینان به خیال خود ، سعی می کنند بی دینی خود را از  قرآن استخراج کنند  .  یعنی برای فرار از دین و تعهدات دینی  به قرآن عمل می کنند . گاهی هی می پرسند که مگر رقص و ماهواره و بمب اتم در قرآن آمده ؟ گاهی مرتب آیه نازل می کنند و حدیث می تراشند . آیات خاصی هم پاتوق آنهاست ؛ مثل آیه « لا اکراه فی الدین » . اما قبل و بعد هیچ آیه ای را نمی خوانند . اینان فکر می کنند که آیه می گوید : هرکس می خواهد از دین فرار کند ، و بی دین شود ، آزاد است   . در حالی که آیه بالعکس می گوید : چون تنها آیین حق و درست و کامل ، تعالیم قرآن و اسلام است و چون اسلام منطقی و مستحکم است و موافق فطرت همه انسان ها ، نباید مردم را به دینداری وادار کرد ؛ چون خودشان می آیند و می پذیرند . اینان همیشه آیاتی را می خوانند که بتوانند به کمک آنها از زیر بار مسئولیت دینی بگریزند . «کلوا و اشربوا »را قبول دارند اما« لاتسرفوا» را نه .«و لا تقربوا الصلاه و انتم سکاری »را قبول دارند اما «انما الخمر و المیسر ... رجس من عمل الشیطان »را نه . « انکحوا الایامی » را قبول دارند اما « عاشروهن بالمعروف » را نه . « فما استمتعتم به منهن فآتوهن اجورهن» را قبول دارند اما « لاتتبعوا الهوی » را نه .

 

6 . بی دینان نقابدار : اینان در چهره مذهبی و دینی ، بزرگ ترین خدمت صادقانه و اساسی را به شیطان می کنند و در اصل ، نفوذی های «حزب الشیطان» در میان «حزب الله» هستند و اگر زمانی لازم باشد ، از پشت نقاب بیرون می آیند و پرچم بی دینی را بلند می کنند و داد و فریاد و شعار سر می دهند .اینان لشکریان شیطان در سپاه خدایند و نفوذی های معاویه در صف یاران علی .اینان همان دوستان احمقی هستند که بهترین خدمت صادقانه و مفت را برای دشمن انجام می دهند .

 

7 . بی دینان شوخ طبع : در حد شوخی و طنز گویی خود را بی دین می دانند . اینان خدا و پیامبر و بسیاری از تعالیم دینی راقبول دارند ، اما چون به برخی از شعائر مذهبی بی علاقه اند و ممکن است کسی به آنان گیر دهد ، می گویند : آقا جان ما اصلا دین نداریم ؛ خلاص . دست از سر ما یکی بردار . اما فردایش می بینید که نماز خواندند یا به مسجد رفتند .

 

8 . بی دینان مذهبی : کسانی که از دین تنها چهار تا سلام و صلوات و تسبیح یدک می کشند و شبانه روز خواب های عارفانه می بینند و یقه تقوا را محکم می بندند ؛ اما از خداترسی و امانت داری و پاکدلی و تواضع و عطوفت به بندگان خدا به کلی بی بهره اند . مثلشان در قرآن «ویل للمصلین» است و  «نومن ببعض و نکفر ببعض» .  اینان همانانی هستند که با قرآن به علی یورش می برند و با نماز و روزه به جنگ امام زمان می روند و با روضه و ختم قرآن علیه اعتقادات دینی قیام می کنند و مرامشان نابودی دین به وسیله خود دین است و مذهب علیه مذهب شعار پرچم شان است .

 

9 . بی دینان سفارشی : اینان به سفارش سازمان های اطلاعاتی و تبلیغاتی خارجی بر اساس قرار داد و حقوق و مزایای کافی ( و کارت سبز و کارت اعتباری و ... ) بی دینی را انتخاب می کنند تا مجموعه ای از سریال های بامزه را تولید نمایند .  بی دینی برای اینان شغل و حرفه است . نوعی بازیگری با شگردهای مخصوص . اگر کار پردرآمد دیگری داشتند ، بی دین نمی شدند .  مثلا یکی از همین ها در آن فیلم از قبل طراحی شده ، هر چه مفاتیح و قرآن می خواند ، بی معنا و بی فایده است، اما همین که روزی خانمی با عشوه و ناز برایش انجیل تلاوت می کند ،‌ به طور ناگهانی( ؟! )  نور و عظمت عیسی مسیح را کشف می کند و مسیحی می شود . اما همه اینها بهانه ای برای آن مرکز تبلیغاتی است که نه مسیح(ع) می شناسد و نه محمد مصطفی(ص) .

 

10 . بی دینان روان رنجور  : اینان به خاطر عقده و کینه این و آن و دشمنی های عجیب و غریبی که با اطرافیان یا حریفان خود داشته اند ، به توصیه دکتر روانکاو و برای آرامش روانی خود ، به عنوان باقیات الصالحات ، اواخر عمر خویش را در کانالهای تلویزیونی و ماهواره ای و سایت های اینترنتی الحادی می گذرانند و تا می توانند علیه خدا و پیغمبر و امام و رهبران دینی و افراد مذهبی فحاشی می کنند و البته اینان هم معمولا از بس داد می کشند و کسی خریدار سخنانشان نیست ، از پارانویا به شیزوفرنی و اسکیزوفرنی منتقل می شوند ؛ عوارض جسمانی اش هم این است که در هنجره شان کیست های سرطانی بدخیم رشد می کند و تنها حضرت عزرائیل می تواند درمانگر خوب آنان باشد . 

 

11 . بی دینان پروفسور و دانشمند : اینان از فیزیک و ریاضی و فلسفه و روانشناسی «آش بی دینی» درست می کنند . اما ادویه و نمک و مخلفات این آش غالبا مصنوعی و  خلاف ذوق طبیعی مردم  است و آش هم آش عجیبی از آب در می آید ؛  «آش شله هفت رنگ قلمکار» که نه فیزیکدان آن را می خورد و نه ریاضی دان و نه روانشناس ؛ آنگاه مجبورند خودشان همین آش تهوع آور را یکجا مصرف کنند . اینها هم سوراخ دعا را گم کرده اند و خودشان هم خوب می دانند که حقیقت خدا و پیامبر و معجزه و بهشت و دوزخ جزء موضوعات فیزیک و شیمی و روانشناسی  نیست و رد و انکار آنها با کمک این علوم مثل اثبات یا انکار سیارات منظومه شمسی با کمک اصول روانکاوی یا اثبات و انکار عواطف و هیجانات آدمی با کمک تلسکوپ هابل و مرکز تحقیقات فضایی ناسا است .

12 . بی دینان آزاد منش : اینان همان هایی هستند که اگر دین و عبادت و مناسک و مساجد ندارند ، لااقل خوش خلق ، بزرگمنش و متعادل و منطقی هستند . امانت و انصاف و عدالت و مروت و صداقت را خوب درک می کنند . با ادب و اهل فضیلت اند .  دین ندارند اما بیماری عفونی ضدیت با دین و آیین هم ندارند و تعصب کور و بی منطق در دشمنی با دین و دینداران ندارند . دینداران را هم افرادی مانند سایر انسان ها  دارای حقوق طبیعی و قانونی می دانند  و دین را هم لااقل در حد هنر و سلایق هنری قبول دارند و آزادی دینداران را سلب نمی کنند . اینان مصداق سخن حسین بن علی (ع) هستند که « اگر دین ندارید و از روز رستاخیز نمی هراسید دست کم در زندگی دنیوی خویش آزاد مرد باشید » .

13 . بی دینان بدون مرز : اینان تنها قبله ای که قبول دارند ، شهوت ، ثروت و ریاست است و در سطح بین المللی کار می کنند و اعضایی دارد که می تواند در ظاهر خود را متمایل به یکی از ادیان نشان دهد ، اما دینداری شان شوخی و طنز است . کارت شناسایی روانکاوانه اینها جاذبه های  جنسی و بوی پول و صدای قدرت است . آنگاه مثل نهنگهای دیوانه و خون آشام هر جا که باشند ، پیدا می شوند . اینان در هر شهر و منطقه ای که اقامت داشته باشند ، از مسافت دور می توانند عطر هوس و بوی جنون آور ثروت و قدرت را حس کنند . اینان زیرکانه در هر منطقه از دنیا کارت شناسایی جعلی ویژه ای دارند که رویش نام دین خاصی نوشته شده ، اما  برچسب آن قلابی و ساختگی است . آنان سعی می کنند از هر دینی دریچه ای به سوی هوسهای خود بازکنند ؛ اما هر جا که احساس کنند  دین بند و سدی برای تمایلاتشان خواهد بود ، زیر همه چیز می زنند .    

14 . بی دینان سنتی  : اینان همان دینداران افراطی دوآتشه اند که همه مسائل شرعی را اجرا می کنند و به مستحبات و مخصوصا به ظواهر چهره خیلی حساسند ؛ اما از عقل ساده فطری که خدا به هر کودکی عطا کرده بی بهره اند و از لطف و مهربانی یک مرغ با جوجه هایش محرومند و به جای «اشداء علی الکفار»ـ « اشداء علی المسلمین » هستند . گذشت و لطف و مدارا در قاموس شان نیست . آنها می خواهند مسلمان تر از پیامبر و شیعه تر از علی و سنی تر از عمر باشند ؛ ولی نهایتا کافرتر از خوارج از آب می آیند و چنان مغرورند که جز خود کسی را خوب و صالح و مورد اعتماد نمی دانند و حتی مومنان را هم هزار جور طبقه بندی می کنند . مشکل اینان این است که دین از پوست بدنشان بیشتر در آنان نفوذ ندارد و صدای دین از گلویشان فراتر نمی رود .

دینداری یک ماهه

 این طفل یک شبه ره صد ساله می رود  
                                             عظمت و اسرار دینداری یک ماهه    
ماه رمضان برای برخی از مسلمانان تنها فرصت دینداری است ( اگر کم باشد  ده روز اول ماه محرم را هم اضافه کنید ). اینان خدا را تنها در همین ماه نیایش می کنند و برایش روزه می گیرند . گویی در ماههای دیگر خدا خدایی نمی کند و اینان نیاز به بندگی ندارند . اینان در ماههای دیگر ممکن است اهل خیلی کارهای دیگر هم باشند 
                      یک دست به مصحفیم و یک دست به جام    گه مرد حلالیم و گهی مرد حرام 
                      ماییم در این  گنبد  فیروزه  خام              نه کافر مطلق نه مسلمان تمام
اما به گمان اینان ،‌آن کارهای دیگر مشکلی برای دینداری شان ایجاد نمی کند . چون روحشان خیلی لطیف است و هیچ گرد و غباری به این لطافت ضرر نمی زند و از طرفی معتقدندکه تقدیر الهی در شبهای قدر قطعیت یافته و تغییر یافتنی نیست و گناه و ثواب های قبل و بعد از ماه مبارک هم در آن بی تاثیر است . آنان معتقدند :  چون همه تقدیرات الهی تنها در ماه رمضان و آن هم در سه شب قدر نوشته می شود ، اگر تنها در همین سه شب خوب باشیم ، تقدیرهای الهی برای ما ثواب همیشگی خواهد نوشت . از طرفی ، مهمترین و طولانی ترین فرصت تبلیغات دینی چهره به چهره و شلوغی مساجد همین یک ماه است . جالب این است که بر منابر بسیاری از مساجد نیز گفته می شود که تنها فرصت آدم شدن ماه رمضان است و شبهای قدر و دیگر بعد از رمضان نمی توان تقدیرهای آن را تغییر داد . از تلویزیون هم می شنویم که واعظی می گوید : پیامبر فرمود :‌ هر کس در این ماه آمرزیده نشود ،‌ هرگز آمرزیده نخواهد شد . اما این تحلیل ها بخش ناقص و تصویر آشفته و مسخ شده ای از دینداری است و نکته ها هست بسی محرم اسرار کجاست . بلی در شبهای قدر تقدیرات نوشته می شود ، اما مگر در شبها و روزهای دیگر از تقدیرات الهی خبری نیست ؟ دفتر تقدیرات الهی لحظه به لحظه  با قلم کارها و اندیشه ها و نیات ما مرتب رنگ و محتوا و طراحی مطالبش تغییر می یابد . دعای صفحه 39 مفاتیح الجنان برای هر صبح و شام این است :‌   خدایا اگر در کتاب اساسی تقدیر ، نام من در لیست بدبختان عالم نوشته شده ، ( آن را پاک فرما و ) مرا سعادتمند بگردان ؛ چرا که تو هر آن چه بخواهی محو نمایی و هر چه بخواهی استوار گردانی و کتاب اساسی تقدیر در پیشگاه توست (‌اللهم ... ان کنت عندک فی ام الکتاب شقیا فاجعلنی سعیدا فانک تمحد ما تشاء و تثبت و عندک ام الکتاب ) . بنابر این تقدیرات خاص ماه رمضان و شبهای قدر نیست و حتی صفحات تغییر ناپذیر کتاب تقدیر  نیز دگرگونی پذیر است و جالب این است که بعد از دستور روزه در آیه 183 سوره بقره بیان شده که شاید به تقوا و پارسایی دست یابید (‌لعلکم تتقون). این اگرهای خدا نه برای خود خدا بلکه برای خود ماست که تقدیر مشخص قطعی تغییر ناپذیر نداریم  . چنان که بهترین عبادات شبهای قدر را می توان فردای عید فطر با یک گناه بزرگ در چند دقیقه بر باد داد و در آن صورت سرنوشت و تقدیر دیگری در انتظار ما خواهد بود . معنای سخن پیامبر (ص)هم این است که اگر در مهمانی مخصوص الهی در ماه رمضان نتوانیم بال و پر ملکوتی مان را به حرکت در آوریم ، در ماههای بعد پرواز مشکل تر خواهد شد . زیرا رمضان فصل پرواز و شبهای قدر باند پرواز است . اما اگر حال و هوای معنوی و الهی در کار باشد ، هر شبی قدر است و هر لحظه ای فضای نزول فرشتگان ؛ و نزول فرشتگان هم منحصر به شبهای قدر نیست . مثلا آیه 30 سوره فصلت می گوید : کسانی که باورهای الهی را با جان و دل پذیرفتند و در راه آن مقاومت کردند ، فرشتگان رحمت با مژده شادکامی و غم گساری و وعده بهشت بر آنان نازل می شوند . پس خدا ، خدای همه زمان هاست و دینداری مربوط به همه ایام سال و کسانی که مسلمان یک ماهه هستند ، طفل دین و ایمانشان در چند ماهگی می میرد و شاخه معنویت شان بعد از رمضان خشک می شود و هر سال در ماه رمضان طفل نارسی را می پرورانند که در ماههای بعد خواهد مرد .  دینداری موسمی نیست و انسانیت مقطعی نیست و بهشت جاودانی با کارهای مقطعی حاصل نمی شود  . خدای بزرگ فرماید : و کسانى را که دینشان را (چون‏) بازى و سرگرمى گرفته‏اند و زندگانى دنیا فریبشان داده است‏، رها کن( انعام /70)

ای ماه خدا بدرود !

            السلام علیک یا شهر الله الاکبر و یا عید اولیائه

                                                                         ای ماه خدا بدرود !

ای ماه فراوانی و نعمت خدانگهدار ! ای ماه نیایش و پارسایی خدانگهدار ! ای ماه خاطرات شیرین و  قدیمی ، خدا نگهدار !  خیلی ها با تو مانوس بودند و از باغ های گوناگونت گل و میوه چیدند . خیلی ها هم که تو را دوست نداشتند ناخواسته از عطر گلهای تو نفسی تازه کردند و جانی تازه گرفتند . چه لحظه های شیرینی بود همراه تو بودن . حتی نان و آب هم مزه دیگری می داد . جوی خشک دلهایمان ناخودآگاه پر از آب می شد و چشمه چشم هایمان  چه باصفا می خروشید . تو چشمانمان را که همیشه به تاریکی ها دوخته می شد ، به سرزمین نور  بردی و با زیبایی های دیگری آشنا ساختی . چه سفرهایی با تو داشتیم . وقتی که با تو بودیم ،‌ به راحتی صدای خدا را می شنیدیم و  قدمهایمان بی اختیار به سوی ابدیت ره می سپرد . کاملا میشد بهشت را در چند قدمی خود حس کرد و صدای بال بال زدن فرشتگان را در همین نزدیکی شنید . همراه تو قدم برمی داشتیم و باران آیات الهی سر و رویمان را خیس می کرد . همان گونه که قرن ها قبل در همین لحظه ها و در کنار تو ، این باران بر مزرعه جان محمد مصطفی (ص) باریده بود .  ای ماه خوب خدا ! تو دوست و همدم خوب ما بودی و ما هر جا که می رفتیم تو را در کنار خود حس می کردیم و برکاتت را در جای جای زمین و زمان ،  از خانه تا کوچه و خیابان و در اینجا و آن سوی جهان مشاهده می کردیم . در حضور تو شهاب باران زندگی را حس کردیم  . ربناهای تو هرگز از یادمان نخواهد رفت . لحظه های زیبای بودن با تو فراموشمان نخواهد شد . کاش بیشتر با ما می ماندی و با رفتنت پاکی و صفا را همراه نمی بردی . تو می روی و ما همچنان در ایستگاه بعدی زندگی به انتظار تو خواهیم بود  .

             ای ز گندمزارها سرشارتر           ای ز زرین شاخه ها پر بارتر

                  ای در بگشوده بر خورشیدها        در هجوم ظلمت تردیدها

                       این دل تنگ من و این بار نور؟      های و هوی زندگی درقعر گور؟

                           آه،میخواهم که بشکافم ز هم          شادیم یکدم بیالاید به غم

                             آه،میخواهم که برخیزم ز جای         همچو ابری اشک ریزم های های

                                 این دل تنگ من و این دود عود؟    در شبستان،زخمه های چنگ و عود؟

                                        این فضای خالی و پرواز ها ؟   این شب خاموش و این آواز ها؟

******

 تو می روی و ما با دو چشم اشکبار

محزون در این دخمه متروک ماندگار