کفر و ایمان

                         کفر و ایمان چه به هم نزدیک است !

  • همان طور که از دل تاریکی نور بیرون می جهد و خورشید در روز روشن به کسوف می افتد ، خیلی جاها کفر به ایمان و ایمان به کفر منتهی می شود .

                                    صد هزاران ضد ضد را مى‏کشد                   بازشان حکم تو بیرون مى‏کشد

                                   ذوق در غمهاست پى گم کرده‏اند               آب حیوان را به ظلمت برده‏اند

                                  زندگى در مردن و در محنت است              آب حیوان در درون ظلمت است‏

 

  •  موجودی نورانی و مقدس در اوج آسمان ملکوت از میان فرشتگان خارج می شود و  ابلیس بزرگی متولد می گردد و تخم هرزه همه شیاطین کاشته می شود .

 

  • به همین ترتیب ،‌ گاهی پدر و مادری کافر فرزندانی مؤمن و والدینی مذهبی فرزندانی لامذهب به بار می آورند . از دل ایمان و تقوا ،‌ ریا و شرک و نفاق و کفر محض سبز می شود . از میان مذهب ،‌ گرایشات ضد مذهبی و از امواج حق ،‌ طوفانهایی باطل به حرکت در می آید . مذهب علیه مذهب و حق علیه حقیقت .

 

  •  دلهای گنهکاری در پستوی خلوت گناه می لرزد و به نور و روشنی و پاکی می رسد و کثیری از هندوهای جهان کم کم به خدای یکتا می رسند و در کنار کعبه بت پرستان به پا می خیزند : «‌گرفته چینیان احرام و مکی خفته دربطحا » .

 

  •  عارف بزرگی از اوج عرفان به چاه ویل سقوط می کند و از فرشتگی به سگی هار  بدل می گردد (‌ وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِیَ آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ . وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا و َلَکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ )‌ (‌اعراف / 175 176 )‌ .

 

  • این است که قرآن می فرماید :‌ خدای بزرگ کاردان و حکیم از درون مردگان ،‌ زندگانی و از درون زندگان ،‌ مردگانی بیرون می کشد : « یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَیُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا » (‌ روم / 19) . رسول خدا(ص)‌ فرماید :‌«‌ المخلصون فی خطر عظیم »‌ .** چه بسا خوبانی که با ایمان زیستند و با کفر شدید مردند :‌ ‌«‌ مَاتُوا وَهُمْ کُفَّارٌ » ( محمد/34) . «‌ إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ بَعْدَ إِیمَانِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُواْ کُفْرًا لَّن تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الضَّآلُّونَ » ( آل عمران / 90 ) .

 

  •    برخی از صحابه پیامبر که اسلام را پیش بردند ،‌ سالها بعد به کاخ نشینی عادت کردند و به روی علی شمشیر کشیدند و زمینه عاشورا را فراهم کردند . آیا این ابن عباس نبود که پول هنگفتی از بیت المال برداشته و به مکه گریخت ؟(‌نامه ۴۱ نهج البلاغه)‌ آیا این عبیدالله بن عباس فرمانده امام حسن نبود که شبانه برای ۱۰۰۰۰۰ دینار تنهاترین سردار را در بدترین شب تاریخ فروخت و به لشکر معاویه پناهنده شد ؟ آیا ابن ملجم مرادی از لشکریان علی نبود که به عشق زنی ولایت را فروخت ؟  آیا شمشیرکشندگان به روی حسین بن علی همان علاقه مندان به آل البیت نبودند که برای شش دینار عبیدالله بن زیاد دست به این کار زدند ؟ همانان که امام آنان را شیعان آل ابوسفیان (« یا شیعه آل ابی سفیان» )  لقب داد . آیا مامون عباسی و به قولی هارون یعنی قاتلان دو امام(‌امام موسی بن جعفر و امام رضا) به نظر استاد مطهری جزو عالمان شیعه نبودند که برای حفظ قدرت و شوکت خویش جنایت کردند ؟ مامونی که برای تثبیت قدرتش امام را به جبر و جور جاشین خود کرد و بعد که نیازی به امام نداشت وی را مسموم ساخت .

 

  •   از لشکریان یزید ،‌ حر بن یزید ریاحی به صفوف کربلاییان می پیوندد و برخی از کربلاییان دیروز پنهانی و آرام شب تاسوعا از خیمه های اباعبدالله می گریزند .  بشر حافی هوسران به عرفان می رسد و  فضیل عیاض راهزن به مقامات الهی دست می یابد و گروهی در میان خانواده هایی مذهبی و در فضاهای قرآنی و حدیثی به تباهی گرایش می یابند و دین به دنیا می فروشند ....

 

  • آری تداوم کفر و ایمان با هزار اما و اگر و لیت و لعل همراه است ( وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ / بقره /۱۸۶ ) و هیچ یک سرنوشت روشنی ندارد و جای آن است که همه مومنان و عارفان از وخامت عمر بهراسند که به قدر ابلیس به خدا نزدیک نخواهند شد و هیچ یک از کافران و فاسقان از رحمت حق ناامید نشوند :
    • هیچ کافر را به خوارى منگرید                         که مسلمان مردنش باشد امید
  • چه خبر دارى ز ختم عمر او                   که بگردانى از او یک باره رو

 

  • گهگاهی ‌از میان خانواده های ناپاک و پلید و حرام خواره گاهی کودکان و جوانانی بیرون می آید  که به شدت روح عرفان و معنویت و اخلاص در آنان موج می زند و تقید عجیبی هم به احکام شرعی دارند . من برخی از آنان را دیده ام . به همین ترتیب گاهی نیز از خانواده های به ظاهر مذهبی بی دینان و ملحدانی بیرون می آید که دست هزار بی دین کارکشته را از پشت می بندد .

 

  • نقل است که دو برادر  سالها در یک ساختمان دو طبقه با هم زندگی می کردند . برادر پولدار و عیاش و فاسد و بی دین در طبقه بالا و برادر مذهبی و متدین و فقیر و دردمند در طبقه پایین اقامت داشت . آن دو سالها بر سرکفر و ایمان با هم قهر بودند و هیچ رابطه ای با هم نداشتند . اما کم کم با گذشت زمان و بالا رفتن سن و سال تحولاتی در شخصیت هر دو به وجود آمد . برادر ثروتند با خود اندیشید که سالها تا می توانستیم  خوردیم و گشتیم و لذت دنیا را بردیم اما که چه !‌ اکنون چیزی جز نکبت و درد و مصیبت و مشتی خاطرات بی ارزش برایم نمانده و آینده تاریک زندگی و ابدیت دردناک تر و مصیبت بارتری  در انتظارم است . چه بهتر که این آخر عمری بروم تلخی ها  و کدورتهای گذشته را جبران کنم و کمی از سیاهی های زندگی گناه آلود و ننگینم  بکاهم و به برادر خوبم نیکی کنم شاید خدا مرا ببخشاید . برادر مومن فقیر هم اندیشه کنان با خود گفت :‌ در این همه سال من از دین مذهب چه خیری دیدم !؟ جز بدبختی و ذلت و خواری و نداری و فلاکت . آخر عمری هم که به زندگی راحتی نیاز دارم از همه چیز محرومم و برادر خوبم را هم که از دست داده ام . چه بهتر که بروم در مابقی عمر خود جبران مافات کنم و هم خودم را به آسودگی برسانم و هم عواطف برادرانه را بازیابم که خیر و برکت مادی هم دارد . ناگهان در یک لحظه حالت دگرگونی شدیدی هر دو برادر را از گذشته پشیمان ساخته و از جا می کند و بی خبر از دیگری هر کدام به سوی برادر خویش حرکت می کنند تا به قهر و جدایی خاتمه دهند . هر دو در حال حرکت در پله های وسط طبقه اول و دوم به هم می رسند ولی ناگهان زلزله ای خانه را به حرکت در آورده و سقف و دیوار بر سرشان فرو می ریزد و هر دو می میرند . برادر مذهبی وارد دوزخ می شود و برادر فاسق و فاجر و لامذهب سر از بهشت و مغفرت الهی در آورد .

 

  • بنا بر این هیچ کس بیمه دائمی معنوی ندارد و سلامتی جسمی و روحی اش تضمین شده نیست . عشره مبشره دروغ بزرگی است برای توجیه انحرافات و تناقضات تاریخ . هیچ کس نسبت به کفر و ایمان واکسینه مادام العمر نیست . ما همگی بیشتر وقت ها در مرزهای خطرناک و آشفته کفر و ایمان قدم می زنیم و در همین مناطق خطرناک زندگی می کنیم ؛ همان پل صراطی که تجسم آن در آینده ای نزدیک تحقق خواهد یافت  ...... گاهی از مرز رد می شویم و به این سو یا آن سو بر می گردیم . إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ ثُمَّ کَفَرُواْ ثُمَّ آمَنُواْ ثُمَّ کَفَرُواْ ثُمَّ ازْدَادُواْ کُفْرًا لَّمْ یَکُنِ اللّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَلاَ لِیَهْدِیَهُمْ ... ( نساء/137) . خدا آخر و عاقبت همه مان را ختم به خیر کند ...... وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ ( اعراف / 128) .

 

                             مرز در عقل و جنون باریک است.......کفر و ایمان چه به هم نزدیک است !

 

------------------------------------------------------------------------

** الناس هالکون الا العاملون والعاملون هالکون الا المخلصون والمخلصون على خطر عظیم

 

نظرات 27 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 29 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:57 ب.ظ http://fofol.coo.ir

مطلب مرگ را خیلی پسندیدم...

خاطراتچی جمعه 1 دی‌ماه سال 1385 ساعت 03:05 ب.ظ http://bakhateratam.persianblog.com

سلام
ببخشید با تاخیر سر می زنم .
در مورد نظرتان هم باید بگویم حق با شما است باید فرهنگ سازی کرد
در ضمن این نوشته تون هم جالب بود
موفق باشید

ریحانه یکشنبه 3 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:14 ب.ظ http://sahele-del.blogfa.com

-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:- السلام علیک یا اهل بیت النبوه -:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-

-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:- السلام علیک یا امیر المومنین -:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-

-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:- السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-

-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:- السلام علیک یا ابالفضل العباس -:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-

با عرض سلام خدمت شما برادر بزرگوار آقای جباری
به لطف پروردگار و عنایت اهل بیت (ع) عازم کربلا هستم . به همین مناسبت خدمت رسیدم تا ضمن خداحافظی از شما ، طلب حلالیت نموده و چنانچه از بنده قصوری دیدید به بزرگواری خودتان عفو بفرمائید . انشالله اگه قابل و لایق باشم نائب الزیاره شما خواهم بود

خدا نگهدار - التماس دعا

هملت دوشنبه 4 دی‌ماه سال 1385 ساعت 02:03 ب.ظ

وقتی که خبری از شما نمی شود نگران می شوم که خدایی نکرده اتفاقی نیافتاده باشد

شراره ها و شکوفه ها دوشنبه 4 دی‌ماه سال 1385 ساعت 03:03 ب.ظ

نگران نباش . ما مثل ستاره هستیم . اگر کسی ما را نبیند و ما هم کسی را نبینیم باز هم برای خود می درخشیم . شما هم اگر دوستان راندیدی نگران نیستی چون هر دوستی مثل ستاره ای در جایی برای خود سوسو می زند ........

شکرا جزیلا . یتممنون . بسیار ممنون از این که در این دار دنیا بلاخره کسی هم هست که حال ما را بپرسد ......

حاج حمید سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1385 ساعت 02:29 ق.ظ http://hajhamid.com

با سلام و عرض ادب و احترام خدمت برادر بزرگوارم آقا کریم عزیز
حرفهای گفتنی را تلفنی خدمتتون معروض داشتم. اینجاهم به رسم ادب خدمت رسیدم تا از شما خداحافظی کنم و طلب حلالیت بطلبم . انشالله اگه قابل باشم نائب الزیاره خواهم بود .
امیدوارم به همین زودی مهمون ارباب بی کفن در صحن و سرایش باشید

یا علی مدد . التماس دعا

جرعه ای از شراب عشق سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:10 ق.ظ http://www.jorea.parsiblog.com/

سلام
مطلبتون واقعا کامل و جالب است
؛چه بسا خوبانی که با ایمان زیستند و با کفر شدید مردند ؛
از خدا خواستم که خدایا اگر قرار است بدتر از این بشم همین الان جون من رو بگیر !!‌ ‌
اینها که شما می گی خیلی هراس به دل آدم می ندازه ! پس خدا اینجا چی کاره است که مراقب بندگانش باشه ... ۱۴ معصوم برای چی هستند...! خدایا ما را لحظه ای به خودمان واگذار مکن!

مهام سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:32 ق.ظ http://sangodel.blogsky.com/

سلام. واقعا آدم با دیدن شماها خوش حال می شه. خیلی باحالین. مخصوصا این دوستتون حاج حمید. از نوع نوشتن شما خوشم اومد. مخصوصا قسمت شناسنامه گل کاشته بودین. ولی بهتون نمیاد ۹۹ سال سن داشته باشید. اینو بکنید ۲۹۹

مهام سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1385 ساعت 05:03 ب.ظ

آقای جباری ممنون از لطف شما. می تونم باهاتون بیشتر آشنا بشم؟ لطفا ایمیل بزنید.

شراره ها و شکوفه ها سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1385 ساعت 07:50 ب.ظ

از باب تواضع گفتم ۹۹ سال دارم وگرنه سن ما بیشتر از اینهاست . چون سن آدم ها به قیافه نیست . به علم و تجربه و شخصیت آنهاست . بعضی ها سن شناسنامه ای شان سی سال است و سن واقعی شان شش سال . گورستانی بود که آنجا روی سنگ قبرها سن واقعی را می نوشتند که مثلا فلانی چقدر از حقیقت زندگی و حیات برخوردار بوده و معمولا از چهار پنج ماه تا ده پانزده سال متجاوز نبود . حالا ما را نگاه نکن که صاحب چنین عمر طولانی هستیم ...... اینترنت دنیای مجازی است ولی همان عکس بالای وبلاگ مربوط به پارسال است . از آن میشود حدس زد که چقدر سن دارم . فکر نمی کنم سن من برای کسی مشکلی به وجود آورد . اگر هم چنین شود شناسنامه را با اصل و کپی اش میدهم خدمتتان .....

شاهرخ احمدزاده سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:00 ب.ظ http://www.bahs.blogfa.com

سلام از شما زیاد شنیدم تدریس هاتون
مشتاق دیدارم


از نزدیک آشنایی حاصل گردد


جالب بود ذخیره کردم تا باخونم بعد

بوی بهار سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:30 ب.ظ http://booyebahar.blogsky.com/

سلام. خوبین اقا. خوش تیپین به خدا. چقدر تو دل برو. خوش به حال مامانت!

رو به معنى کوش اى صورت پرست......ز آن که معنى بر تن صورت پر است‏
چند صورت آخر اى صورت پرست.......جان بى‏معنیت از صورت نرست
نقش بر دیوار مثل آدم است........بنگر از صورت چه چیز او کم است‏
جان کم است آن صورت با تاب را.......رو بجو آن گوهر کمیاب را

مجله اینترنتی آذربایجان چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:38 ق.ظ http://ictsogolitappeh.mihanblog.com

با سلام و متشکر از حضور سبزتون
شما هم مطالب قشنگی دارین
استفاده بردیم
براتون ارزوی موفقیت دارم
باز هم به ما سر بزن
مجله ما هر روز با مطالب متنوع بروز میشه
یا علی

شکوفه چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1385 ساعت 02:50 ب.ظ http://www.haramedelam.blogsky.com/

سلام ...

واقعا راست گفتین .. همه فکر می کنن که سن آدم به همون

عددی که تو شناسنامه نوشته میشه هست .. در صورتی که

سن ادم به اندازه تجربه و علم و دانش و فکرش هست ..

در پناه حق موفق وسلامت باشید ..

سید چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1385 ساعت 06:30 ب.ظ http://labgazeh.blogfa.com

سلام برادر و علیکم السلام
بابا جان ما هم از باب شوخی این مزاح شما را علم کردیم و چون مطلبی درخور نداشتیم آن را وبلاگی کردیم که فضای سرایمان را عوض کنیم
و گرنه برای ما فرقی نمی کند که زنانه باشد یا مردانه .. یا دیگران در مورد لبگزه مان چه قضاوتی کنند .. یا میهمانانمان را کنترل کنند که کی هستند و کجا هستند و چکاره اند..
اگر می دانستم که ناراحت می شوید هرگز چنین کاری نمی کردم .. جون فضای کامنتتان را طنز دیدم به طنازی رو آوردم
حالا هم اگر ناراحتید و اراده کنید برش می دارم

منتقد اول چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1385 ساعت 07:55 ب.ظ http://urmiacitynew.blogfa.com

سلام عزیز قارداشیم:
وبلاگ بسیار مفیدی دارید. ممنون که سرزدید.و ممنون از نظر تان/ ساغ قال آلهین آمانیندا : بیزه گینه باش وور

حکمت متعالیه پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:16 ق.ظ

سلام
.....خواستم بگم ....خواستم بگم ..... دلم براتون تنگ شده

احمد علی یزدی پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1385 ساعت 03:28 ق.ظ http://andishe.parsiblog.com

سلام برادر .
اول ممنون بابت اظهار نظرتان در همفکری .
دیگر اینکه چطور بود ؟
پشتیبانی را عرض می کنم ، در لبگزه را عرض می کنم .
امیدوارم از نظرات شما در همفکری همچنان بهره مند باشیم انشاءالله تعالی .
با اجازه فعلا خدا نگهدار .

نا شناس پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:56 ق.ظ

hello . im nashenas. your mano nashnasi.whats smaka?

NAMANA??

مهدی دوبهری زاده پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1385 ساعت 02:00 ب.ظ http://sms-jok-proxy.blogfa.com

سلام حال شما خوبه خسته نباشید من مهدی هستم از وبلاگ شما دیدن کردم بسیار عالی بود از مطالب شما استفاده فراوان بردم انشالله که موفق باشین به وبلاگ من هم سری بزنید ممنونم خداحافظ

هملت پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1385 ساعت 02:14 ب.ظ

خدا را شکر

همین که خوب باشید ما را بس

حکمت متعالیه پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1385 ساعت 03:33 ب.ظ

باتو حکایتی دگر این دل ما به سر کند
شب سیاه قصه را هوای تو سحرکند

مریم پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1385 ساعت 06:27 ب.ظ http://www.nanasjoon.blogfa.com/

سلام
ممنون از حضورتون
خدا آخر و عاقبت همه مان را ختم به خیر کند
شادوپیروز

اکبر پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:25 ب.ظ http://akdi.blogsky.com

سلام آقای جباری
خوبین؟ خوشحالم که باز می تونم هم وبلاگ شما و هم بقیه دوستان رو اینجا ببینم و لذت ببرم. با اینکه این روزا حالم از زندگی و روزگار گرفته ولی با اینحال نمی تونم خرسندی خودم رو از باب خوندن این نوشته تون رو پنهون کنم.
شاید زندگی همین هست و لی از یکی از بزرگان دین شنیدم که می گفت فاصله کفر و ایمان چهار انگشت هست با اینکه هیچ ربطی به بحث امروز شما نداره اما میخوام به دوستان بگم تو این دنیا تو سختی ها فقط ایمان و خدا هستند که می تونن پناهت باشن بخصوص من که تو دو ماه گذشته به عینه اینو دیدم . شاید تو یه روزگاری از تجربیات دو ماه غربت و سختی که داشتم خواهم گفت و بگم که چجوری باهاش کنار اومدم.
فعلا تا بعد

اتفاقا منظور من همین نکته بود که مرز بین کفر و ایمان بسیار نزدیک است و کمتر از چهار انگشت است .... از روحیه عالی تان خوشحال شدم .....

ماهان جمعه 8 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:44 ق.ظ http://www.kelisabar.blogfa.com

سلام
وبلاگ من آپ شد

[گل][گل][گل][گل][گل] خدا را یهودیان به جرم چه گناهی کشتند؟؟؟؟؟؟

///////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////

سید جمعه 8 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:02 ب.ظ http://labgazeh.parsiblog.com

سلام...
اول بگویم از این که این کامنت را برای همه ی دوستانم می نویسم گلایه نکنید..
باز هم می آیم که برایتان کامنت ویژه بگذارم
اما .. خبر اینکه
بالاخره خانه ی قدیممان را در پارسی بلاگ بازسازی کردم و به آنجا منتقل شدم
خوشحال می شوم میزبان حضورتان باشم در سرزمین پارسی بلاگ

راستی جباری عزیز
ایشالله که دلخور نیستید از ما
ما به شما که جای خود .. به فرزند ۱۲ ساله ی منجم باشیتان نیز ارادت داریم

مهندس حسن دوشنبه 11 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:22 ب.ظ

با سلام خدمت دوست ارجمند
عید قربان و غدیر رو به شما و همه شیعیان تبریک می گم
مستدام باشید و پیروز
هر چند گاهی خبری از دوستان و آشناییان قدیمی گرفتن خیر و برکت داره من هم سری زدم به وبلاک سراسر مفید و شما و همانند گذشته کمال استفاده رو از متن و لینک های آن بردم
حق نگهدارتون
یا علی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد