بغداد همان است که دیدی و شنیدی

 

                نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد      بختم ار یار شود  رختم از این جا ببرد

زندگی منشوری است در حرکت دوار با جلوه های زیبا و فریبا و رنگ به رنگ

که همه در خور و خواب و خشم و شهوت خلاصه می شود

زیر آسمان کبود در هیچ جای جهان هیچ چیز تازه‌ای وجود ندارد

               چه دارد جهان جز دل و مهر یار        مگر توده هایی و پندارها 

               جز افسون و افسانه نبود جهان        که بستند چشم خشایارها

               به اندوه آینده    خود را مباز          که آینده خوابیست چون پارها * ( علامه طباطبایی )

               هیچ جایی بی دد و بی دام نیست         جز به خلوتگاه حق آرام نیست( مولوی )

لقمه از گلو که گذشت چه فرق می کند که چه خورده ای

وقتی که به خواب عمیق فرو رفتی چه فرق می کند که کجا خوابیده ای

لذات دیگر هم همان است که دیدی و شنیدی

باقی قضایا توهمات زیبا و بازیهای قشنگ امواج خیالات  است با ماسه های نرم ساحل دل ما

بازیگری های فتنه گر ذهن آشوب و سرابهای رنگارنگ دنباله دار

و هیپنوتیزم شیطان ....جلوه گری های عروس هزار داماد

و داماد سرزمین های رویایی با اسب پرنده 

آن گاه موشی  زمام فیل ها را به دست می گیرد و سفر شکوهمندی آغاز می گردد

 هنگامی که فیلها در میان طوفان شن گم شدند موش هم محو می شود

            تو همه کار جهان را هم چنین         کن قیاس و چشم بگشا و ببین( مولوی )

دخمه ها و بیغوله ها متروک می ماند هم چنان که ویلاها و کاخ ها

کَمْ تَرَکُوا مِن جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ وَ زُرُوعٍ وَمَقَامٍ کَرِیمٍ وَ نَعْمَةٍ کَانُوا فِیهَا فَاکِهِینَ( دخان = ۲۵ = ۲۷ )

شیرینی ها و تلخی ها می گذرد و مشتی خاطرات می ماند

همه جا آسمان همین رنگی است ....

         بغداد همان است که دیدی و شنیدی                رو دلبر ِ نو جوی ، چه در بند ِ قدیدی ! **

        زین دیگ ِ جهان یک دو سه کفگیر بخوردی      باقی همه دیگ آن مزه دارد  که چشیدی    (مولوی )

                                                                                    

 -----------------------------------------------

* گذشته ها

** گوشتی که در تابستان خرد و خشک کنند و زمستان به مصرف رسانند .

 

نظرات 7 + ارسال نظر
[ بدون نام ] پنج‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 12:33 ق.ظ

دوست عزیز سلام امیدوارم حالتون خوب باشه من بعد از یه مدت تقریبا طولانی آپ کردم .........ممنون که همیشه به وبلاگم سر میزنید خوشحال میشم باز هم شاهد حضور سبزتون باشم
با آرزوی موفقیت بی اندازه برای شما
مریم

عکاس پنج‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 02:13 ق.ظ http://akass9431.persianblog.com

همه دوست دارن دنیا را از چشم تو بندازند اما دنیا نقدی است که همه در طلب آنند حال این وسط کسانی پیدا میشوند که دنیا را از چشم من وتو میاندازند تا خود معرکعه گردان آن باشند
اما تو ای خردمند بکوش که از این نقد استفاده هردو جهانی ببری که تجارت اصلی است
هر که از این نقد بگذرد از نسیه فایده نخواهد برد با این نقد میشود معامله های خوبی کرداگر عقل خود بکار بندی ومعادلات خداوندی را در نظر بگیری که خداوند این دنیا را بیهوده وجهت منت گذاشتن سر بندگان نیافریده اگر نیک بنگری دلیل روشنی در آن بینی واز وسوسه های شیاطین که که میخواهند نقد را بطور کل ول کنی بدور باشی

عکاس پنج‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 02:18 ق.ظ http://akass9431.persianblog.com

استاد گرامی
از شما انتظاردید همه جانبه در نوشتن مطالب داریم تا انشاء ا...سودمند و غنی باشد
از شاگردانانتظار نداشته باشید مطالب ناقص ویک جانبه شما را
در بست بپذیرند
با احترام

هملت پنج‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 04:45 ب.ظ

این تعطیل تا اطلاع ثانوی یعنی چه؟

پریشان جمعه 4 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 12:36 ب.ظ

دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت
رخت بر بندم و تا ملک سایمان بروم
( حافظ )

پری رخی در این شهر نمی برد دلم را
کجا روم خدایا که می برد دلم را

پناه من تو بودی نیاز من تو هستی
به غیر درگه تو نمی برم دلم را
(پریشان )

سلام استاد

خوبین ایشالا ؟

شراره ها و شکوفه ها جمعه 4 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 02:36 ب.ظ

جناب عکاس ... دوست عزیز من نه شما را به طلب دنیا دعوت کردم و نه به ترک دنیا ... اصلا بحث من چیز دیگری بود .... تو که قرآن بدین نمط خوانی ببری رونق مسلمانی .... روح نوشته را باید خواند نه الفاظش را ... دعوت مردم به دنیا که هنر نیست ... اما سگدو زذن و خودکشی برای کسب پول و قدرت و ماشین و زمین و ... هم کار هرکسی نیست اما افتخار هم نیست .... تارک دنیا بودن هم ارزش نیست و هنر نیست اما کار هرکسی نیست ....البته اکثریت مردم از شاهزاده تا گدا شب و روز برای تصاحب دنیا تلاش می کنند و کسانی هم که نمی کنند ممکن است بی همت و سست عنصر باشند یا راه و چاهش را ندانند یا اصلا به این بازیها اعتقاد ندارند یا پول دارند اما عاشق آن نیستند یا رشته و شغل و هنرشان اقتصادی نیست و یا .....


همه چیزهایی که نوشتم عین حقیقت بود و اعتقاد من هم همین است .... اما بعدا مطلبی خواهم نوشت در همین باره و بیشتر حرف خواهم زد ... این جا فقط همین را بگویم که :
گدا را چو حاصل شود نان شام .... چنان خوش بخسبد که سلطان شام .... معنای زهد از دست دادن دنیا نیست اما زهد یک قدرت روحی است ... وارستگی هنر هر بی هنری نیست .... وارستگی روحی ربطی پولدار و مرفه بودن نداردو چه بهتر که پاک ترین انسان ها و بهترین و بافضیلت ترین آدمها از بهترین خانه ها و ماشین ها و باغها و ویلاها اسفاده کنند ...ان المتقین ذهبوا بعاجل الدنیا وآجل الاخرة ، فشارکوا أهل الدنیا فی دنیاهم ولم یشارکوا أهل الدنیا فی آخرتهم ، سکنوا الدنیا بأفضل ما سکنت ، وأکلوها بأفضل ما اُکلت ... این سخن حضرت علی است : متقین هم از لذات دنیا بهره مند می شوند و هم از لذات آخرت . آنان با اهل دنیا در لذات دنیوی شان شریکند ولی دنیا پرستان با آنان در لذات معنوی و اخروی مشارکت ندارند . در بهترین خانه ها سکونت دارند و بهترین خوردنی ها را می خورند ....

عکاس پنج‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 04:54 ق.ظ

استاد عزیز منم سخنم همین است شما که مطلبی مینویسد یک جانبه ننویسید همینطور که اینجا توضیح دادیدواضح واز همه جهات مد نظر داشته باشید تامطلبی کاملتر در وبلاگتان درج شود منم منظورم بیان کامل وهم جانبه یک موضوع است از کامل کردن مطلبتون هم ممنونم امیدوارم ناراحت نشده باشید فقط از جهت تذکر نوشتم تا توضیح بیشتری بدهید موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد