عوامل سطحی شدن ایمان و تفکر دینی

                                        عوامل آسیب پذیری  و سطحی شدن ایمان و تفکر دینی

1)   قصه پردازی : تبدیل حقایق اصیل تاریخی و ارزش های والای اخلاقی به قصه ها و افسانه های  بی پایه و اساس . در حالی که علی(ع) در نامه 31 نهج البلاغه به امام حسن (ع)می فرماید : ای فرزندم به واقعیات موجود اکتفا کن که همان ها برایت کافی است . تاریخ نیز حاوی حقایق سازنده ای است که مطالعه و  یافتن آنها حتی با مراجعه به منابع اصیل و کهن نیز بسیار دشوار است و به همین جهت برخی به جای تاریخ واقعی و توجه به  واقعیات تاریخی به افسانه های مشهور و غیر مشهور رو می آورند . متاسفانه فراوان دیده می شود که افراد  به جای تکیه بر دلایل کافی و مطالعات علمی و دینی مطلوب و تفکر در متن دین و شریعت و توسل به قرآن و برهان ، ذهن و فکرشان لبریز از داستانهای عجیب و غریب غیر واقعی است که علاوه بر تشدید خیال زدگی و تنبل پروری و سهل نمایی راه موفقیت و سعات ، بدآموزی های متعددی دارد که یکی از بدترین آنها ایجاد تصورات غلط و زشت نشان دادن چهره زیبای دین و شخصیت های والای دینی است .

2)   خواب گرایی و رویا بینی : استناد فراوان و افراطی به خواب ها و رویاها . گاهی از خواب ها به عنوان دلیل قوی برای اثبات ادعاها یا باورها استفاده می شود و مردم هم مرتب به خواب و خواب بینی و خواب اندیشی سوق داده می شوند و قسمت مهمی از زندگی شان به خواب  دیدن و بعدا نقل و تفسیر این خوابها سپری می گردد . گاهی افراد زیادی را می بینیم که به جای تفسیر قرآن شنیدن یا از حدیث و احکام پرسیدن ، به دنبال کتب تعبیر خواب و شخصیت های دینی می گردند تا از آنان به عنوان خوابگزار استفاده کنند . در حالی که شاید از چند هزار خواب یکی دو تا نیاز به تفسیر داشته باشد و آن هم حضرت یوسف مانندی می خواهد که به علم لدنی تعبیر خواب های رمزی را بداند . چرا که تفسیر غلط خوابها سبب ایجاد نگرش ها و منشهای غلط و عامل بروز اتفاقات نامطلوب می گردد . از سوی دیگر،  دین ، توجه انسانها را به مسائل حیاتی زندگی جلب می کند و  به کار و تلاش صادقانه دعوت می کند نه به خواب و رویابینی . دین برای بیداری انسانیت آمده است نه برای خواب زدگی . علی (ع) فرمود : همت ابلهان رویابینی است  و نیز فرموده است : مردم خوابند و چون بمیرند بیدار می شوند . یکی از  معانی ظریف این سخن آن است که بسیاری ار حرفها و رفتارهای ما آمیخته با خواب آلودگی است .

3)   اظهار نظر افراد بی صلاحیت در مسائل اساسی دینی : این افراد که نه عالم دینی اند و نه فقیه و اصولی اجتهادگر ، نه قرآن شناسند نه متخصص احادیث صحیح و ثقیم ، نه عارفند و نه فیلسوف ،نه نویسنده اند و نه استاد ، نه مطالعات دانشگاهی قابل قبول دارند و نه تحصیلات تایید شده و ارزشمند دینی و حوزوی ، خلاصه به هیچ کاری نمی آیند و در هیچ مورد به خصوصی هیچ نوع تخصصی ندارند ، اما در هر موردی اظهار نظر می کنند و متاسفانه ساده دلان ظاهر بین نادانی هم هستند که به خاطر صرفا مشابهت ظاهری ، آنان را جایگزین عالمان بزرگ و وارسته می انگارند . اینان هیچ سخن تازه ای از دین ندارند و اما هرنوع سخن غیر منطقی و افسانه غیر مستند و ادعاهای عجیب و غریبی در سخنانشان یافت می شود . از زمین و زمان حرف می زنند . اما سخنان اینان نه تنها دردی را دوا نمی کند بلکه خود درد و مصیبت بزرگ تری برای جامعه و جهان اسلام به وجود می آورد و سبب تفرقه و تشتت فکری و فیزیکی متدینان  می گردد و علاقمندان و راغبان دین را نیز از دین اصیل گریزان می سازد .  اینان بهترین وسیله شکستن اسلام از درون هستند . اینان هستند که با طرح نادرست و وارونه دین و بیان سخنان نامعقول ، زمینه پذیرش هر سخن به ظاهر علمی ملحدان و مفسدان را هموار می کنند . اینان بودند که کمر رسول خدا و علی مرتضی و امام خمینی را با نادانی و حماقت و تحجر شکستند . اینانند که راه را برای تهاجم فرهنگی هموار می کنند و اثر گذاری آن را صد برابر می سازند .  از دیر باز هم حکیمان گفته اند که اگر نادانان در مسائل دینی اظهار نطر نکنند بسیاری از مشکلات و اختلافات حل می شود .  اینان نه تنها مشکل گشا نیستند ، بلکه مانع دینداری اند و مصداق بارز آیت قرآنی « الذین یصدون عن سبیل الله و یبغونها عوجا و هم بالاخره کافرون» ( اعراف : 45) .  

4)   ظاهر گرایی و مقدس مآبی و توجه افراطی به بعضی واجبات (به جای واجبات مهمتر و همه واجبات)و مستحبات خاص و حساسیت وسواسی به طهارت و نجاست ، به جای توجه به همه سنت ها و ظواهر دینی و به جای توجه بیشتر به ابعاد روحی و حساسیت به اخلاص و معنویت و خداترسی و عدالت و حق گرایی و صدقه و انفاق و خمس و زکات . اصالت شکل و قیافه خاص به جای روحانیت و معنویت و علم و فضیلت واقعی . بعضی هم هستند که واجبات را فدای مستحبات می کنند  یا از اصول و فروع دین تنها به چند مسئله خاص درجه چندم حساسیت افراطی نشان می دهند ،  که این هم حاکی از بی فکری و کم خردی است و مصداق آیه شریفه « من الناس من یعبد الله علی حرف » ( سوره حج ، آیه 11) . در این نوع انحراف ، جامعیت دین و ابعاد حیاتی تر و مهم تر دین فراموش می شود و دین در مشتی مسائل ساده عامیانه و ظاهرفریبانه خلاصه می گردد .

5)   عوام زدگی : توجه خاص به سوالات عوامانه ،پاسخ های عوامانه ، داستانها و خوابهای عوامانه و مسخره ،  حساسیتهای عوامانه ، عکس العمل های عوامانه ، نگرشهای عوامانه ، تحلیل های عوامانه ، فعالیت های عجیب و غریب عوامانه ، کتابهای عوامانه ،  به جای توجه کافی به واقیات زندگی و حقایق دین و علم . عوام زدگی یک بیماری عمومی و اپیدمی ویرانگری است . شناخت آن و راههای مبارزه با آن هم بسیار دشوار است و خیلی ها که خود را خردمند و صاحب نظر می دانند  ، به نوعی در مسائل گوناگون اسیر نگاههای عوامانه هستند .    

6)   حساسیت منفی نسبت به دانشهای امروزین و اندیشه های جدید و بی اطلاعی محض از آنها و مبارزه با دانشهای روز ، به بهانه غربی و آمریکایی و استکباری بودن این علوم و معارف . در حالی که پیامبر می فرمود : اطلب العلم ولو بالصین  و چین امروز همان غرب است . اما  تنها علم مورد قبول برای برخی همان قرآن و حدیث است ، آن  هم نه تخصص در تفسیر و علوم قرآن وحدیث ، بلکه در حد روخوانی و ترجمه ناشیانه و مغلوط . حسبنا کتاب الله  گفتن آن هم به صورت وهن آور و مشمئز کننده را شعار خود قرار دادن ، خلاف تعالیم اصیل و عمیق قرآنی و اسلامی است . بعضی هم متاسفانه با مراجعه ناشیانه به یک یا چند کتاب علمی بدون آن که درک درست علمی داشته باشند تصور می کنند که جامع همه علوم شرق و غرب و دانشمند بزرگی هستند و به خود اجازه می دهند  در همه مسائل هستی و از جمله تفسیر دین و منابع دینی اظهار نظر کنند بدون آن که صلاحیت علمی  به حد کافی کسب کرده باشند . این است که علم ناقص خطرناک تر از نادانی کامل است .  یکی از بدترین کارها این است که دانش ها به دینی و غیر دینی و اسلامی و غربی و ایرانی و وارداتی  و علوم قدیمه و جدید تقسیم شود . طبیعی است که خیلی از دانش ها نادانی و گمراهی نام خواهد گرفت و در دانستن آنها فضیلتی وجود نخواهد داشت ، بلکه متخصص در آنها گمراه و غرب زده تلقی خواهد شد و این خلاف تعالیم قرآنی و نبوی است و عامل مهم انحطاط فکر دینی و ناکارآمدی و غیرواقع بینانه بودن برخی از نگرشهای دینی  . از طرفی هم ممکن است عمیق ترین و سازنده ترین علوم به غلط علوم قدیمه نامیده شود وتصور شود که دیگر زمان آنها گذشته است .

7)   ضعف چون و چرا و تفکرمستدل و مستند  در مسائل دینی : در غالب محافل و مجالس دینی از سخنرانان مذهبی ، دلیل و مدرک گفته ها و مباحث دینی و و نام ماخذ و منبع مورد نظر پرسیده نمی شود . در حالی که قبل از سوال مردم ، خود واعظان و خطیبان مذهبی به فرموده عقل و شرع باید بگویند که از کجا و چه منابعی این سخنان را بیان می دارند . جالب این که هرگاه رسول خدا(ص) حرف می زد ، مردم فوری سوال می کردند : ای رسول خدا این سخن شما از جانب خودتان بود یا سخن خدا بود . و فراوان از پیامبر می پرسیدند که دلیل این حکم چیست و حکمت آن مسئله دینی کدام است . معنای این آیه چیست و ارتباط این آیه با آن آیه کدام است . اما امروزه ، اساسا اکثریت مخاطبان مذهبی منفعلانه  و بیشتر برای تاثر عاطفی به این محافل می روند و اگر قبل از رفتن به این محافل کمی مطالعه کنند و بعدا در باره مطالبی که در منبر و مسجد و تکیه و محافل دیگر ایراد خواهد شد ، پرس و جو کنند ، دینداری سطح بسیار متعالی و نیکویی خواهد یافت . البته باید سخنرانان مذهبی هم حال و حوصله و روحیه مناسبی داشته باشند و زمینه بحث و گفت و گو را فراهم نمایند . در احادیث بسیار تاکید شده که در آموزش دین نرم و صبور باشید و با جبروت ساختگی برخورد نکنید و  جبار شقی مباشید . بسیاری از سوال کنندگان از مسائل مذهبی هم آموزش کافی داده نشده اند تا سوالات شان حکیمانه و منطقی و برای علم و عبرت آموزی و رشد فرهنگی باشد و نه مچ گیری و گیر انداختن سخنرانان مذهبی با معماهای عجیب و غریب . از این رو بسیاری از  سوالاتی هم که می شود شکل منطقی و معقولی ندارد و یا غالبا مربوط به اجنه و اشباح و خوابهای پرماجرای شگفت آور و امثال اینهاست و این امور هم نه جزء اصول و مبانی دین است و نه از فروع دین .

8)   توجه عاطفی ، احساسی ، سطحی و موسمی ،  و ترویج کینه ها و نفرت های افراطی تاریخی ،وشخصیت محوری قالبی و صوری و  افراطی  به جای اصول گرایی و معیارشناسی و شخصیت گرایی رفتاری و منشی ، در حالی که طبق سیره و سخن علی (ع) می باید به جای شخصیت ها به معیارها توجه کنیم و معیارهای حق و ناحق را بشناسیم ، تا بعدا بتوانیم طبق آن افراد حق و ناحق را هم ارزیابی نماییم ( رجوع کنید به کتاب جاذبه و دافعه علی (ع) از استاد مطهری ) . در اسلام نیز پیامبر و اهل بیت بیشتر از آن که به عنوان اشخاص معینی با قیافه و نام و نشان خاصی مطرح شوند ،  حامل و مظهر دین و شریعتند و شخصیت شان همان دین و آیین شان و روش زندگی آنها و سیره و سنت شان است .  این که گفته شده اهل بیت اسمای حسنای الهی و راه دینداری اند ، روشن می کند که نه جسم و شخص آنان ، بلکه حقیقت وجودی شان و اوصاف و رفتارشان ، پرتوی از حق تعالی بود که راه بشریت را برای همیشه روشن نگه داشته است .  

9)    ضعف مطالعه و توجه افراطی به گوش دادن و شنیدن و کسب اطلاعات عمومی دینی از راه گفت و شنود و خوش باوری و زودباوری نسبت به غالب شنیده های بدون ماخذ ، به جای مراجعه به منابع دست اول دین پژوهی و نداشتن فعالیت فکری و اندیشه و چون و چرا کردن برای درک منطق دین و نگرش دینی و رسیدن به حقایق و اسرار و حکمت های دین  . در حالی که بیشترین عبات ابوذر اندیشیدن بود  و در حدیث مشهوری به نقل از معراج نامه ابن سینا از پیامبر نقل است که فرمود : ای علی زمانی که دیگران با انواع کارهای خوب به خدا تقرب می جویند ، تو با انواع تعقل و تفکر به خدا تقرب جوی که از آنان سبقت خواهی گرفت . از طرف دیگر شنیده ها به شدت خطاپذیرو در معرض دگرگونی و تحریف ودست کاری شدن هستند ،  اما قبل و بعد از گفت و شنود ، مراجعه به منابع اصیل ، درصد خطا را کمتر می سازد . ولی متاسفانه در بسیاری از مساجد و محافل عمومی دینی این گونه کار نمی شود  ، بلکه سوال و جوابهای عالمانه و محققانه و مراجعه به کتب و منابع علمی ، کاری خلاف عرف و عادت و عجیب و غریب به نظر می رسد . به ویژه توجه کنید به  آن دسته از محافل دینی ادواری و نیمه خصوصی ( مخصوصا زنانه ) که در هر کوی و برزن تشکیل می شود و در آنها به ندرت  از آگاهان مذهبی و عالمان دینی صاحب نظر استفاده می گردد و در این مجالس ، افرادی که حتی قرائت درستی بلد نیستند و از احکام اسلام به کلی بی اطلاعند و حتی ممکن است سواد عمومی نداشته باشند ،  در همه امور دینی و اخلاقی و اجتماعی به فتوا دادن می پردازند و فتاوای مسخره و موهنی می دهند که هزار سوال و معما به وجودمی آورد .  

10) فال و استخاره گرایی افراطی در ریز و درشت مسائل زندگی ، در کنار گرایش به انواع خرافات مانند کف بینی ،آینه بینی ،  فال ستارگان ، فال چینی ، فال قهوه ، فال نخود ، فال حافظ ( توسط پرندگان )  و صدها نوع فال  دیگر ،  به جای تصمیم گیری عاقلانه و اندیشمندانه و بهره گیری از تعلیمات اصیل دین و احکام صریح شریعت . در کارهای خیر حاجت هیچ استخاره نیست . در کارهای شر هم همین طور . در هیچ یک از کارها که داری حکم خاص دینی است ، نمی توان استخاره کرد . تنها در موارد خاصی که به هیچ شکلی ، نه با احکام دین و نه با عقل و اندیشه و مشورت و پرس و جو و مطالعه کافی ، نمی توان راه حل مناسب و معقولی پیدا کرد ، می توان اسخاره کرد (البته واجب نیست) و همین کار غیر واجب هم آدابی دارد ( رجوع کنید به کتاب مفاتیح الغیب در آداب استخاره از علامه مجلسی)  . استاد مطهری در کتاب خاتمیت می گوید : دراین صورت هم هرکس بهتر است برای خودش استخاره کند . اما استخاره کردن به  صورت افراطی _ مانند استخاره های متوالی و مکرر در یک مساله و در بسیاری از امور زندگی _ که در بعضی افراد دیده می شود ، نوعی ناتوانی فکری در تصمیم گیری ها و دو دلی عاطفی و بلکه وسواسی گری است . مخصوصا اگر استخاره برای اطلاع از غیب و امور آینده باشد ، به فتوای فقها حرام است . استخاره ، تحیر و تردید فعلی را رفع می کند اما پیشگویی و غیبگویی و اعجاز نمی کند . مثلا برخی استخاره می کنند که ببینند آیا بعدا زوجهای خوشبختی خواهند شد یا نه . استخاره نهایتا می تواند بگوید ازدواج فعلا کار خیرو خوبی است اما ضامن خوشبختی صد سال آینده نیست . استخاره نیکو و مطلوب ،  طلب خیر خود نمودن از خدا و نوعی دعا و توکل به خداست ، نه فال گیری و رمالی و غیب گویی و نشان دادن آینده . بهترین استخاره هم استخاره قلبی است که شخص پس از دو رکعت نماز و دعا از خدا بخواهد از بین چند گزینه خوب ، گزینه مطلوب تر را به دلش الهام کند و هر چه به دلش افتاد بدان عمل کند . سایر انواع فالها از همه نوعش،  شکلهایی از سرگرمی و پاسخ شانسی و تخمینی است( شبیه پیشگویی های ملانصرالدین و همسرش در مورد بارندگی)  و در غالب موارد خلاف توحید و توکل واقعی و نوعی شرک آشکار یا خفی است . البته فالها غالبا وسیله سود جویی و کلاه برداری و زمینه ای برای انواع انحرافات و بزهکاری های دیگر هم هست . نگاه کنید به صدها کتاب در باب فال و هزاران نفر که به کار فال گیری و آینه بینی و دعانویسی و فروش آن با مبالغی بیشتر از ویزیت پزشکان متخصص مشغولند .  فال حافظ یا استخاره به قرآن که توسط یک عارف کامل و عالم پاکدل مانند آیت الله حسن زاد آملی یاآیت الله بهجت صورت می گیرد ، ربطی به استخاره های رایج در میان ما ندارد . این قبیل افراد نیازی به استخاره ندارند و بدون باز کردن لای قرآن به افراد می گویند که از کجا آمده اند و کارشان چیست و گره زندگی شان کجاست و چه اتفاقاتی برایشان پیش خواهد آمد . یک بار در کنار تنی چند از شخصیت های دینی نشسته بودم ، شخصی تلفنی تماس گرفت و گفت  : « برایم سه تا(!) استخاره کنید ! » آیا این کارها درست است ؟ آیا خدا و رسولش از این کارها راضی و خرسندند . کسی که در یک مساله به چندین نفر برای استخاره مراجعه می کند تا نتیجه مورد علاقه خویش را بگیرد ، آیا کار درستی می کند ؟ آیا استخاره در مسائل حیاتی و سرنوشت ساز زندگی درست است ؟ بعضی از آدمهای نادرست و وارونه گاهی با تظاهر به استخاره و امثال این کارها جانماز آب می کشند و خود را از بقیه دیندارتر و عارف تر می دانند ، در حالی که مقید به بسیاری از حکام و آداب شریعت نیستند ،  آیااین گرایشها درست است ؟ اگر کسی در مسائل غلط ـ که جای استخاره نیست ـ  استخاره کند  و نتیجه استخاره خوب بیاید ،  چه باید بکند ؟ اگر در مسائل ارزشمند و خوب زندگی استخاره بد آمد چه باید کرد ؟ نتیجه آن که نباید استخاره را جایگزین عقل و اندیشه و تفکر شخصی و تجارب اجتماعی و بالاتر از همه جایگزین دستورات صریح و اکید شریعت نمود .

   در گذشته افراد صاحب نظر با صلاحیتی مانند استاد مطهری ( در آثار گوناگون و از جمله در حماسه حسینی و ...) بودند که شجاعانه و خردمندانه  در برابر خرافات می ایستادند و با ارائه اندیشه های اصیل و مبارزه با جامدها و جاهل ها  در برابر انحرافات مختلف در تفکر دینی تا حد شهادت  ایستادگی می کردند  ، اما امروز علی رغم پیشرفت های فرهنگی  چشمگیر  ، چنین اندیشه های عالی و اراده های قوی اصلاحی در تفکر دینی  به چشم نمی خورد و عوام زدگی و ترس از نقد خرافات  ، عمومیت بیشتری یافته است .

 

 

تحریم انتخابات

                     

                                         هزار و یک دلیل برای تحریم انتخابات

من هم نشستم و مثل هر ایرانی آزاد و روشنفکر مقیم پاریس یا لس آنجلس فکر کردم که حالا که همه انتخابات را تحریم می کنند ، چرا خودمان مرد مردانه این کار را نکنیم . چرا تا الان به عقل خودمان نرسیده بود که این کار رابکنیم و چرا پروفسورهای خارجی این مسائل را به ما آموزش دهند . خلاصه  نشستم و بعد از دیدن صدها ساعت فیلم و گوش دادن به سرودهای زیبایی که کانالهای ماهواره ای و سایتهای اینترنتی  برای تحریم انتخابات ساخته اند ، از آنها الهام گرفتم و  همه عقل کلی که داشتم  ، ریختم روی هم و بعد از کلی تاملات دکارتی ، خیلی سخنان عمیق به مغزم هجوم آورد و گفتم حیف است که شما از این حکمت های عمیق بی اطلاع بمانید و چون دانستن حق مردم است ، تصمیم گرفتم در یک اقدام انسانی همه این اطلاعات عمیق را مجانی و یک جا در اختیار شما قرار دهم . البته خیلی مطالب ظریف و دقیق و عمیق دیگری هم به ذهنم آمد و نتوانستم  ظبط و ربطشان و ارتباط شان را بفهمم و چون خواننده باید عاقل باشد و همه چیز را همگان دانند ، پیدا کردن ارتباط بین مطالب  بیان شده را به خوانندگان گرامی وامی گذارم . من صدها دلیل قوی برای تحریم انتخابات داشتم و اگر اینها که نوشته ام کم بود ، تماس بگیرید تا بقیه اش را هم بنویسم .

1 . فلسفه :  فلسفه می گوید که در نظام طبیعت ضعیف پامال است  . عقل می گوید که زور آمریکا بیشتر از ایران است و بهتر است طبق قانون فلسفی « اگر قرار است مورد تهاجم کسی قرار گیری بهتر است زودتر تسلیم شوی و بدان خرسند باشی تا به طرز فجیعی به هر دویتان خوش بگذرد» به نظم نوین جهانی بپیوندیم و با نه گفتن به انتخابات ایران به آمریکا بله بگوییم .

2 . منطق : اگر صغرا و کبرا بدانیم و دو دو تا چهار تا بشود ،  می توان نتیجه گرفت که سرنوشت ایران بهتر است در آمریکا تعیین شود  و چون نشده و نمی شود ،  پس بهتر است انتخابات را تحریم کنیم .

3 . ریاضیات : یک رای من و تو چیزی نیست و  به قول آن دوست تریاکی ما که عددی نیشتیم !  حتی اگر هفتاد میلیون رای دهنده داشته باشیم باز هم از لحاظ ریاضی یک رای من همان همان یک رای است و نه بیشتر و  یک هم که عددی نیشت ! بنابر این بهتر است خوب جمع و تفریق بدانیم و انتخابات را رها کنیم .

4 . برآورد سود و زیان اقتصادی : کاری که توی آن برای من و تو نان نباشد به چه درد می خورد . از این انتخابات چیزی گیر من و تو نمی آید . پس  شرکت در انتخابات کار بهینه ای نیست چون فاقد سودآوری لازم است  و اصلا اقتصادی نیست .

5 . صرفه جویی اقتصادی : می دانید در رای گیری ها چقدر صندوق ( اعم از چوب و پارچه و ... ) و کاغذ حیف و میل می شود  . اگر از هر خانواده  لااقل دو نفر در انتخابات شرکت نکند ، اگر فرض کنیم بیست میلیون خانواده ایرانی داشته  باشیم ، و برای هر کس دو برگه در انتخابات مصرف شود  ، با صرفه جویی و تحریم انتخابات ، روی هم چهل میلیون برگ کاغذ خواهیم داشت و می توان از آنها هزاران دفتر مشق درست کرد و بین کودکان محروم تقسیم کرد . البته این صرفه جویی می تواند خیلی بیشتر از این حرفها باشد . مثل صرفه جویی در اتلاف وقت و عمر گرانبها در پای صندوق ها  و چه گوهر گرانبهایی است این عمر ! شناسنامه هایمان هم تمیزتر می ماند .

6 . اقتصاد بین الملل : اگر در انتخابات شرکت کنیم این همه هزینه های خارجی که به خاطر گسترش دمکراسی صرف تحریم انتخابات می شود ، کاملا غیر بهینه و غیر اقتصادی خواهد بود . آیا این کمکهای چندین میلیارد دلاری آمریکا برای کانال های ماهواره ای و چندین میلیارد کمک مالی دیگر برای ساقط کردن مسالمت آمیز(مانند انفجار از درون و بمبهای قم واهواز و تهران) حکومت فعلی به گروههای مختلف برای رقاصی به نفع قدرتهای بین المللی حیف نیست حرام شود و بی نتیجه بماند .

7 . میهن دوستی : برای اثبات میهن پرستی مان و برای این که به آن دسته از ایرانی های غیور غیر وطن فروش در به در خوش بگذرد و کارت سبز یا اقامت دایم داده شود و آنها را لااقل پس از چند نسل نه یک شهروند آمریکایی بلکه  آدمک پنجاه درصدی حساب کنند  ، تحریم انتخابات میهن دوستانه ترین کاری است که می کنیم .  نیز برای رضایت دوستان جورجی فعلا تا اطلاع ثانوی ایران را فراموش می کنیم تا بعدا بفهمیم که این میهن چیست و کجاست . شاید روزی و روزگاری توی توی کالیفرنیا و لاس وگاس میهنمان را با لاس زدن پیدا کنیم . بنابر این میهن را رها کنید و میهن دوستی را بچسبید و با نوای ای ایران و ای ایران انتخابات را تحریم کنید . میهن دوستی واقعی عبارت است از ترجیح منافع غرب و آمریکا بر منافع ایران . مگر نمی بینید آمریکایی ها و اروپایی ها چقدر ما(!) را دوست دارند و از منافع ما(اپوزیسیون) در برابر حکومت و مردم ایران حمایت می کنند .

8 . انسان دوستی : اگر به فکر مردم هستیم ، مخصوصا به فکر سلامتی آن آدمهای با عاطفه ای که برای تحریم انتخابات از بس در کانال های ماهواره ای داد زده اند که گلویشان جر خورده ، بهتر است برای باز شدن صدایشان و رنگ و رویشان انتخابات را تحریم کنیم . این شخصیتهای فداکارفکر و عمر و ثروتشان را در این کارهای خوب به نفع ایران و انسان دوستی صرف کرده اند . حیف است که قدرشان را ندانیم .

9 . کمک به دمکراسی : امروز دمکراسی از نان شب واجب تر است . اگر در انتخابات شرکت کنیم هر چند خودش نوعی کار دمکراتیک است اما بفهمی نفهمی از کمبود دمکراسی حتما مشکل پیدا خواهیم کرد ( چه جوریشو دیگه من نمیدونم) . اگر می خواهیم به آزادی برسیم بهتر است هیچ کاری نکنیم . اگر می خواهیم انسان انتخابگری باشیم بهتر است انتخاب نکنیم . اگر ما با درک عمیق تری از حقوق بشر آمریکایی و اروپایی کمی آدم بشویم و انتخابات را تحریم کنیم ، به زودی خواهیم دید که چگونه این مملکت احتمالا طی صد یا دویست سال آینده از هم می پاشد و راه دمکراسی هموار می گردد . آنوقت می توانیم مثل سال 1876 و به سبک فرانسوی ها انقلاب کبیر بکنیم . حتی اگر نصف ایرانی ها کشته شوند باز هم به صرفه است . چون ما سیصد سال بعد مثل فرانسه پیشرفت خواهیم کرد .  اصولا ایرانی جماعت عقل ندارد که برای خودش تصمیم بگیرد ، پس بهتر است کار را به بزرگ ترها بسپاریم تا در آن سوی مرزها ، در سازمان ملل و شورای امنیت توسط پدر خوانده های عاقل و انسان دوست  برایمان تصمیم بگیرند . هر چند دوره پدرسالاری گذشته است .

10 .  راحتی بیشتر در زندگی : رفتن تا پای صندوق واقعا کار سختی است . می دانید چقد انرژی صرف می شود ؟ چرا خودمان را خسته کنیم . آیا هیچ کار دیگری نداریم ؟ مخصوصا که تابستان است و تابش مستقیم آفتاب در پوست بدن لطافت آن را بفهمی نفهمی کاهش می دهد و تشعشعاتی تولید می کند که حتی برای اعصاب هم مضر است .

11 . علوم سیاسی : قبل از انقلاب همیشه رسم بوده که صدر اعظم ایران و حاکمان ایران  افرادی باشند با وجدان و قابل اعتماد و خوب که همه خوبی هایشان مورد تایید سفارت خانه های انگیس و آمریکا قرار گیرد ولی بعد از انقلاب این قانون نقض شد . آخر کسی که دمکراسی را درست و حسابی بلد نیست و نمی تواند به ساز روسای غرب و آمریکا برقصد چگونه می تواند اقتدار کافی داشته و رسم زمانه و آداب چاکری را به جا آورد  و حتما دست و پاگیر خواهد شد  . طبیعی است که هر نوع انتخابات دیگری غیر قانونی است  . اگر ما با اروپا و آمریکا دوست بودیم مثل عربستان حکومت شاهی و ایل و تباری داشتیم ولی مشکلی از جهت دمکراسی برایمان پیدا نمی شد واین همه با جهان مشکل نداشتیم .

12 . مشکلات جوانان :‌ اگر ما به فردی رای دهیم و او رئیس جمهور شود آیا خواهد توانست به خواستگاری برود و برای جوانان ما زن بگیرد و دست و پایشان را در یک جاهای خوب و نان وآبدار بند کند ؟ آیا خواهد توانست کاری کند که هر ایرانی سالی دو سه بار به کیش ودوبی و ینگه دنیا سفر کنند ؟ آیا او خواهد توانست شخصا برود و با زنان خودفروش خیابانی و آدم کش های حرفه ای زندانی و چاقوکشهای چاله میدان بنشیند و به آنها شعر و ادبیات و آدمیت یاد بدهد ؟ البته که نه . آیا خواهد توانست کاری بکند که ما هم از آزادی های رسانه ای و مشاهده فیلم های سوپر رمزدار و پولی ترکیه و اروپا به طور مجانی استفاده کنیم ؟  معلوم است که نه . چون همه اش شعار است . هیچ رئس جمهوری در  این جمهوری اسلامی که من می شناسم نخواهد گذاشت که ما آزادانه در خیابانها و ادارات ودانشگاهها شعار مرگ بر فلان و لعنت به بهمان بدهیم و فحش های خواهر و مادر نثارهم کنیم  و در پیروزی ها و جشن ها هر دق دلی که داریم بر سر شهروندان خالی کنیم  و آزادانه و  با هیجان در رقص های دسته جمعی خیابانی شرکت کنیم ؟ آیا رئیس جمهور ایران می تواند برای رفع مشکل ما جوانان قضیه آزادی جنسی را به کلی حل کند تا ما نفس راحتی بکشیم ؟ معلوم است که نه . چون همه حرفهایشان برای راحت بودن ما جوانان شعارهای تبلیغاتی است .

13.  آسمون و ریسمون : اگر در انتخابات شرکت کنیم نه تنها به جمهوری اسلامی بلکه به همه کارهایی که  طی 27 سال قبل در ایران و 1426 سال در جهان انجام شده مهر تایید نهاده ایم ، هزاران کار خوبی هم که شده ، به ما چه  .  اگر مذهبی هستیم ، با شرکت در رای گیری تا قیام قیامت همه کارهای همه افراد در همه جای ایران (‌و بلکه جهان)در نامه عمل ما نوشته خواهد شد و اگر از خدا می ترسیم بهتر است  نه الان بلکه هیچ وقت به هیچ کس رای ندهیم . اما  اگر می خواهیم کاملا بی دین باشیم ، شتر سواری دولا دولا نمی شود و  شرکت در رای گیری به این معناست که خدا و پیامبر را پذیرفته ایم و چون انتخاب دین آزاد است ، بهتر است باز هم رای ندهیم .

14 . قول وشرف : همه می دانند که کسی مثل ما بوده و نیست که به هر قولی که به ملت ایران داده ،  عمل نکرده و در خوش قولی شهره آفاق نباشد . من قول شرف می دهم و به آبروی پدر و مادرم و این خاک رس زرخیز ایرانی سوگند یاد می کنم که اگر در انتخابات شرکت نکنید ، طی دو سه هفته یا حد اکثر دو سه ماه ( از اون ماههای خدایی !) و اگر نشد می توانم قول بدهم تا نهایتا دو سه قرن دیگر همه مشکلات این کشور حل بشود  و همه ایرانی ها به آزادی کامل و همه جانبه و علم و دانش و فرهنگ عالی دست بیابند . البته می دانید که رسیدن به آزادی و راحتی هزینه های مالی و جانی چندمیلیاردی دارد و اگر چندین نسل از ایرانی ها فدا شوند و بروند شیشه های این حکومت را بشکنند و کشته و زخمی شوند ، واقعا ارزش دارد . چون اگر چه خودشان بعدا در گورها می پوسند و لی نام این کشته و زخمی ها در تاریخ و عکس شان درسایت های اینترنتی جاودانه و زنده و زیبا می ماند اما منافع دراز مدت ملت ایران ( که مقیم اروپا و آمریکا هستند و اسم و فامیلشان و منافع شان و همه چیزشان آمریکایی است ) و منافع خیلی های دیگر صد در صد تضمین می شود و بسیاری از سر و صداها می خوابد . آیا آرامش بهتر نیست ؟   

ضمنا چون بعدا باز هم انتخابات دیگری در سالهای طولانی آینده صورت خواهد گرفت ، ما از پشت همین تریبون از حالا تا آخر پیشاپیش همه انتخاباتها را رسما و علنا تحریم نموده و اعلام می کنیم که تا آخر سر پا ایستاده ایم و مثل بعضی ها بی ادبانه روی زمین نخواهیم نشست . خود دانید . فحشهای زیاد و رنگارنگی هم جمع کرده بودم که به بانیان این انتخابات بدهم ولی به علت کمبود جا به سایر سایتها و کانالهای ماهواره ای مراجعه کنید تا از لحاظ فرهنگ فحاشی کاملا خودکفا گردید .

                                                    ریاست عالیه این منطقه وبلاگی

 

                                         

 

                                        

به چه کسی رای دهیم ؟


                 اخبار نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری

 

به چه کسی رای دهیم ؟ به کسی که کمتر از بقیه شعارهای غیر عملی  تبلیغاتی بدهد و بلوف های بچه گانه بزند . کمتر از بقیه هزینه های عظیم صرف تبلیغات کند . کسی که تنها با کارخانه داران و سرمایه داران و دانه درشت ها آشنا نباشد و لااقل چند درصدی درد های مردم را حس کند و واقعیات را در آمار و ارقام خلاصه نکند . کسی که پوسترهایش از بقیه کوچک تر باشد و شام و ناهار تبلیغاتی ندهد . کسی که به تعبیر رهبری جوان تر باشد و جوانی برایش یک رویا نباشد  . مگر ریاست جمهوری نشستن و چای خوردن و سخنرانی کردن است  و جنب و جوش بدنی لازم نیست که  سن و سال اصلا مهم نباشد . به کسی رای دهیم که کمتر از بقیه حرف های تکراری بگوید . کسی که سخنانش نشان می دهد از محاسبات کوچک اقتصادی و اجتماعی عاجز است چطور می تواند در مدیریت کلان کشور به تصمیم گیری بپردازد ؟ کسی که همه اش از سیاست و اقتصاد و تعدیل نگوید و معنای اخلاق و مناسبات انسانی برایش مفهوم و عملی باشد و اخلاق را اقتصادی تفسیر نکند . کسانی که سالهای متمادی کاری با اخلاق و فرهنگ انسانی و معنوی این مرز و بوم نداشته اند ، چگونه می توانند ضعف و کاستی های فرهنگ عمومی ما را غنا ببخشند .  کسانی که تفکرات مدار بسته یکنواخت شان به حد کافی مردم را آزرده است ،  پس از چند دهه خطاهای  محسوس و ملموس در این روزگار وانفسا چه رهاوردی تازه ای برای مردم خواهند داشت . کسی که با ظاهرسازی های عجیب و غریب و خنده دار هر لحظه شکل و چهره و لباسهایش را عوض می کند تا باب طبع پیر و جوان  شود و دخترکان دم بخت هم او را بپسندند ، چگونه می تواند در سیاست جدی و قاطع  و یک رنگ باشد و با اندیشه و تدبیر پیش برود . آیا واقعا کسی که ادعا می کند همه طبقات و گروهها و طوایف و مذاهب و ادیان را راضی خواهد کرد و از زن و مرد و کرد و ترک و بلوچ و ترکمن و مسلمان و مسیحی در کابینه اش حضور خواهند داشت چقدر واقع بینانه حرف می زند و چقدر واقعا خواهد توانست همه را خرسند سازد ؟ به کسی رای دهیم  که شهامت بازنگری و تجدید نظر در کارهایش را داشته باشد . کسی که شجاعت این را داشته باشد که در اولین فرصت به خطاها و اشتباهات خود ، صریحا اعتراف نماید و از مردم عذر خواهی کند . همان طور که در بزرگ ترین کشورهای دنیا رؤسای جمهور به دلیل کوتاهی خود یا افراد زیر دست خویش یا  حتی چند مورد  اشتباه در سخنرانی رسما و علنا از مردم عذرخواهی می کنند .  وضعیت اسفبار بعضی از کاندیداهای ریاست جمهوری  از سر و وضع  تیم  تبلیغاتی شان  و روسای ستادهایشان در تهران و شهرستانها کاملا معلوم است و آشکار است که در صورت موفقیت چه بلایی بر سر مردم خواهند آورد و گوشت قربانی مدیریت ها و مسئولیت ها را چگونه بین آنان تقسیم خواهند کرد .  منفی بافی افراطی و بیمارگونه و تحریم انتخابات  کار خنده دار نامعقول بی اثری است . چون با رها کردن مشکل و دوری از آن مشکل حل نخواهد شد . بعضی از طنزپردازان آن سوی مرزها بیش از 25 سال است دهها بار با  پیشنهاد تحریم انتخابات در ایران ،  قول داده اند که حکومت ایران در عرض چند هفته سقوط کند ،‌و هنوز هم سوژه تازه ای در این زمینه ندارند .  اما  می توان با انتخاب فردی با ویژگی های نسبی بهتر  یا فردی که مضرات کمتری  از دیگران دارد  ، از گرفتاریها کاست و بر سربلندی مردم افزود . حتی رای سفید نشانگر حیات ملی و قدرت اراده ملی است . اما مطمئنا می توان بین کاندیداها فرد ی با مزایا و توانمندی های بیشتر از بقیه پیدا کرد .  این انتخاب عقلانی ترین و بهترین کاری است که می توانیم در شرایط فعلی بکنیم .نظر سنجی ها را رها کنید . نظر سنجی ها همیشه نظرات را نمی سنجند بلکه خیلی وقت ها نظرسازی می کنند . خودتان بیندیشید و تصمیم بگیرید و کسی را انتخاب نکنید که می گویند او درمی آید .
        
                                          

چگونه دنیا را تغییر دهیم ؟

می خواستم دنیا را تغییر دهم

آن هنگام که جوان بودم و فارغ از همه چیز و تخیلم مرز و محدوده ای نمی شناخت در سر آرزوی تغییر دنیا را می پروراندم. بزرگتر و خردمندتر که شدم دریافتم جهان تغییرناپذیر است پس افق اندیشه ام را محدودتر کردم و بر آن شدم تا تنها کشورم را تغییر دهم. اما این هم عملی نبود. پس از سالها زندگی وتجربه آخرین تلاش نومیدانه خود را صرف تغییر خانواده ام کردم اما افسوس آنها نیز که نزدیکترین کسان به من بودند تغییر نکردند. اکنون که در بستر مرگ آرمیده ام به ناگاه حقیقتی را یافته ام. تنها اگر خودم را تغییر داده بودم آنگاه نمونه ای می شدم برای اعضای خانواده ام تا آنان نیز خود را تغییر دهند. با انگیزه و تشویق آنها چه بسا که کشورم نیز اندکی اصلاح می شد شاید می توانستم دنیا را تغییر بدهم!

از نوشته روی یک سنگ مقبره