ساحل جدایی

 

 

 

دوستانش یکی پس از دیگری رفتند

و او تنها مانده در این برهوت ظلمانی

در انتهای راهی بی بازگشت بی صبرانه به انتظار ایستاده 

در کنار ساحل فراموشی

و ناگهان ! آری !

قایقی آمده است

و به شما می سپارد همه هستی خود

هرچه دارد این است 

موجی پر زصدف

 و دیگر هیچ

 .........   خداحافظ....!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 من اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی که می بینم بد آهنگ است
بدینسان زندگی ننگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی برگشت بگذاریم
و "طرحی نو دراندازیم"
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد