علل رکود علمی و آموزشی دانشگاهها و مراکز آموزش عالی و افت تحصیلی

              

                                            نقشه جغرافیای علمی جهان: تولیدکنندگان دانش و علم 

Börner, Katy (2006). The Story of Science Maps. Network Science Conference, May 25th, 2006 (Indiana University, Bloomington)

 

1 . افزایش ساعات موظفی تدریس اساتید که فرصت مطالعه و تحقیق بیشتر را از آنان می گیرد .

 

2 . جزوه نویسی یا املا نویسی ( هستند اساتیدی که کتاب و جزوه هم ندارند و باید همه سخنانشان را نوشت و اکثر کلاس به میرزابنویسی می گذرد ) .

 

3 . فقدان مشوق های موثر آموزشی برای دانشجویان - به نظر می رسد چراغهای جاذبه علم و حکمت آموزی خاموش شده و علم حالت تشریفاتی و رسمی و احیانا تفریحی یافته است .

 

4 . رکود فکر و اندیشه و بحران سوال در فضای کلاس ها

 

5 . چند شغله بودن برخی اساتید و وجود دلمشغولی های غیر علمی متعدد ( اقتصادی ِ اجتماعی ِ سیاسی و ...)

 

6 . مسئولیتهای غیر علمی اساتید  .

 

7 . فقدان ارتباطات فرهنگی و تعامل موثر در روابط اساتید و دانشجویان - بین دانشجویان و اساتید رابطه چندان صمیمی یا استاد شاگردی وجود ندارد یا خیلی کم و نامحسوس است .

 

8 . وجود اشتغالات و دلمشغولی های کاذب پرجاذبه غیر درسی در میان دانشجویان ( تفریحات فراوان در حواشی درس با دوستان مذکر و مونث با عکس و آلبوم و تفصیلات - اس ام اس - موسیقی - اینترنت - چت - قول و قرارهای دوستانه و روابط عاشقانه و ... )  

 

9 . جدی نگرفتن تدریس از سوی برخی اساتید . اگر هم در مورد سبک تدریس برخی اساتید تازه کار یا پیمانی سخت گیری ها و حساسیت هایی باشد . اما اساتید رسمی هر گونه که تدریس کنند و یا حتی نکنند ، کسی جوابگو نیست . البته به شرطی که صدای دانشجویان در نیاید . البته اگر هم درآمد دانشجو مقصر و محکوم است نه استاد محترم . یک بار استادی با ۳۳ سال سابقه به من می گفت : تا کنون هیچ کس در مورد تدریس من نگفته که فلان جایش خوب یا بد است .  

 

10 . عدم حضور اثربخش اساتید در دانشگاهها ( مثلا استادی در کلاس به سوالات پاسخ نمی دهد و می گوید بماند برای آخر درس و آخر درس هم به سرعت کلاس را ترک می کند و به دانشجویانی که دنبالش می آیند می گوید : من ستاره دنباله دار نیستم ؛ درس فقط در کلاس است و بس ! یا اساتیدی که هیچ کس از ترس جرات نزدیک شدن به اتاقشان را ندارد)‌.

 

11 . فقدان حضور و غیاب منظم  دانشجویان . یک بار دانشجویی در جایی بیرون دانشگاه درگیری به وجود آورده بود و آمده بود از استاد گواهی بگیرد که من در آن ساعت در کلاس بودم  و ببرد در دادگاه و محکومیت طرف مقابل را اثبات کند و بگوید من سر صحنه اصلا حضور نداشتم و در کلاس داشتم درس می خواندم . یا در ساعات درسی که حضور و غیابی وجود ندارد هزار و یک اتفاق اخلاقی و غیر اخلاقی رخ می دهد که خدا می داند ....

 

12 . تمایل بسیاری از اساتید به تدریس بیشتر به جای آموزش بهتر و تحقیق بیشتر . گاهی حتی استاد ریاضی بیش از چهل واحد این دانشگاه و آن دانشگاه درس دارد و بعضا دیده شده که استاد ریاضی دو سه درس را در شش هفت جلسه تدریس کرده بعد وقت کم آورده صد صفحه را در یک دو جلسه سریع السیر و ناقص تدریس کرده و فهمیده نفهمیده کلاسها را تمام کرده و دانشجویان را فی امان الله رها نموده است .  

13 . بی اطلاعی دانشجویان از بازدهی و کارایی رشته انتخابی و آینده شغلی رشته مربوطه . که نمی دانند این درسها در کجای جامعه و کشور و جهان چه نقشی خواهد داشت و این امر ، انگیزه های درسی را به شدت پایین می آورد .

 

14 . کثرت بیکاری انبوهی از مدرک داران ( با مدارک کارشناسی  کارشناسی ارشد و دکترا ) در جامعه و عدم دستیابی به مشاغل متناسب با رشته هایشان . که سبب می شود دانشجویان با نا امیدی و سر به هوایی ، سرسری درس بخوانند و تصور کنند که اگر درسها را خوب هم که بخوانند آخرش باید بیکار بمانند و بیحاصلی پیشه کنند و درجا بزنند .  

 

15 . روش های غلط آموزشی اساتید ( سبک استاد محوری و سخنرانی و پر کردن و پاک کردن تخته سیاه ) و فضای فیزیکی بسیاری از کلاسها به همین منظور طراحی شده و به سبکهای دیگر اجازه فعالیت نمی دهد . بسیاری از اساتید درسها را مثل بذرهای آشفته در مسیر طوفان  می پاشند و می روند و کاری ندارند که این بذرها در خاک ذهن دانشجویان قرار گرفت یا نگرفت و جوانه زد یا به خار و خس تبدیل شد .

 

16 . روش های غلط اساتید در تصحیح اوراق امتحانی . این که حتما باید دو سوم دانشجویان در درس من بمانند تا سطح علمی من و درس من جا بیفتد و دانشجویان با ترسی که از درس من پیدا می کنند خوب و جدی درس بخوانند . ولی جالب این است که هیچ وقت معدل نمرات چنین اساتیدی از 11 - 12 بالاتر نمی رود و حاکی از آن است که علی رغم ادعای علمی بلند بالا فاقد روش تدریس کارسازند و در ایجاد انگیزه و تحرک علمی دانشجویان بسیار ناتوانند و این نقصها را به پیچیدگی و سختی و عالی بودن سطح درس خود نسبت می دهند . این اساتید ممکن است سطح علمی بسیار عالی داشته باشند اما مقدار علم و دانش و بینش و تحولی که به دانشجویان می بخشند در حد بسیار ضعیفی است و با این که گاهی برای تدریس مطالب وقت کم می آورند ، ساعاتی از کلاسها به خودستایی و ذکر خاطرات مربوط به شهرت و جاه و جلال استاد و سفرهایش سپری می شود .

 

17 . وفور استفاده از اساتید حق التدریسی که غالبا صلاحیت تدریس در دانشگاهها را ندارند و چون در استخدام دانشگاه نیستند ، احساس مسئولیتی در قبال دانشجویان و درس و آموزش بهتر حس نمی کنند و نمی توانند دردها و مشکلات دانشگاه را درک کنند یا برایش وقت بگذارند . این اساتید در جلسات آموزشی شرکت نمی کنند و تذکرات کافی را نمی شنوند . اساتید نیمه وقت دانشگاه آزاد هم چیزی در این مایه ها هستند .

 

18 . حاکمیت روش های آموزشی قالبی و کلیشه ای و فرسوده و ناکارآمد و غیرفعال و فقدان روحیه پرسشگری و علم محوری و تفکر گرایی در عموم دانشگاهیان (‌اساتید ؛ دانشجویان ؛ کارمندان ) .

 

19 . وجود اساتیدی که به دانشگاه تنها به عنوان محل امرار معاش یا کسب و حفظ پرستیژ نگاه می کنند و انگیزه علمی و فکری زیادی برای فعالیت کارساز ندارند و خودشان را برای تدریس بهتر به زحمت نمی افکنند .

 

20 . ضعف فرهنگی دانشگاه ها در حل مشکلات فرهنگی و ذهنی و روحی دانشجویان و ناتوانی در مواجهه به آفات متنوع ضد فرهنگی راه یافته از دبیرستانها و محیطهای بیرونی ( خانواده و محله و جامعه ) به دانشگاهها .در برنامه ریزی های فرهنگی دانشگاهها  که به نهادها و بخشهای مختلفی دردانشگاه ها مربوط می شود  ، سیاست فرهنگی منظم و مدبرانه دنباله داری به چشم نمی خورد که در راستای اهداف بلند نظام اسلامی باشد . خانم محترمی از استادان دانشکده فنی به من می گفت : دانشجویان در بدو ورود به دانشگاه از بس مشکلات حاد فرهنگی دارند که اساسا در حال و هوای درس و انگیزه ها و اهداف درسی قرار نمی گیرند و باید از آغاز  در مورد درس و مطالعه و اهداف آموزشی و مشکلات مربوطه به حد کافی توجیه شوند وگرنه درسها برایشان بی فایده است .  

 

21 . سیاست زدگی دانشگاهها که بیشتر به سال ها قبل مربوط می شود ولی عوارض آن به شکل دیگری (‌رکود سیاسی )همچنان باقی مانده است . این ذهنیت هنوز در ذهن برخی دانشجویان هست که به جای حساسیت های مطلوب درسی و علمی و فرهنگی سازنده کوچکترین مساله صنفی یا سیاسی و اجتماعی را به وسیله و بهانه ای برای در هم ریختن وضع دانشگاهها تبدیل کنند .

 

22 . حاکمیت سیستم نمره محوری (آن هم به سبک غلط )‌

 

23 . نگاه ابزاری و کمکی دانشجویان به دروس عمومی ( این که دروس عمومی برای وصله پینه دروس تخصصی و افزایش معدل و رفع مشروطی دانشجویان است )‌.

 

24 . انتخابهای بی مطالعه و شانسی و الابختکی رشته دانشگاهی ( گاهی در بعضی کلاسها بیش از نیمی از دانشجویان می گویند رشته خود را ناآگاهانه و بدون علاقه انتخاب کرده اند )‌

 

25 . فقدان فضای آموزشی کافی و وضع نامطلوب فضاهای آموزشی مطلوب و استاندارد

 

26 . جمعیت انبوه دانشجویان در کلاس درس ( حاکمیت کمیت بر کیفیت -  کاهش هزینه های دانشگاه به قیمت افت علمی دانشجویان )‌

 

27 . عدم ارجگذاری دانشگاهها نسبت به اساتیدی که تدریس بهتر و موثرتری دارند و به خاطر محبوبیت علمی و معنوی و نفوذ فکری ، دانشجویان را متحول می سازند .

 

28 .  کثرت دانشگاهها و مراکز آموزشی ای که به راحت طلبی و تنبل پروری و نمره دادن ارزان عادت کرده اند . وجود دانشگاهها و مرکز آموزشی خاصی که به سالن جشن و عروسی و تفریحات سالم و غیرسالم بیشتر شبیهند تا به دانشگاه . جالب این که ساختمان آموزشی و راه پله ها و کلاسهایش هم شبیه تالارهای جشن و عروسی می ماند و در راه پله ها جلو چشم مسئولان آموزشی و اساتید همه با هم مغازله و مذاکرات عاشقانه می فرمایند و اساسا ساختارشان این گونه است .  

 

29 . راه یافتن تنشهای تند بین قومیت ها و نژادها و گویش ها و مذاهب به دانشگاهها . متاسفانه این مشکل روز به روز حادتر می گردد . مثلا مشاهده می شود که دانشجویی که در دانشگاه درس می خواند در بیرون عضو گروههای سیاسی مسلح تندرو و تفرقه افکن است .  گاهی کم مانده که آدم به یاد اوایل انقلاب بیفتد که دانشگاه صحنه صف آرایی و سنگربندی و قشون کشی گروههای مختلف شده بود . گاهی این قضایا نه در دانشگاههای شهرستانها که در دانشگاه تهران هم کم و بیش مشاهده می شود .    

 

30 . فقدان وسایل کمک آموزشی در کلاسها . آموزش در بسیاری از کلاسهای دانشگاهها هنوز با گچ  و تخته سیاه رشدیه به همان سبک صد سال قبل پیش می رود و از رایانه و ویدئو پرژکتور و اپک و .... بسیار کم استفاده می شود و طبق معمول مشکلات مالی و اداری و فقدان امکانات کافی بهانه می شود . در برخی دانشگاهها کلاسها به محبس یا دخمه تاریکی می ماند و صندلی ها درب و داغان و در و دیوار پر از خاطرات و شعر و طنز . جلسه امتحان در برخی دانشگاهها واقعا زجر آور است : تاریک و بسیار گرم و همراه با سر و صداهای مزاحم بسیار و آزمونی که سه چهار ساعت طول می کشد .   

 

۳۱ . وضع شلوغ و آشفته و شلم شوربای اقامتگاه یا خوابگاههای دانشجویی که به هرجایی شبیه است جز خوابگاه دانشجویی . البته فضاهای عمومی خیلی از دانشگاه ها هم همین طوری است .

 

۳۲ . هیچ عاملی برای ادب آموزی و فرهنگ پروری و نظم بخشی به کارهای مربوط به دانشجویان وجود ندارد و این دانشجویان هستند که سر خود هر کاری خواستند می کنند . دانشگاه را اوایل و اواخر و اواسط ترم با توطئه های از پیش طراحی شده و سازماندهی شده به تعطیلی می کشانند و بهانه ها زیاد است : جشن آغاز سال تحصیلی ، مسابقه فوتبال ، طناب کشی بین دانشجویان ، اردوهای تفریحی و آموزشی ، رفتن به فرجه برای آمادگی امتحانات ( آن هم یک ماه مانده به تعطیلی ترم )  . سالها قبل هم که انواع تحصن و اعتراض و محکوم کردن و " آزاد باید گردد و اعدام باید گردد " بهانه های تعطیلی بود .

 

             

                    

ضمیمه اول : خاطرات و برخی از عکسهای سفرمان به زبان همسرم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد