غمهای شیرین زندگی

           

 

*  در غمهای بزرگ شجاع باش و در غمهای کوچک صبر پیش بگیر ؛ وقتی این کار سخت روزانه ات را به پایان بردی با آرامش به خواب برو خدا بیدار است (ویکتور هوگو) 

 *   گر نکوبی شیشه غم را به سنگ  ......  هفت رنگش می شود هفتاد رنگ

 *  آن که می گرید یک درد دارد و آن که می خندد هزار و یک درد .

 *  پس زمینه همه شادکامی ها و همه آهنگ های مسرت بخش ، موسیقی حزن آلودی به گوش می رسد که نوای شیرین  آن همه عالم را پر کرده است .

 * خدایا روزی‌ام کن اضطراب و غم و درد و دورم کن از قالب‌های زیبای میان‌تهی بردگانِ هوس (‌دکتر شریعتی )

* خدایا! مرا به ابتذال آرامش و خوشبختی مکشان، اضطراب‌های بزرگ، غم‌های ارجمند و حیرت‌های عظیم را به روحم عطا کن، لذت‌ها را به بندگان حقیرت بخش. (‌دکتر شریعتی )

 

     آن کس که درد عشق بداند      اشکی بر این سخن بفشاند

آهنگ غم ، آهنگ زیبا و دل انگیزی است طرب انگیز تر از شاد ترین آهنگ ها و لذتبخش ترین تفریحات ... طنین آهنگ شادی تنها در چهره و پوست جریان می یابد و آهنگ غم از زوایای قلب می گذرد و در اعماق وجود آدمی نواخته می شود .... آن هنگام که شادی و لذت در امواج ساده ساحل با صدفهای بی حاصل حاشیه شخصیت ما بازی می کند و چند سانتیمتری دریای روح نفوذ می کند ، ضرباهنگ غم و نماهنگ اندوه ،اقیانوس وجودمان را به رقص در می آورد .... صدای زیبا و دلنشین غم ، روح های بزرگ را با خود می برد ، ولی بی ارزش ترین و بی همت ترین انسانها به راحتی می توانند قهقهه مستانه سر دهند و از هر شوخی و شادی مسخره ای غش غش بخندند .... در غم ها رازهایی نهفته است که در شادی ها نیست ... در فضای اندوه ، روح نه تنها نمی میرد بلکه به پرواز در می آید و چنان اوج می گیرد که شاعرانه ترین فضاها بر لوح دل نقش می بندد و بدین سان ادبیات و هنر غنچه می کند و حکمت و فلسفه زاده می شود ....ولی گاهی در اوج شادی ها روح می میرد و قهرمان طنز جهان در بیمارستان روانی بستری می شود ....هزاران نفر می آیند و می خندند و می روند و غم های شیرین جاودانه می ماند . در اوج غم ها آدمی لذتی عمیق و هیجان و حماسه عظیمی را در ذرات وجودش حس می کند که گویی سراسر جهان را با سرعتی باورنکردنی در هم می نوردد و پای بر فرق گیتی می گذارد..... در غم ها سطح آگاهی و هشیاری بالاتر می رود و در شادی سطح بی خودی و ناهشیاری و خودفراموشی... در غم هاست که مردم بیشتر همدیگر را درک می کنند و در شادی ها برای هم مصیبت می آفرینند ....در پی غم ها همدلی و همفکری و مهر و آشتی و لطافت است و در پی شادی ها اختلاف و انزجار و خشونت . غم ها به ادیان و عرفان و خدا می رسند و شادی ها به هذیان و هرزگی و طغیان و جنون و شیطان ... در غم ها همه انسان ها در طور نور و آشنایی به هم می رسند و در شادی ها از هم می رمند و خودخواهی هایشان شکوفا می شود ... غمها رهایی بخشند و شادی ها و لذات ، زنجیرهای اسارت . ماندگارترین آهنگها و فیلمها و اشعار همان هاست که در آنها  غم و اندوه به نهایت می رسد و شادترین فیلم ها و آهنگ ها به زودی خسته کننده ترین بخش هنر می شوند . و این یک حقیقت است که که تاریخ را طنزها نمی سازد تراژدی ها می سازد . غمی که می گویم اندوه آب و نان نیست ... غم و اندوه از دست دادن قدرت و شوکت نیست ... اشک و آه و اندوه و حسرت یک دختر نازنازی و یک پسر تیتیش مامانی نیست .... غم آدم های نکبت زده و ذلیل و حقیر نیست ... غم افسردگان ملول و دلمردگان کم بنیه و بی جنبه نیست .... غم ماتم پرستان بیمار و شکست خوردگان زندگی نیست .... غم سیه روزان نگون بختی نیست که بر زندگی شان گرد مرگ پاشیده و دستشان دنبال دارو یا طناب می گردد و در آرزوی مرگ خویش لحظه شماری می کنند .... غم آدمهای بی حال بی خاصیت توسری خورگوشه گیر نیست .... غم ورشکستگان مالی یا سیاسی نیست .....غم کسی نیست که لذت ها و شادی ها و شیرینی ها را تجربه نکرده باشد . این غم که من می گویم رودخانه صاف و زلال ومواج و خروشانی است که از تخته سنگهای ملکوت بیرون می پاشد . بالاخره غم های پرندگان مهاجر با غم یک خوک منزوی که سرش به سنگ خورده و یک روباه یا گرگ ناکام فرق می کند ... غم های دریایی کجا و غم های حوض کوچک گندیده و مرداب متعفن متروک و نفرین شده کجا ....کسانی که از قلقلکی شاد می شوند و پس می افتند و با یک پیاز، های های اشک می ریزند ، نمی توانند این سخنان را دریابند .. من از غم های بزرگی سخن می گویم که آشنای صمیمی روح های بزرگ است ...من از دردی سخن می گویم که انسان با آن زاده شد ... نوایی که در نی نامه مولوی بازتاب یافت و همه مثنوی شرح و بسط این عصاره است . همان طور که سوره حمد عصاره قرآن است و قرآن شرح و تفصیل این سوره . 

 

                    شاد از غم شو که غم دام لقاست              اندر این ره سوى پستى ارتقاست‏

                    غم یکى گنج است و رنج تو چو کان             لیک کى درگیرد این در کودکان‏

                    رنج و غم را حق پى آن آفرید                         تا بدین ضد خوش دلى آید پدید

                    خاک غم را سرمه سازم بهر چشم               تا ز گوهر پر شود دو بحر چشم

*****

 موزیک همنوا : همایون شجریان

نظرات 44 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:41 ق.ظ

حیدر بابا ایگیت امک ایتیر مز


عومور گئچر ,افسوس بره بیتیرمز


نامرد اولان عومری باش ا یئتیرمز


بیزده ,والله اونوتماریق سیزلری


گورنمه سک حلال ائدون بیزلری


یاشاسین آذربایجانیمیز

یاشاسین سنین کیمین آذربایجان ایگیت لرین

آذربایجان مارالی چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:41 ق.ظ http://www.hojjjat.blogfa.com

حیدر بابا ایگیت امک ایتیر مز


عومور گئچر ,افسوس بره بیتیرمز


نامرد اولان عومری باش ا یئتیرمز


بیزده ,والله اونوتماریق سیزلری


گورنمه سک حلال ائدون بیزلری


یاشاسین آذربایجانیمیز

یاشاسین سنین کیمین آذربایجان ایگیت لرین

ZohreH چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1385 ساعت 07:33 ب.ظ http://dastayemandastayeto.blogfa.com/

سلام ...
وبلاگت قشنگ بود....
دلت گرفت به منم سری بزن.....
می دونم دلت گرفته........من برات سنگ صبورم چی شده تنها نشستی.........مثل تو از همه دورم واسه من زندگی سرده........نکنه تو هم غریبی کاش می شداشکاتوپاک کرد........بمیرم تو هم بریدی چه تبسم قشنگی........وقتی به غمها بخندی آخه ارزشی نداره........دل به این دنیا ببندی نازنین دنیا همینه........اونکه خواب بود بدترینه نکنه تنهات گذاشته........آخره عشقها همینه میدونی چقدر عزیزه........قطره سپید شبنم مثل اون اشکای نازت.......رو تن گلهای مریم نازنین خدا بزرگه........غم واز خودت جدا کن بدونکه با توبودن مثل ستاره زیبا ست....

کدخدا چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:55 ب.ظ http://www.kadkhoda.coo.ir/

سلام
مرسی از اولین حضور گرمت به دهات ما
شما هم وبلاگ قشنگی داری و خوشحالم که باهات اشنا شدم ( البته فعلا در حد وبلاگ )
مرسی از روستای شما که حداقل ماهی یکی دوباری مراسم دارید .
ترسناکه ها
نه ؟

حاج حمید چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:31 ب.ظ http://hajhamid.com

با سلام و عرض و ادب و احترام خدمت برادر عزیز و بزرگوارم آقا کریم.

از اینکه محبت کردید و در جشن تولد محمد مهدی شرکت کردید و با پیامتون که سرشار از لطف و محبت بود . از طرف خودم و محمد مهدی صمیمانه تشکر و قدر دانی می کنم .

انشالله همیشه دلتون شاد و لبتون خندون باشه و در ظل توجهات حضرت ولی عصر (عج) موفق و مستدام باشید .

به امید دیدار مجدد شما

یا علی مدد . التماس دعا

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1385 ساعت 06:07 ب.ظ http://http:www.mahmoodreza2.blogfa.com

سلام
یک مطلب نوشتم و در حال نظر سنجی عمومی است شما هم نظر خودتان را بعد از خواندن موضوع در ج بفرمایید . سپاسگذاریم . و منتظر شما هستیم .
راستی این پانته اسم آشنایی است .؟www.mahmoodreza2.blogfa.com

اکبر پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1385 ساعت 07:01 ب.ظ http://akdi.blogsky.com

سلام آقای جباری
خوبین؟ نمیدونم از کجا شروع کنم، اعتراف میکنم که غم من هم از زمین شروع شد ولی هر چه که گذشت به آسمان نزدیکتر شد و خیلی وقته که تو خلوتم باهاش خو گرفتم. حق باشماست غم برای عاشقای تیتیش مامانی و ورشکستگان مالی و سیاسی نیست غم برای کسانی هست که میداند غم یعنی چه. نمیدونم چرا هیچوقت نمیتونم شادی رو به معنای واقعی درک و حسش کنم به دلیل اینکه که در شادترین لحظات یه حس غمگینی دارم که برام لذت بخش هست و هیچ وقت هم از این غم ننالیدم.
میخوام یه داستانی رو بگم که شاید جالب باشه:
تو یه شهری دکتر حاذقی بود که هر گونه بیماری روحی و جسمی رو مداوا میکرد روش کار و داروی شفابخش او این بود که در آن شهر سیرکی بود که برنامه های جالب و شادی آوری داشت که یه دلقک اونارو انجام میداد. روزی از روزها یه بیماری به سراغ این پزشک آمد که خیلی غمگین و افسرده بود دکتر بهش گفت که چه بیماری داری؟ اونم جواب داد که غمگین و افسرده ام. دکتر گفت : برای اینکه خوب بشی برو به سیرکی که در میدان شهر برنامه داره و اونجا یه دلقکی هست برو برنامه اونو نگاه کن حتما شاد خواهی شد و زود خوب میشی. اما بیمار غمگینتر از پیش شد و با حالتی بغض آلود گفت : اگه من اون دلقک باشم چیکار کنم؟
خیلی وقتا شادی نشانه شاد بودن نیست شاید نقابی نیست تا غم را از چشم نامحرمان دور نگه بداره.

راستی آقای جباری حتما به این وبلاگ سر بزن جالبه :
http://www.orumblog.blogfa.com/

فعلا
تا بعد.

سید پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1385 ساعت 07:31 ب.ظ http://labgazeh.parsiblog.com

سلام
ممنونم از اون همه لطف که بعد از یک دوره ی بی مهری از شما دیدیم
داشتم باور می کردم که بشدت ازمن دلخورید .. ولی الحمدلله با دیدن کامنت امروزتان رفع شد
عزیز برادر ...
آشفته از آنیم که سامان نپذیریم
افتاده ی دردیم که درمان نپذیریم
غم ما از این نوع غمهای خاکی مباد

احمدعلی یزدی پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1385 ساعت 07:47 ب.ظ http://andishe.parsiblog.com

سلام برادر .
بابت اظهار نظرتان تشکر ی کنم و امیدوار که در پیشبرد بحث بازهم ما را از دیدگاهتان محروم نفرمایید .
مطلب را هم گذاشته ام بعد قطع کردن بخوانم و ببینم چی گیرم میاد .
فعلا خدانگهدار .

کوثر جمعه 29 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:38 ق.ظ http://kosar2005.persianblog.com

سلام وبلاگ زیبایی دارید به منم سری بزنید...

کوثر جمعه 29 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:39 ق.ظ http://kosar2005.persianblog.com

سلام وبلاگ زیبایی دارید به منم سری بزنید...

فرهاد ناجی جمعه 29 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:43 ق.ظ http://www.persianswf.com

سلام . پیغامت رو که در وبلاگم گذاشته بودی خوندم . من در اصل اون وبلاگ رو برای نوشتن حرف های جالبی که می خونم اختصاص دادم . موضوعاتش هم اصلا برام مهم نیست از طنز گرفته تا معجزات قرآن و ... ولی میشه گفت یه جورایی به اون حرف ها اعتقاد دارم . البته مطالب طنزش به کنار . اینم بگم که من در مورد برزخ و جهنم و جن و خلاصه اکثر موارد عجیب و غریب کتاب خوندم . این رو هم می دونم که اگر لطف خدا شامل ما نشه تمامی مردم به غیر از امامان و پیامبران معصوم میرن جهنم ! در مورد مطلب کوتاهی هم که در مورد خانم ها نوشته بودم تا حدودی درست هست و حقیقت رو باید پذیرفت . نمیگم همه همین هستن ولی یه جورایی تو زات اکثر خانم ها هست . هیچ کس کامل نیست ولی چه خوبه که خودمون رو روز به روز کامل تر کنیم . سرت رو درد نمیارم . راستی وبلاگم رو ولش کن ! حتما سری به وب سایتم بزن چون اونجا مطالبش کاملا فرق میکنه !

مریم اختیاری جمعه 29 دی‌ماه سال 1385 ساعت 03:25 ق.ظ http://maryam1370.persianblog.com

سلام لینکیدمت

فرشته مهر جمعه 29 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:11 ق.ظ http://mahmele-shekasteh.blogfa.com

هر زمان که از جور ِ روزگار
و رسوایی ِ میان ِ مردمان
در گوشه ی تنهایی بر بینوایی ِ خود اشک می ریزم،
و گوش ِ ناشنوای آسمان را با فریادهای بی حاصل ِ خویش می آزارم،

و بر خود می نگرم و بر بخت ِ بد ِ خویش نفرین می فرستم،
و آرزو می کنم که ای کاش چون آن دیگری بودم،
که دلش از من امیدوارتر
و قامتش موزون تر
و دوستانش بیشتر است.

و ای کاش هنر ِ این یک
و شکوه و شوکت ِ آن دیگری از آن ِ من بود،

و در این اوصاف چنان خود را محروم می بینم
که حتی از آنچه بیشترین نصیب را برده ام
کمترین خرسندی احساس نمی کنم.

اما در همین حال که خود را چنین خوار و حقیر می بینم

از بخت ِ نیک، حالی به یاد ِ تو می افتم،

و آنگاه روح ِ من
همچون چکاوک ِ سحر خیز
بامدادان از خاک ِ تیره اوج گرفته
و بر دروازه ی بهشت سرود می خواند

و با یاد ِ عشق ِ تو
چنان دولتی به من دست می دهد
که شأن ِ سلطانی به چشمم خوار می آید
و از سودای مقام ِ خود با پادشاهان، عار دارم.

"ویلیام شکسپیر"

در آغوش خداوند جمعه 29 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:01 ق.ظ http://karunareiki.blogfa.com

سلام
وبلاگ بسیار زیبایی و پرمحتوایی دارید!

خانم ناظم جمعه 29 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:51 ب.ظ http://nazemane.parsiblog.com

با سلام: خبلی ممنون از حضور و نظر درست شما.
مطالب وبلاگتون رو خوندم جالب بود.موفق باشید.

هملت جمعه 29 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:41 ب.ظ http://hamlet20002002.blogfa.com

سلام این کاری که شما کردید کاری بود کارستان؛ نکانی که اشاره کردید فقط از ذهن کسی چون شما بر می آید به هر حال خیلی ممنون که اینقدر لطیف و باریک بینانه موجز منظورتان را بیان کردید. حق با شماست . ولی...
این وبلاگ می تواند جزو انواع دیگر باشد مثلا یادداشت های روزانه باشد یا وبلاگی تحلیلی خبری از وقایع و اتفاقات روزانه در جهان ، ولی من از ابتدا قصدم این نبود ، می خواستم چیز دیگری باشد ، که هنوز هم نشده ممکن هم هست که به سمتی که شما اشاره کردید برود راستش نمی دانم باید بیشتر فکر کنم
اما مسئله اصلی این است که در این برهه زمانی اصلا وقت نمی کنم به خودم برسم کتابی بخونم یا کار مفیدی انجام بدم خوب نتیجه و خروجی درست و حسابی هم نخواهد بود . به نظر من باید بسیار خواند و بیندیشد تا بتواند یک صدم یا هزارم آن را به نگارش در آورد.
در مورد اینکه فعلا زوم کردم برروی یادگیری زبان اینگلیسی به این علت است که کار دیگری به همان دلیل فبلی نمی توانم انجام دهم و این تقریبا آسان ترین کار است از طرف دیگه از منزل نمی توانم به اینترنت متصل شوم و ...
ولی از اینکه فکر کردید ممکن است به خاطر این مواردی که ذکر کردید ناراحت شوم دلخور شدم ، شما چیزی نگفتید که قرار باشد ناراحت بشوم

از بابت نکته سنجیتان هم بسیار ممنون که به خودتان زحمت دادید زمان آغاز این وبلاگ را تبریک بگویید.



حقانی فضل شنبه 30 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:04 ق.ظ http://nokte.parsiblog.com

سلام
از این صفحه بیش از حد خوشم أمد خواستم بخوانم از فرط تفصیل و طولانی بودن منوط شد به أینده
به هر حال از نظری که در وبم نوشتی خوشحال شدم خیلی! و احساس کردم که هم نفسی یافته ام امیدوارم اشتباه نکرده باشم
خیلی از حرفهایی که نوشتی حرف دلم است
باز هم خواهم امد و احتمالا لینک خواهم داد ولی فعلا عازم سفر تبلیغی دهه محرم هستم و التماس دعا دارم
یا علی مدد

خیمـــه شیشـــه ای شنبه 30 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:44 ق.ظ http://hajhamid.com

اَعْظَمَ اللّهُ اُجُورَنا وَاُجورَکُمْ بِمُصابِنا بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ


با سلام خدمت شما دوست معزز و بزرگوارم

با عرض تسلیت بمناسبت فرا رسیدن ایام حزن و اندوه آل الله ، بنا داریم به یاری خدا و عنایت حضرت سیدالشهدا (ع) و همت شما عزیزان در طول دهه اول محرم خیمه شیشه ای بنا کنیم تا عاشقان و دلسوختگان اباعبدالله (ع) در آن جمع شوند و در ذکر مصائب اربابشان به سوگ نشسته و اشک عشق بریزند و با زیباترین ترنم او را نجوا کنند. امیدوارم با حضور پرشور ، شعور و صمیمی خود در خمیه ی شیشه ای ، زینت بخش محفل معنوی ما باشید .

ضمنا خیمه شیشه ای در نظر دارد رومی در یاهو مسنجر ایجاد و از اول محرم هر شب از ساعت 24 به مدت 45 دقیقه در آن اقامه عزا نمائیم . دوستانی که تمایل به شرکت در این مراسم دارند می توانند آی دی kheimeheshishihee را add نمایند تا نسبت به شرکت و دعوت (Invait) آنها اقدام شود

مجتبی جواهریان شنبه 30 دی‌ماه سال 1385 ساعت 02:27 ق.ظ http://www.mohabateenjaast.persianblog.com

به نام خدا
با عرض سلام خدمت شما دوست گرامی
واقعا ممنون از حضور شما و نظر مفید و سازنده تون
از آشنایی با شما خوشحالم
موفق باشید
یا علی

یه آسمونی شنبه 30 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:22 ق.ظ http://parvaze-sorkh.blogfa.com/

سلام
ممنون که سر زدید. انشاءالله در پناه حق موفق و موید باشید. استفاده کردیم از مطالب بسیار خوبتان...

ریتا رحمانی شنبه 30 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:26 ق.ظ http://www.baziebozorgan.parsiblog.com

سلام دوستم تا حالا به غم از این زاویه نگاه نکرده بودم خیلی جالب و موشکافانه غم رو باز کردین موفق باشین راستی از بابت پیام های بسیار زیبایی که برام نوشتید ممنونم از زاویه نگاهتون خوشم میاد خوشحالم که با شما آشنا شدم از اینکه بازی ها رو با یه دید دیگه نوشتید لذت بردم و استفاده کردم سعی می کنم در بازی های بعدی از این دید هم استفاده کنم یا حق

پیمان جباری شنبه 30 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:15 ب.ظ http://pjabbari.persianblog.com

موفق باشی....

کوثر شنبه 30 دی‌ماه سال 1385 ساعت 02:42 ب.ظ http://kosar2005.persianblog.com

سلام آپم سر بزنید خوشحالم می کنید...

یک دلشکسته شنبه 30 دی‌ماه سال 1385 ساعت 05:14 ب.ظ http://nagoftehayedel.persianblog.com/

عشق یعنی شورو مستی و سورور عشق یعنی معرفت یعنی حضور
ممنونم که اومد به من سر زدین بازم بیاین ...یا علی

کورش شنبه 30 دی‌ماه سال 1385 ساعت 07:42 ب.ظ

سلام


من فکر میکنم خیلی گیج باشم ، البته شک ندارم ، راستش من برای شما زیاد کامنت گذاشتم در این مدت اما امروز به صورت اتفاقی به این نتیجه رسیدم که بعضی کامنتها را برای پستهای خیلی قدیمی شما گذاشتم .....اخ روزگار دیگه کار منم تموم هست عین پیرمردهای دویست ساله حافظه م مختل شده و اشتباهات عجیب و غریب میکنم ...


به هر حال نگذارید به حساب بی وفایی ، بگذارید به حساب اینکه اشتباهی یه جای دیگه کامنت گذاشتم امیدوارم کامنتی که الان میگذارم اشتباهی نباشه ، و بتونید بخونید ....


در مورد غم و درد و رنج ....


درد پرستار من است


درد دستهای مرا می گیرد

و به سمت آسمان می برد

درد لبهای مرا به دعا باز می کند

درد یاد ترا در ذهن من تکرار میکند

درد را دوست دارم .....


...........


وقت محنت گشته ایی الله گو

چونکه محنت رفت گویی راه کو


درد شعله ایی است که اندیشه خام انسان رو پخته میکند ،

بعضی ها فکر میکنند درد باید فقط درد عشق و عاشقی باشد

در حالی که این یک اشتباه است...


آن زمان که میشوی بیمار تو

میکنی از جرم استغفار تو


می نماید بر تو زشتی گنه

میکنی نیت که باز آیم به ره


عهد و پیمان می‌کنی که بعد ازین

جز که طاعت نبودم کاری گزین


پس یقین گشت این که بیماری ترا

می‌ببخشد هوش و بیداری ترا


پس بدان این اصل را ای اصل‌جو

هر که را دردست او بردست بو


هر که او بیدارتر پر دردتر

هر که او آگاه تر رخ زردتر


در کتاب طاعون از البر کامو به خوبی نشان میدهد که وقتی شهر دچار مصیبتی علاج ناپذیر میشود ، چگونه مردم به کلیساها هجوم می اورند و وقت خود را به دعا کردن میگذراند حتی انهایی که اصلا خدا را قبول نداشته اند ناگهان دچار شک و تردید میشوند و ناخود آگاه به سمت راهی الهی کشیده میشوند ، شاید درد ، غم ، بیماری، و مصیبت های کمر شکن ، موضوعاتی باشد که انسان را به سمت خداوند جذب کند ...استیون هاوکینگ ، بزرگترین نابغه قرن ، که نود و نه درصد معلولیت دارد ، بسیار آدم مذهبی است ... به اون لقب انشتین زمان داده اند اما در صحبت هایش خود را بسیار مقید به زمان میداند ، در قرآن آیه ایی است که دانشمندان بهتر به خدواند نزدیک میشوند ، البته به قول مولوی

دانشی باید که اصلش زان سر است

چون که هر فرعی ز اصلش رهبر است


فکر میکنم دانشی که این آقای استیون داره ، یک نوع معجزه

است با توجه به اینکه ایشان اصلا قدرت حرکت و حتی

صحبت کردن هم ندارند واقعا چیزی مثل معجزه است و شاید

فقط خود ایشان متوجه چنین معجزه بزرگی شده اند


خیلی ادمهای معلول می شناسم که واقعا از نظر ذهنی

بسیار رشد شگفت انگیزی داشته اند ، در همین کشور

خودمان در زمینه ورزش معلولین ، کشور ما هم در آسیا و هم

در دنیا در خیلی موارد حرف اول را میزند ...


انسانها هر چه بیشتر با درد های عمیق آشنا شوند

بیشتر به خداوند نزدیک میشوند و قدرت بیشتری میگیرند


متاسفانه برای خیلیها درد شده مثلا دوری از دوست دختر


و یا اینکه چرا مثلا فلانی منو دوست نداره و از این چیزها


در حالی که اینها درد نیست ، بلکه طنز تلخ است ...


چنین ادمهایی اگر یه سر به بیمارستانها بزنند ، متوجه درد

می شوند ...البته نه اینکه دوست داشتن بد باشد ...از

نظر من دوست داشتن جنس مخالف یک چیز طبیعی است

اما عظمتی در آن نهفته نیست ، و در خیلی مواقع به جای

اینکه انسان را به راه ببرد ، به بیراهه میبرد ...و انسان را

سرگرم و مشغول خود میکند ....انسان باید همسر و فرزند

را دوست داشته باشد در واقع این دوست داشتن جز طبیعت

انسان است و اگر دوست نداشته باشد چیز غیر طبیعی است

ولی باید بداند که دوست داشتن اینچنینی اصلا کار بزرگی نیست ...

همیشه عشقهایی که پر از درد های عظیم بوده است باقی

مانده است ...حالا موضوع این عشق هر چه بوده است

عظیم مانده است ...فرقی نمیکند که موضوع عشق لیلی

باشد ...وطن پرستی باشد ....دین باشد ...عرفان باشد

چندان تفاوتی ندارد ....اما هر کدام از این موضوعات که با

دردها و مصیبتهای عظیم توام بوده است در خاطره تاریخ

باقی مانده است ...مثالهای زیادی است ...که فکر میکنم

یک بار در کامنتهای پیشین چنین مثالهایی را زده ام ....مثلا

در عشق جنسیتی مجنون در خاطره ها ماند چون خیلی رنج

کشید ، در عشق دین و مذهب ....در مذهب خود ما امام


حسین (ع) تاثیر بیشتری نسبت به بقیه امامان در اذهان

عمومی گذاشت زیرا که رنجی بسیار عمیق کشید ، یا در

ادیان دیگر حضرت عیسی به همین شکل بیشتر در خاطره ها

ماند چون بسیار رنج کشیدند ...در عرفان اشخاصی مثل

منصور حلاج و حتی خود مولوی به سبب رنج در خاطره ها

بیشتر ماندند ....حتی در بین دانشمندان کسانی که در راه

دانش زیاد رنج کشیدن بیشتر در خاطره ها ماندند ...یا حتی

در موسیقی مثل بتهون که با وجودی که کر شد باز هم به


آهنگ سازی ادامه داد و سمفونی های زیادی را خلق کرد

بنابراین درد و رنج و مصیبت در هر موضوعی که وارد بشود


آن موضوع تبدیل به چیزی عظیم میشود ...خصوصا که شخص

رنج کشیده بسیار مقاوم باشد و نشکند ، و ادامه بدهد و

بر بدترین شرایط پیروز گردد...در منطق الطیر عطار هم

به این موضوع پرداخته شده است که هزاران پرنده به جستجوی سیمرغ میروند اما بیشتر آنها در طی طریقت دوام نمی آورند ...و فقط عده اندکی میتوانند راه را پیموده و به مقصد برسند ....


ببخشید خیلی طولانی شد .....







فرهاد شنبه 30 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:03 ب.ظ http://paragraph.blogfa.com

سلام
تمامی عمها و افسردگی های ما ناشی از نا آگاهی و یا بزرگ جلوه دادن مسایل روزانه ما میباشند....ای کاش ما را توانی بود برای دیدن تمامی حقیقت ها و ارزش ها ...
با تشکر از دیدار شما

شکوفه شنبه 30 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:40 ب.ظ http://blossom80.mihanblog.com

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

سلام

بروزم

فرشته مهر شنبه 30 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:21 ب.ظ http://mahmele-shekasteh.blogfa.com

سلام
محمل به روز شد

کبوتر بیم الحرمین شنبه 30 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:49 ب.ظ http://nodbe-feragh.persianblog.com

حسین جان باز محرم شده ، باز دلم پر است از شور و هیاهو ، باز نمی دانم ز چه رو قلبم اینچنین تند میزند .
یاریم نما ارباب تا غلام خوبی باشم ....
.
.
.
باز هم کوچه پس کوچه های دلهایمان را سیاهپوش کرده ایم . باز هم سیاهی ها و زنگارهای دلمان را با سیاهی عزایت پوشانده ایم ، بلکه به حرمت این سیاه کوبها مرهمی بر دلهایمان نهاده شود و دلهای سیاهمان علاجی یابد .
.
.
.
دولت عاشقی به روز شد منتظر قدومتان...
.
.
.
دعا کنید تا منتقم اربابمان زودتر بیاید . اللهم عجل لولیک الفرج

مریم اختیاری یکشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 12:09 ق.ظ http://maryam1370.persianblog.com

دوست عزیز سلام ....ممنون که به وبلاگم سر میزنی ...خونمو آب و جارو کردم و منتظرتم ...راستش دارم میرم زیارت دارم میرم مشهد ....هر خوبی بدی ای از ما دیدی حلالم کن بابت همه ی کامنتهای کپی پیست ازت معذرت میخوام
در ضمن مواظب وبلاگم باش تو این مدت نذار تنها بمونه زود زود بهش سر بزن
ما جمعه این هفته میریم
تا یکشنبه دو هفته بهد خدانگهدارت باشه

از تبار باران یکشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 07:35 ق.ظ http://batotamarzeroya.blogfa.com/

سلامی به گرمی دستهای محبت
سلامی به طراوت کلام مهربانی
سلامی به سبزی حیات عشق
باز هم فرصتی دوباره از چشمانش مرا به خلوت مسیحایی یگا نه اعجاز عشق برده است .
بازم هم فرصتی خوبتر برای من تا بگویم که چشمهای او تمام دنیای من است .
تا بگویم که چشمهای او اوج نجابت عشق است .
تا بگویم که چشمهای او زلال ترین سمت مهربا نی است.
باز هم از چشمهایی سروده ام که آیینه در آیینه نجابت و غزل غزل سخاوت و زلالی است .
از چشمهای او هرگز نمی توان آنگونه که هست داد سخن داد اما :
آب دریا را اگر نتوان کشید
هم بقدر تشنگی بتوان چشید
باز هم فرصتی تازه تر برای سرودن از اتفاق چشمانش که ای کاش میتوانستم به همگان بگویم که آیینه یعنی چشمان او و میتوانستم به همه جلوه ی این همه سعادت نمناک غزلواره های خوب را به نظاره بگذارم.
در انتظار مقدم سبزشما ثانیه شمارم تا در کنار فیض حضورتان بر سفره ی احساسم از او بگویم و از اوبسرایم وبرای شما از او ترا نه بخوانم که چشمهای او ابتدای رویاهاست.

پریشان یکشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 11:48 ق.ظ http://paryshan.blogfa.com/

همه هستی من آیه تاریکیست
که ترا در خود تکرار کنان
به سحرگاه شکفتن ها و رستن های ابدی خواهد برد
من در این آیه ترا آه کشیدم آه
من در این آیه ترا
به درخت و آب و آتش پیوند زدم
زندگی شاید
یک خیابان درازست که هر روز زنی با زنبیلی از آن می گذرد
زندگی شاید
ریسمانیست که مردی با آن خود را از شاخه می آویزد
زندگی شاید طفلی است که از مدرسه بر میگردد
زندگی شاید افروختن سیگاری باشد در فاصله رخوتناک دو همآغوشی
یا عبور گیج رهگذری باشد
که کلاه از سر بر میدارد
و به یک رهگذر دیگر با لبخندی بی معنی می گوید صبح بخیر
زندگی شاید آن لحظه مسدودیست
که نگاه من در نی نی چشمان تو خود را ویران می سازد
و در این حسی است
که من آن را با ادراک ماه و با دریافت ظلمت خواهم آمیخت
در اتاقی که به اندازه یک تنهاییست
دل من
که به اندازه یک عشقست
به بهانه های ساده خوشبختی خود می نگرد
به زوال زیبای گلها در گلدان
به نهالی که تو در باغچه خانه مان کاشته ای
و به آواز قناری ها
که به اندازه یک پنجره می خوانند
آه ...
سهم من اینست
سهم من اینست
سهم من
آسمانیست که آویختن پرده ای آن را از من می گیرد
سهم من پایین رفتن از یک پله متروکست
و به چیزی در پوسیدگی و غربت واصل گشتن
سهم من گردش حزن آلودی در باغ خاطره هاست
و در اندوه صدایی جان دادن که به من می گوید
دستهایت را دوست میدارم
دستهایم را در باغچه می کارم
سبز خواهم شد می دانم می دانم می دانم
و پرستو ها در گودی انگشتان جوهریم
تخم خواهند گذاشت
گوشواری به دو گوشم می آویزم
از دو گیلاس سرخ همزاد
و به ناخن هایم برگ گل کوکب می چسبانم
کوچه ای هست که در آنجا
پسرانی که به من عاشق بودند هنوز
با همان موهای درهم و گردن های باریک و پاهای لاغر
به تبسم معصوم دخترکی می اندیشند که یک شب او را باد با خود برد
کوچه ای هست که قلب من آن را
از محله های کودکیم دزدیده ست
سفر حجمی در خط زمان
و به حجمی خط خشک زمان را آبستن کردن
حجمی از تصویری آگاه
که ز مهمانی یک آینه بر میگردد
و بدینسانست
که کسی می میرد
و کسی می ماند
هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودالی می ریزد مرواریدی صید نخواهد کرد
من
پری کوچک غمگینی را
می شناسم که در اقیانوسی مسکن دارد
و دلش را در یک نی لبک چوبین
می نوازد آرام آرام
پری کوچک غمگینی که شب از یک بوسه می میرد
و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد

خانم ناظم یکشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 12:19 ب.ظ http://nazemane.parsiblog.com


بازم پر کشیده این دل من به کف العباس

با تسلیت ایام شهادت ِ به روزم خوشحال میشم سر
بزنید.

پریشان یکشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 04:25 ب.ظ http://paryshan.blogfa.com/

سلام دوست مهربون
از آشناییتون خیلی خوشحالم
و ممنونم که بهم سر زدی و . . .
قدر همسرت رو بدون که همسر خون نه یاقوته نه در نه گوهر و نه هیچ چیز دیگه
همسر خوب و با وفا هدیه الهی یه که به هر کسی هم نمی ده
مواظب هم باشین
و در کنار هم بودن رو احساس کنید
جاودان باشید و آزاده
یاحق - پریشان

[ بدون نام ] یکشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 04:26 ب.ظ

اصلاح میکنم :
قدر همسرت رو بدون که همسر ( خوب )

پریشان یکشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 04:28 ب.ظ http://paryshan.blogfa.com/

در ضمن
مطالب شما هم مثل مطالب همسرتون زیبا و آموزنده هست
. . .

حمید کامو یکشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 05:41 ب.ظ

سلام و علیکم
شراره و شکوفه
افسوس که بی فایده فرسوده شدیم
غم..غم!غم؟
آدمی زاده رنج است
از این بیشتر تر تر در رنج باشیم
از گمان و از یقین بالاترم
از ملامت بر نمیگردد سرم
من تو کل زندگی ام یه اعتراض داشتم؟من چرا هستم؟
اون که خوب بود فهمید برا عصیان کردن هست
من چرا جایی متولد شدم که مردمش از کردن فقط افتخار رو بلدن؟
افتخار کردن؟
دکتر شریعتی رو با یک رابطه ای عاشقانه عاطفی دوستش دارم
ولی خوب یک وقتایی بلاهای نازل شده از تفکراتشه
خوبشو دوست دارم:
خدا به من توفیق تلاش در شکست..کار بی پاداش فداکاری در سکوت...از همه مهمتر جهاد بی سلاح عشق بی هوس روزی کن
شریعتی رمان نویس میشد بهتر تر بود..اگه انقلاب روی همون تفکرات مطهری و بازرگان میچرخید و پایدار میموند..الان هم دین داشتیم هم دنیا...دینمون هم نه خرافاتی بود نه ایدئولوژیک
خوب دیگه اینجوریه ایرانی شور داشتن رو به شعور ترجیح میده..تکانها و هیجانات مکتب شریعتی گیرایی بیشتری داره تا منطق لیبرالی بازرگان و سروش
خدایا عقیده ام را از دست عقده ام مصون دار
آلبر کامو رو اشتباه مطالعه کردی؟یا نیمه نصفه؟کلیات فکر و زندگی و انگیزه ای آلبر کامو تو دو تا کتاب کامو و فلسفه کامو که هر دو نوشته ای خشیار دیهیمی هست هستش..من حقیقتا از توصیف اخلاق کامویی خسته شدم
تاریخ رو نه غمها و نه شادیهاها و طنزها که تاریخ نویسها میسازن
اینجا گوشه ای اتقام نوشته اساسا ملتهای خوشبخت تاریخ ندارند
ملتهایی بدبخت به تاریخشون میبالن
و در کل این غم دوس داشتنی تو همون اعتراض منه ما چرا هستیم؟
حقمون چیست؟وظیفمون چیست؟
وظیفمه ما فقط غم خوردنه؟
غمی که به رسیدن به لبخند رسیدن رو پی گیر باشه
وگرنه آدم بی لبخند یههههو استالین از آب در میاد
بجایی غم حیرت برازنده تره
ناف منو با پیاز رنده شن بریدن..بدبختانه پیازهاش همیشه همراهمه نمیتونم با قلقلک بخندم
مولوی غم شادی داشت...
ای گروه مومنان شادی کنید
همچو سرو و سوسن آزادی کنید
غم جدایی داشت...
بوعلی حیرون جدای بود
من حیرون جدایی بودن رو بیشتر دوست دارم
افسوس مرا از آن فروکاست آگاهی نیست
بوعلی گفته بود دیگه...روح پرنده ای که از عرش به فرش آمد؟؟
چرا؟؟
نویسنده: حمید
یکشنبه 1 بهمن1385 ساعت: 11:48
هم آپ آخرت رو خوندم هم آپ نزدیکی کفر و حق...در کل برام جالب بود و خوندم..
دلیلی نداره به مطلبی که منو میشونه بخونمش نظر بدم
امام علی میفرماید..هر کس به هر یقینی دست یافت همون یقین راه به رستگاری داره
هر یقینی که با مدارا و مروت همراه باشه...حالا اجباری نیست که کار حسینی تقلید وار بکنی تا رستگار مذهبی باشی...به قول سروشم همین نشستن و راه خوشبختی معنوی و مادی رو جستجو کردن برای معرفت اندیشان عبادته
که عبادت تر از هر عبادتیه
نمونه اش مرحوم مطهری که نه غلو کرد و نه جهاد کرد و نه حرکتهایی انقلاب آنچنانی و زندان ولی در واقع معمار بازسازی فکر دینی بود
مطهری تغییر درونی رو آموزش میداد متاسفانه با تمام احترامی که مجبورانه به شریعتی قایلیم خشونت رو ترویج میکرد
بازم میگم..اگه اون روز حرکتهای آنچنانی شریعتی و مجاهدین و مارکسیستها نبود...انقلابی که اتفاق میافتد شاید تاخیر داشت ولی با بازرگان و مطهری انقلاب کنندها میفهمیدن برای حکومت انقلابی نیست که حکومت تغییر میدن برای آزادیه


(سلام ....ظاهرا حمید نتونسته بود کامنت دونی شما رو باز کنه این بود که برای من نوشته و از من خواسته بود که کامنتهاش رو برای شما بفرستم ....)

نیکا یکشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 09:12 ب.ظ http://nafaseamigh.parsiblog.com

سلام /ممنون که به وبلاگ من سرزده بودین/مطلبت خیلی کامل و خوب بود/

عشق یعنی خاطرات بی غبار
دفتری از شعر و از عطر بهار

عشق یعنی یک تمنا , یک نیاز
زمزمه از عاشقی با سوز و ساز

عشق یعنی چشم خیس مست او
زیر باران دست تو در دست او

عشق یعنی ماتهب از یک نگاه
غرق در گلبوسه تا وقت پگاه

عشق یعنی عطر خجلت ....شور عشق
گرمی دست تو در آغوش عشق

عشق یعنی "بی تو هرگز ...پس بمان "
تا سحر از عاشقی با او بخوان

عشق یعنی هر چه داری نیم کن
از برایش قلب خود تقدیم کن

طرفداران سکس و سلطنت و شیر و خورشید سه‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 12:43 ق.ظ http://www.rezapahlavi.org

سلام دوست گرامی

دوست عزیزی لطف کرده و مطالب سایت افشا را که در شکل وسیعی توسط دهها آدرس اینترنتی پوشش داده میشه برام کامنت گذاشته بود .. ممنون از لطف ایشان ... چون خودشون ظرفیت شنیدن این حرفها را نداشتند خواستم اینجا در وبلاگ شما اینها را مطرح کنم . این سایت افشا چند سالی است که توسط کارمندان شریف رضا پهلوی سوم (‌شاهنشاه بزرگ ایران زمین که مقر حکومت و پایتختش ایالات متحده و محل ییلاق قشلاقش کالیفرنیا و سوئیس و جنوب فرانسه است )‌و کمک افراد روز مزد سازمان محترم سیا اداره میشه و مثلا می خواهد جنایات اسلام گرایان و رد اسلام و پیامبران و علمای همه ادیان مخصوصا اسلام و تشیع را در جهت فروپاشی جمهوری اسلامی یک جا جمع کند و به صورت یک کلکسیون جامعی ارائه دهند ....


در مورد این تحفه های تبلیغاتی باید به دوستان عرض کنم که

۱ . من که جرات دیدن حتی یکی دو فیلم را نداشتم اما کسی که جرات دیدن و پخش این تصاویر و فیلم های جنایت بار را در صدها سایت داشته باشد و برایش این قدر هزینه های عظیم بگذارد و از جان مایه بگذارد حتما جرات انجام هزار برابر آنها را هم دارد چه رسد به تهیه و نشر آنها

۲ . توی دنیا چهار یا چهارصدتا احمق جنایتکار پیدا کردن و آنها را به اسلام و تشیع و جمهوری اسلامی چسباندن که هنری نیست .... آنهم اگر خودشان به دستور اربابانشان مثل صدام پس از هر جنایت قرآن بخوانند ... خود جورج بوش هم این شیرین کاری ها را دوست دارد ....

۳ . هالیوود و مراکز رسانه های تصویری بین المللی که کل دنیا را پوشش می دهند زنده و غیر زنده و طبیعی و غیر طبیعی این جنایات و کثافت کاری ها را می توانند اجرا کنند .... هزاران زن فاحشه متخصص و زرنگ که بازیچه سازمان سیا بوده و در کنار هزاران جنایتکار حرفه ای و تروریست متخصص نه مثل ابن ملجم احمق یا فلان بدبختی که سنگی و تیری در تاریکی بیندازد و فرار کند بلکه ماموران کاملا دوره دیده و بسیار کارکشته که عمرشان را در جنایتهای سازمان یافته گذرانده اند و مصونیت بین المللی دارند و از هر مرزی می توانند عبور کنند و مجهز به هر نوع سلاح پیشرفته بسیار ریز و درشت و مرگبار هستند ... خوب اینها را دیگه همه میدونند که هر آتشی که بر سر کشورها می ریزد از گور همینها بلند می شود


۴ . همین چهار تا عرب بدبخت و افغانی شلوار پاره غلط می کند که بتواند سر یک آمریکایی چند میلیون دلاری را ببرد .. اصلا سگ کی باشد ... پس پرویز مشرف چه غلطی می کند و کرازای چه خاکی به سرش می کند و نوکران امریکایی چه می کنند ؟ خوب جایی نیست که از تسلط امریکایی ها خالی باشد ... جان امریکایی ها هم که شوخی نیست ....جان یک امریکایی و اسرائیلی مساوی با جان صدهزار مسلمان است ... اینها بخشی از فیلم ها و طنزهای تلخی است که خود آن جنایتکاران بزرگ مستقیم یا غیر مستقیم انجام داده و ضمن انجام فیلمش را تهیه کرده اند و از هر طرف پول زیادی به جیب می زنند و الا ممکن نیست که بدون اجازه آنها کسی در دنیا غلطی بکند و خری عرعر یا کلاغی قارقار کند... بن لادن خر کی است و صدام الاغ کی بود ....

۵ ... این حکایات تلخ شبیه آن می ماند که گویند یکی از مغولها داشت از عواطف شدید به بشریت (و اگر امروز زنده بود از دمکراسی غربی ) حرف می زد و رسید به این جا که بله من دلم خیلی رئوف است و نازکدل و اینها ... گفت بله روزی پس از قتل عام تمام اهالی یک خانواده کودکی به جا مانده بود که نوک شمشیرم را بر دهانش گذاشتم تا او را هم تکه تکه کنم و بچه فکر کرد پستان مادرش است و من خیلی دلم سوخت .. گفتند خوب بعدش چی ؟ گفت خوب بعد از سه ثانیه شمشیر را در گلویش فرو کردم .... این دلسوزی سایت افشا دات کام برای بیان حقایق نیست ... برای سرپوش گذاشتن به هزاران کثافت کاری و جنایت و قتل عام ها و نسل کشی ها یی است که در چهار گوشه دنیا دارد توسط همین عالی جنابان رایس و بلر و بوش و مرکل و اولمرت (‌َ لعنت الله علیهم اجمعین !!!!‌) هدایت می شود ...

۶ . یکی نیست به اینها بگه همان رضاخان کبیر مگر سر همه دوستان خود را زیر آب نکرد و با دست خودش خفه نکرد و یا با آمپول پزشک احمدی این لطف را به بزرگان و هنرمندان و سیاستمداران برجسته ارزانی نداشت و خود محمد رضا پهلوی به تعداد روزهای حکومتش با زنان مختلف خوابیده و به همان تعداد آدم کشته و روزهای آخر هم از ترس دمش را گذاشت رو کولش و در رفت ... حالا پسر نکبت و هرزه و لوسش ادای کورش کبیر را در می آورد و وقتی از لاس زدن با دخترها و عرق خوری زیاد خسته می شود و به عالم خماری فرو می رود اعلامیه جهانی کورش کبیر و نامه داریوش کبیر را به بشریت صادر می فرماید ....سپس می فرماید که رعیت های نگون بختش سایت های اینترنت را پر کنند از اراجیف علیه اسلام و مسلمین .... صد رحمت به آن پدر حقه باز و کثیف و گور به گور شده اش که باز به مکه و زیارت مشهد مقدس می رفت و از اسلام و رهبری معنوی مسلمین حرف می زد ....در عین حال به موقع هم ادای میمون وار دمکراسی و انتقاد از غربی ها را هم در می آورد ....

۷ . کسی نیست بگه وقتی سربازان امریکایی در عراق دسته جمعی به عرب عراقی تجاوز می کنند یا هزاران بمب و موشک و راکت بسیار شیک و تمیز و پیشرفته از زمین و هوا توسط هلیکوپترهای آپاچی و هواپیماهای فوق مدرن بر سر هزاران عراقی و افغانی و فلسطینی و بوسنیایی فرو می ریخت و هزاران زن مسلمان مورد تجاوز قرار می گرفتند این دوربین های دیجیتال شما کددم گوری بودند و شماها چه غلطی می کردید ... حالا برای من دارید طنز همان مغول را تکرار می کنید ....خر خودتانید و همان دوستانتان .... موفق باشید

ضمنا عذر می خواهم که کمی عصبانی شدم .. وبلاگ شما خیلی متین بود ولی مجبور شدم که در مقابل کثافت کاریهایشان چیزی بنویسم ... چون می بینم خیلی ها خفه شده اند و برخی هم دارند به ساز آنها می رقصند و خوب هم خوش رقصی می کنند ....ولی خوش رقصی اون هم در این شرایط بد خیلی بد است و معمولا کار دست ادم می دهد ...

ممنون از نظراتت ... ولی فکر می کنم خیلی ها سایت افشا را ندیده باشند .خوب بود که کمی منطقی تر و با آرامش حرف می زدی . درست است که ایجاد کنندگان این سایتها روی سایت عکس شیر و خورشید را گذاشته اند و از رضا پهلوی حمایت می کنند ولی معلوم نیست که به دستور او این کارها را می کنند شاید خودسرانه این کارها صورت می گیرد .ولی این سخن شما درست است که اگر منصف باشند باید جنایات هیتلر و موسولینی و جنایات اسرائیلی ها در صبرا و شاتیلا و غانا و جنایات امریکا را در عراق و جاهای دیگر در کنار به ظاهر اسلام گرایان می گذاشتند تا آدم به تعصب اینها شک نکند و فکر نکند که اینها کارمند جایی هستند و برای خوش خدمتی و به قول شما خوش رقصی این کارها را می کنند ....اما ادب در برابر دوست و دشمن باید حفظ شود ... خود قرآن می فرماید به خاطر دشمنی با افراد خاصی از اعتدال خارج نشوید ..... به هر حال ممنون از نظرات شما . ولی چرا اسم و ادرس و ایمیل و سایت خودت راننوشته بودی . این طور که نمی شود نکند تو خودت مامور مخفی هستی ! چرا ادرس سایت رضا پهلوی را گذاشته ای که بدبختانه آن هم فیلتر شده . قبلا که کمی باز بود می رفتم از گوشه این سایت به سرود گروه آرین در مورد ایران گوش می دادم .

کوثر سه‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 12:45 ق.ظ http://kosar2005.persianblog.com

سلام!
از کامنتت ممنونم!خوندم و لذت بردم.قطعا دلی نیست که برای امامش دردمند نشه و چشمی نیست که خیس نشه!!. خداحافظ...

حمید سه‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 03:32 ق.ظ http://hamidkamo.blogfa.com/

سلام و علیکم

خوشحالم که گویا موفق به باز کردن وبلاگ شدم

من پشت سر عقلم مخفی میشم که از دنیا بزرگتره{زرشک{

کلا عقل نارس ناپخته ای کوچکون میگه باید که دوست بدایم یاران را
بجای بدگویی بیاموزیم حتی از منافق

حتی از چین
این آموزهای دین فراموش شده ای ما بود
نه به هر چیزی لقب اروپایی و اجنبی بدیم
که در اونصورت بوعلی هم یونان زده بوده
منطق و فلسفه رو هم باید کرکره اش رو پایین کشید

شراره ها و شکوفه ها سه‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 08:18 ق.ظ http://www.sham.blogsky.com/

سلام بر حمید و سلام بر ایل و تبارش

مخصوصا از نوع کامویی اصلاح گرای فلسفه دوستش

خیلی خوبه که بالاخره موفق شدی این وبلاگ را باز کنی

این خودش فتح الفتوحه و مایه افتخار من

نمیدونم چرا این طوری میشه

توی کنگوی برازاویل و روستاهای دور افتاده

و غیره و ذلک به راحتی این وبلاگ خراب شده باز میشه

ولی توی تهران باز نمیشه

یا گاهی بعضی از دوستان میگن با فیلتر شکن بازش میکنیم !

خوب این هم از حسنهای بدی این وبلاگ است

ما چاکر هر چی بشره هستیم

ما مخلص همه آدمها هستیم

هر جا که باشن

ما ناسیونالیست نیستیم

ما فوندامنتالیست نیستیم

ما ترسهای مرضی از نوع غرب هراسی نداریم

غربی ها هم بالاخره یه جورایی آدمند خوب !!

آن هم آدم خوب کلاس بالای شیک و پیک ورژن جدید

اما من اگر انتقادی میکنم

از نظریه نسبیت انشتین یا نظرات هالیدی در فیزیک نیست

من که به علوم و معارف و نظم و نظام اجتماعی و ادب و

بهداشت و رفاه عمومی اروپایی ها توهین نکردم

دمکراسی و لیبرالیسم را هم جدای از بازی با کلمات

و مطلق گرایی های رایج و اه و پیف کردنهای معمول قبول دارم

اما این که به قول کورش کسی به خاطر اروپایی بودن و به خاطر

پولدار بودن بخواهد هر غلطی بکند و به عالم و آدم زور بگوید

و ما هم بنشینیم و کفه مرگمان را بگذاریم

و خودفحاشی گری و خودویرانگری بکنیم

و تف و فحش آنها را عین عسل و عطر بدونیم

و به قول دکتر شریعتی به از خودبیگانگی دچار بشیم

و به زمین و زمان کشورمان بد بگیم

و حتی به کلاغها و سگها و گربه هاش فحش بدیم و گیر بدیم

حتی آب و هواش رو هم محکوم کنیم

و هر هنری که داریم همه را عیب ببینیم

و اصلا نتوانیم اینجا هیچ هنری پیدل کنیم


و هر هنری و بی هنری و مرضی که غربی ها دارند

همه را عند مرام و عند معرفت و عند مدرنیته بدانیم

و قربون صدقه اروپایی و امریکایی ها رو بگیم

حالم به هم میخوره

مخصوصا اگر اینها بخشی از بازیهایی باشه که اونها برای ما

طراحی کردن

خوب ... بیگانه پرستی و غیرستایی و از خودوازدگی هم

اندازه ای دارد

اینهم یه جورایی بیماری خطرناکیه عکس نارسیسم

خوشحالم که تنها پشت سر عقلت مخفی میشی

نه پشت سر کسی

بدگویی و بی تربیتی هم کاملا درست است که خیلی زشته

ضد فرهنگیه ... سگ شدن و پر و پاچه این و اونو گاز گرفتنه

حساسیت و مرض و غرض داشتنه

و نیاز به بحث و گفتگو نداره نیاز به استراحت و دکتر داره

اما خوب برادر من اگر میشه از با ادبا و مومنا و لا اقل کفار

صادق و بی ریا و اهل علم و فضیلت چیزهایی یاد گرفت

چه ضرورتی هست که از منافقا آدم چیز یاد بگیره

مخصوصا که عند بی هنری هستن

البته نه از منافقا که از خود شیطان هم میشه چیز یاد گرفت

ولی خدا نکنه شاگردی شیطونا و منافقا را بکنیم

که خیلی خطریه

نیما سه‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 11:27 ق.ظ http://cholokabab.com

سلام... متن آرامن بخشی بود...ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد