نهال دلتان را آبیاری کنید


                                      نهال دلتان را آبیاری کنید
نگذارید قلب های سبزتان پژمرده شود . قلبی که سبز و تازه نباشد پژمرده نمی شود و نمی پوسد بلکه سنگی می شود گدازنده که همه حرارت جهنم را تولید می کند  . قلب  با امید و عشق و تکاپو  و تحمل رنج و شکیبایی تازه می ماند . با نگاهی طولانی به افق تاریخ و کرانه های ابدیت و آینده زیبایی که می سازیم   می توان نسیم تازگی را در شش ها و قلب ها حس کرد . هر روز که از خواب بیدار می شوید به گونه ای به جهان  اطراف و انسانهای پیرامون نگاه کنید که گویی اولین بار است آنها را می بینید . چشمان غبار گرفته تان را پاک کنید . خاکروبه های دلتان را دور بیندازید و  به همراه هر نسیم تازه ای در مسیر مواج و هیجان انگیز زندگی روان شوید تا تازگی ها را کشف کنید و با لحظه های همیشه زنده زندگی را حس کنید و خود زندگی باشید . از پستوی خانه ها و ذهن ها به درآیید . از کوچه های تنگ و تاریک کم ظرفیتی ها بیرون بیایید . به فراسو بیندیشید . به آسمان بیایید :
هر نفس آواز عشق می رسد از چپ و راست     ما به فلک می رویم عزم تماشا که راست


                                                            
                                                 

دیگر ز تلخی ها مگوی

دل را به نور حق بشوی      دیگر ز تلخی ها مگوی

هر گاه خبر دردناکی از فجایع اجتماعی می شنوم تار و پود فکرم در هم می ریزد و ذهنم تا یک هفته تیره و تار می شود و گاهی از آدم بودن خودم شرمسار می شوم . زیرا فکر می کنم که آنها هم چون من آدم بوده اند .  دیگر نمی خواهم هیچ خبری در باره قتل و جنایت بخوانم . دیگر نمی خواهم در روزنامه ها و سایت های حادثه دات کام یا قاتل دات کام و حتی فیلم ها شاهد مرگ فجیع کسی باشم . همه دنیا پر است از خبرهای دردناک  از دلهره از بدبختی از تباهی و پوسیدگی .  گاهی سایت هایی را مشاهده می کنم که با نیروی عجیب با یک حس غریب و با سرمایه های هنگفت و فریادهای جهان آشوب در پی تکفیر و نابودی و محکومیت و نفی و مرگ گروه ها و قومیتها ومذاهب و ادیان دیگرند .
نمی خواهم از بگو مگوها و بی وفایی ها و جدایی ها و دعواها و کینه توزی هاحرف بزنم . می خواهم خوب بودن را تجربه کنم . می خواهم چون آفتاب به همه پنجره ها و اتاقهای همه انسانها بتابم . می خواهم لبخند زدن صادقانه و صمیمانه و آشتی کردن زودهنگام را از کودکان یاد بگیرم . می خواهم با نسیم بهاری حرف بزنم و با گلبرگ ها نفس بکشم . می خواهم لطیف و سیال و سبکبال بودن را از ابر بیاموزم . می خواهم زندگی را در زیبایی ها و خوبی ها و گذشت ها بجویم . می خواهم انسانها را جور دیگر ببینم .واقعا هم جور دیگری هستند .  نمی خواهم عواطف را به مذبح ببرم . نمی توانم روح زیبا و سپید انسانها را زخمی و خونین ببینم . نمی توانم به چشمان اشکبار کسی نگاه کنم .  




نمی توانم هنگام لمس دردهای دیگران بی خیال باشم و لبخند بزنم . نمی خواهم از پنجره  زندگی های ارزان قیمت و پوچ بعضی آدم ها دنیا را سیاه و ارزان ببینم . نمی خواهم با دلدادن به هوسها شاهد درد کشیدن های جانگداز باشم . می خواهم با همه آدم ها حتی با بدترین ها یشان از آن روی خوب دیگرشان روبرو شوم . می خواهم به جای وارد شدن به اتاق های متروک و  متعفن روح بعضی ها پنجره هایشان را رو به چمنزار بگشایم و آنها را به مهمانی آفتاب ببرم .
همه آدمها ته دلشان خوبند و من جویای آن ته مانده های انسانیت و عاطفه ام . در ساختمان مخروبه و عفونت زده بعضی آدم ها اتاق زیبای کوچکی هست که از آنجا می توان به باغهای زیبا راه یافت و قدرت همه دنیا را در دست گرفت . آنجا پنجره ای هست که به سوی  همه زیبایی ها باز می شود .
پس از این دیگر هیچ گلی را له نخواهم کرد و روی هیچ چمن عاطفه ای پا نخواهم گذاشت . بعد از این دیگر با هذیانهای روحی قرار ملاقات نخواهم گذاشت . بعد از این هیولای خشم و شهوت را از شهر آدمها خواهم راند . بعد از این کمتر خواهم خوابید .بعد از این از خواب بیدار خواهم شد . کاش روزی بیدار شوم . کاش الان هم خواب نبودم .

مناجات خوابگاهی

                                  مناجات خوابگاهی
منت خوابگاه را ـ قل و شر ـ که نبودنش موجب نیاز است و وجودش مساله‌ساز. هر نفری که بدانجا رود در قید حیات است و چون به در آید نزدیک ممات. چون در هر اتاق ده نفر موجود است و بر هر پنجره‌ای تخته‌ای واجب.
بنده همان به که ز قحطی جا روی به رهن یک اتاق آورد
لیک بفهمد اگر این را رئیس بر سر او چوب و چماق آورد
فریاد پیچ بی‌ملاحظه‌اش همه را رسیده و بانگ تلفن لحظه به لحظه‌اش همه جا کشیده. شب‌ها بعد از ساعت هفت احدی را رخصت ورود ندهند و دانشجوی تأخیری را در اولین فرصت به حراست هدایت کنند.
ای عزیز که با کمی تأخیر قصد رفتن به خوابگه داری
از نگهبان چگونه بگریزی تو که تنها همین گنه داری
 گربه‌های بسیار را گفته که بساط تعقیب دانشجو بگسترانند و جیرجیرک‌های بی‌شمار را فرموده که شب تا صبح آواز بخوانند. بساط ورزش صبحگاهی به جای کپسول‌های گاز فراهم آورده و برای مطالعه چهارصد دانشجو اتاقی چون لانه گنجشک مهیا ساخته. دانشجوی فعال را در اثر شلوغی به دیوانه‌ای بدحال تبدیل کرده و اتاق تلویزیون به جهت حضور پوست تخمه تعطیل. 
  ابر و با د و مه و خورشید و فلک در کارند         همه لیسانسه‌ها پس ز چه رو بیکارند؟
 
در خبر است که از سرور خادمان و مهتر مستخدمان و گروهی سوخته دل از جمع خودمان که هر گروه یک نفر از دانشجویان بخت برگشته پریشان حال به جانب یخچال روی آورد که جرعه آبی بخورد، دریابد که رندان آخرین بقایای مرغ و ماهی سردخانه را ربوده و به جای آن روی برفک‌ها واژه ویژه "زرشک" را حک نموده‌اند. یک روز تأمل ترم‌های گذشته می‌کردم و حسرت درس‌های ناخوانده می‌خوردم و صحن سیمای خویش به آب مژگان می‌شستم و بهر غیبت از کلاس بهانه می‌جستم و اندوه دیرینه در عمق جان می‌نهفتم و این بیت‌ها مناسب حال خود می‌گفتم:
                هر دم از عمر می‌رود نفسی          از رفیقان ما نمانده کسی
               ای که شش ترم رفت و در خوابی         مگر این ترم هفت دریابی
یاد آن ثبت نام غوغایی خلق حیران برای امضایی
یک نفر در اتاق رایانه از شلوغی شدست دیوانه
دیگری بهر وام تحصیلی پر نموده سه فرم تحصیلی
وان دگر از برای شهریه جیب خود را نموده تخلیه
بگذر از خرید کفش و لباس تا که شاید کند دو واحد پاس
یک نفر در فغان ز نرخ کتاب دیگری از نخواندنش بی‌تاب
یک نفر در شلوغی سرویس از عرق گشته تا گریبان خیس
وان دگر شام سلف تا خورده شده زار و نزار و پژمرده
در شب امتحان که کتلت و ماست تا سحرگه میانشان دعواست
هر دو همچون دوای خواب آور برده هوش و حواس ما از سر
درس، سختست و مدرک امروز عالی را نموده خوش پاسوز
            ای که دل بسته‌ای به این مدرک     فکر فردا نکرده‌ای بی‌شک
              رنج شغل و معاش در راه است     عالمی زین قضیه آگاه است

بعد از تأمل این معنی، مصلحت آن دیدم که برای بقای ذات و ادامه حیات چاره‌ای بجویم و بهر مدرک خویش کوزه‌واره‌ای بیابم و جامه فارغ‌التحصیلان آشفته حال بپوشم تا به مدد آن در سایه مدرک خویش آبی زلال بنوشم
به نقل از یک منبع
موثق دانشجویی

جشن میلاد مسیح مبارک باد


مژده  ای دل که مسیحا نفسی می آید !
     
                      
میلاد حضرت عیسی مسیح کلمه طیبه الهی پیامبر بزرگ خداوند  بر همه آزادگان واقعی  و پاک سرشتان و حق طلبان جهان به ویژه ایرانیان و مسلمانان و خصوصا مسیحیان جهان مبارک باد . تبریک به مناسبت میلاد مرد بزرگی که پاک به دنیا آمد و در گهواره به عظمت الهی گواهی داد و پاک و مبارک زیست و نزد خدا به آسمان ملکوت برده شد . عیسی نه فقط پیامبر خدا برای مسیحیان است بلکه ایمان به همه پیامبران از جمله حضرت عیسی شرط مسلمانی است و توهین به عیسی مسیح در باور مسلمانی عین کفر می باشد و ما مسلمانان بیشتر از مسیحیان خود را در این جشن ها شریک می دانیم چرا که سوره ها و آیات بسیاری از قرآن و نیز بخش هایی از نهج البلاغه به توصیف سیمای پاک عیسی بن مریم اختصاص دارد و قرآن می فرماید در دل پیروان مسیح مهر و محبت قرار دادیم :



ما رسولان خود را فرستادیم. ما عیسی پسر مریم را فرستادیم و انجیل را به او دادیم و در دل پیروانش مهر و محبت قرار دادیم.
 (سوره حدید :۲۷)