وبلاگ هایی از نوع دیگر

 

 وبلاگ هایی از نوع دیگر

 وبلاگ نویسان هم مثل همه موجودات دیگر ، گونه های بیشماری دارند . در میان وبلاگ نویسان کم نیستند کسانی که اهل ذوق و هنرند یا دنبال علم و دانش و نکته ها و گفته های بکر و  ارزشمند می گردند . یا زیباترین چهره های عاطفه و انسانیت و معنویت و فرهنگ را نقاشی می کنند و به نمایش می گذارند . افراد زیادی هستند که احساس مسئولیت می کنند و هنوز ضربان وجدان انسانی شان می تپد و اگر چیزی می گویند و می نویسند ، از روی آگاهی و مطالعه و تجربه و دقت و حساسیت مثبت است . اگر از چیزی انتقاد می کنند ، منصفانه و خیرخواهانه و دلسوزانه است نه بی رحمانه و متعصبانه و کورکورانه ؛ و اگر چیزی را دوست دارند ، این دوستی درک انسانی و منطق شان را کور نکرده و روی جاده اعتدال راه می روند . اما وبلاگهای متفاوتی هم هستند که بد نیست  مورد توجه قرار گیرند :   

  

انبار اسقاطی های اینترنتی : هر خنزر پنزری در انباری وبلاگشان پیدا می شود به طوری که گاهی وبلاگ ، شبیه سوپر مارکت یا تاناکورا و بازار مکاره یا انبار اشیای مسروقه مکشوفه نیروی انتظامی می ماند . هرکس چیزی گم کرده باشد می تواند در این وبلاگها بیابد . 

 

بیگانه پرستان و ایرانی ستیزان : ایران را خرابه و ویرانه می دانند و معتقدند ایران جزو عقب مانده ترین کشورهاست و  در ایران از علم و فضیلت و اخلاق و دیانت حتی به اندازه سر سوزن هم نمی توان نشانی یافت . به نظر اینان ، در ایران هیچ نشانی از فرهنگ و مدنیت و دانش مطلقا مشاهده نمی شود و ایران از هر جهت ، از افغانستان و پاکستان و حتی از غنا و آنگولا و حتی بورکیناپاسو عقب مانده تر است . بر عکس ، بیگانگان  را در همه چیز ستایش می کنند و حتی سگ ها و گربه های خارجی ها را اهل فضیلت و نظم و عاطفه می دانند . حتی از مراکز فحشا و همجنس بازی و انوع جنایات و مفاسد رایج در غرب به خاطر دقت و نظم و تنوع و ظرافت و هنرنمایی هایی که در این امور دارند ، با احترام  و تحسین و با آب و تاب یاد می کنند و از همه انحرافات و بدبختی ها و جنایات غربی ها داغ تر از خود غربی ها دفاع می کنند و گاهی هم غربی ها را از ابوذر و سلمان مسلمان تر می دانند . یک شعار توخالی و سخن نیندیشده هم ورد زبانشان است که « در غرب اسلام هست و مسلمان نیست و در ایران مسلمان هست و اسلام نیست » . اینها علاوه بر بیماری های مختلف روانی مانند پارانویا و خودآزادی و خود کم بینی و احساس حقارت ذاتی ، از یک جهت تفکرشان شبیه خوارج است . چون مطلق اندیشند و منفی باف و در ایران حتی اگر یک مسلمان متدین وجود داشته باشد ، او را هم ریاکار و متظاهر و دنیا پرست می دانند . جالب این که از هزاران کتاب و بحث و برنامه انتقادی که غربی ها در باره گرفتاری ها و مشکلات و فجایع و اوضاع تلخ حاکم بر خود منتشر ساخته اند و می کنند ، پاک غافلند و کاسه های بسیار داغ تر از آش هستند . با وجود این قبیل آدمها نیازی به دشمن ایران و ایرانی نیست و اینها مفتکی شمشیر دشمن را صیقلی می کنند و مسیر هدایت و فرود بمب های دشمن را بر سر خودمان طراحی می نمایند .

 

بنگاه های شهوتکده : بعد از کلی مقدمه چینی در باره ادبیات و هنر و سیاست و جمع کردن گروهی از افراد در پاتوق وبلاگ یا سایت خود ، کم کم می روند سر اصل مطلب و آیدی و چت و عکس و صدا و بعد آدرس می خواهند تا به خدمت برسند و یا خدمت شان برسید . قضیه در شکل لطیف تری به بوس و کنار و این قبیل ادا و اصول ها یا نشخوار کلماتی با این مضامین ختم می شود و یا این که در پرده ، ساز و آهنگ این غرض و مرض ها به گوش می رسد و یا این که اگر فرصت و حال و هوای مناسب باشد ، یکراست قضایا سر از زیبایی اندام و  آلات تناسلی در می آورد .

 

عشقولانه های اینترنتی : چون به دلایلی در کوچه یا خیابان نمی توانند به کسی ابراز عشق و عاطفه کنند و هیچ احمقی که چشم یا گوش سالم یا ذره ای مخ  داشته باشد ، حاضر نمی شود خریدار محبت اینان شود ، می آیند در پشت صفحات مجازی با لفاظی و  چرب زبانی و بازی با کلمات و عکس های تزئینی و سرقت کلمات عشقولانه و عاطفی و دل انگیز ، تصویرهای عجیب و غریبی از خود در ذهن آدمهایی  که نمی شناسندشان و نمی بینندشان نقاشی و طراحی می کنند و با قلموی رویا  خودشان را عاشق پاکباخته و دلسوخته و اهل ادب و دارای احساسات بسیار عمیق و لطیف و ظریف و انسانی جا می زنند و گاهی از کثرت احمقان علاف و بیکار در جامعه ، صدها معشوق یا عاشق اینترنتی پیدا می کنند و هر کسی که وارد این بازی ها شود ، از دور حس می کند که یارو یا وارث شیرین و فرهاد است یا لنگه یوسف و زلیخا و یا ملکه زیبایی و مجسمه عاطفه و سرشار از عشق آتشین با ذوقی بسیار عالی و نگاهی بسیار رمانتیک و زیبا به انسان ها و دارای بهترین روح انسانی . آنوقت دم به ساعت  دویست نفر کامنت می گذارد که : « فدات بشم » و « بمیرم برات » و اَه و آه و اوف  و .......  وبلاگهای عشقولانه خیلی وقت ها هم به عنوان روابط عمومی عشقی ، زمینه ارتباط و قرار و مدارهای سری یا علنی را فراهم می کند . توی این قبیل آدمها مردم آزاران مخنث هم زیاد است که معلوم نیست واقعا دخترند یا پسر یا اصلا وجود خارجی دارند یا نه . چون تجربه نشان داده که گاهی مرده ها هم وبلاگ می زنند یا کسی از جهنم ایمیل می زند .   

 

بنگاه های همسر یابی  : برخی هم هستند که در جهان واقعی و در میان انسان های حی و حاضر ، نمی توانند همسری بیابند یا کسی عقلش کم نشده که با آنان ازدواج کند ، به همین جهت از پنجره اینترنت به خانه هر کس و ناکس سرک می کشند تا زن یا شوهر محبوب و گمشده خود را بیابند . گاهی این کار در عرض دو دقیقه طول می کشد و گاهی هم تا 20 سال به نتیجه نمی رسد و در هر صورت به ازدواجی خیالی بین آدم های مجازی یا آدمک های واقعی منتهی می شود و غالبا ازدواج صورت نگرفته ماجرا سر از بگو مگو و چرت و پرت های مربوط به عدم تفاهم و یا طلاق  واقعی در می آورد .

 

بنگاه دلالی برای ازدواج موقت : تبلیغات عجیب و غریب برای ازدواج موقت با یافتن طرف مناسب با سن و سال و هیکل و مبلغ مناسب با شماره تلفن و موبایل و آدرس لازم و خاطرات شیرین (!)ازدواج موقت از زبان خود خانم ها (!) با چاشنی ها و حاشیه های مقدس مآبانه و سوء استفاده کامل از مذهب .

 

ماتم سرایان کلبه احزان : عاشق یا معشوق فلنگ رو بسته و طرف را بعد از کلی ادا و اصول و وعده و وعید و گاهی روابط دوستانه عمیق و طولانی و جلب اعتماد و دست انداختن ، قال گذاشته و خاک به سر رها نموده و یارو هم برای ذکر مصیبت و برپایی مجالس عزاداری برای این عزیز از دست رفته ، این وبلاگ را تاسیس فرموده تا خاطرات طوفانی را بیان فرموده و تسکین خاطری برای بازماندگان این حادثه دلخراش باشد و یا طرف را هر جا که هست دلش بسوزد و اشکش درآید و آدم شود و به آشیانه خود باز گردد .  

 

مدافعان اسلام بدون امام و دین بدون عالم : اینان خودشان را ازائمه بالاتر و مقدس تر و متفکرتر می دانند و از همه علمای بزرگ تاریخ ، خود را اسلام شناس تر و قرآن شناس تر تصور می کنند و به جای ارزیابی علم و تخصص متفکران و متخصصان اسلامی و بهره گیری از تاریخ علوم اسلامی برای درک بهتر اسلام و قرآن  ، خودشان را محور همه معارف و علوم اسلامی می دانند و خود و دیگران را پروفسور قرآن شناس و عالم به ناسخ و منسوخ و شان نزول جا می زنند و گاهی هم شعار قدیمی و پوسیده « حسبنا کتاب الله » سر می دهند و می گویند که کتاب خدا را بگیر و پیامبر را رها کن و یا دور احادیث خط بکش . آن وقت خودشان سعی می کنند با ناشی گری پیامبران و امامان عصر جدید باشند . چون دین بدون علم قابل درک نیست و علم دین در جایی به نام مغز عالم وکتاب عالم جمع می شود و از آنجا که اینان مخالف سر سخت علمای دین شناس هستند و دین بدون علم قابل درک نیست ( چرا که قرآن خودش نمی تواند به تنهایی سخنرانی کند و حقایق خویش را به ما انتقال دهد) نتیجتا اینها تنها خودشان را عالم دین می دانند و بس . و این تناقضی است که در تفکر و منش اینان عیان است . اگر نیازی به عالم نیست پس شما چکاره اید ؟ مگر آن که خود را جاهلی بدانند که مشتاق حقیقت اند و جرات چنین اعترافی را هم ندارند و بدین جهت تا ابد الدهر جاهل عالم نما می مانند .  

 

کپی پیستی ها : شعار اینان « بکن و بچسبان » است . وبلاگشان همیشه با مطالب دیگران تغذیه می شود . مطلقا از نعمت مغز و فکر و احساس و عاطفه و درک و فهم  محرومند و  همیشه از این جا و آنجا مطلبی را می کنند و می چسبانند به وبلاگ شان . یا از روی کتابی و نوشته ای تایپ می کنند و همیشه با مغز دیگران می اندیشند  و با احساس دیگران حس می کنند و عمراً برای یک بار هم که شده فکر خود را به کار نینداخته اند یا فرصت و توانش را ندارند که به کار بیندازند  تا برای یک بار هم که شده به عنوان یک انسان خودشان فکر کنند و خودشان بنویسند و  اثبات کنند که یک انسان زنده هستند نه دستگاه زیراکس یا پلی کپی یا اسکنر یا تایپیست یا سارق مطالب دیگران . در صورتی که کوچه و بازار و خیابان و زندگی آدم ها و طبیعت خدا سرشار از  موضوع و جاذبه و شگفتی است و زمین و آسمان پر است از صدها سوژه بکر برای تفکر و نویسندگی .

 

طنازان بی تربیت : اهل طنز و شوخی و جوکند و به زشت و خوبش و کثیف و تمیزش کار ندارند و گاهی هر مزخرفی را برای خنداندن نقل می کنند ؛ حتی اگر ظرافت کاری در انحرافات بی شرمانه جنسی باشد یا توهین های کثیف به خدا و پیامبر و قرآن و جبرئیل امین یا ائمه معصومین و بازی با دین و قرآن و مقدسات . مسخرگی و لودگی و پوچی و قهقهه بیهوده و حماقت بار روش و منش دائمی اینان است .

 

وکیل مدافعان فواحش : برای دو جنسیتی های از خط خارج شده و بزهکار و فاحشه های تمام عیار ، دفاعیه می نویسند و مظلوم نمایی و مرثیه خوانی و دلسوزی های بلیغ و عجیب می کنند و تا می توانند در تکریم و تعظیم هر چه آدم خودفروش است ، با جان  و دل می کوشند و تبلیغ می کنند که همه انسانیت و عصمت و همه مقدسات یکجا در پیکر نحیف و رنجور و روح لطیف و زخمی این فواحش کثیف و تبهکار و تجار فحشا تجسم یافته است . هدف عبارت است از : مقدس و معصوم جلوه دادن چهره فواحش ، حتی اگر این فواحش از آن روسپی های معتاد و نخاله و بزرگان اراذل و اوباش و اهل قمه کشی و  باج گیری باشند . عجیب است در این عالم این همه مظلوم و بدبخت و گرفتار و فقیر و علیل هست و اینان تنها مظلومان عالم را فواحش می دانند و بس و نمی توانند بدبختی و گرفتاری و دردهای افراد را از تمایل به فساد و توجیه ابتذالات جدا کنند .  گاهی هم با ابراز حس ترحم و ناراحتی و تالم از دردهای خاموش این گوهرهای عزیز (!) ، در ظاهر به بهانه دلسوزی برای مظلومیت و بدبختی های شان اشک می ریزند ولی نمی توانند علاقه باطنی و دلبستگی به شهوت و حرص و ولع فساد و رسمیت بخشیدن به هرزگی و آزادی جنسی را پنهان کنند .  در این وبلاگها چنان از هرزگان دوره گرد دفاع می شود که گاهی آنان را پیامبران خاموش(!) می نامند که خود این تعبیر فحاشی به پیامبران هم هست و شعر حافظ و مولانا و سایر اشعار عمیق یا خود هنر و ادبیات را هم به عنوان گریس لای چرخ های وبلاگ خود می مالند تا هر چه بیشتر بر لطافت روح فواحش تاکید کنند . گاهی هم به طور زنده فواحش مجرب و پرکار و  نامی را به وبلاگ نویسی تشویق می کنند تا از خاطرات زنده و همه روزه خود سخن بگویند و مردم فیض ببرند .  یکی دیگر از اهداف این قبیل وبلاگ ها ، درد دل با روسپیان برای شناسایی و جلب و جذب و به کار گیری آنهاست .

 

تنبل های افسرده :  سالی یکی دو خط در وبلاگ خود می نویسند و می گویند که از زندگی خسته شده اند و نمی خواهند ادامه دهند . گاهی مهم ترین پیام و مطلب شان یک شکلک یا یک عبارت ناتمام با دهها علامت تعجب و سوال است . جالب این که از دیگران می خواهند که حتما نظر دهند .

 

ردیه نویسان نادان :  کارشان این است که با روش های علمی (!!!!!)‌مثلا با خراب کردن زیبایی های قرآن و زشت جلوه دادن چهره پیامبر اسلام ، عظمت عیسی مسیح یا دین زرتشت را ثابت کنند . باید به اینها گفت : دین زرتشت به خاطر این رفتارهای غلط و کارهای ضد فرهنگی دارد نفس های آخر را می کشد و دین عیسی بدون شما خیلی جاهای دنیا مطرح بوده و خواهد بود و عیسی مسیح هیچ نیازی به شما ندارد  ؛ چرا که عیسی مسیح (ع) برادر محمد(ص) و یاور مهدی (ع) است و علی (ع) برای دعوت مردم به مسلمانی، در نهج البلاغه ، سیره عیسی را مطرح می کند و قسمت مهمی از قرآن شرح تعالیم عیسی مسیح و مریم مقدس است . مریمی که در خود انجیل و مسیحیت ، جایگاهش در حد دو خط و آن هم حاشیه ای است و حتی نامش نیز در میان آبا و اجداد عیسی ذکر نشده است .  اگر امروزه سخن مسیح را می شنیدند به آنان چنین می فرمود : اگر می خواهید کار ثوابی بکنید ، بروید مسیحیان را به همان تعالیم انجیل و خدا و سبک زندگی زاهدانه من (عیسی مسیح ) ـ که به کلی فراموش کرده اید ـ دعوت کنید . بروید مسیحیانی را که گوی سبقت از ملحدان و فاسقان عالم ربوده اند و کوچک ترین شناختی از کتاب مقدس ندارند و از قداست و تقوا تنها شراب را می شناسند و از معنویت تنها صلیب طلایی را ، به معنویت و عرفان و گذشت و انسانیت حضرت مسیح دعوت کنید . بروید به مسیحیان بگویید مراکز فساد و قمار را در چهار گوشه دنیا تعطیل کنند و اگر نسل کشی می کنند و یا خون بیگناهان و خداپرستان را بر زمین جاری می کنند به انجیل و عیسی مسیح توهین نکنند و علامت صلیب را از بازوهای جنایتکاران آمریکایی باز کنند .  

 

 تذکر ضروری : این جا پیشاپیش از برخی همسایه های اینترنتی عذرخواهی می کنم . چون فوری ممکن است آسمان ریسمان کنند و بگویند منظرش از فلان عبارت ، من بودم ! خیر اصلا این طور نیست . متاسفانه دل برخی خیلی نازک است و تا گفتیم « ف » می گویند : منظورت « فرخزاد » بود !!! خیر ! منظورمان شما نیستید و مطالب را به دل نگیرید و نازک نارنجی نباشید . مقصودما از این مطالب افراد دیگری غیر از شماست  . به همین جهت هیچ سخنی را به دل نگیرید . بلاخره هر چیزی ـ حتی میوه ها و گل ها ـ خوب و بد دارد و نگران نباشید ، شما چزء خوبان هستید . اگر هم ناراحت شدید ، یا از حرف حق است که ناراحتی ندارد و یا از اشتباه کسی چون من در بیان مطالب است که باز هم ناراحتی ندارد . شما به بزرگی خودتان ببخشید .

تابستان : من و خانم و بچه ها

       

 

     تابستان گرم دارم روی یک طرح مطالعاتی کار می کنم . همه کارهایم روی کامپیوتر و با اطلاعات کامپیوتری صورت می گیرد . اما خانم نمی گذارد من با کامپیوتر کار کنم و برای کارهای کامپیوتری باید نوبت بگیرم و توی صف بایستم . این هم از علایم آخرالزمان . دیروز مجبور شدم بروم برای خودم کامپیوتر جداگانه ای بخرم .

       پسرم علی نشسته گوشه حیاط و زل زده جایی و نیم ساعت است که تکان نمی خورد . می پرسم چیه گنج پیدا کردی ؟ می گوید نه . دارم به دعوای این مگس و عنکبوت نگاه می کنم . این گوشه پای مگس به یکی دو تار عنکبوت گیر کرده و بالهایش را باز می کند فرار کند که عنکبوت زود می آید و بغلش می کند و توی سرش می زند ؛ ولی مگس مرتب از چنگش در می رود و می خواهد پرواز کند . ما از این جور موضوعات مطالعاتی زیاد داریم . گاهی جانوری چیزی پیدا می کنیم ، می گذاریم وسط و  سه چهار ساعت دسته جمعی با دقت اجزای بدنش را بررسی می کنیم . این هم درس عبرتی برای کسانی که امکانات مطالعاتی کافی ندارند .

 

 

این هم عکس لاکپشت عزیز ما

 

     به روال چند روزه گذشته ، عصر رفتیم جام جهانی خودمان . یعنی فوتبال با خانم گرامی و بچه ها . آخرش خانم توپ را شوت کرد پشت بام . خسته شدیم آمدیم شام بخوریم . خانم شام را با امکانات مخصوص فراهم کرده بود و گفت بفرمایید . گفتم که من چیزی نمی بینم . گفت : شام ماست و بیسکویت است . گفتم خیلی سورپریز است ! گفت : بخور خیلی خوشمزه است . خوردم و کمی خوشمان آمد و فرمودیم ماست بیشتری در پیاله بریزند . بعد گفت : این دسر بود و شام اصلی در راه است . گفتم چیه . گفت ماست و پفک . اگر هم خوشت نیامد ، ماست و چیپس هم هست  . ماست و پفک هم خوردیم . خوشمزه بود . زود هم سیر شدیم . این هم درس عبرتی برای مجردها .

     شب ها خانم و علی و سعید و من می رویم پشت بام و در نسیم خنک هوا ، دو ساعت آسمان صاف پرستاره را نظاره می کنیم و سعید زیر نور ماه یاسین می خواند و از این فضای زیبا و پهناور و این دنیای عظیم دلنواز بالای سرمان لذت می بریم . سعید آسمان را مثل کف دستش می شناسد و از آسمان خدا سیر نمی شود . مرتب برایمان از این ستاره و آن سیاره می گوید . وقتی که اتفاق نجومی خاصی در آسمان می افتد ، برای  سعید مثل یک اتفاق بزرگ اجتماعی و سیاسی و خانوادگی می ماند و از چند روز قبل باید همه مان آماده شویم . سعید به فیلم و سینما و سرگرمی های عجیب و غریب هیچ علاقه ای ندارد و از تلویزیون هم تنها به اخبار و تحلیل هایش گوش می دهد . البته سریال نرگس را ـ مثل سریال وفا که مدتی قبل پخش می شد ـ همه مان دسته جمعی با علاقه دنبال می کنیم . مادر نرگس که فوت کرد و من و خانم گریه کردیم  . همان طور که برای مرگ وفا و ژوبین گریه کردیم .    

       علی دوازده سالش است و تا الان حدود دویست تا کتاب خوانده و ما هرچه از حیوانات و طبیعت و انبیا سوال داشته باشیم ، از او می پرسیم . قبل از خواب مطالعه می کند  و هر وقت که بخوابد ساعت شش بیدار می شود و همه را هم هر طور شده بیدار می کند و نیازی به کوک کردن ساعت نداریم . علی برای خودش وبلاگی دارد و کارهایی می کند . شنایش هم خیلی خوب است و هر بار که استخر می رویم ، حتما بایدچندین بار از روی دایپ شیرجه بزند .  در باره همه چیز دنیا از سیاست و فرهنگ و اجتماع گرفته تا فمینیسم هم نظر می دهد . در مورد این آخری خیلی حساس است .  با جورج بوش به شدت مخالف است . گاهی کاریکاتورهایی از این ( به قول علی ) « مرتیکه جورج بوش » می کشد  و می گوید خیلی زورگوست . در یکی از کاریکاتورهایش جورج بوش را به صورت خوکی با کلاهی مثل کلاه وایکینگها یا همین رستم خودمان کشیده که کره زمین را مثل توپ بولینگ در دست گرفته و می خواهد پرتاب کند و به سران کشورهای تابع آمریکا می گوید : « زانو بزنید ای چاپلوسان پست ! » . علی بچه باحالی است . گاهی یواشکی گوشه ای نشسته و تسبیح در دست می چرخاند و ذکرهای ایام هفته را می خواند و از من می پرسد : آیا می شود ذکرهای  روزهای بعد را هم بخوانم . علی حامل انرژی هسته ای است و نیروی عجیب و عظیمی دارد . از زمانی که متولد شده تا الان از صبح تا شب آن قدر جنب و جوش و حرکت دارد که اگر کیلومترشمار می گذاشتیم ، شاید چند میلیون کیلومتر راه رفته بود . علی اهل کشاورزی هم هست . توی حیاط برای خودش نخود و عدس و لوبیا و ذرت کاشته . زردآلوهایی کاشته بود که الان درختش سه متر شده و امسال هفت دانه زردآلو آورده بود  . علی بچه عجیبی است . خدا آخر و عاقبت این بچه را ختم به خیر کند .  

 

یادگار توس

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دمی با ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت در بارگاه امام رضا (ع)                                                       

جایتان خالی . توی حرم امام رضا هستم . چه فضای زیبایی است . خیلی ها در نقاط مختلف جهان دوست دارند این جا باشند و دلشان به این پر می کشد و کسانی که این جا هستند ، هیچ وقت دلشان نمی آید که آن را ترک کنند . با اشک وارد مشهد می شوند و با اشک از دور « السلام علیک یابن رسول الله » گویان از بارگاه توس بیرون می روند .  هفت میلیون نفر مشتمل بر سه هزار استاد از استادان دانشگاه های سراسر ایران و میلیون ها تن دیگر از دهها کشور و صدها شهر و شهرک مختلف  وارد حریم رضوی شده اند و من کمترین آن هفت میلیون نفرم . از 29 صفر سال 203 هجری که امام رضا مسموم گشت و در قریه نوقان به خاک سپرده شد تا کنون که سال 1427 هجری است ، 1224 سال از شهادت علی بن موسی الرضا می گذرد . آن قریه بی حاصل اگر مدفن امام رضا نبود  ، امروزه حتی چهار تا آجر پاره فکسنی اش هم خاک شده بود و از تاریخ محو میشد . اما سلطان خراسان همین الان هم زنده است و از خراسان بر جهان اسلام حکومت می کند و علاوه بر ابعاد معنوی و فرهنگی و دینی ، از لحاظ ظاهری هم نفوذ بسیار عظیمی دارد که شاید صدها وزیر و وکیل و ریس مملکتی نتوانند یک هزارم آن نفوذ و قدرت را داشته باشند . مرقد امام رضا امروزه نه یک ساختمان باشکوه بلکه یک شهر بزرگ گشته که هر دربش به خیابان بسیار بزرگی گشوده می شود و قصر هیچ شاهی در عظمت و جلال به پای آن نمی رسد . اما کلمه شاه و شاهی کلمه پست و منحوثی است و امام رضا نه شاه بود و نه سلطان بلکه بنده خدا بود و با همان عبودیت همه مظاهر ربوبیت را برای بشر معنا کرد . تصویر مامون و هارون از تاریخ محو گشته و قصه های هزار و یک شب شان به افسانه تبدیل شده . حتی از گور پوسیده مامون هم نشانی نیست . اما بارگاه سلطان خراسان چنان پرهیاهوست که حتی ساعت دوی نصف شب هم نمی توان خود را به ضریح مقدس رسانید .  از برکت وجود امام رضا مردم مشهد نان و نوایی دارند و صدق و صفایی . تابستان ها کارمندان دولت و مسافران متنوع و پاییز و زمستان نیز کارگران و کشاورزان و عید هم از همه نوع مسافر در مشهد می توان دید . بازار مشهدی ها سالی دوازده ماه داغ است و یک راننده ساده روزانه بین سی چهل هزار تومان درآمد دارد .  بیش از سه هزار هتل مجهز و هزاران محل اقامتی از مسافر خانه و مهمان پذیر و ... ، صدها بازار و هزاران فروشگاه و میلیون ها کالای متنوع و ارزان از شیر مرغ تا جان آدمیزاد . در شهربازی بزرگ وکیل آباد ، کنار باغ وحش در کنار دهها وسیله تفریحی متنوع ، در محوطه باز وسط پارک ،  نماز جماعت باشکوهی برپاست و وقتی از بالای این چرخ و فلک بلند به پایین نگاه می کنم ، در میان این همه جماعت ، زن و مرد ولگرد و بد حجابی مطلقا به چشم نمی خورد . دین و دنیا ، و مدنیت و فرهنگ ، و شادی و مذهب ، خوب با هم کنار آمده اند . در برابر ضریح امام رضا ایستاده ام : از یک طرف خیل جمعیت را می گشایند و پدری را فرزندانش روی ویلچر به سوی امام می برند و از آن سو مردی که از شیمی درمانی موهایش فرو ریخته ، به ضریح نزدیک می شود و پیرمردی 90 ساله لاغراندامی هم در آن میان می خواهد دستش را به ضریح امام برساند و کودکان خردسالی که بر سر و دست پدر به سوی ضریح مقدس پروانه وار رنگ و نشان علی بن موسی الرضا را می جویند  و هرکس در گوشه ای نشسته و ایستاده قرآن می خواند و  ذکر خدا می گوید و بر انبیا و اوصیا و فرشتگان سلام می فرستد . از دریچه این بارگاه مقدس آسمان ملکوت به روی همگان گشوده است و دل ها در تب و تابی عظیم فرو رفته است . راهی به سوی ضریح باز می شود و علی کوچلوی ما هم بالاخره خود را به ضریح امام می رساند و با جان و دل نشان محبوب را می بوسد و برای تبرک پارچه سبز رنگش را به ضریح می مالد تا یادگاری از معشوق همیشه همراهش باشد .