ضرورت و فواید سیاسی کاری یا کار سیاسی

           

ضرورت و فواید سیاسی کاری یا کار سیاسی :

1 . سرگرمی : با توجه به اهمیت تفریحات سالم و مشغول کردن خودمان و دیگران در اوقات فراغت ، امروز در همه کشورها ، مخصوصا در ایران عزیز ، کار سیاسی یا سیاسی کاری حتی اگر سودهای بیشمار دنیوی هم در پی نداشته باشد ، سرگرمی کوچه و بازار و نقل همه مجالس است و در هر محفلی باید بالاخره عرض اندام کرد و نظر سیاسی خودمان را ارائه داد . نمی شود که در مسائل استراتژیک مملکت هیچ نظری ندهیم . در هر مساله سیاسی عرض اندام کردن - حتی اگر هیچ اطلاعی نداشته باشیم - ( همانند عدم ارائه بلیط یا انداختن زباله از ماشین به خیابان )  نشانگر شخصیت ماست و در اوقات فراغت سرگرمی شیرین و مهیجی است . خیلی اکشن تر از فیلم های پلیسی . مخصوصا مچ گیری های سیاسی و گیر سه پیچ سیاسی و پوست موز زیر پای حریف انداختن و پته اش را روی آب ریختن و یقه اش را جر دادن که عجب حالی به آدم میده !!!!  همین خبرهای داغ است که تیراژ روزنامه ها و فروش آنها را صد برابر می سازد و سبب می شود که بینندگان سایتها و وبلاگها از شماره بگذرد .  

                                      

                                              handshake.gif (2230 byte)

                                      

2 . دفاع از دوستان هم جناحی و هم خطی عزیز  : مروت و مردانگی و معرفت حکم می کند که ما سر قول و قرار و حساب کتابمان بمانیم  و به قَسَمی که خورده ایم عمل کنیم و از دسته جاتی که بدان وابسته ایم و نان شان را خورده ایم یا خواهیم خورد ، بی برو برگرد دفاع کنیم .  حرف مرد در ایران یکی است و ما تا اخر روی حرفمان ایستاده ایم و معلوم است که اگر کسی قرار باشد خطا کند و نقد پذیر باشد ، ما نیستیم ( چون پرونده مان پاک پاک است ) بلکه جناح مقابل ماست که مسبب همه بدبختی های کشور بوده . اعتراف به خطاهای دوستانمان و انتقاد از آنان و نفی مطلق گرایی ، خلاف جوانمردی و ادب حزبی و اصول دیپلماسی است ؛ تازه به خطاهایمان اعتراف کنیم که چه ؟ که آب به آسیاب دشمن ( یعنی احزاب و گروه های دیگر )بریزیم یا خوراک برای رسانه های استکباری فراهم کنیم ؟! مگر مغز خر خورده ایم یا بیکاریم ؟!!!

 

3 . رفتن دنبال دود و بوی کباب سیاست هم خودش جاذبه دارد ؛‌ اگر چه به کباب نرسیم و ببینیم خر داغ می کنند . درست است بازی سیاسی اومد و نیومد داره ، ولی اگر زدیم و گرفت چی ؟ آن وقت ماییم و هزار و یک آرزو که می شود عملی شان کرد . اگر بالاخره دست ما هم به قابلمه ای بند باشد چه آشی که نخواهیم خورد ؟ چه رسد به این که دستمان یا دست یکی از دوستانمان  به وزارتی وکالتی مدیریتی معاونتی بند شود . وای چی می شه اگر این طوری بشه ! البته اکثر کارهای سیاسی و حواشی آنها از کره و ماست و پنیر و سرشیر خالی نیست . چون یا ما پیروز می شویم و نونمان توی روغن است یا شکست می خوریم و مثلا نهایتش این است که به زندان برویم ؛ خوب خود این هم افتخار دیگری است و شهرت و مقام دیگری ! چون اولاً شهرت جهانی کسب می کنیم و خیلی ها ما را ساپورت خواهند کرد و بعد خاطرات زندان را هم چاپ می کنیم و هم خرج خودمان را در می آوریم و هم مقام و منزلتی برای خود ودوستان دست و پا می کنیم . اونور مرز هم که برویم الی ما شاء الله آش برای خوردن خواهیم داشت    

                 

4 . نه از سیاست می توان گریخت و نه سیاست تو را به حال خود رها می کند  :  چون سیاست یا شیطانی است یا رحمانی . سیاست خنثی همان سیاست ملکه الیزابت است که سلمان رشدی را شوالیه می سازد و توی دهن همه مسلمانان و متعهدان عالم می زند . یا سیاست لائیک ترکیه که پیروزی اسلام گرایان را با قدرت نظامی و سیاسی سکولارها باطل اعلام می کند . بین حق و باطل مرزی نیست . البته حق و باطل هم امروزه درصدی و قاطی پاتی شده و حق خالص و باطل محض کمیاب است . ولی باید همان درصدها را هم خوب شناخت . در هر حال ، تاریخ نشان نداده که سیاست دست از سر کسی برداشته باشد و به هیچ شکل نمی شود از سیاست فرار کرد . چون یا سیاسی هستی و در وسط میدانی و یا برای کسی رای جمع می کنی یا به کسی حمله می کنی و محکومش می کنی و به نفوذ و قدرتش ضربه می زنی و در نتیجه به رقیبش کمک می کنی و یا این که سکوت می کنی و گوشه ای می خزی تا از سیاست رهایی یابی که خود این کار هم از سیاسی ترین کارهاست ؛ چون میدان را به دست مردان سیاسی یا بازیگران سیاسی سپرده ای و این بیشتر برایشان مفید است .

                   Cartoon depicting Menzies' retirement from politics         

5 . سیاست و دیانت مثل شیر و شکر (یا کارد و پنیر ) به هم آمیخته و مثل جسم و روح از هم جدا شدنی نیستند  :  منتهای مراتب ، سیاستِ برخی با دیانتشان به هم آمیخته ( البته هم سیاست و کیاست و مدیریت مراتب و درجات دارد و هم دینداری و دین فهمی و تعهد و اخلاص درجه بندی دارد ) . سیاستِ بعضی دیگر با کم دیانتی یا بی دیانتی شان قاطی پاتی شده ؛ یعنی دین و دینداران موی دماغ سیاسی کاری شان شده و با شخص دیندار کار ندارند با هر دینداری که سکان سیاست را به دست بگیرد مخالفند . مگر آن که بی خاصیت باشد و دین را به دنیا بفروشد و یا آن را به روغنی برای صاف کردن چرخ های لودر و بولدزر قدرتهای جهانی تبدیل کند . به هر صورت ، نه سیاسی ها دست از دین و بی دینی بر می دارند و نه دینداران ( چه دینداران واقعی و صادق و چه دین فروشان ریاکار و متظاهر ) دست از سیاست و دنیا می کشند . کسانی هستند که سیاست را برای معنویت و آخرت خودشان و آبادی دنیای دیگران می خواهند و تعدادشان خیلی کم است . البته کسانی هم هستند که به سبک  "هم خدا و هم خرما"  ، هم آخرت را می خواهند و البته خیلی جدی و صادق نیستند و هم سفت و سخت با تمام وجود با چنگ و دندان به قدرت و سیاست چسبیده اند و ول کن هم نیستند و بین دنیا پرستی و قدرت طلبی و طلب خدا و آخرت گیر کرده اند و دینشان ظاهری و پوشالی است یا به تدریج ظاهری و پوشالی می شود و قدرت طلبی شان آشکار و عیان . در هر صورت – چه برای خدا و چه برای شیطان - کار سیاسی از سرنوشت سازترین امور اجتماعی است . اما این سیاست ، آدم هایی می خواهد خدایی خدایی یا شیطانی شیطانی یا شلم شورابای هفت رنگ یک بام و دو هوا . عوام فریبانی با شعارهای تند و داغ ولی توخالی .ریاکاران و متظاهران و فرصت طلبان زیرک روزگار . رندان هفت خطی که روی هیچ حرفشان نمی توان حساب کرد . بالاخره یا باید علی و سلمان و ابوذر باشی و یا بوش و معاویه و ابوموسی اشعری . عیسی یا دجال . دریا و موج یا مرداب و کف های توخالی متعفن . شفاف و صادق مثل هوای پاک و پنجره و آینه . شیر یا آفتاب پرست یا روباه و یا گوسفندان صمیمی . زیادند سیاسی کارانی که می خواهند دینداران را از جهان سیاست بیرون کنند و برایش تحلیل های گسترده دینی (!) و سیاسی و علمی و فرهنگی دارند ولی همه اش کشک است و این کشک برای آشی که پخته اند لازم می باشد . چون سیاست علم و فن کسب و حفظ و نگه داشتن قدرت است و البته از هر چیزی هم برای حفظ قدرت استفاده می کند ولی تاکنون تاریخ نشان نداده که سیاستمداری با انتقادها و تحلیل های علمی یا دینی دیگران از قدرت کناره گیری کرده باشد ، مگر آن که تحت فشار اجتماعی و سیاسی قرار گرفته یا ترسیده و بریده باشد و یا فصل زندگی اش به سر آمده باشد .          

نظرات 2 + ارسال نظر
نوجوان فراری شنبه 2 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:33 ب.ظ

نجف شنبه 2 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:35 ب.ظ

حاج آقا جباری
با سلام و خسته نباشید
مطلب وموضوع جدیدتان را باتعمق کافی مطالعه نمودم وبسی جای خوشحالی است که جنابعالی با درایت کامل مطالب وموضوعات روز جامعه را که مورد توجه همگان میباشد درک نموده وبا بیان آنها افکار جامعه را به سمتی که به منفعت جامعه میباشد سوق میدهید.
1- متاسفانه درجامعه ائی که درآن زندگی میکنیم معدودی افراد هستند که تصور میکنند با اندک علم سطحی که در بعضی امور اکتساب مینماید میتوانند در جمیع جهات اظهار فضل نموده و حتی در بعضی مواقع ودر سایه حمایت اقشار خاصی تولیت امور جامعه را برعهده بگیرند غافل از اینکه در قبال هر
بله گفتن هائیکه انجام میپذیرد تعهداتی بردوش افراد نهاده میشود که انجام آن ، حتی برای افراد مجرب و اهل فن قدری به سختی امکان پذیر خواهد. بود البته سختی بودن امور از نظر اهل فن به جهت لحاظ مسائل وئمشکلات پیشرو بوده که در صورت فراهم شدن آن به راحتی امکان پذیر خواهد بود این در حالیست که درصورت بیان راحتی عملکرد از سوی افراد ناوارد گواه عدم آشنائی از شرائط موجود خواهد داشت.
2- در این راستا نیز عده ائی به جهت مشاهده جذابیت های موجود واینکه میتوانند در زمان تصدیگری امور محوله نسبت به بستن کوله بار خویش اقدام نمایند به خویشتن جسارت عرض اندام را داده وعرصه را برای افرادی که شایستگی ایفای امورات را دارند روز بروز تنگتر وتنگتر مینمایند.
3- درمواقعی هم که پس از طی زمان مقرر وبروز بی کفایتی در امور محوله به جهت حفظ جایگاه ومنافع خویش تلاش مینمایند تا با جایگزینی افرادی بدتر از خویش امورات خویش را جلوه ائی خوب نمایش داده وضمن حفظ آبروی ظاهری بر نیات غیر اصولی خویش ثابت قدم بمانند. این در حالیست که در صورت صداقت فرد در مقابل وجدان خویش و روشن شدن ناتوانیش در ایفای امور محوله میبایست جایگاه خویش را به افراد اعلم وکارآشنائی احاله نماید که متاسفانه به جهت فقدان عوامل و مقیاس های ارزشیابی عملکرد عملکرد های بد با تبلیغات فریبنده و با چاپلوسی های عامیانه وبه قول خودشان پاچه خواری هائی که انجام میشود رفتارهای نا پسند به عنوان الگوی کار معدودی از کسان دیگر قلمداد میگردد.
4- فقدان ضوابط ومقررات و نقصان دستورالعمل های موجود ودر حال اجرا وآشنائی غالب افراد دست اندکار از مسائل یاد شده و همچنین ضعفهای اجرائی علی الخصوص کم رنگ شدن بخش نظارتی جامعه ودر صورت وجود تاثیر پذیری آنها از قشر خاصی موجب شده است که تعدادی بدون داشتن شرائط وحتی آشنائی با مقررات موضوعه وصرفا" به حهت تکلیف برگردن نهاده شده نسبت به پذیرش آن اقدام مینمایند اگرچه پذیرش اینگونه امور در صورت فقدان افراد شایسته و سزاوار از جمله اهم امور است ولی با یستی اطلاع داشته باشند در صورت تحقق حتی یکی از شرائط از عهده افراد ساقط بوده وبایستی به قید فوریت نسبت به تفویض اینگونه امور اقدام نمود .
علی ایحال به جهت طعم ومزه ائی که تصدی امور چه بصورت مستقیم وچه بصورت غیر مستقیم دارد چون خدمتی انجام نخواهد شد برای این قبیل افراد دلچسب ودلکندن از آن ناگوار خواهد بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد