عوامل اساسی موفقیت در زندگی دانشجویی

عوامل اساسی موفقیت در زندگی دانشجویی :

1 . استمداد از خدای توانمند کارساز و راهگشای بنده نواز ( با توجه به ذکر « یا فتاح یا علیم » ). درسها را با یاد خدا شروع کنید و با توکل بر او ادامه دهید . حتی الامکان با وضو به دانشگاه و کلاس درس قدم بگذارید و دانشگاه را یک معبد و مسجد و کلاس را نمازخانه و درس ها را تفسیر آیات تکوینی الهی تلقی کنید و حقیقتا چنین است . هر جا هم که پس از تلاش و مطالعه به تنگنا برخوردید مانند ابن سینا به نمازخانه بروید و دو رکعت نماز حاجت بخوانید و از خدا بخواهید گره علمی و فکری تان را بگشاید و علم بهترین روزی الهی است و حتما شما را از زلال معرفت سیراب خواهد کرد .


2 . توجه به اهداف دوربرد علمی (مانند موفقیت در دوره کارشناسی ارشد و دکترا) و پذیرش از دانشگاههای معتبر بین المللی . توجه به جایگاه رشته در جهان امروز . و بالاتر از همه درک زیبایی ها و لذت عمیق نهفته در ادراک مسائل علمی  و تخصصی .                                                                                                                       


3 . توجه به اهداف دور برد مهارتی ــ عملی و شغلی (کسب مهارت  بیشتر برای یافتن شغل مناسب در آینده ) .                                                                                                                                                                                             


۴. تمرکز فکری و علمی بر مسائل اساسی و محوری رشته علمی و تلاش برای تمرین تمرکز و افزایش قدرت تمرکز .                                                                                                                               

5. نداشتن اشتغالات افراطی غیر درسی در زمینه تفریحات و سرگرمی ها و سایر فعالیت های فوق برنامه ( که ممکن است بسیار مفید باشند اما در دراز مدت سبب افت اساسی در درس ها و نمرات امتحانی خواهد شد ) .


6 . نداشتن دلمشغولی های عاطفی افراطی و حساسیت های زیاد در برقراری روابط دوستانه و اجتناب از بله برون و خواستگاری و ... در فضای دانشگاه  .


7 . آشنایی با اصطلاحات و مفاهیم کلیدی رشته درسی . اصطلاحات درسی کلید ورود به خزانه دانش های تخصصی است . 


۸ . آشنایی با سبک و روش آموزش هر یک از اساتید و انتظارات آنها و انجام به موقع پروژه های درسی زیر نظر استادان مربوط . 


 ۹. پیش خوانی دروس قبل از رفتن به کلاس درس(مرور قبلی) و مرور آنها بعد از پایان کلاس ها . استفاده از کلاس برای رفع اشکالات و ابهامات و سوالات اساسی .

 
۱۰. توجه کافی و یادداشت برداری مفید و چکیده از مطالب کلاسی .                       

11 . شرکت فعالانه و خلاقانه در آموزش با طرح بحث و سوال و نقد مطالب .


12 . مشارکت در پروژه های علمی و آموزشی یا تحقیقی با راهنمایی اساتید .


13 . شوق و همت و جدیت داشتن در درس و بحث و مطالعات علمی و خارج کردن فضاهای درسی و دانشگاهی از حالت رخوت و کسالت و بی خیالی و دلمردگی


14 . آشنایی با منابع اصلی درس ها و تحقیقات علمی به ویژه با مراجعه به کتاب خانه تخصصی گروه .                                    


15 . تلاش به منظور یادگیری تازه های علمی و انتخاب چند موضع حساس و مهم  علمی و تخصصی و یادداشت برداری در این زمینه .                                                            

16 . یادگیری مهارت های تند خوانی و چکیده نویسی و یادداشت برداری مفید و اصول نقد نویسی بر مباحث علمی .                                                                                                                                                                      
17 . مرور تدریجی دروس در طی ترم و تلنبار نکردن دروس برای شبهای بلاخیز امتحانات که ممکن است با بروز رخدادهای غیر مترقبه همان فرصت اندک نیز از دست رود یا با تداخل امتحانات و فشردگی آنها امکان یادآوری و مرور دروس بسیار دشوار و غیرمفید گردد (علی(ع) می فرماید : کسی که به درس تداوم نبخشد از درک و دانش عمیق محروم خواهد شد . )


18 . انتخاب گروهی از دوستان و همدوره ای های جدی و با انگیزه و آگاه برای بحث و مطالعه و تحقیقات دسته جمعی و مرور و نقد و بررسی مطالب درسی و رفع ابهامات و اشکالات با کمک آنان .


19 . تلاش برای یافتن سوالات تازه ، مطالب تازه و کوشش برای بروز خلاقیت ها .


20 . آشنایی با رایانه و اینترنت و  مراجعه به منابع گسترده علمی در شبکه جهانی اینترنت . مانند مقالات و کتاب های بیشمار علمی و استفاده از کتاب خانه های آن لاین و نیز آشنایی با سایت های مهم مربوط به رشته درسی مورد نظر . مراجعه به سایت های دانشگاه های بزرگ جهان به منظور مقایسه وضع درسی خود و موضوعات تدریس اساتید و سطح علمی آنان و کم و کیف مطالب کلاس های خود با وضعیت  موجود در دانشگاه های برجسته دیگر کشورها . خوب توجه داشته باشید که با مراجعه ساده به شبکه اینترنت در مورد هر یک از مباحث و اصطلاحات درسی تان صدها هزار مطلب و مقاله خواهید یافت . نیز می توانید به سایت هر یک از دانشگاه های بزرگ دنیا وارد شوید و ببینید که برنامه امروز درسی آنها چیست و چه موضوعاتی در چه سطحی توسط کدام استاد تدریس می شود .این را بدانید که هر چه دیرتر با رایانه و اینترنت انس بگیرید بیشتر عقب خواهید ماند .                            


21.توجه بیشتر به درس ها و واحدهای پایه ای                                                                                                                                                                             
22 . برنامه ریزی واقع بینانه و اصولی و هدفدار و  عملی اوقات روز مره و توجه به اعتدال در فعایت های مختلف علمی و عدم افراط یا غفلت از استراحت و تفریح و ورزش کافی .


23 . فراهم کردن محیطی پشتیبانی کننده از علم و مطالعه و تمرکز بخش در منزل یا خوابگاه ؛ و ازبین بردن فضای کسالت بار و اسفناک خوابگاه ها و تبدیل آنها به یک محیط سرشار از انگیزه و نشاط علمی و معنوی .


24 . شرکت فعال در  گروه ها و انجمن های علمی و تحقیقی که به نوعی در رشد  درسی سودمند خواهد بود .


25 . شرکت منظم و مستمر و به موقع در کلاس های درس و حضور فعالانه و اندیشمندانه در درس ها .


26 . توجه به رسالت و مسئولیت داشجویی و نقش سازنده و پیش برنده آن در سطح کلان ملی و جهانی و پرهیز از همراهی و همدلی با دانشجویان غیر جدی که
DNA آنها از تنبلی و بی خیالی ساخته شده است .


27 . کوشا بودن در نگهداری کلیه کتاب ها و جزوات آموزشی ؛ چرا که در آینده نزدیک برای امتحان کارشناسی ارشد و ... به آنها نیاز ضروری خواهید داشت . حافظه هر فرد به گونه ای به کتاب و جزوه ای که می خواند وابستگی می یابد و دور انداختن کتاب و جزوه پس از امتحان سبب از دست رفتن بخشی یا قسمت مهمی از اطلاعات ذهنی می گردد و این اطلاعات با مطالعه جزوه و کتاب دانشجوی دیگر به دست نمی آید .


28 . پیش بینی ضعف ها و آسیب پذیری های احتمالی و آمادگی کافی برای پیشگیری یا رفع به موقع آنها قبل از آن که حادثه مشروطیت یا مصیبت های دیگر تکرار گردد .


29 . تقویت زبان انگلیسی برای پیشرفت سریع در مراجعه مستقیم به منابع اصلی درسی که به انگلیسی تالیف شده و غالبا در کتابخانه دانشکده یا در اتاق اساتید یا در سایت های اینترنت موجود است . اگر این مشکل را از هم اکنون حل نکنید (همانند ضعف در علوم پایه) تا آخر لنگ لنگان حرکت خواهید کرد و به خصوص در دوره های عالی تر در کارشناسی ارشد و دکترا با بن بست اساسی و شدید مواجه خواهید شد .   

ستاره های پراکنده

 بهترین موقع برای تربیت اراده ؛ ایام جوانی است . جان لاک

 دانش کم خطرناک است یا بایدآب سرچشمه را تا ته نوشید یا اصلا لب نزد. الکساندر پوپ

  سخاوت در زیاد عطاکردن نیست، در به موقع انجام دادن است . لابرویر

انسان خشمگین ، همیشه فکر می کند بیش از توان خود قدرت دارد. بره شایی

 با چوب هایی که در جوانی گردآوری ، در پیری گرم خواهی شد. مثل افریقائی

  بخشودن ، دست کشیدن از این گرایش است که دیگران رامسئول گرفتاریهای خود بدانیم. جان گری

کسی که عقل را بر احساسش غلبه دهد ،قوی ترین مردم است . امام علی (ع)

  کسانی که دیر قول می دهند ، خوش قول ترین  مردمانند . روسو

 سخن داروئی را ماند که اندک آن سود دهد و بسیارش کشنده باشد. امام علی (ع)

  دوست ندارم جوانی را مگر اینکه یا دانشمند باشد یا دانش آموز. امام صادق (ع)

 در هر ملت چراغی است که به عموم نور می دهد و آن معلم است. هوگو

 دانش انسان را فروتن می سازد و نادانی موجب ادعا وخودستائی می گردد. جان کایزل

در این دنیا یگانه چیزی که می تواند ما را از فراموشی نجات دهد ، کتاب است. تویک

  در دنیا لذتی که با مطالعه برابری کند نیست. تولستوی

 کتاب از لوازم و ضروریات اولیه زندگی است و لباس جزو تجمل و زینت آن . اداسموس

  کتاب برای جوانان راهنمائی است که آنها را به سوی شرافت و فضیلت می کشاند. ازمی تایلر

 اگر یکی از مشتاقان کتاب هستید بزرگترین خوشبختی جهان را دارا هستید. ژول کاراتی

 اگر مادر نباشد جسم انسان ساخته نمی شود و اگر کتاب نباشد روح بشر پرورش نمی یابد. پلوتارک

  خواندن کتابهای خوب ، مکالمه بامردمان شرافتمند گذشته است. دکارت

دانشمند هرقدر از دانش خویش ببخشد به معلومات خود می افزاید. حضرت علی (ع)

 کسی که در کودکی دانش نیاموخت ، در بزرگی جلو نمی افتد. امام صادق (ع)

  آدمی برای شک آفریده نشده ، برای پرسیدن آفریده شده است. یانگ

افتادن در گل و لای ننگ نیست، ننگ در این است که آنجا بمانی . مثل آلمانی

  زیاد زیستن تقریبا آرزوی همه است ؛ ولی خوب زیستن آرمان یک عده معدود. هیوز

 خردمند کسی است که است که گفتارش را کردارش تصدیق کند. حضرت علی (ع)

  دانا انتظار ندارد کارهای او مورد تمجید و تحسین قرارگیرد . لائو تسه

  معلوماتی که در کودکی فرا گرفته شود ، مانند نقش درسنگ پایدار می ماند. مثل تازی

  کسی که دو روز او مساوی باشد ضرر کرده است. حضرت محمد ( ص)

 مردم با اخلاق معمولا دارای وجدانی پاکند. اسمایلز

 یگانه تسکین دهنده آرزوهای طلائی دو چیز است: صبر و امید. دوما

  کاری که در راه خدا باشد ، مزد خدائی هم دارد. امام رضا (ع)

تو چرا غمگینی ؟

 

تو چرا غمگینی ؟

چرا آزرده خاطر و ناراحتی ؟ چرا ملول و پکری ؟ چرا هوای دلت ابری و بارانی است ؟ چرا خسته و بی حالی ؟ از چه خشمگین و رنجوری ؟ از که می نالی ؟ از چه می ترسی ؟ از چه می گریزی ؟ پرده های تاریکی را از چشمانت کنار بزن . دستی به شیشه گرد گرفته دلت بکش . پنجره هایت را باز کن . دلتنگی مکن ! بهار را در خزان بنگر . شادی را در اشک ها بیاب . الماس از خاکستر بردار . اگر تو نمی توانی جهان تاریک را روشن کنی ، اگر تو نمی توانی گذشته را برگردانی ، اگر تو نمی توانی آسمان و زمین را جور دیگری بسازی ، پس برای چه غم خوردن و ناله سردادن .  اگر نمی توانی  تقدیرهای رفته را بازسازی کنی ، اگر سرنوشتت همین بوده ، برای چه زانوی غم بغل کرده ای ؟ اگر تو چون برگی در سیلاب افتاده ای برای چه ناخرسندی ؟ اگر پر کاهی در مصاف تند باد ، چرا با ابر و باد می جنگی ؟ آیا تو می توانی قوانین را جابه جا کنی ؟ آیا می توانی مسیر رودخانه ها را تغیر دهی ؟ مگر خورشید و ماه به خواست تو طلوع می کند ؟ مگر تو مسئول همه خرابی های دنیا هستی ؟  پس خرسند و شادمان باش .

رضا به داده بده وز جبین گره بگشای     که بر من و تو در اختیار نگشاده است

اگر زمانه را تو می سازی ، اگر آینده همان راهی است که می روی و خانه ای است که الان داری آجرهایش را بر هم می گذاری ، ز چه رو غمگینی ؟ اگر می دانی و می توانی و عمرت به آخر نرسیده ، ز چه رو می نالی ؟ اگر همه پل های پشت سرت را خراب نکرده ای ، اگر راه بازگشت همیشه هموار است ، ز چه رو نشسته ای ؟ اگر تو فرزند زمین و همسایه آسمانی و سازنده زمین و زمانی ، ز چه زو دلمرده ! اگر آتش گناهی روشن کرده ای ، آب ندامتی بریز تا شادمان گردی . اگر کسی را از دست داده ای ، کسان دیگری داری . اگر هیچ کسی نداری ، همه کس را داری . اگر فکر می کنی  کسی برایت اشک نخواهد ریخت ، بدان که دلها و فرشتگانی  همراه تو می گریند .  تو تنها نیستی ، همسایه خورشیدی . تو ستاره های پاره پاره نیستی ، تو ستارگان جهانی  . اگر گوشه ای نشسته ای و از افسردگی می نالی ، بیا بیرون و رویش جوانه ها را بنگر . به آهنگ ناپیدای هستی گوش بده . اگر بیرونی و از گشت و گذار وعشرت و لذت خسته شده ای ، بیا تو و درونت را بنگر و دمی باخودت انس بگیر و دمی با آن گوهری که آزرده ای همدمی کن  . بگذار کمی کبوتر دلت بر آشیانه اش آرام و قرار گیرد . دمی به صداهای دلت گوش بده ، همه غصه ها را فراموش خواهی کرد .  تو هنوز عمری طولانی در پیش داری ، گذشته فیلم کوتاه و میان پرده ای از سریال طولانی زندگی ات بوده ، بهترین صحنه های فیلم زندگی ات در پیش است . تو هم هنرپیشه خوب زندگی خواهی شد و هم آهنگساز خوبی برای بارش باران حوادث و رخدادها . چرا که تو هم تهیه کننده و هم کارگردان سریال باشکوه زندگی هستی . پس ز چه رو غمناکی . ز چه روافسرده . ز چه رو دلمرده . تو اسیر هیچ تقدیر حتمی نیستی ! اگر تقدیری در کارست ،  قلموی رنگین تقدیر الهی به دست تو برایت جلوه گری می کند . هیچ کس نمی تواند سرنوشت تو را رقم بزند . تویی آن انسان بزرگ که همه جهان سایه ای از وجود توست .  پس برای چه نگرانی و از که می ترسی . اگر فرصتی از دست داده ای چه فرصت های طلایی که در پیش داری . اگر عزیزی از دست داده ای ، او در بیکرانه زمان و فراسوی مکان در آن چشم انداز جانفزا دارد به تو می خندد . دارد به تو می گرید که چرا دنیای خودت را چنین تنگ و سیاه کرده ای . چرا پنجره هایت را به سوی افق های پهناور گیتی بسته ای . چرا خاموش و بی حالی و چرا بیکاری . بیکاری ملالت آور است . پرگویی ملالت بار است . پر خوری و خوش باشی و سرمستی دیوانه وار ملالت خیز است . ملالت  بوی مرگ می دهد . سبکبال باش . چون پرندگان . بارهای اضافی همه غصه ها و کینه ها و هذیان های روحی و فکری را بیرون بریز . بگذار بال و پرت گشوده شود . در گذشته ها ماندن ، از دست دادن آینده ای است که هم اکنون داری به سویش می روی . اگر فکر می کنی  بازی خورده ای ، دیگر بازی مخور و سادگی و خامی نکن . بازیگران زندگی  بیشتر از بازی خوردگان اسیر بازی های خویش اند . آنان در دام های خود به نوعی گرفتارند . بیش از آن که به درهای بسته فکر کنی دنبال درهای باز بگرد . حتما کاری هست که نکرده ای و می توانی بکنی و نیرویی در تو هست که هنوز به کارش نگرفته ای . کلیدی هست که هنوز آزمایشش نکرده ای . بجوی و بکوش و بیندیش که اگر شانس و اقبالی هست با جوینده و کوشنده است . اگر فکر کنی که در چاله ای در چاه خواهی افتاد و اگر بیندیشی که شکست خورده ای خرد خواهی شد و اگر تصور کنی باخته ای بیشتر خواهی باخت . هر چه بخواهی و هر فال بد یا خوبی که بزنی همان طور خواهد شد . هر چه انتظارش را داشته باشی  همان را خواهی یافت . آن که نگران است  نگران تر خواهد شد و آن که امیدوار است امیدوارتر خواهد گشت . یاس و ناامیدی بن بست ذهنی توست نه بن بست جهان پهناور . پاهای تو ممکن است در مرداب گیر کرده باشد اما دست های توانمندتری همیشه پشتیبان توست . به وسوسه هاس بداندیشان گوش مسپار . مثبت اندیش باش تا واقعیات را نیکوتر بیابی و منفی باف باش تا مصیبت های بیشتری بر سرت ببارد و یکی از آنها همین نگاه تاریک توست . یاس و افسردگی و فال بد زهر جانکاهی است که چهار ستون جان و تن آدمی را می پوساند .توقعات اضافی را از خود و دیگران کم کن تا آسوده شوی . در حد ظرفیت واقعی خود و اطرافیانت از آنان انتظار داشته باش . وسواسی را رها کن و به پاکی ها یقین داشته باش . همیشه باران زیبای آسمانی همه زباله های زمینی را می شوید و با خود می برد .  بگو و بخند و گره از جبین بگشای . شاد باش و خرسند . دغدغه های بیهوده را از دلت جارو کن . اگر بر دنیا خشم بگیری بر تو خشم خواهد گرفت . اگر به روی دنیا بخندی به رویت خواهد خندید . اگر عبوس و بی حوصله باشی مطمئن باش دیگران هم آینه دق تو خواهند شد . اظهار مهر کن تا محبت دریافت کنی . ببخش تا بخشوده شوی . دنیا همان دنیای توست . دنیای بیرون از تو اگر همه جایش شادی و شیرین کامی باشد برایت به کلی بی ثمر خواهد بود زیرا دنیایت تلخ و تاریک است و دنیای تو همان عالمی است که برای خودت درست کرده ای . یعنی برنامه ها واحساسات و اندیشه ها و زندگی تو . زندگی همیشه آب گل آلود نیست . به زندگی ایمان داشته باش . خودت را باور داشته باش . به آینده زیبا ایمان داشته باش . به  چشمهایی که همیشه با نیروی جادویی خویش با مهر پدرانه و صمیمیت مادرانه و محبت دوستانه ، نظاره گر تو، یاور تو ،در کنار تو و همدم تنهایی توست ، ایمان داشته باش . او می تواند همه زغال های گناهانت را به الماس تبدیل کند . او می تواند دنیایت را رنگ دیگری ببخشد . زندگی چنان که فکر می کنی نیست و چنان نمانده و چنان نیز نخواهد ماند .

تست های کنکور عشق

                                              تست های کنکور عشق
   زان یار دلنوازم شکری است با شکایت    گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
   این روزها به هر محفلی که سر می زنی حال و هوای عشق و عاشقی را حس می کنی  . هیچ مدرسه و دانشگاه ، محفل هنری و ادبی و جشن و سروری نیست که در آن از زمزمه های عاشقانه سخنی نباشد . فیلمی و وبلاگی نیست که به نوعی به عشق نپرداخته باشد . خیلی ها خودشان را بهترین عشاق عالم می انگارند . خیلی ها دوست دارند عاشق باشند . خیلی ها عاشق کسانی هستند که وجود خارجی ندارند . آیا عشق ممکن است ؟ یعنی آیا مهر و علاقه آتشین وصف ناپذیر  با آن ویژگی های معجزه آسا در ادبیات و عرفان واقعیت خارجی دارد  ؟عجب سوال پرتی به نظر می رسد ! بدون هیچ پیشداوری من فقط سوال می کنم .پاسخش با شما . آیا عشق به نظر شما یک احساس ساده است مثل علاقه هر کس به پدر و مادرش یا وسایل زندگی اش ؟ آیا عشق یک سرگرمی و تفریح است ؟ همین عشاق را در نظر بگیرید که اگر کارها یا تفریحات دیگر و شغل خاصی داشتند که ساعت ها وقتشان را بگیرد، آیا باز هم این همه از عشق سخن می گفتند . آیا عشق برای رفع تنهایی است و مهم نیست که چه کسی با چه کسی مشکل تنهایی اش را رفع کند ؟ آیا ممکن است کسی واقعا کسی را بیشتر از خودش دوست داشته باشد ؟ به طوری که خودش و استعدادش و نیازش و اندیشه ها و دردهایش را به کلی فراموش کند و همه اش به معشوق بیندیشد ؟ آیا عشق ممکن است شرکتی و دسته جمعی باشد و گروهی همه عاشق سرسخت همدیگر باشند ؟ آیا عشق رقیب می پذیرد ؟ آیا می توان با یک دل دو یا دویست دلبر داشت ؟ یعنی آیا می توان عشق های درصدی داشت ؟ ۲۰ درصد به این و ۳۰ درصد به آن و یا هر عشقی تابع اصل همه یا هیچ است ؟عشق با تمایلات جنسی چه نسبتی دارد ؟ آیا هیچ نسبتی ندارد؟ آیا پس از هوسرانی، بسیاری از عشق ها فروکش نمی کند و فراموش نمی گردد و بگو مگوها شروع نمی شود ؟ جلوه های ظاهری افراد در عشق و عاشقی چه نقشی ایفا می کند ؟ آیا افراد عاشق چشم و ابرو و رنگ رخساره یکدیگر نمی شوند ؟ یا عاشق شدن عاشق روح دیگری شدن است ؟ پس قیافه در این وسط چه نقشی دارد ؟ من از لیلی و مجنون عالم رویا حرف نمی زنم  ، از عشق های امروزه سخن می گویم : آیا اگر معشوق بی ریا و ساده در چهره عادی خود ظاهر می شد آیا قضیه فرق نمی کرد ؟ اگر معشوق زیبایی واقعی یا ساختگی خود را از دست داد و چهره اش غیر قابل تحمل شد ، آن وقت آیا عاشق و معشوق ها حرف هایشان را پس نخواهند گرفت ؟  اگر یکی از عاشق یا معشوق بیماری لاعلاج گرفت و می باید سالهای متمادی درد بکشد و باید کسی مرتب از او پرستاری کند ، آن وقت باز هم عشق همچنان در اوج شور و مستی خواهد بود ؟ تازه اگر عاشقی پیونر اسرار آمیز دو روح باشد چگونه ممکن است بدون هیچ گونه شناحت عمیق و پرده برداری از روح دیگری تنها عاشق یک صدا یا تصویر شد ؟ صدا و تصویری که ممکن است عاریتی باشد .آیا می توان با چند طنز و چند بار هم سفره شدن یا چند سفر می توان به از دنیای درون دیگران پرده برداشت ؟ اگر عاشق و معشوقی صمیمانه ترین و عمیق ترین سخنان عاشقانه را تا آن قله های عشق در خلوت خود به هم گفته باشند و بعد معلوم شود که هر دوی آنان همین حرفها را به چندین نفر دیگر هم در خلوتگاه دیگری گفته اند شما چه نظری در باره این قبیل عشق ها خواهید داشت ؟ آیا اصلا نمی توان در صداقت این عشق ها تردید کرد ؟ گذشت زمان چه نقشی در اوج و فرود عشق دارد ؟ آیا با گذشت زمان و تغییر اوضاع همچنان کوره داغ عشق سوزان باقی خواهد ماند ؟  آیا تضمینی در کار هست ؟ آیا وفاداری عاشقان تا حال تضمین قوی داشته است ؟ پس این همه نامه و فریاد و وبلاگ که از عشق های نافرجام و فراموش شده سخن می گوید ، چه معنایی دارد ؟ آیا عشق کهنه شدنی نیست ؟ تنوع طلبی در عشق چگونه است ؟ آیا عشق می تواند هر از چند هفته یا چند ماه دگرگون و نو به نو شود و عاشق  و معشوق ها از هم بریده یا عشق آنان به افراد دیگری منتقل گردد ؟ آیا در عشق نمی توان رنگ عوض کرد و بعد در نقش دیگری ظاهر شد ؟ آیا عشق می تواند تحمیلی و با قرار دادن شخص در مقابل عمل انجام شده صورت بگیرد ؟ آیا می توان فردی را تهدید کرد و به او گفت : « من عاشق تو شده ام ، اگر عکس العمل مثبت نشان ندهی ، چنین و چنان می کنم ؟ » آیا عشق می تواند یک طرفه و تنها به سود عاشق باشد و مانند فیلم دو زن برای معشوق تنها کابوسی از عشق وجود داشته باشد ؟ آیا عاشقی که قصد اخاذی از معشوق را دارد یا گاهی به او توهین می کند یا آزارش می دهد واقعآ می تواند عاشق راستینی باشد ؟ آیا عشق های پوشالی هم داریم یا همه عشق ها بتون آرمه است ؟ آیا واقعآ عشق و ازدواج دو مقوله جدای از هم هستند ؟ آیا می توان با کسی ازدواج کرد و بعد از او عاشق شخص دیگری هم بود ؟ یا عاشق شخصی شد ولی با یکی دیگر ازدواج کرد ؟  این وضعیت تا کی می تواند به خوبی و خوشی تداوم یابد ؟ آیا نمی توان عاشق همسر خود بود ؟ آیا دکتر شریعتی درست می گوید که دوست داشتن از عشق برتر است ؟ آیا او درست می گوید که عشق یک غریزه طبیعی جوانی است و سرخکی است که هرکس در طول عمر باید یک بار بگیرد ؟ آیا او درست می گوید که عاشق شدن و ازدواج کردن تا دم در ازدواج ادامه پیدا می کند ،ولی ازدواج کردن و عاشق همسر خود بودن عالی ترین نوع عشق است ؟ آیا عشق ارادی و اختیاری است یا جبری ؟ و اگر جبری است چه ارزشی می تواند داشته باشد ؟  آیا عشق نمی تواند به قول اریک فروم در هنر عشق ورزیدن امری ارادی و انتخابی و ساختن بنایی باشد که باید طی سالها با سوز و گداز و تمام وجود دانه دانه آجرهایش را فراهم آورد ؟ آیا فروم درست می گوید که عشق بیشتر از هنر اظهار دلبری کردن به افراد ، عشق به یک هنر است ؟ آیا عشق نوعی بیماری فصلی و سنی (مانند سرخک) و یا به نظر ابن سینا نوعی مالیخولیا  و حاصل جنون جوانی است ؟ یا برعکس عشق سبب درمان بیماریهاست و عامل طول عمر و سلامت روانی و جسمانی بیشتر ؟ آیا عشق ها عالمانه و عاقلانه و هشیارانه صورت می گیرد ؟ آیا اول به حد کافی اندیشه و محاسبات منطقی صورت می گیرد و بعد آدمها طبق همان محاسبات عاشق می شوند یا عشاق اول عاشق می شوند و بعد می اندیشند که حالا باید چه کنند ؟ آیا عشق کاملآ امری احساسی و عاطفی است و بس و ن می تواند از آغاز بدون ریسک و با هشیاری کامل آغاز گردد ؟ آیا به قول حافظ عشق آغازی آسان و ادامه ای سخت و دشوار و پایانی غم انگیز دارد ؟ آیا خاطره عشق های شیرین و دلچسب فعلی در آینده با نوعی حسرت و اندوه  ذهن را آشفته نخواهد کرد ؟ آیا اگر کسی عاشق کسی می شود به خاطر نوعی نیاز شخصی است که می تواند از طریق عشق این نیاز را رفع کند یا ربطی به نیازهای درونی عاشق و معشوق ندارد ؟ و اگر دارد ، آن نیازها کدام است ؟ آیا عشق نوعی بده بستان است ؟  آیا عشق رشد دهنده استعدادها و تعالی بخش احساسات و اندیشه هاست یا بالعکس عشق سبب افت علمی و تحصیلی و مایه تضعیف مراکز آموزشی و هنری است ؟ آیا تبدیل مدارس و دانشگاه ها به محفل عشق و عاشقی کاملآ پسندیده است ؟ آیا دانشگاه ها و مدارس کشورهای دیگر هم همین گونه هستند ؟ آیا عشق مایه بهبود روابط اجتماعی است یا بیش از پیش به افزایش شکافها و جنگ های عصبی خانوادگی و عاطفی و درگیری های اجتماعی و مزاحمت های خیابانی دامن می زند ؟ آیا عشق مایه دوام و استحکام خانواده است یا سبب تضعیف آن ؟  آیا واقعآ چنان که در صفحات حوادث و سایت های خبری می خوانیم ، این درست است که عشق گاهی به خشونت و جنایت منتهی می شود ؟ آیا عشق مجانی و اهدایی است یا هزینه بردار است ؟ بهای هر عشق چقدر و تا کجاست؟ هزینه عشق چقدر است ؟ آیا خودکشی یا خود سوزی برای عشق خوب است ؟ آیا عظمت عشق به حدی است که تحمل هر نوع رسوایی و دربه دری و تنهایی و هر نوع ذلت و فلاکت را آسان می سازد ؟ آیا امروزه دیگر نمی توان از عشق های افلاطونی عفیف سخن گفت ؟ آیا دیگر صدای فرهاد از بیستون نخواهد آمد ؟  آیا امروزه از لیلی و مجنون ، از شیرین و فرهاد ، از وامق وعذرا ، از رومئو و ژولیت حرف زدن مسخره به نظر می رسد؟ آیا باز هم ممکن است تاریخ شاهد چنان عشق های عظیم و عمیق و ماندگار باشد ؟ آیا ممکن است در عشق نقش و فیلم بازی کرد ؟ آیا می توان به بهانه عشق و عاطفه با زیرکی هوش و حواس و اراده و شخصیت و اموال دیگران را تحت سلطه خود قرار داد ؟ آیا ممکن است آدم در عشق گول بخورد و سرش شیره مالیده شود ؟ دخترها زودتر سرشان کلاه می رود یا پسرها ؟ عشق از کجا آغاز می شود ؟ از دختران  یا پسران ؟ آیا عشق هایی که غالبآ از طرف دختران آغاز می شود سبب کوچکی و حقارت دختران نمی شود و ارزش عشق را پایین نمی آورد ؟  آیا عشق واقعی آن است که از پسران آغاز شود ؟ یا بر خلاف طبیعت و تاریخ حیات بشری ، امروزه کار می تواند بر عکس هم باشد ، یعنی خانم ها رل عاشق پیشه را بازی کنند و آقایان رل معشوقان را . که لازمه این کار ، ایجاد تغییراتی در حرکات خاص و قیافه و نوع حرف زدن هم هست . رابطه عشق های زمینی با عشق های مقدس چیست ؟ آیا همه عشق ها، زمینی است یا همه آسمانی ؟ آیا عشق های زمینی همه مقدس  است و بلکه پل رسیدن به عشف های آسمانی است یا برعکس ،عشق های زمینی باتلاق عشق الهی است و لارمه رسیدن به آنها ترک عشق های زمینی است ؟ آیا عشق همیشه آکنده از مهر و دوستی و علاقه است یا می تواند با نفرت و دلزدگی و انزجار هم آمیخته گردد ؟ آیا عشق برتر ،تنها عشق انسان به انسان است ؟ آیا نمی توان عاشق ملکوتیان شد ؟ یا آیا نمی توان عاشق آب و خاک و گل وگیاه یا شغل و حرفه شد ؟ آیا نمی توان عاشق اشیای بی جان شد ؟ مانند پول یا بتها یا اشیای یادگاری . آیا ممکن است کسی عاشق خودش گردد ؟ مثل نارسیس آن جوان یونانی که چهره خود را در آب دید و یک دل نه صد دل عاشق خود شد ؟ آیا نمی توان در عشق اهل تظاهر و ریاکاری و دروغ و دغلبازی بود ؟ آیا آنکه بیشتر ادعا می کند عاشق تر است یا آن که در نهان و بی صدا و اشک ریزان در دنیای عشق زندگی می کند ؟ آیا طبل تو خالی بودن در عشق ممکن نیست ؟ آیا واقعآ عشق ساخته دوری و هجران است و وصال مدفن عشق به شمار می رود  و وصال های آسان و ارزان هیچ ربطی به عشق ندارد . 
              نکته ها چون تیغ الماس است تیز     گر نداری تو سپر واپس گریز