فرهنگ تخصصی اصطلاحات روز

                                    فرهنگ تخصصی اصطلاحات روز (بخش اول)

کسی که زبان طنز را نمی داند و فرق آن را با گزارش خبری و تحلیل اجتماعی و سیاسی نمی داند بهتر است اینها را نخواند. افراد عینکی نیز قبل از مطالعه عینک خود را درآورند .
تغلب
: نوعی اطلاع رسانی  سریع و مدرن و بی صدا و بسیار متنوع که در آن نیازی به وجود استاد نیست .

سیاستمدار : قهرمان ارتباطات و تبلیغات و مهره چینی های شطرنجی که با شعبده بازی های زبانی ورسانه ای می تواند  افراد بیشتری را برای حد اقل چهار یا چهل سال فریب دهد . سیاستمداران خود را برتر از پیامبران می دانند اما تاریخ مصرف زودگذری دارند .

دانشگاه : تنها مرکز تفریحات سالم  که برای آسایش حال افراد ، نیروهای پلیس و والدین حق ورود به آن را ندارند و گاهی به عنوان کلبه عشاق و گاهی برای احضار ارواح و ارتباط با اجنه از آن استفاده می گردد  . برای رونق صنعت ایرانگردی به کلیه افرادی که از این مرکز تفریحی دیدن می کنند تقدیرنامه ای نام  مدرک تحصیلی اعطا می گردد . به گزارش برخی منابع اخیرا بقایای ناچیزی از علم و دانش در برخی دانشگاهها کشف شده ودانشمندان احتمال وجود علم در دانشگاهها را با احتمال وجود حیات در مریخ مقایسه کرده اند .   

ازدواج : نوعی بدبختی شگفت انگیز و پرسرو صدا که طرفداران بسیاری دارد .  در بعضی مناطق با کمال تعجب آن را جشن گرفته وقبل از آن  آداب  ورسوم پرهزینه ای به پا می دارند تا برای افرادی که در آستانه بدبختی مادام العمر هستند دلگرمی و جرات بدهند و از ترس و وحشت عمیق آنان بکاهند .

چماق : وسیله نیرومندی برای تکمیل مباحث شیرین سیاسی و علمی . معمولا از این وسیله در پایان گفت و گوها استفاده می گردد و کلیه اشکالات مباحث به طور کامل جبران می گردد .

گدایی : نوعی شغل آبرومندانه و بدون هزینه برای بی نیاز شدن از منت دیگران و پرهیز از پرداخت عوارض دولتی و مالیات .  تنها شغلی که مشتریانش با رضایت کامل و ابراز عواطف نیکو هزینه های لازم را می پردازند .  این شغل نیازی به محل کار ثابت و پروانه کسب نداشته و در همه سنین عمر قابل اجراست . تنها شرط این شغل برخورداری از توان هنری و وانمود  کردن  نقص عضو و تابلوی بدبختی نشان دادن خویش است . کسانی که ذوق هنری ندارند و نمی توانند اشک دیگران را درآورند ، بهتر است دنبال این حرفه شریف نروند .

مغز : چیزی که طبق آخرین مطالعات علمی ادعا شده در داخل جمجمه برخی از انسانها یافت می شود . البته بسیاری از دانشمندان این یافته علمی را تایید نکرده اند . ادعای عجیب تر دیگر این که برخی گفته اند در درون مغز (که هنوز وجود خود آن اثبات نشده) چیز دیگری به نام عقل وجود دارد .

اندیشه : کم مصرف ترین نیروی زندگی که به دلیل پرهیز از فشار زیادی که تولید می کند و برای اجتناب از اسراف  در نعمتهای الهی ، به صورت لایه های خاکستری در بخشهای پسین جمجمه آکبند ذخیره می شود  تا در روز رستاخیز از آن استفاده گردد .   

نوزاد : اسباب بازی پیشرفته ای برای والدین  که طرز کار با آن تا حدی دشوار است . گاهی این دستگاه معیوب گشته  و به دلیل آشفتگی سیستم درونی تهویه و تخلیه  ، صداهای بدی تولید می کند و سبب آلودگی صوتی  می گردد. معمولا بعد از مدتی که از این وسیله استفاده شد بهتر است پدر و مادرها  به روانپزشک و متخصصان مغز و اعصاب مراجعه کرده و بستری گردند .  

دزدی : نوعی تجارت  پیچیده ، مخفی ، لذتبخش و غیرعادی با ریسک بالا. در این نوع تجارت برای سهولت روابط اقتصادی و بهینه بودن امور ، هیچ نیازی به مراحل قانونی و اسناد و مدارک نیست. به نظر برخی جامعه شناسان انسانها هر یک کم و بیش با این تجارت آشنایی دارند .

کتاب : عموما به  وسیله این دستگاه مبدل ، محتویات مغزی و عاطفی نویسندگان به واحدهای پولی تبدیل گشته و در حساب بانکی ناشران ذخیره می گردد . کتاب چیزی جادویی است که هر خرافه مزخرفی در آن نوشته شود برای هر احمقی قابل قبول خواهد بود .  این وسیله چند منظوره در اندازه های مختلف برای  همه نوع کاری قابلیت اجرایی دارد : سرگرمی و تفریح ، بالش سر ، دکور منازل و میز کارمجریان تلویزیون ، راندن و کشتن حشرات ، باد زدن ، اظهار عصبانیت و پرت کردن ، اظهار ناز و کرشمه عالمانه برای عشاق ، ساختن شخصیت قلابی برای برخی آدمکها. نوع درمانی آن قبل از خواب برای خواباندن  طبیعی بزرگترها کاربرد دارد . البته نوع پیشرفته ای از آن وجود دارد که می تواند در طول زندگی با ایجاد رویاهای شیرین  در مغز افراد ، آنان را به خواب ملایمی فرو ببرد ، به طوری که گذشت زندگی و بدبختی های آن  را حس نکنند .

تقدیر الهی : سرپوشی که به وسیله آن آدمیان می توانند همه اشتباهات و خطاهای عمدی و سهوی  خود و همه گندهایی را که بالا می روند ، برای راحتی وجدان به آسمان بچسبانند . چرا که در روی زمین کسی پیدا نمی شود  تا جرات کند و مسوولیت ندانم کاری ها را به عهده بگیرد . (چه دیواری کوتاهتر از دیوار خدا ) .

غیبت : وسیله دلچسب و مناسبی برای سرگرمی دسته جمعی در اوقات فراغت و نیز کار اداری .  

تهمت : برچسب ویژه ای که معمولا قبل از سیاه کردن روزگار افراد به آنان زده می شود .

افکار عمومی : وسیله ای مهیج برای بازی و سرگرمی آدمهای کله گنده جامعه بشری . با این بازی که شبیه جادو عمل می کند می توان در آن واحد با میلیونها نفر ارتباط زنده یافته ،  همه آنان را زیرکانه مثل مترسک بازی داد و به کودک ساده و خنگی تبدیل کرد . 

افسردگی : نوعی ویروس خطرناک  که به سلولهای مغز حمله کرده و شکل حاد آن به صورت لایه تاریکی اطراف نخاع  و پرده شبکیه را می پوشاند .

لذت و تفریح : توهمی عصبی که قبل و بعدش درد و مصیبت فرا می رسد .

صندلی ریاست : نوع ویژه ای از صندلیهای فوق مدرن که با تولید  امواج مادون قرمز و مافوق صوت نیروی مغناطیسی عجیبی در حوزه وسیع پیرامون خود پدید می آورد ، به طوری که افرادی که در شعاع چند کیلومتری آن قرار دارند اختلالات عمیق شخصیتی پیدا می کنند و دست به کارهای جنون آمیزی می زنند . قدرت این تشعشعات اسرارآمیز به گونه ای است که جنون دایمی افراد مرتبط با آن را به رویاهای شیرین افکار عمومی تبدیل می سازد .  

عشق زمینی : ابن سینا آن را بیماری توهم زای مربوط به روان و اعصاب می داند . اما امروزه با پیشرفت پزشکی معلوم شده است که عشق بیماری نیست بلکه مادر بیماری هاست . از سوی دیگر ، جامعه شناسان آن را  نوعی بازی و سرگرمی پیچیده و کشدار و پرماجرا و شطرنجی می دانند  . این بازی به صورت دو یا دویست نفره (به نوبت یا همزمان ولی جداگانه) بین دختران و پسران رایج است . چاشنی مقوی این بازی ، شربت حافظ و ساندویچ مولوی است . بر اساس کتاب  ارزشمند فرهنگ تخصصی بازی های عاطفی اشتغال زیاد به این بازی دارای عوارض زیر است: خواب آلودگی ، افسردگی ، ناکامی ، کاهش سریع نمرات درسی ، حساسیت های ظریف مسخره ، جنون جوانی و بحران جنسی  .  متاسفانه به دلیل عدم نظارت سازمان استاندارد کالا ، برچسب زیبای این بازی به طور جعلی  روی همه بازی های مسخره دیگر نیز چسبانده می شود و هدف از آن  تنها سود جویی و جذب مشتریان بیشتر است .  کمتر کسی است که اسباب بازیهای ارزان و کودکانه و احمقانه خویش را عشق ننامد .

فحاشی و کتک کاری و بدگویی  : نقل و نبات روابط اجتماعی . شیرینی خاص فعالیت های مطبوعاتی . نمک و چاشنی لذتبخش مطالب روزنامه ها .  نوعی بازی که معمولا در لابه لای رانندگی لذتبخش خواهد بود . برای تکمیل این سرگرمی عمومی می توان از ساطور و دشنه و زنجیرهای مخصوص استفاده کرد .

قمه زنی : نوعی سرگرمی برای کسانی که نتوانسته اند در زمان یزید و جزء نیروهای او باشند تا بر سر یاران حسین بن علی شمشیر بکشند و اکنون که ظاهرا از یزید و دوستانش خبری نیست ، بر سر خود شمشیر می کشند . برخی از محققان تاریخ معتفدند قمه زنان وارثان کشندگان حسین و یاران او هستند که به خاطر احساس ندامت تاریخی با کوبیدن قمه یا پتک بر سر خود  به نوعی توبه روی می آورند  تا گناهان خود را تسکین ببخشند .

روشنفکر : دستگاهی بسیار پیشرفته که تنها برای نشان دادن معایب کشورهای جهان سوم طراحی شده است و هرگز قابلیت استفاده در غرب و مخصوصا آمریکا را ندارد و هرگز نمی توان با آن نارسایی های جوامع مدرن را مشاهده کرد . ورژن های جدید و وارداتی این دستگاه دارای ویروس های پیشرفته ای است که شرکت تولید کننده ضمانت رفع ایرادهای آن را بعهده گرفته است . نوع بومی این دستگاه ( به شرطی که توسط متخصصان خارجی دستکاری نشده باشد و واقعا بومی باشد ) بهتر از مشابه وارداتی خارجی کار می کند . یکی از دلایل این امر آن است که افراد بومی طرز کار با نوع وارداتی خارجی را نمی دانند و زود آن را خراب می کنند یا به وسیله برخی افراد کلاهبردار برچسب های قلابی دیگری روی آن چسبانده می شود و سبب اختلال در سیستم کار آن می گردد . 
کره زمین : تبعیدگاه انسانها . مرکز تجمع همه شیاطین موذی بین المللی رانده شده از آسمان . محلی که به دلیل سر و صداهای احتمالی موجود در آن یا به دلیل جست و خیزهای موجودات زمینی برخی تصور کرده اندآثار حیات در آن وجود دارد ولی بسیاری از متخصصان زمین شناس وجود زندگی در زمین را به کلی رد کرده و گفته اند حرک و جنب و جوش به تنهایی نمی تواند مشخصه قطعی حیات باشد چون در کانگروها نیز جنب و جوش وجود دارد .  در بعضی حکایت نامه ها آمده است : در روی زمین موجوداتی وجود دارند که از راه هوس نفس می کشند و تنها با تحریک آلات تناسلی خود و دیگران می توانند به حیات خود ادامه دهند و در غیر این صورت یا افسرده می شوند یا خودکشی می کنند و یا اگر بتوانند دیگران را می کشند . شاید این برای ما عجیب باشد ولی به نقل اختر فیزیکدانان برجسته ۹۹ درصد فعالیت های بسیار متنوع موجودات زمینی به نوعی  فعالیت های هوسبازانه و جنسی مربوط می شود و آن یک درصد دیگر هم سرانجام به اطفاء شهوت می انجامد . نیز در کتاب آثار حیات در زمین نقل شده که مهمترین  سرگرمی های زمینی ها عبارت است از : تلاش برای نابودی یکدیگر ـ وقت کشی به شیوه های جذاب ـ کلاه این را بر سر آن یکی گذاشتن ـ مازوخیسم شخصی ـ سادیسم اجتماعی  و ...  دین شناسان معتقدند در زمین رویای خداپرستی وجود دارد ولی در همه موجودات احتمالی زمین انواع بیشمار و متنوع و رنگارنگی از بت پرستی های عجیب و غریب گزارش شده است . در افسانه های باستانی آمده است که موجودات زمینی بیماری های پیشرفته ای دارند و وقتی بیکار می مانند سر یکدیگر را می تراشند و  هذیانهای عجیبی در باره خدا یا عشق به زبان می آورند . ( هرچند که چیزی به نام عشق برای این موجودات ماشینی و خاکی زمینی باورنکردنی به نظر می رسد ) . در افسانه های دیگری آمده است که هر یک از زمینی ها به تنهایی خودش را از همه ما موجودات فضایی بهتر و بالاتر و زیباتر می داند . اینها تنها تصورات و احتمالات است و شما آنها را می توانید به عنوان طنزهایی بشنوید و باور نکنید اما  صد در صد گویای حقیقت است . 
شهرداری : مسئول شخم زدن آسفالتها . مرکز استهلاک اوتوموبیلها . مهندس ناظر گسترش بی رویه شهرها با پرداخت مبلغی ناچیز . مدیرعامل سوزاندن درختان و کاشت آپارتمانها و برجها. مامور اخذ مالیات از زمین و فضا و هوا و دریا و عوارض از قدم زدن درخیابان و نفس کشیدن در منزل . 
جلسات اداری : ساعاتی برای صبحانه و ناهار خوردن و تفریحات مخفیانه . لحظات شیرین طنزگویی های غیرمجاز . سبک تازه ای برای رد کردن محترمانه ارباب رجوع . فرصت مناسبی برای رد و بدل کردن کاغذ پاره ها پس از خط خطی کردن آنها . لحظات دلچسبی برای خودنمایی و فخرفروشی . به نقل مرکز بین المللی جلسات اداری مفیدترین ساعات کار اداری به جلسات شبانه روزی اختصاص یافته و بسیاری از ادارات و مراکز دولتی به دفتر اجلاس دایمی مبدل گشته است . 
سخنرانی  : مهمترین رسالت مدیران ارشد . عالی ترین سبک مدیریت غیرمتعهدها . بهترین شیوه برای ایجاد اشتغال و رضایت مردمی . مفیدترین شکل مدیریت قوی با سبک قاطع و عمیق و  بی سرو ته و سرکاری به جای فعالیت و برنامه ریزی و نظارت دایمی .عاملی برای جایگزینی خرده فرمایش ها و نظریات علمی(!) با کار اجرایی و عملی مستمر . مرکز آمار اجلاسیه و سخنوری اخیرا اعلام کرده که مدیران ارشد به طور متوسط در هر روز با سه سخنرانی مفصل و ده سخنرانی حکیمانه کوتاه (البته غیر از ده مصاحبه غیر حکیمانه دیگر روزانه ) حائز رکورد بین المللی سخنوری شده اند .   این مرکز طی مطالعات علمی بر روی دومیلیون و نهصد و هشتاد و هفت سخنرانی اعلام داشته که عالی ترین خاطرات مسئولین در لحظات شیرین سخنرانی گذشته است و یکی از مدیران درجه هشتم با کمترین آمار سخنرانی در سراسر کشور (روزانه فقط سه سخنرانی) ـ تنها سه ساعت برای اصل سخنرانی ها و سه ساعت برای مطالعه در باره آنها و سه ساعت برای کارهای مقدماتی (ایاب و ذهاب و نشست و برخاست و شیرینی و چایی خوردن میان جلسات سخنرانی) اختصاص داده که جمعا روزانه نه ساعت می شود . در گزارش مرکز آمار اجلاسیه و سخنوری آمده است که مدیر مزبور به دلیل کسب پایین ترین حد سخنرانی در میان صدها مدیر سخت کوش بعد از توبیخ های متوالی از کار برکنار شده و برای مدیریت دیگری (بهتر از قبلی) به اداره ای دیگر تبعید شده است . 
نامه سرگشاده  : نامه هایی که برای انتقام جویی هرگز به شخص اصلی مخاطب نامه فرستاده نشده و نخواهد شد . کلکسیون دق دلی ها و عقده گشایی ها . گنجینه اعلامیه های قیام و شورش . جامع المعایب و الاتهامات . 
آزادی  : ندانم کاری های لذت بخش برای کسانی که نمی دانند کیستند و کجایند و چه دارند و چه می توانند و چه باید بکنند . شکستن زنجیرهایی که معلوم نیست به کجا بسته شده . فرار از چیزهایی که باید به آنها پناه برد . شعارها و ناله های همیشگی کسانی که نمی توانند مسئولیت پذیر باشند . رویاهای زیبای انسانهای دربند . خرد کردن تکیه گاههای زندگی برای راحتی بیشتر . گریز از دست اندازهای طبیعی برای پرت شدن در دره های مرگبار . آزاد بودن برای وقت کشی یا خودکشی . نوعی ادویه فاقد ویتامین و پروتئین که همیشه به همه مقالات همه مجلات و روزنامه ها و کتابها افزوده می شود . در عین حال بوی خوبی دارد و جزء داروهای روانگردان محسوب می شود . این ادویه هیچ ارتباطی با داروی مشابه آن ـ که سبب آزادی روح و فکر و فرهنگ در فضای پاک زندگی می شود ـ ندارد .

نظرات 10 + ارسال نظر
محمد پنج‌شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 10:04 ب.ظ http://ghandooon.blogsky.com

وب جالبی داری به ما هم سری بزن

[ بدون نام ] جمعه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 09:34 ب.ظ

سلام... خیلی باهال بود !

اکبر شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 01:33 ب.ظ http://akdi.blogsky.com

سلام
من بیشتر وقتا میام اینجا بهتون سر می زنم اما چون بیشتر مواقع نمی تونم نظر بدم زیاد حرفی نمی زنم در مورد این مطلبت هم تمام و دربست قبولش دارم اگه خدا بخواد تا آخر این هفته نشریه خودمو تو دانشگاه منتشر میکنم و البته اگه اجازه بدین از این مطلبتتون هم میخوام استفاده کنم اگه ایرادی نداشته باشه بهم اطلاع بدین خیلی خوشحال میشم چون واقعا حرفای جالبی هست امیدوارم یه استاد این تابو رو بشکنه که برای یه نشریه دانشجویی میشه مطلب داد کاری که تابحال هیچ کدوم از اساتید انجام ندادند در ضمن شما هم از روحیه طنز و لطیفی برخوردار هستین . منتظر تماس شما هستم.

یاس یکشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 04:44 ب.ظ http://www.shabnam.blogfa.com/


سلام روز قشنگ بهاریتون بخیر بسیار متشکر از حضور گرمتون محبت کردی به وبلاگم سر زدی .

به نکات بسیار مهم و قابل توجهی در قالب طنز اشاره کردید طنز زبان گویای بسیاری از واقعیات است وقتی که نمی توانیم صریح حرف هایمان را بزنیم در زبان طنز میشه راحت تر منظور خودمان را برسانیم .

واقعاً چرا طنز خنده دار است. فکر مى کنید اگر چند روز پى در پى بخندید چه اتفاقى مى افتد؟

طنز یعنى نوشته اى که مى تواند استوارى ذهن شما را هر آن قدر که محکم باشد، برهم زده و آن را مطابق سلیقه نویسنده سازمان دهى کند

ما احتیاج داریم به اینکه معلومات بیشترى درباره طنز داشته باشیم تا مقصود نویسنده را از آن طنز درک کنیم

طنز می تواند دوست داشتنی و خنده دار باشد اما تلخ
طنز می تواند خنده دار باشد و مخاطبان زیادی را به خود جلب کنذ اما به واقعیات مهم اجتماعی اشاره کند

همیشه شادکام باشی و ایام بر کام
در پناه حق

مریم چهارشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 06:55 ق.ظ http://maryweb.blogfa.com/

سلام...من از طریق وبلاگ همسرتون با وبلاگ شما آشنا شدم و از طرفی مطلبتون رو خوندم و باید بگم دیدگاه جالب و طنز گونه ای نسبت به وقایع پیرامونتان دارید.در ضمن خوشحال میشم به کلبه ی محقر من هم سری بزنید.
فعلا خدا نگهدار

سایه بان چهارشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 08:40 ب.ظ http://www.zanbiliaztaraneh.blogfa.com/

سلام
همونطور که میشد حدس زد.ن.شته های جلبی اینجا برای خوندن هست.
البته با اجازه شما لینک میکنم
موفق باشید

خاطره جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 04:11 ق.ظ http://www.sarnevesht.blogfa.com

سلام چند تا از این مطلب رو خوندم اخه خیلی طولانی بود
ولی همون چند تا خیلی جالب بودن
افرین به شما

مجتبی شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 04:21 ق.ظ http://faheshe.blogfa.com

سلام و درود بر شما جناب آقای کریم جباری

از اینکه به تارنمای من آمدید و با حضور سبزتان به آن رونق بخشیدید صمیمانه تشکر مینمایم.

من فکر میکنم در این بین چند اشتباه به وجود آمده باشد.
در ابتدا شما گفته بودید:
(من قبول دارم که شما در زندگی زجر کشیده و در شرایط ناخواسته و با فشار دیگران یا نیازهای ضروری زندگی که از هیچ طریقی رفع آنها ممکن نبود تسلیم فحشا شده اید ...)

اما من دختر نیستم ... من پسری ۱۸ ساله هستم به اسم مجتبی که البته اسم من در زیر تمام نوشته هایم قرار دارد... و از طرفی خدا را شکر در زندگی محتاج کسی نیستم و در خارج از کشور به همراه خانواده ام زندگی خوبی دارم. من هیچگاه طعم گرسنگی را نچشیده ام و همیشه لوازم زندگی من اعم از ضروری و غیر ضروری برایم فراهم بوده و تا به حال حتی یک بار هم دست به فحشا نزده ام.

اما مسئله دیگری که میخواستم بگویم این هست که من و شما در مورد مسئله فحشا کاملا با هم هم عقیده هستیم و اگر از دیدگاه شما ظاهرا بین تفکرات من و شما در مورد این موضوع تفاوتهایی دیده میشود فکر میکنم به این دلیل باشد که شما چهار نوشته اول من را با نامهای زیر نخوانده باشید:
۱- حرف دلم
۲- معصومیت بر باد رفته(قسمت اول)
۳- معصومیت بر باد رفته(قسمت دوم)
۴- معصومیت بر باد رفته (قسمت سوم)

اگر به این نوشته ها سری بزنید متوجه خواهید شد که از دیدگاه من یک فاحشه با یک روسپی فرق دارد. یعنی من بین یک فاحشه و یک روسپی فرق قائل میشوم.
از دیدگاه من (روسپی) انسانی است که از روی شهوت و میل درونی دست به تن فروشی میزند. اما در عین حال (فاحشه) انسانی است که از روی نیاز و اجبار بیرونی دست به تن فروشی میزند.
به همین خاطر گرچه من از مظلومیت فاحشه ها حمایت میکنم اما به هیچ وجه خودم را با مرام ومسلک روسپی ها موافق نمیبینم.
به همین دلیل است که فکر میکنم من و شما راجع به این مسئله اتفاق نظر داریم و تنها تفاوت در نوع واژه هایی است که استفاده میکنیم.

مطلب دیگری که میخواستم آن را توضیح دهم عبارت (به نام خداوند فاحشگان) است. معمولا این عبارت واکنش همگانی را که برای بارهای اول از تارنمای من دیدن میکردند برانگیخته است.
شاید شما بارها شنیده باشید که در جامعه به زبان خودمانی گفته اند: ( مگه فاحشه ها هم خدا دارن؟)
من و شما و دوستان دیگر حتما این جمله را بارها از زبان این و آن شنیده ایم. اما از نظر من فاحشه ها نه تنها خدا دارند بلکه خدای آنها بسیار پاکتر از خدای ما انسانهای دیگر است.
اگر خدا را اینگونه تعریف کنیم که : خدا آن وجودی است و آن کمالی است که همه ما میخواهیم به آن برسیم و به اندازه او کمال یابیم... آنگاه من خواهم گفت که خداوند فاحشگان حداقل برای من بسیار پاکتر است از دیگر خدایان.
من نمیدانم آیا تا به حال شما خود را به صورت فرضی در موقعیت یک فاحشه قرار داده اید یا نه؟
اما من اینکار را کرده ام. من بارها و بارها به صورت فرضی خودم را مادری فرض کرده ام که کودکی خردسال دارم و شوهری که نسیبی از فهم و درک و انسانیت ندارد و یک زندگی که زیر خط فقر است.
من خود را در این موقعیت فرض کرده ام و انگاه از خود پرسیده ام : چه باید بکنم؟
من اگر در این موقعیت بودم حتما اولین کاری که میکردم بیست عدد قرص خواب میخردم تا هر ه زودتر خودم را از این نوع زندگی خلاص کنم و به جهان باقی بشتابم.
و میدانید چرا من این کار را میکردم؟ این به خاطر شرف نبود بلکه به خاطر خودخواهی من بود. من میخواستم با این کار شانه از بار مسئولیت مادر بودن خالی کنم و جسورانه بگویم زندگی من متعلق به من است!!!!
اما اکثر فاحشه ها چنین نمیکنند. آنها اگر دست به فحشا میزنند از روی شرافت و احساس مسئولیت آنها هست. از این روست که من در نوشته هایم از عبارتهایی همچون (فحشای مقدس) استفاده کرده ام.
مگر نه این است که آن فاحشه هم میتواند بدون توجه به فرزندانش و آینده آنها و یا بدون توجه به مادر و پدر مریضش خود را از برای همیشه از شر این جهان و زندگی نکبت بار خلاص کند؟
اما او این کار را نمیکند ... چون او انقدر شرف و انسانیت دارد که حتی در بدترین شرایط به فکر اطرافیانش هست و هیچگاه مسئولیتهایش را فراموش نمیکند.

از این رو هست که من از خداوند فاحشه ها استفاده میکنم.
اشتباه نکنید. این عبارت به هیچ وجه توهین به خدا نیست.
خداوند فاحشگان یعنی خداوند انسانهای پاک ... خداوند انسانهای مظلوم و معصوم ... خداوند انسانهایی که به راستی نمونه شرف و انسانیت هستند...

خلاصه اینکه این نامه سر دراز دارد و مجال من برای مکتوب کردن سخنان دلم اندک است و ادب حکم نمیکند بیش از این با نوشته هایم فرصت شما را بگیرم.

باز هم از اینکه با حضور گرم خود و طرح سئوالات خوب خود موجبات دلگرمی من را فراهم آوردید صمیمانه تشکر مینمایم.
ادب حکم میکرد که من هم در مورد نوشته های شما چند خطی بنویسم. اما برای امروز وقتی برایم باقی نمانده. اگر ممکن باشد این امر را موکول به روزهای دیگر خواهم کرد.

با سپاس و درود فراوان
موفق و پیروز باشید
خدانگهدار



آریا شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 09:39 ق.ظ http://ariamen2002.blogfa.com/

سلام
قشنگ وزیبا نوشتی
راستی برای بهتر نوشتن باید بهتر دیدن را بیاموزیم .
و طنز چیزی است که به ما می آموزد تا بتهر دیدن ها را پس از خوب فهمیدن به تقریر درآوریم
سبز باشید وقلمتان سبزتر
زیارت شما موجب شادی ماست

//// یکشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 02:11 ب.ظ http://akharinforsat.blogfa.com

عالی بوود!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد