آدم ها و عالم ها

                                                                                                                             

آدم ها و عالم ها

آدمها هم برای خودشان دنیاهای عجیب و غریبی دارند . هر آدمی برای خود دنیای مستقلی است با آفتاب و مهتاب و آسمان و آب و هوایی متفاوت و رنگ ها و آهنگ هایی منحصر به فرد  . آدمها زیادند ؛ اما بعضی از آنان بیشتر از بقیه در کوچه و خیابان به چشم می خورند :  

 

1 . آدمهای تاریخی : همیشه در دهه های گذشته عمر خود زندگی می کنند و با درگیری ها و مشکلات و یا خاطرات تلخ و شیرین آن دوره ها و حسرت های گوناگون روزگاران گذشته سر و کله می زنند و هر کسی را هم که می بینند و با هر کس حرف می زنند در قالب همان دوره های گذشته زندگی خودشان است . گویی آدم ها و عالم ها چدن و فولاد یا فسیل هستند و همگان در خاطرات کودکی و جوانی آنان زندگی می کنند و زمان و شرایط هیچ تغییری نیافته است .  اینها چون نمی توانند خودشان را با وضع فعلی زندگی تطبیق دهند ،  دیگران را با گذشته خود تطبیق می دهند و همه چیز را به هم می ریزند . فکر می کنند همه جوانان و پیران امروز همان جوانان و پیران زمان خودشان هستند . مرتب می گویند : ما که جوان بودیم اصلا از این حرفها نبود . پس این جوان ها چه مرگ شان شده ؟ اینان  آدمهای پر حرفی هستند که فقط چند نفر آدم کر و کور  می خواهند که بدون هیچ حرف و حدیثی مانند بز اخفش صم بکم به همه وراجی هایشان گوش دهند و وسط حرفها مرتب فهمیده یا نفهمیده سر بجنبانند ، که بلی کاملا درست می فرمایید !!! اینان هیچ وقت نشده که خودشان را جای جوانهای امروز قرار دهند و از چشم آنها به دنیا و زندگی نگاه کنند و دردها و محدودیت ها و فشارهای آنان را درک کنند و همیشه تنها بلدند که به جوانها غر بزنند و آنها را دست بیندازند و با انواع تعابیر مورد توبیخ و تمسخر قرار دهند .

 

2 . هنرپیشه ها : آدمهایی بیش از حد شوخ طبع و طناز . گویی همیشه سر صحنه اند و رل بازی می کنند و هیچ وقت جدی و شوخی شان معلوم نمی شود . عشق شان شوخی است . ازدواج شان شوخی است . طلاق شان شوخی است . درس شان شوخی است . کار و بیکاری شان هم شوخی است . دعوا و آشتی شان هم شوخی است .  هیچ چیز جدی برایشان وجود ندارد . همه اتفاقات زندگی را یک رشته شوخی و بازی های دنباله دار می دانند .  در نگاه اینان مرگ و زندگی سراسر یک شوخی بزرگ سریالی است . همه چیز را ریشخند می کنند و خودشان هم یک طنز تراژدیک هستند  ( در این جا مقصود از هنرپیشه ها  ، هنرپیشه های واقعی زندگی است نه هنرمندان سینما . هر چند که اینها نیز برای خود عالمی دارند عجیب تر و غیر عادی تر از بقیه اند) .

 

4 . مترسک ها و مانکن ها : اهل قر و فر و شکلک درآوردن و ادا و اطوارند و متخصص در ناز و کرشمه های متنوع . عروسکهای متحرک اند . جز قیافه های پفک نمکی و ریخت من در آوردی هیچ چیز دیگری نمی شناسند . اگر درست دقت کنید به جز استخوانهای اصلی بدن تقریبا همه وجودشان قلابی و ساختگی است : از دماغ و ابرو و پلک و موهای سر گرفته تا ناخن های دست و پا .  یک روده راست در شگمشان یافت نمی شود و همه چیزشان غیر عادی است : نگاه کردن شان عجیب . راه رفتن شان عجیب و .....  چهار ساعت قبل از بیرون رفتن و چهار ساعت بعد از برگشتن به خانه با سر و صورت خود ور می روند . معمولا دوست دارند مثل مترسک سیار پس از خیابان گردی و پرسه زنی دربازارها ، همانند مجسمه میدان در محل خاصی نصب شوند تا مورد بازدید علاقه مندان قرار گیرند و در غیر این صورت به بازرسی سر و وضع رهگذران مشغول می شوند . اینان معتقدند شخصیت هرکس قیمتی دارد و آن هم به ریخت و قیافه و مقدار آرایش صورت و رنگ و مدل لباس ها بستگی دارد . اینان بر خلاف نظر آقای سعدی شیرازی معتقدند :

                              تن آدمی شریف است نه جان آدمیت              که همین لباس زیباست نشان آدمیت

 

5 . مریخی ها : با رویاهای گذشته بر باد رفته و آینده ای که نخواهد آمد دلخوش اند . خود را آدمهای بزرگی می دانند که محیط و شرایط نگذاشته بیش از حد بزرگ شوند و گرنه اکنون در آن بالا بالاها بودند . همیشه از گذشته های خود که می شد چنین و چنان شود ، حرف می زنند . اینان دوست داشتند بزرگ ترین عاشق یا معشوق یا ورزشکار یا هنرمند یا نویسنده و یا سیاستمدار این روزگار شوند ؛ اما دیگران حق شان را خورده اند یا بدشانسی آورده اند . از این رو دولت و ملت و زمین و آسمان را مسبب بدبختی خود می دانند و به زمین و زمان دشنام می دهند .

 

6 . ماشین پرستان : عشق شان این است که روزی دست کم سه چهار ساعت با ماشین مدل بالا در شمال شهر دور پارک ها و خیابانها بچرخند و از افراد سان ببینند و لیلی یا مجنونی سوار ماشین خود بکنند و الکی خوش اند و اهل حال و دم غنیمت شمار .  پشت رل که می نشینند عجب حالی پیدا می کنند اینها . چون کبوتری هستند که به آغوش آسمان بازگشته . سعی می کنند همیشه به خودشان خوش بگذرانند و کوچک ترین لذتی را از دست ندهند و ماهانه چند صد هزار تومان پول فقط صرف این می کنند که حوصله شان سر نرود ، اما می رود .  خودشان هم نمی دانند که چرا بی دلیل همیشه پکرند و اعصاب شان قره قاطی است . چهره برازنده ای دارند اما زود رنج و خشن اند و منفی باف  . بیش از نیم تا یک ساعت توان تحمل هیچ کس را ندارند . وقتی به آینه نگاه می کنند بی دلیل به خود فحش می دهند ، گویا با خودشان هم درگیرند .

 

7 . عصا قورت دادگان : بیش از حد منظم و رسمی و قانونی اند . معتقدند که زندگی منظم باید از گهواره به نوزاد آموخته شود . همه باید برایشان احترام نظامی بگذارند . کسی نمی تواند چیز خنده داری به اینان بگوید . کسی هم هیچ گاه آنان را خندان مشاهده نکرده است . فکر می کنند عاطفه و خنده شخصیت و احترام شان را نادیده می گیرد  . با هیچ کسی روابط عاطفی صمیمانه و نزدیک ندارند و چون سن و سالی هم دارند ، از همه انتظار احترام می کشند و هرگز در عمر خود حتی یک بار هم جلوتر به کسی سلام نداده اند . زندگی برای اینان مثل یک پادگان نظامی است . اینان آدم های شوربختی هستند که زندگی را بیش از حد سخت و مقرراتی می کنند و البته زندگی هم حال شان را می گیرد و مچاله شان می کند . اینان معمولا زخم معده دارند و به موقع سکته می کنند .

 

                                       

                                                                                       

نظرات 5 + ارسال نظر
نوشین سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 02:20 ب.ظ


سلام دوست بزرگوار وقتتون به خیر و خوشی مطالب با ارزشتون رو خوندم بسیار پر بار و پر محتواست از خوندن مطالبتون جدا لذت بردم به تیپهای خیلی قشنگی اشاره کردید تیپهایی که هر روز با آنها سر و کار داریم و یک روز از خودمان نپرسیدیم که چرا اینطور است و با دیدن شخصیتهای زیادی از خودمان نپرسیدیم که ما چه تیپی هستیم آیا مورد قبول دیرگان هستیم یا بیشتر ازار دهنده ایم .
افردای هم هستند که نه اسیر احساسات و عواطف خود و نه اسیر شهودات خود هستند و نه آنقدر در مذهب نمایی و داغترند که فقط می خواهند یک اسم از آنها به عنوان مذهبی یاد شود کسانی هستند که بسیار بشاش و خنده رو و با مردم واقعا زندگی می کنند و با آنها درد دل می کنند و درد دل می شنوند که اگر روزی خبری از او نشود همه نگران او می شوند
از مطالب ارزشمندتون بهره مند شدم
براتون آرزوی موفقیت می کنم

سلیمه پنج‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 07:15 ب.ظ

چه آدمای عجیب و غریبی . آدما یه جور معما هستن . بعضی واژه های خالی و بعضی بی معنا و بعضی پرمعنا .

یاس شنبه 5 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 01:31 ب.ظ http://www.shabnam.blogfa.com/



و به این پنجره خورشید طلوع خواهد کرد بوته خاطر آن یار گلی خواهد داد یک نفر باز تو را خواهد خواند و تو خواهی فهمید که به آغاز سفر نزدیکی ... کوله بارت بردار دست تنهایی خود را تو بگیر و از آیینه بپرس برکه روشن خورشید کجاست تو به امید پر از شوق وصال به بلندای پر از جذبه آن قله سقر خواهی کرد لب آن برکه نور مهربانی در راه کوزه روشن نوری در دست به تو خواهد خندید و تو احساس عجیبی داری عاشق هجرت از خود و رسیدن به بلندی وصال گوش بسپار به آواز خدا آشنایی که به آرامش آن برکه نور و رها گشتن از خویش ، تو را می خواند با سلامی زیبا جرعه ای نور تو را خواهد داد و تو سیراب ، از آن خواهی شد اوج پر جذبه و تنها و بلند که دل تنگ تو را می خواهد . دست در دست یقین ، تا نوک قله ، تو را می خواند یک قدم مانده به اوج از پس قله کوه پرتو روشن خورشید ، تو را خواهد یافت و تو شیدا و صبور غرق در حیرت و زیبایی او خواهی شد و سراسیمه به ره توشه نظر خواهی کرد کوله بارت خالی است همچو دیدار یخی با خورشید چکه ، چکه ، تو در آن قله فرو خواهی شد ضوق وصلی که از آن پنجره آغاز شده است پای آن قله فنا خواهد شد

یاس شنبه 5 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 01:35 ب.ظ http://www.shabnam.blogfa.com/


سلام و عرض ادب و خسته نباشید ...
بعض ادمها آنقدر در دل مشغولیها غرق شده اند که آدمها را از یاد برده اند چه برسد که رفتارهاشون رو چک کنند
ببینند از چه تیپی هستند .
ای خوشا مستانه سردر پای دلبر داشتن
دل تهی از خوب و زشت چرخ اخضر داشتن!
نزد شاهین محبت بی پرو بال آمدن
پیش باز عشق آئین کبوتر داشتن!
سوختن بگداختن چون شمع و بزم افروختن
تن به یادروی جانان اندر آذر داشتن!
اشک را چون لعل پروردن به خوناب جگر
دیده را سوداگر یاقوت احمر داشتن!
هرکجا نور است چون پروانه خود را باختن
هر کجا ناراست خود را چون سمندر داشتن!

بهترین ها را براتون ارزومندم
یاس

نورا یکشنبه 6 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 06:14 ب.ظ http://nooronline.persianblog.com

زندگی بهترین مکتب است. تجربه بهترین استاد. طبیعت بهترین کتاب. قلب بهترین معبد است. خداوند بهترین دوست است و بهترین فرد کسی است که در هر نفسش به خدا عشق می ورزد، از هر آنچه روی می دهد خرسند است و دست یاری به سوی افتادگان و محنت دیدگان می گشاید.

با سلام به شما برادر عزیز،خوبید؟
مطلبتون خیلی جالب بود بخصوص قسمت ۴
انشاا... همیشه سلامت و شاد باشید
در پناه حق و التماس دعا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد