آسیب شناسی دینداری و بی دینی

آسیب شناسی زندگی دینی

 

من فکر می کنم در زندگی برخی دینداران مشکلات و آفات گوناگونی هست :  

 

* گاهی خشکه مقدس بازی افراطی و عجیب و غریب

 

* گاهی ریاکاری و تملقات عجیب و غریب و رسوا

 

* گاهی ماتم زدگی و آه و ناله و حسرت بی اندازه

 

* گاهی نق زدن بیش از حد از اوضاع زمین و زمان

 

* گاهی عادت به پند و اندرز دادن پیاپی و بدون مطالعه به جای یافتن گره کار و روش گره گشایی

 

* گاهی قدرت نمایی و فرمان دادن به جای خوب بودن و تلاش برای خوب زیستن دیگران

 

ــ در حالی که این تواضع و گذشت و مهرورزی است که معلم خوبی هاست

 

ــ و این آگاهی و معرفت و درک انسانی است که راهگشاست

 

* نوعی زندگی خشک و عبوس که تنها عادت و سلیقه است و ربطی به دین ندارد

 

* سخت گیری های عجیب و غریب به نام دین  ؛ در حالی که دین خیلی آسان و راحت است

 

ــ  هزار پیش شرط برای دینداری گذاشتن و بهشت رفتن

 

ــ  بهشتی که تنها نصیب چند تن انگشت شمار می گردد

 

ــ در حالی که پیامبر می گفت : صداقت داشته باش تا بهشتی باشی

 

*  بیش از اندازه ای که خود دین خواسته از مردم انتظارات بلند بالا و افراطی داشتن

 

ــ  و به همان اندازه حد اقلی هم که دین از انسان ها خواسته نرسیدن

 

*  آمیختن ذوق و سلیقه های شخصی  با اصل دینداری و به آنها رنگ و لعاب دینی دادن

 

*  تنگ نظری نسبت به هنر و موسیقی و لذت و شادی و تفریح و زندگی

 

* ترسیم چهره ای تلخ و دردناک از زندگی دنیوی و اخروی

 

* تمرکز بر عذابهای شداد و غلاظ جهنم و فراموشی الطاف خدا بر بهشتیان و نیکان و خیر اندیشان

 

*  ارائه سیمایی ترسناک و دلهره آور و وسواس گونه از دین و مذهب

 

ــ  و از شیطانک کوچکی هیولایی خون آشام و نامرئی ساختن  

 

ــ که همه جا در تعقیب آدمهاست و حتی در تنهایی مایه وحشت انسان از خودش می شود

 

ــ بعد از فیلم « او یک فرشته بود » همه از هم می پرسند :  شیطان در چه قالبی تجسم می یابد  ؟

 

ــ آنگاه در کوچه خیابان دنبال قیافه های شیطانی می گردند

 

ــ شیطانی که هیچ جا ول کن ماجرا نیست

 

ــ و بیش از خدا در همه جا قدرت نمایی می کند

 

ــ و بر جهان فرمان روایی دارد

 

ــ در حالی که شیطان رام انبیا و اسیر دستان اولیاست

 

ــ و ان کید الشیطان کان ضعیفا

 

* تصور این که با یک عمل بد فوری شخص فاسد و بی دین می شود

 

ــ اما برای دیندار شدن سالها باید تلاش نماید و باید هزار کار بکند و آن هم البته بی فایده است

 

ــ چون ممکن است باز هم با یک وسوسه شیطانی دین و تقوایش دود بشود

 

* ادعای این که فطرت همگان پاک و خدایی است ولی همه عملا شرور بالذاتند

 

ــ  و اگر کنترل و زنجیر نشوند ، همه جا را به لجن می کشند

 

* نداشتن برنامه و جاذبه برای گنهکاران و منحرفان و کج اندیشان و بزهکاران و زندانیان

 

* سخت گیری افراطی برای دعوت به دین

 

ــ ایجاد نفرت و انزجار عمومی در مردم به نام امر به معروف

 

 

ــ کارهای عجیب و غریب به نام امر به معروف

 

* ایجاد دافعه شدید نسبت به مسائل مذهبی و ناتوانی در ایجاد کوچک ترین جاذبه 

 

* ناتوانی در متقاعد کردن دگر اندیشان

 

* طرد کردن همه کسانی که ایرادهای فکری خاصی دارند

 

ــ و زمینه سازی برای این که آنها بروند در جای دیگری هزار ضربه کاری به دین وارد کنند

 

* آمیختن مسائل بومی و محلی با مسائل دینی و ناتوانی در تفکیک آنها از هم  

 

ــ هر چیزی را رنگ دینی دادن :‌ حتی‌ فوتبال و بسکتبال 

 

ــ نتیجه آن که هر وقت در فوتبال شکست حاصل شد،  نشانه بی ایمانی تلقی می شود

 

ــ هرچند که با انگیزه درست هر کاری دینی و معنوی می شود

 

ــ اما چسباندن هر چیز به دین خودش خلاف دین است

 

ــ در حالی که قسمت زیادی از این امور حوزه گسترده مباحات  اختیاری افراد است

 

ــ و  به سلیقه عموم و انتخاب خودشان واگذار شده

 

* خلاصه کردن همه ابعاد دینداری در چند نمود ظاهری

 

ــ در حالی که دین کار چندانی با ظواهر متحول و متغیر زندگی ندارد

 

ــ دین با جهت و محتوای زندگی و آهنگ کلی حاکم بر زندگی کار دارد

 

ــ همان طور که خداوند با دلها و اعمال و انگیزه های ما کار دارد  نه با ظواهر و سخنانمان

 

ــ و داشتن ریش و سبیل جزو ارکان دینداری و اخلاق دینی  نیست

 

************

 

آسیب شناسی بی دینان

 

ــ شاید گفته شود که آسیب شناسی بی دینان دیگر چه صیغه ای است ؟ 

 

 

 ــ خوب ! دین با آن همه عظمت و سابقه آفت زده می شود

 

 

ــ چطور ممکن است بی دینی که گاهی مثل قارچ یا علف هرز سبز می شود هیچ آفتی نداشته باشد

 

 

ــ مگر تعصب و افراط و تفریط و خشونت و قدرت طلبی فقط ارث برخی از دینداران است

 

 

ــ بی دینانی هستند که هزار تا خوارج و طالبان و شیطان در برابرشان لنگ می اندازد

 

 ــ بی دینانی که در گفته های خود صداقت ندارند و نان به نرخ روز می خوزند

 

ــ بی دینانی هستند که تنها به خاطر سکس و شراب و هوس های رنگارنگ دین را کنار گذاشته اند

  

ــ بی دینانی هستند که نوعی آلرژی و وسواسی بیمارگون و پارانویایی به هر سوژه دینی و مذهبی دارند 

 

 

  بی دینانی که هزار و یک ایراد در آستین دارند :

 

ــ بی دینانی که خود را عقل کل و دانای مطلق و محقق بی طرف و منصف و حق جو می دانند

 

* خیلی از  ایرادهای بی دینان  سخنان بی سر و ته است

 

* خیلی از ایرادها  عوامانه و کوچه بازاری  است

 

* خیلی از ایرادها اصلا ربطی به منابع اصلی دین ندارد

 

* خیلی از این ایرادها آش پختن از حواشی علوم مختلف و فلسفه و ... است

 

ــ آشی که در هیچ رشته علمی و فلسفی خواهانی ندارد

 

ــ چون موضوع هیچ رشته علمی خدا و بی خدایی نیست 

 

ــ بلکه جرم و جسم و ماده و انرژی و مشکلات رفتاری است

 

* اکثر بی دینان با کسی دعوا دارند و دعواهای خود را بر سر دین خالی می کنند

 

ــ و برای  حال گیری از دشمنان و مخالفان خود ، از دین و خدا انتقام می گیرند

 

ــ اکثر دعواها سر تصاحب قدرت و ثروت است و نه دین و بی دینی

 

* اساسا صورت مساله  اکثر شبهات غلط است

 

ــ اصلا ماجرا این گونه که می گویند نبوده   

 

ــ مساله غلط طرح می شود و غلط ارزیابی می شود

 

 

ــ و بعد با داستانی ساختگی قرار است حقایق بزرگ دین مردود اعلام شود

 

 

ــ  و به این ترتیب مساله ای که از آغاز غلط طرح شده « تا ثریا می رود دیوار کج »

 

 

ــ  بعد خیال می کنند که همه شبهات و ایرادها کاملا علمی و بی طرفانه است

 

 

ــ در حالی که حتی مریخی ها هم نمی توانند بی طرف باشند

 

 

* اکثر شبهات نوعی بهانه گیری و آسمان ریسمان کردن برای انکار حقایق دین  است

 

ــ آن وقت برای رد دین و خدا و پیامبران هر نوع دروغ و دغلبازی را روا می دانند و دست به هر کاری می زنند

 

 

ــ چون هدف وسیله را توجیه می کند

 

 

* هر جا هر چیز پستی هست آن را به دین می چسبانند  

 

ــ  هر انحرافی را که ریشه در فرهنگ و عادت و رسومات  مردم دارد بی دلیل به دین نسبت می دهند

 

ــ  و ابعاد سازنده و مثبت دین را فراموش می کنند و به کلی منکر می شوند

 

ــ در حالی که هیچ چیز زشتی وجود ندارد که ابعاد زیبایی نداشته باشد

 

* سوء استفاده ابزاری از مطالب شبه علمی و حقوق بشر برای رد دین

 

* جا به جا کردن چهره زیبای خدا و رسولان الهی با چند تصویر زشت و ساختگی

 

ــ  که بازتاب توهمات و کابوسهای خود آنان است

 

*  افراط و مبالغه در آفات دین و دینداری

 

* هر شخص بی خاصیت و موذی و جانی و بیمار روانی را دیندار خواندن و با آنها دین را کوبیدن

 

       ************************************

 

در مورد شبهات بی دینان  تنبلی و به خواب رفتن مدعیان دینداری و ناتوانی آنان

 

در پاسخ گویی عالمانه و موثر به این شبهات ، فاجعه ای بسیار بزرگ و  جبران ناپذیر است

 

 

آنان که به جای جهاد فرهنگی همه جانبه  ، تنها به نصیحت و ابراز ناراحتی مشغول شوند

 

 

و به جای ابراز فکر و فرهنگ و منطق

 

 

به ابراز عاطفه و هیجانات شدید عاطفی روی می آورند و با خشم و عصبانیت فریاد بر می آورند که :‌

 

 

ای داد ! اسلام را زیر سوال بردند ! قرآن زیر سوال رفت !

 

 

در حالی که اسلام هرگز زیر سوال نمی رود

 

 

و این خود آنانند که زیر سوال رفته اند و متهم اند که نمی اندیشند و راههای تازه ای برای تناسایی فرهنگی می جویند

 

 

 آن وقت با تحلیل های عجیب و غریب از زمانه و زرنگی ها و توطئه های دشمنان  خود را راضی کنند

 

 

اما به نظر من وقت گذاشتن برای بررسی همه ایرادها و شبهات 

 

و باز کردن کلاف های سر در گم سفسطه های بی دینان کار بیهوده ای است

 

 

ــ مگر در آن حدی که واقعا برای شخص من و ما مسئله ای حیاتی باشد

 

ــ قرار نیست که هر جا هر سخن غلطی که هر کس گفت

 

ــ  ما عمرمان را برای تحلیل آن صرف کنیم

 

ــ قرار نیست که ما همیشه انفعالی کار کنیم

 

ــ قرار نیست که همیشه بنشینیم و دیگران سبزی بریزند و ما پاک کنیم

 

ــ آنها گره بیندازند و ما گره گشایی کنیم

 

ــ چون گاهی مثل بازی های دو طرفه سرگرمی بی خاصیتی می شود برای اوقات فراغت

 

ــ نقد شبهات و ایرادهای منکران دین و خدا و حقیقت لازم است

 

ــ حتی نقد سخنان احمقانه اگر ضرورت باشد خوب و حکیمانه است

 

ــ اما سپری کردن عمر برای بررسی همه سخنان احمقانه خود  نوعی حماقت است

 

ــ مثل بررسی بیماری های روانی که اگر هزار سال هم طول بکشد

 

ــ با رفع بیماری های روانی ما از نمرات منفی به حد صفر می رسیم

 

ــ اما کسب سلامتی و رشد و موفقیت فقط رفع بیماری روانی نیست

 

ــ موفقیت و خوشبختی فقط افسرده یا موذی نبودن نیست

 

ــ بیرون انداختن زباله ها به معنای پر شدن خانه از گلهای رنگارنگ نیست 

 

ــ این کارها تنها می تواند راه رهروان را باز کند و موانع را از میان بردارد

 

ــ اما بعضی عاشق سفسطه ها و ایرادها هستند

 

ــ به جای جست و جوی حقایق در نور و روشنایی

 

ــ همه جا مانند موش به انبارهای تاریک می خزند

 

ــ و دنبال گونی شبهات و ایرادها و انکارها و ردیه ها می گردند

 

ــ صد هزار ایراد گردآوری کرده اند و کافی نیست

 

ــ روزگار خوشی دارند و دلخوشند که حتما به این سوالات پاسخ بیابند

 

ــ خداوند هم آنها را بی روزی نمی گذارد

 

ــ همان طور که موشها و خفاشها و کرم ها هم روزی زیادی دارند

 

اندک اندک خوى کن با نور روز       ور نه خفاشى بمانى بى‏فروز

عاشق هر جا شکال و مشکلى است  دشمن هر جا چراغ مقبلى است‏

ظلمت اشکال ز آن جوید دلش        تا که افزون‏تر نماید حاصلش‏

تا ترا مشغول آن مشکل کند           و ز نهاد زشت خود غافل کند

 

ــ در تصور اینان تا همه میکروب ها و ویروس ها شناسایی نشود  ، دنبال سلامتی نخواهند رفت

 

ــ اما جالب این است که ویروس ها و میکروب ها تکثیر می شود

 

و جالب تر این که اگر میکروبی نباشد ، خودشان می آفرینند

 

ــ و اگر شبهه ای نباشد ، اینان خود شروع به شبهه سازی و تردید افکنی می کنند

 

ــ تا ان شاء الله روزی روزگاری بعد از جارو کردن همه شبهات و وسوسه ها و سفسطه ها روزی سراغ ایمان بروند  و خدا را کشف کنند

 

            آن یکى مرد دو مو آمد شتاب          پیش یک آیینه‏دار مستطاب‏

            گفت از ریشم سپیدى کن جدا         که عروس نو گزیدم اى فتى‏

            ریش او ببرید و کل پیشش نهاد      گفت تو بگزین مرا کارى فتاد

            این سؤال و آن جواب است آن گزین       که سر اینها ندارد درد دین‏

            آن یکى زد سیلیى مر زید را           حمله کرد او هم براى کید را

            گفت سیلى زن سؤالت مى‏کنم         پس جوابم گوى و آن گه مى‏زنم‏

            بر قفاى تو زدم آمد طراق              یک سؤالى دارم اینجا در وفاق‏

            این طراق از دست من بوده‏ست یا          از قفا گاه تو اى فخر کیا

            گفت از درد این فراغت نیستم         که در این فکر و تفکر بیستم‏

            تو که بى‏دردى همى‏اندیش این      نیست صاحب درد را این فکر هین‏

               ************************************

.........پاورقی بی ربط اینترنتی ..................

هیچ موسسه ی آموزشی مثل دانشگاه آزاد اسلامی اینقدر منو متعجب نمی کنه. عجب شلم شوربایی است این دانشگاه. یکی از دوستانم که استاد این دانشگاهه می گه:« وقتی به کلاس می رم انگار وارد سالن عروسی شده ام و مراسم آخرین مد لباس و آرایش آقایان و خانمهاست و البته تنها چیزی که حواسشان نیست درس منست.» بنظر می رسه آنچه در این دانشگاه مبادله نمی شه علم و تخصصه. البته تبادلات وسیعی در زمینه ی قلبی و سایر امعاء و احشاء ! و همچنین حرفهای شبه علمی و از این حرفها انجام می شه.

 

ظاهراً یه جوک جالبی هم در این باره ساخته اند که کاملاً بجاست. گاهی اوقات یه جمله ی طنز می تونه واقعیت اجتماعی را بصورت خلاصه وخیلی رک و پوست کنده بازگو کنه.

 

 به یکی می گویند سه تا دروغ پشت سر هم بگو؛

می گه: دانشگاه آزاد اسلامی!

 

                                                              از : نکته گو

نظرات 17 + ارسال نظر
سعاد دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:43 ب.ظ

سلام آقای همسایه گرامی
فکر نکن بار اوله اومدم اینجا..هر بار امدم برات کامنت بگذارم همه چیز قفل کرد
مجبور شدم ریست کنم..این همه از شانس..نمیدونم حکمته...نمی دونم چیه
ولی خداییش من اومده بودم از اومدنتون تشکر کنم
من در مورد نقش زنان در پاکی اجتماع با شما موافق هستم ولی همین شده وسیله سوء استفاده اقایون و حتی ظلم به زنان در محدود کردن آنها در خیلی جهت ها..
چند مدت پیش داشتم با یکی از دوستان خانم مجازی خودم راجع بی عفتی زن و بی عفتی مرد کامنت می گذاشتم..که یکی از اقایون با تعجب و مسخره کردن گفت..ما تا الان مرد بی عفت نداشتیم.....خب بنظر بنده کوچک عفت مرد و زن نمی شناسه..اما در اجتماع ما اینجوری جا افتاده که هر کاری مرد بکنه اشکالی نداره..اغلب خانمها هم این مسئله رو بیان می کنند ولی وقتی در زندگی مشترک دچار چنین مشکلی با همسر خودشون می شوند نمی توانند این مسئله رو تحمل کنند ..و کار به اختلافات بزرگ و بعضا طلاق می کشه...این هم یه تضاد بزرگ

سعاد دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:43 ب.ظ

همین زنها زمانی معتقد بودند مرد بازن فرق می کنه و تازه در اجتماعات زن بگونه ای حرف زده می شه که انگار مرد یه موجود ضعیف نفس بی اراده ناتوان هست و باید این مسئله رو پذیرفت که البته به نظر من این یه توهین بزرگ هست به وجود و شخصیت مرد..اما زنان چنان با ترحم حرف می زنند که انگار با یه افسار گسیخته بی اراده که جهت دهنده رفتارش هواهای نفسانیش هست طرف هستند که فاقد عقل هست ..بعضی از مردها از این نگاه زنها بدشون نمی یاد در واقع دستشون برای خیلی کارها باز می شه و اعمال غلطشون توجیه میشه...و راحت میگن مرد مرد هست و با زن فرق می کنه..بعضی از مردها هم به جایگاه انسانی خودشون فکر می کنند و از این بخشش ها و توهین های ترحم آمیز دل گیر می شوند..........
در مورد این که بیشترین فمنیستهای مدافع حقوق زن مردها هستند کاملا مطمئن نیستم....ولی مردان هم نقش بزرگی در کوچک شمردن زنها داشتند....البته خیلی جاها زنها کنار اومدند متاسفانه و از حقوق خودشون دفاع نکردند

هملت دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:45 ب.ظ

جناب شراره ها

من از اول گفتم شما رو یه جایی دیدم نگو بی بی سی بودید.

آره آره الان داره یه چیز هایی یادم میاد.

راستش من خراب این اطلاع رسانی شما شدم

میشه منابع مطالعاتیتون را در اختیار ما هم قرار بدهید

آخه عزیز دل من آدم اینجوری که یه دفه خبر به این مهمی رو نمی گه . نگفتی اگرمن ناراحتی قلبی داشته باشم ممکن سنک کوب کنم پس بیفتیم خدایی نکرده زبونم لال یه بلایی سر شما بیاد دیگه انوقت چی می شد. هواداران و هوا خواهان شما چی کار میکردن

نکن عزیز دل من . آخه من دورت بگردم . فدات بشم . من و سکته دادی و داشتم قبض روح می شدم

هه هه(در حال نفس نفس زدن) (عرق ریزان و به هم ریخته)

کورش دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 05:08 ب.ظ

سلام


باز امدید و به من گیر بدهید


میخواهید بگویید مثلا کورش نه عاطفه حالیش هست


نه حس انساندوستی



اینکه پدر بزرگ لیلا خانم فوت کرده بنده در جریان هستم


تسلیت هم گفتم

ضمن اینکه براشون هم نوشتم که برای مرده ها زیاد متاثر

نیستم حالا اگر عزیزترین خودم باشد



همیشه به فکر زنده ها بوده ام


و به حال زنده ها تاسف خوردم


اینکه من انجا کامنت نگذاشتم هرگز هم نخواهم گذاشت

ولی دلیل نمیشه که از حال دیگران بیخبر هستم



ضمن اینکه فیض روح القدس هم ندارم که معجزه کنم و

دیگران رو خوب کنم



خودم هفته ایی هفت روز بیمارستان و دکتر هستم


بنابراین از اسم دکترو بیمارستان هم زیاد ترسی ندارم


شش سال هست چهار بار عمل جراحی کردم


و بارها و بارها بستری شدم ولی خوب هیچ وقت هم از

هیچکس انتظار همدردی و گریه و زاری نداشتم


برای من او بس است


به لیلا خانم هم گفتم یعنی براشون پیغام گذاشتم که


همه چیز رو از او بخواد و دل به او ببنده و اوست که به همه

کمک میکنه


حالا منهم که ایران نیستم برم بیمارستان در چنین مواقعی

بالاخره هر کسی دوست و اشنا به اندازه کافی داره که

اصلا عمو جغده رو یادش بره



خوب خداوند پدر بزرگ را بیامرزد


و امیدوارم که خود لیلا خانم هم خوب بشود


ضمن اینکه شما هم بی زحمت دیگه قضاوت نکنید


نمیدونم چه دشمنی نسبت به من دارید که یه جوری دلتان

میخواهد حال مرا بگیرید اما مهم نیست


تا بوده و هست زخم خورده ایم و خواهیم خورد



اینکه من به جایی سر بزنم یا نزنم یک کار شخصی است


و کسی اجازه دخالت کردن ندارد


شاید چیزی من بدونم که شما ندونید


شما که خدا نیستید


پس بیخودی قضاوت نکنید


بعضی وقتها ادم مجبور به سکوت میشه


و این سکوت از بی تفاوتی نیست بر عکس دقیقا به خاطر


اهمیت و حس مسئولیتی است که ادم نسبت به دیگران

دارد



گاهی نیامدن بهتر از امدن است


گاهی حتی به بیمار سر نزدن بهتر از سر زدن است


و گاهی دلجویی نکردن بهتر از دلجویی کردن است



اگر همه اینها از روی اگاهی باشه متوجه میشید که بهتر

است



تا انجایی که من از لیلا خانم شناخت پیدا کردم انقدر اراده


و قدرت دارند که مشکلاتشون رو حل کنند


و براشون دعا میکنم که کارهاشون درست بشه



ضمن اینکه از نظر من بیماری یک نعمت است


هر که او بیمار تر آگاه تر


انسان با بیماری است که به خدا نزدیک میشه


و در درد و رنج است که حقایق رو لمس میکنه


درد بی دردی علاجش اتش است



از شما هم خواهش میکنم این عینک بدبینی را نسبت به


اینجانب بر دارید

عمل من به خودم مربوط است


و عمل شما به خودتان



ما میتوانیم به صورت کلی از یک جامعه یا یک فرهنگ انتقاد

کنیم اما به صورت شخصی یه خورده نیاز به اطلاعات قوی

داریم



شما اطلاعتتان در مورد زندگی شخصی من زیر صفر است


پس قضاوتتان نمیتونه صحیح باشه


همانطور که اطلاعات اینجانب در رابطه با شما زیر صفر است


بنابراین ممکن است جایی به صورت کلی بگویم طیف فکری

شما فلان کردند و چنان کردند


اما به صورت فردی به هیچ عنوان نمیتوانم بگویم که شما



واقعا چطور هستید چون اینجانب خدا نیستم که از رگ گردن


به ادمها نزدیک تر باشم


بنابراین نه در مورد زندگی شخصی شما نطر میدهم و نه


لطفا شما نطر بدهید..............


امیدوارم که این کامنت باعث ازرده گی شما نشود





فرزند آدم وحوی دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 07:50 ب.ظ

سلام....
ممنونم که خبر دادید....
اصلا؛ نمی دونستم....

فرزند آدم وحوی دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 09:22 ب.ظ http://www.alagh.blogfa.com

سلام....
جالبه حالا که متوجه این مورد شدیم بلاگفا کامنتش باز نمی شه....
فقط دوباره اومدم بگم ممنونم عزیز که ما رو خبر کردید.

ان شاءلا که حالشون هر چه زودتر خوب بشه و روحیه شون رو بدست باورند.
فقط دوست عزیز علت بیمارستان رفتنشون چیه؟
ممنون می شم با آیدی من تماس بگیردید و آف بزارید
من که آی دی شما رو پیدا نکردم...
بای

[ بدون نام ] سه‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:06 ق.ظ http://zojaji.blogspot.com/

http://zojaji.blogspot.com/

هملت سه‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 09:35 ق.ظ

(با اخم)من هم واقعا خبر نداشتم حتی به وبلاگشان سر زدم ولی چیزی دستگیرم نشد. به هر حال بابت توجهتان متشکرم
(با خنده و چشمک - به قول بعضی ها)

کورش سه‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:53 ب.ظ

سلام


موضوع این است که من هر جا میرم بحث میکنم بعد مدعی

العموم پیدا میکنم


چون معمولا در مورد ادبیات و دین صحبت میکنم بعدش

همه انتظار دارند که رفتار من شبیه پیامبران یا شاعران


باشه



من خودم هستم شبیه هیچکس نیستم


ایرادها و حسن های خودم رو دارم



ولی تا حالا نشده من به صورت شخصی به کسی گیربدم



اگر هم به لیلا خانم و صداقت ایشان در وبلاگ گیر دادم


صرفا به خاطر شعری بود که گذاشته بود



ببینید ایشان نوشته بودند



انان که محیط فضل اباد شدند

در جمع کمال شمع اصحاب شدند


ره زین شب تاریک نبردند به روز


گفتند فسانه ایی و در خواب شدند




خوب این شعر در اون شرایط یه جور برای من ظلم بود


یعنی ما هر چی که گفتیم همش چرت و پرت بود


این شعر دقیقا کنایه ایی است که میگه شما در این مدت


هر چی گفتید چرت و پرت بود


من خودم شدیدا بیمار هستم گاهی انقدر بیمارم که


دیگه حوصله م نمیشه برم دکتر چون فایده هم نداره


بعد با این حالت بیماری میام روزی حدود صدتا کامنت در یک


وبلاگ میگذارم

اخرش با یک شعر خیام میگن هر چی گفتی چرت بوده



بعدشم همه چیز را وارونه میکنند که مگه شما از خیام

بدتون میاد یا مگه شما خیام رو کافر میدونید و از این مزخرفات



اگر همه کافرها مث خیام بودن که دنیا گلستان میشد

یعنی حداقلش این بود که به یک عده دانشمند و فیلسوف


سر و کار داشتیم



از این قضاوتهای سطحی خسته شدم


همه شدند مث انکر و منکر و هی میخواهند به ادم گیر

بدهند



از بهانه گیری خسته شدم


همش باید مراقب حرکاتم و حرفهایم باشم تا گیر ندهند


خوب مگه ادم دیوونه است خودش رو در چنین شرایطی قرار

بده



من اصلا از بعد از اخرین کامنتم به اون وبلاگ دیگه سر نزدم


و اصلا نمیدونم چه خبر هست


اگر سیستم امار گیر داشته باشد خودش متوجه میشودکه

من اصلا به انجا نرفتم


چرا که برای خودم ارزش قائل هستم


من دوستان زیادی دارم که باهاشون مشکلی هم ندارم


راحت با هم بحث میکنیم و تبادل نظر میکنیم و کسی هم


دیگری رو هی متهم نمیکنه و هی تهمت نمیزنه



اما انجا شده وبلاگ تهمت زنها هر کسی میرسه و سواد

بحث نداره شروع میکنه به تهمت زدن



یه عده هم که بی نام و نشان میامدند و هر چی دلشان


میخواست میگفتند



اصولا اهل بازی کردن و خودنمایی نیستم



حالا برای من چه فایده داره که اینجا صدنفر بگن کورش

دانشمند است

چه فرقی به حال زندگی من و مشکلاتم میکنه



ضمن اینکه بعضی چیزها غلو میشه


من خودم اینجا که بودم در این شش سال نزدیک به ده نفر


از عزیزانم رو از دست دادم یعنی در این مدت هم دوستانی

داشتم که فوت کردن هم مادربزرگها و شوهر خاله و همسایه

و دوست صمیمیم حمید و خیلیهای دیگه


ولی هر گز اینچنین اشفته نشدم


و انتظار نداشتم که همه بیایند برایم گریه کنند یا نمیدونم

طلبکار کسی نبودم



اینجا بودم که خبر بهم دادن مادرم سکته کرده و حالش بده


ضمن اینکه مخارج عملش هم حدود سه میلیون تومان بود


یعنی اگر من و برادرم اینجا نبودیم و ایران بودیم با شرایط

ایران حتی توان پرداخت پول را هم نداشتیم



ولی همیشه گفته ام گاهی از راه دور و از غربت بهتر میشود


به دیگران کمک کرد



به هر حال شرایط سختی بود و حتی دایی های من به


مادرم سر نزدند



یعنی فامیل هم سر نزدند و من هم هیچ وقت انتظاری


نداشتم و گله ایی نکردم



یعنی برادر های مادرم بهش سر نزدند


خواهرش فقط زنگ زد


ولی در عوض دوستانی بودند که رفتند و کمک کردند



خدا کمک کرد و مادرم خوب شد



چون فقط از خدا کمک خواستیم



و همیشه هم از خدا کمک میخوام



بعد هم که خوب شد بحث این شد چرا خیلیها سر نزدند


به مادرم گفتم نمیشه دیگران را به زور مجبور کرد که دوستت

داشته باشند


نیامدنشان بهتر است تا امدن و تظاهر کردن و نقش بازی


کردن


حداقل الان دیگه طلبکار ادم نیستن ولی اگر میامدند صرفا


برای تظاهر میامدند و بعدش طلبکار هم میشدند و منت

هم میگذاشتند



بنابراین شرایط سخت برای همه پیش میاد


و در این شرایط سخت است که ما به خدا نزدیک و نزدیک تر


میشیم


من اینجا که هستم نمیدونم روزی که برگردم ایران چند نفر


از عزیزان کم شده اند


گاهی به خودم میگم ممکن هست خیلیها رو دیگه نبینم


ولی خوب چاره ایی نیست


بهتر هست اینجا باشیم و بتونیم در شرایط سخت به داد


خانواده برسیم


حقوق پدرم کاملا خرج یکی از اعضای بیمار خانواده میشود



و میدونم که حدود هشتاد درصد ایرانیان در خود ایران

مشکلات خیلی زیاد دارند


خصوصا مشکل کاری و اقتصادی


با حقوق نهایتا دویست تومان در ماه که نمیشود زندگی کرد



ضمن اینکه پدر من بازنشست شده و حقوقی کمتر از


صدو پنجاه تومان داره



دیگر توانایی کار هم نداره


بنابراین تعارف که نداریم مشکلات برای همه است


من و برادرم دیگه اصلا قید زن گرفتن و ازدواج رو زدیم




چون وقتی مشکلات خانواده رو میبینم دیگه واقعا سرگیجه

میگیریم


اما شخصا ناامیدی رو کفر میدانم


ترس رو کفر میدانم


اضطراب رو کفر میدانم


و به خودم میگم ما حق نداریم ناامید بشیم



چون ناامیدی مال ادمهایی که به خدا باور دارند نیست



بنابراین به دیگران هم میگم اگر ناامید هستید اگر مایوس

هستید اگر خسته هستید بدونید که ایمان ندارید اصلا

حضور خدا رو قبول ندارید


چرا که خدا در قران میگه مومنان غمگین نمیشوند


من نمیتونم و قدرت ندارم به همه ادمها کمک کنم اما


میتونم اندیشه هایی را با اونها قسمت کنم که بتوانند


در برابر مشکلات قوی باشند و بتوانند ناامیدی رو بگذارند

کنار


چون مزاج آدمی گل خوار شد


زرد و بد و رنگ و سقیم و خوار شد



چون مزاج زشت او تبدیل یافت


رفت زشتی از رخش چون شمع تافت



ما تا این اندیشه هایمان را نظم ندهیم نمیتوانیم مث شمع

بتابیم



ضمن اینکه در این دنیای مجازی اگر محبت کنی ممکن است

خطرناک باشد اگر محبت نکنی باز ممکن است خطرناک باشد



اینجا همه شکل روح هستند همیشه مراقبم بحث علاقه

پیش نیاد


بنابراین امیدوارم شرایط رو درک کنید



من نه حق دارم اینجا به کسی علاقمند بشم و نه حق دارم


کسی رو به خودم علاقه مند کنم خصوصا از جنس مخالف


بنابراین ممکن است خیلی از رفتارهای من در دنیای مجازی


اشفته باشه


و درهم و برهم باشه


و نمیتونم هم برای دیگران توضیح بدهم الانم فقط یک اشاره


کلی کردم


حالا فردا یکی نیاید یک تهمتی به ما بزند




صرفا به صورت کلی اشاره کردم که علاقه مند به تبادل نظر


هستم

بدون اینکه بخوام وارد زندگی احساسی دیگران بشم


خودم اینجا با خیلی مسائل دست به گریبان هستم که برای


هیچکس عنوان نمیکنم


نمیخواهم دیگران را در مسائل حسی زندگی خودم شریک


کنم


چون باعث نزدیکی بیش از حد میشه و خطرناک است


دلم میخواد همیشه بین خودم و دیگران خط کشی داشته

باشم


و اصرار دارم که بگم صرفا یک روح هستم برای تبادل نظر


و لاغیر


تا حالا چند بار برام پیش امده که شنیدم اگر شما به من


علاقه نداشتید چرا فلان روز اینقدر با محبت برخورد کردید


چرا وقتی من تب کردم شما مردید



و از این حرفها


بنابراین وقتی از دوستانم کسی بیمار است حالا فرقی

نمیکنه کی


وقتی حال خوشی نداره معمولا سعی میکنم زیاد خودم رو

نزدیک نکنم



به قول یک دوستی داشتم گفت یک روز کارگر خانه مان دستش



برید

و من دست او را پانسمان کردم و بعد فکر کرد عاشقش

شدم


به همین راحتی


خیلی این کامنت من طولانی شد ولی چون یک کامنت


در روز برای شمابیشتر نمیشه گذاشت این هست که


همه حرفها رو یک جا جمع کردم



اگر همه برخوردشان شبیه من نبوده شاید چون من همه

نیستم من فقط خودم هستم



از گله جدا شدم


نمیخوام مث همه باشم



میخوام مث خودم باشم


رک و راست


الکی از کسی تعریف نمیکنم الکی هم انتقاد نمیکنم



شبی که به شما گفتم دلم میخواد با شما چایی بخورم


یک حرف قلبی بود



دیروز هم که پریشان گویی کردم واقعیت من بود



در روابطم مکر نمیکنم


اگر عصبی باشم اون رو پنهان نمیکنم


شما اگر کامنت دیروز مرا باور کردید


بنابراین باید کامنت قبلی اون رو هم باور کنید



چرا که هر دو انها را من نوشتم


اگر گفتن افتخار میکنم با شما چایی بخورم یک تعارف و دروغ

بوده



بنابراین تمام حرفهای دیروز من هم دروغ بوده



اگر اولی راست بوده دومی هم راست بوده



بنابراین اگر کامنتهای عصبی منو میبینید کامنتهای خوب

رو هم ببینید



من چشمم رو به روی تمام کامنتهای شما نمی بندم


برای همین هم همیشه سعی میکنم ناگهان تهمتی

شخصی به شما نزنم


و قضاوتی شخصی نکنم


و بیشتر مواقع کلی گویی میکنم


ببخشید که اینقدر طولانی نوشتم


اکبر چهارشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:52 ق.ظ http://akdi.tk

سلام
تمام مطالبتون رو خوندم نمیدونم چی بگم هر چه گشتم نتونستم اثری از خودم پیدا کنم.
بذارید راحت باشم من به یه جایی رسیدم میگم خدا عاشق انسان هست و انسان هم خدا رو دوس داره هر چی به قرآن نگاه میکنم هرچقدر داستان زیبای آفرینش آدم و حوا رو نگاه میکنم بیشتر لذت می برم میگم خدا عاشق انسان هست والا بعد از خلقتش نمیگفت «فتبارک اله فی احسن الخالقین» خدا برای آفرینش انسان به خودش تبریک میگه یعنی اینقدر من انسان رو دوس داره که به خاطر وجودش خودش رو تحسین میکنه میرسه به دستور به سجده کردن فرشته هادر مقابل آدم و مسابقه میذاره و میگه تمام اسمهای منو بگید فرسته ها نمیتونن اما آدم میتونه چون قبلا خدا بهش تقلب رسونده بود آخه خیلی دوسش داره بخاطرش به خودش احسنت میگه اما آدم چیکار میکنه تنها در مقابل یه خواسته کوچیکش خالقش نمیتونه جلوی خودش بگیره و گناه میکنه اما بازم خدا میگه توبه کن که بازگشتت به سوی من هست انا الله انا اله راجعون
میگن خدا اینقدر آدم رو دوس داره که فقط یه در برای جهنم گذاشته اما برای بهشت هزارتا دروازه گذاشته .
میگم حضرت عشق بفرما که دلم خانه توست
سر عقل آمده هر بنده که دیوانه توست
اونقدر دوسم داره که حتی ازش غافل هم بشم بازم کمکم میکنه یه وقتهایی تنبیه ام میکنه اما آخر سر می بینم همون تنبیه از اولش هم تنبیه نبود یه نعمت بود و من چقدر دیر می فهمم خیلی صبوری پیشه کردم خودش میگه من با صابرین هستم و مثل روز بازم برام روشن هست اون اتفاقی برام رخ خواهد داد که به صلاحم هست.
دیروز عصبانی بودم و یه پست جدید تو وبلاگم نوشتم شبش همین طوری آروم گیتار میزدم و یه آهی کشیدم و از ته دلم گفتم ای خدا و الان آرامش دارم زندگی رو دوس دارم امیدوارم.
حالا هر چی گشتم تا تو این دین و مذهبی که به سوی خدا پیدا کردم یه آفتی پیدا کنم نتونستم یعنی اون چیزایی که گفتین نتونستم پیدا کنم و دوس ندارم کسی هم راه منو بره آخه به اندازه تموم نفس کشیدن آدمها به سوی خدا راه هست خب من چیکار کنم خود خدا میگه از خودم که نمیگم وقتی اون میگه هست پس هست دیگه این ما هستیم که راهمونو گم میکنیم مگه نه؟
در مورد دانشگاه آزاد میشه دانشکده کشاورزی و علوم رو هم اضافه کرد.
راستی چه حکمتی که دخترا وقتی وارد ساختمان کلاسها میشن اول یه سر میرن دستشویی خواهران و بعد میرن سر کلاس نکنه دستگاه حضور غیاب اونجا نصب کردن اگه کسی چیزی میدونه یه بنده خدایی رو از فضولی دربیاره به خدا ثواب داره D:
امیدوارم این آفتها سریعا با یه سمپاشی به موقع با یه آفت کش خوب و مناسب از بین برن ( خب آرزو بر جوانان عیب نیست گفتیم ما هم یه آرزویی کرده باشیم)
فعلا
تا بعد

کورش چهارشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:46 ب.ظ

سلام

چند تا عکش از حزب مشروطه گذاشتم داخل وبلاگ فونت

رو هم درست کردم



ممنون از نظراتتون



ببخشید که راجع به بحث وبلاگتون نظر نمیدم



فکر کنم ما به اندازه کافی راجع به این موضوعات بحث کردیم



در ادامه داستان باز هم عکس میگذارم



این عکسها از سایتهای خودشان گرفته شده بنابراین


خصوصی نیست


و عکسهایی را که خودشان درسایت نگذاشته اند را نمیگذارم



بنا به دلایل اخلاقی

سعید پنج‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:51 ب.ظ http://saeed623.parsiblog.com

سلام مطالب ارزنده است ای کاش کوتاه تر و کم کم آن ها را وارد وبلاگ می کردید تا همه حوصله خواندن را داشته باشند
یه سری هم به حقیر بزنید از نظراتتان استفاده می کنم

لرستانی پنج‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 05:06 ب.ظ http://mother20.blogfa.com/

سلام ، شعر بود وشور انگیز ،
در بار گاه عشق شما بار یافتم
دل را درین بهشت گرفتار یافتم
با این که چهره های مجازی ندیدنیست
شادم ازین که فرصت دیدار یافتم
بی وفا ئی خوب نیست امدی بیا منتظر نوشته های زیبای شما در وبلاگم هستم ممنون[لبخند]
دوباره میایم با سخنی در خور نوشتهای زیبایت
(عاشق خدائی) [قلب]

اشک ها و لبخندها شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 06:13 ق.ظ http://marysheet.mihanblog.com

در ضمیر ما نمی گنجد به غیر از دوست کس
هر دو عالم را به دشمن ده که ما را دوست بس
دوست عزیز همیشه همراهم سلام
وبلاگ اشک ها و لبخند ها به روز شد از این رو همچون همیشه منتظر حضور مهربان و گرم و پر بار و صمیمی شما هستم
منتظرم و خدانگهدار دوست من

اشک ها و لبخندها شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 06:14 ق.ظ http://marysheet.mihanblog.com

در مورد مطلبتون حتما بعدا نظر می دم

اشک ها و لبخندها شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:55 ب.ظ http://www.marysheet.tk

سلام آقای جباری
همسرتون مثل خواهرم و شما مثل بردارم هستید از این رو نظرتون برام بی نهایت عزیز و محترم بوده و هست و خواهد بود و حساب نظرات شما دو بزرگوار از بقیه ی نظراتی که غیر منطقی و ناعادلانه می باشد جداست.
به امید درودی دیگر بدرود

[ بدون نام ] یکشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:33 ب.ظ

http://www.surfproxy.org/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد